بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

خرداد 1387 ـ   ژوئن  2008

 

تاملی در ريخت شناسی روشنفکری و مردم

 

هامارتيای روشنفکری در ايران

 

محمد ميلانی

 

تامل اول

ژان فرانسوا بودريار، فيلسوف فقيد فرانسوي که برحسب عادت همه چيز را از لبهء تيغه بس برندهء نقادي منحصر به فردش مي گذراند، در جايي از مجموعه آثارش شرايطي را تصور کرده و به تصوير مي کشد که در آن وضعيت فردي لبه پرتگاه را گرفته در حال سقوط است. (1) در چنين شرايطي (شخص) روشنفکري در حال مشاهده فرد است. شخص از روشنفکر استمداد و کمک مي طلبد در حالي که روشنفکر مشغول تامل در باب مساله سقوط فرد است. بودريار اين وضعيت را تا جايي به جلو مي برد که افراد جامعه يا به تعبيري همنوعان فرد به کمکش مي آيند و او را نجات مي دهند. و در تصوير آخر ما مي بينيم که صحنه پرتگاه خالي است و هيچ کس حضور ندارد اما روشنفکر هنوز به تنهايي مشغول بررسي وضعيت و چگونگي سقوط فرد است تا راهي براي نجات وي بيابد. تصويري را که ژان بودريار از اين وضعيت مي دهد اگر چه در ذهن بسياري به صورت يک حادثه طنز نقش مي بندد و شايد هم به نوعي تکراري، جلوه گر باشد ولي با استفاده از ابزار طنز تلخ خودش وضعيتي را به تصوير کشيده که در اصل به جايگاه روشنفکر در ساختار يک جامعه، نه تنها نظر دارد، بلکه از سوي ديگر اين پرسش را عنوان مي کند که تا چه حد مي توان در هنگام بروز آشفتگي هاي اجتماعي و تحولات موجود در جامعه، روشنفکران را تاثيرگذار دانست؟ و از همه مهم تر بودريار شرايطي را به تصوير مي کشد که در آن مردم مشکل خود را حل کرده اند و در صحنه پاياني شما فقط شاهد حضور روشنفکر تنها هستيد.

تامل دوم

در چنين نگرشي به خاستگاه روشنفکري چيزي که بسيار اهميت پيدا مي کند تحليل اين مساله است که کارکرد روشنفکري در جامعه انساني چيست؟ يا به تعبير خيلي عام تر، روشنفکران در جامعه چه کاري انجام مي دهند. اگرچه در چنين نگرشي روشنفکر به مثابه يک متعلق شناس مورد نقد قرار مي گيرد اما اينکه چه نوع شاکله فکري يا چه طرز فکري بايد اعمال و کارنامه روشنفکري را مورد بررسي و تحليل قرار دهد خود مي تواند منبع زايش افتراق نظرهاي بسياري باشد. آيا مردم که هميشه و در کليه فرآيندهاي اجتماعي و فکري خود، متعلق تعمق فکري روشنفکران بودند اکنون مي توانند در مقام قاضي ساختار هاي روشنفکري را مورد نقد قرار بدهند؟ نحله هاي روشنفکري در حيات غربي اگرچه در طول پروسه فکري خود و در شاخه هاي متعددي به حيات خود ادامه داده اند ولي چه در سويه مارکسي و سوسياليستي ناب و چه در وضعيت ليبرالي و کاپيتاليستي خود مدعي توجه دقيق و مستقيم به مردم به مثابه يک عنصر اساسي و تاثيرگذار در کليه تحولات بشري در حوزه علوم انساني و حتي شاخه هاي علمي هستند. ولي به واقع در اين بستر چيزي که از همه بيشتر رخ مي نماياند اين است که تحولات روشنفکري را چه ساختاري بايد مورد تعمق و ارزيابي قرار دهد؟ به تعبيري اصلاً قرار هم بر اين نيست که شخصي خاص يا همان ساختاري که مطرح شد دست به چنين کاري بزند. به تعبيري گونه شناخت مشخص و کامل از پس عملکرد و کارکرد صحيح طلوع مي کند که نيازي به تفسيرهاي موضوعي و نقادي هاي آنچناني نخواهد داشت. اکنون با نگاهي تاريخي به طيف هاي وسيع و متعدد روشنفکري در بستر غربي ذهن آدمي به اين حقيقت رهنمون مي شود که جريان هاي روشنفکري در دوره مدرن متاخر و سپس پست مدرن اول آنکه ساحتي کاملاً اجتماعي و اخلاقي پيدا کرده و دو ديگر آنکه اگرچه هنوز در زيرساخت ها بسيار متاثر از آموزه هاي فلسفي هستند ولي در ظاهر خود را از قيود مغلق فلسفي و تاملات محض ذهني آن رها کرده اند. مثلاً امروز در جريان هاي روشنفکري غرب فيلسوف هاي دگري مي بينيد ولي روشنفکر هاي دگري بسيار کمتر مشاهده مي کنيد. روشنفکر چپ هم اگرچه متاثر از مارکس يا چپ هاي مدرن است ولي دغدغه ضدکاپيتاليستي اش از اين روي است که دنيايي عاري از فاصله طبقاتي يا جنگ داشته باشد. امروزه روشنفکران در آموزه هاي فکري شان بيشتر متمايل به خواسته هاي مردم در فضاي اجتماعي، سياسي و مدني هستند تا آموزه هاي فلسفي و سعي دارند که قبل از آنکه مردم روي از آنان برگردانند آنها به بازسازي مدام خود بپردازند. نتيجه و برآيند تاريخي به ما اين طور بيان مي کند که روشنفکران يا در درون خودشان آسيب شناسي مي شوند يا سويه هاي مخالف دست به چنين کاري مي زنند بدين معنا گونه يي پويايي در روند کار و فعاليت روشنفکران وجود دارد. رويکردهاي محيط زيستي يا نجات زمين از دامن آلودگي ها، داشتن زندگي سبز در سياره يي عاري از آلودگي يا کمک به کودکان خياباني و آرزوي سعادت براي همه کودکان دنيا و دنياي بدون جنگ، مفاهيم و آموزه هاي ضدجنگ، مفاهيمي هستند که امروزه از قالب شعارهاي توخالي احزاب و مرام نامه گروه هاي سبز فراتر رفته و در رأس کار و عقايد روشنفکران قرار گرفته است.

روشنفکران ايراني و ايرانيان

اگرچه ذات و ماهيت شکل گيري جريان هاي روشنفکري در ايران کاملاً غربي است (حتي در آن بعد که به سنت هاي فرهنگي ايراني بها داده و مي دهند ناشي از ساختارهاي احساسات نوستالژيکي مشابه فرهنگ دوستان فرانسوي است) ولي به واقع پا به پاي آن نتوانسته رشد کند. امروز نياز جامعه ايراني به روشنفکران بيش از پيش بيشتر شده و مردم در نيازهاي اجتماعي و در ادامه حيات سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود اين حقيقت را بيش از پيش لمس مي کنند اما ساختارهاي فکري روشنفکران ما در برابر اين نيازها چه پاسخي دارند؟ منجر به حضور تاملي جدي در اين وضعيت شده است و چه بسا زنگ خطري جدي را براي روشنفکران ايراني در آينده يي نه چندان دور به صدا در بياورد. طرح بحث آن نيز بسيار ساده است؛ ارتباط روشنفکران با مردم در جامعه ما چگونه است؟ روشنفکران ما در هر رويکردي اعم از مدرن، سنتي و ديني تا چه حد به نيازها يا پتانسيل هاي جامعه ايراني واقف اند؟ و از همه مهم تر آيا روشنفکر ما به قول منطقيون (2) داراي فصل بعيدي است که ميان او و جامعه اش فاصله مي اندازد؟

روشنفکر فلسفي يا روشنفکر مردمي

طرح چنين مباحثي بيشتر و پيشتر در فضاهاي نقد روشنفکري يا سمينار هاي آسيب شناسي روشنفکري در جامعه ما بسيار مطرح شده است اما هيچ گاه وجه فرهنگي آن مورد اهميت قرار نگرفته است. روشنفکري ما فقط از جانب روشنفکران يا منتقدان روشنفکري در سويه هاي موافق يا مخالف نقد شده است. فاصله ميان جامعه و روشنفکر ما آنقدر جدي بوده که در خيلي جاها نه روشنفکر صداي مردم را مي شنود و نه بالعکس. به نظر مي رسد روشنفکر ما هنوز يا کانتي است يا چپ يا سنتي و يا هاي دگري و.... اگرچه نيازهاي مردم بسيار عوض شده ولي همپاي ذهن روشنفکر پيشرفت نکرده است. ما بيشتر از آنکه به يک روشنفکر فلسفي نياز داشته باشيم به يک روشنفکر مردمي نياز داريم. از اين روي ضرورت حضور در اين بستر ضرورت درک مناسب جامعه از سوي روشنفکر را مي طلبد و اگر ميسر نشود به جرات مي توان گفت چالش فکري ايران آينده نسبت روشنفکري و مردم خواهد بود.

هامارتياي روشنفکري در ايران (3)

هنگامي که تير سرکش به پاشنه آشيل شکست ناپذير اصابت کرد حتي خدايان يونان هم باور نداشتند که او بر زمين مي افتد و آن همه دليري و رشادت پايان مي يابد. اين داستان قرن ها است بر سر زبان ها افتاده و بي شک کلام فاخر مارکس که «هر آنچه سخت استوار است دود مي شود و به هوا مي رود» متاثر از اين آموزه ها است،4 بيانگر واقعيتي است که بروز آن مي تواند جريان ها را با چالش هاي بسيار اساسي و جدي مواجه کند. اين سخن به آن معنا نيست که روشنفکر ما مسائل و چالش هاي مردم را برنمي تابد، به واقع در تمثيل بودريار هم مخاطب از عدم درک روشنفکران در برابر چالش هاي جامعه چيزي نمي يابد. آن چيزي که در اين فرآيند رخ مي نماياند عدم درک صحيح و اقدام مناسب در برابر چالش هاي موجود است. از اين روي اقدام مناسب و درک بحران هاي اجتماعي از جانب روشنفکران مي تواند به عنوان کليد اصلي ارتباط ميان روشنفکري و مردم باشد. اين مهم محقق نمي شود مگر آنکه روشنفکر هاي ما بيشتر بومي باشند تا مردمي يا آزاديخواه. البته اين امر يک امر يک طرفه نيست. روشنفکري بومي از تقابل مردم با روشنفکران و بالعکس حاصل مي شود که اين مبحث خود مجال ديگري را مي طلبد. اما روشنفکري ما هم اکنون به عارضه يي مبتلا است که در آينده مي تواند «هامارتياي» او در حيات فکري جامعه ايران باشد. نقطه ضعفي که اگر اصلاح نشود مي تواند براي مدت ها شکاف ميان روشنفکري و مردم را عميق تر کند.

پي نوشت ها؛
1- بودريار و هزاره، نوشته کريستوفر هروکس، مترجم محمد ميلاني، نشرچشمه 1386، ص 43 .
2- فصل بعيد فصلي است که موجب امتياز نوع از انواع مشارکت در جنس بعيد شود. به تعبيري بهتر يعني خصيصه هايي که در موجودي وجود دارد که در موجود ديگري اصلاً نمي تواند وجود داشته باشد.
Hamartia- 3  واژه يي است يوناني که عمدتاً در ادبيات يونان باستان به کار مي رفته و عبارت است از نقطه ضعفي در شخصيت اول و مغرور داستان که در نهايت همين نقطه ضعف منجر به فناي وي مي شد. طرح اين لفظ اگرچه امروزي نيست اما به واقع مي تواند بسياري از معاني جديد را در خود جاي دهد و بيانگر معناي عميق موجود در تحولات خاصه هنري، اجتماعي، سياسي، فکري و فلسفي باشد.
4- مارکس در پس اين عبارت مي گويد؛ «هر آنچه مقدس است دنيوي مي شود و سرانجام آدميان ناچار مي شوند با تحمل و عقل خود با وضعيت واقعي زندگي و روابط شان با همنوعان شان مواجه شوند.» اين عبارت مارکس را شايد بتوان در فضاي روشنفکري خودمان اين طور معنا کرد که مردم در برابر روشنفکران وظيفه يي دارند و آن وظيفه اين است که قبل از هر چيز روشنفکران را با آب سکولاريزه تعميد دهند تا سپس بشود آنها را فهميد و متعاقباً آنها نيز مردم را درک کنند. روشنفکران را بايد از هاله تقدس بيرون آورد و به آنها رنگ و بوي انساني داد تا بتوان کلام شان را درک کرد.

 

برگرفته از «سايت اعتماد»:

http://www.etemaad.com/Released/87-03-07/226.htm

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630