دروغ، پشت دروغ، پشت دروغ
پرويز داورپناه
(عضو هيئت اجرائی تشکل موسوم به «سازمان های جبههء ملی ايران در خارج از کشور»)
حکایت
شیادی گیسوان بافت که من علویم و با قافلهً حجاز بشهر در آمد که از حج همی آیم و قصیدهً پیش ملک برد که من گفته ام (...) یکی از ندمای حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دریا آمده بود گفت من او را در عید اضحی در بصره دیدم حاجی چگونه باشد؟ دیگری گفتا پدرش نصرانی بود در ملیطه پس شریف چگونه باشد؟ و شعرش را بدیوان انوری دریافتند؛ ملک فرمود تا بزنندش و نفی کنند تا چندین دروغ در هم چرا گفت... سعدی، گلستان، باب اول: « در سیرت پادشاهان»
در جامعهء استبداد زده ایران، در داخل و خارج کشور، افراد بی ریشه ای وجود دارند که از خود هیچ سجیه ی مثبت و صفت درخور توجهی دارا نیستند و این بی ریشگی، تـُنـُک مایگی و کمبود شخصیت، موجب می شود که بسوی عنوان و اعتبار سازمان های معتبر سیاسی و شخصیت های بزرگ و صاحب نام سوق داده شوند، بطوری که بتوانند حقارت خود را زیر آن نام ها پنهان سازند.
دستگاه های زور و استبداد از طرفی و قدرت های جهانی از طرف دیگر نیز، برای پیشبرد مقاصد شوم خود و از جمله ایجاد اغتشاش سردرگمی در ماهیت ها و گمراه ساختن جوانان نا آزموده، در وجود اینگونه فرومایگان دستیاران و پادوهای مورد نیاز خود را فراوان می یابند؛ چه تا زمانی که بتوان آب را چنان گل آلود کرد که مردم و خاصه جوانان کشور که در جو اختناق امکان آشنایی با آزادیخواهان اصیل را نیافته اند سَر ِه را از نا سَر ِه و اصل را از بدل نتوانند بازشناخت و ناچار به هر خودفروشی اعتماد کنند، امید برآمدن نیروی سیاسی سازمان یافته و معتبری که ملعبه ی دست نظام حاکم یا تابع مقاصد بیگانه نباشد همواره به یأس خواهد انجامید.
شایان ذکر است که این افراد را یا کسی نمی شناسد و یا آنها که می شناسند اکثرا" می دانند که آنان دنبال کار و شغل و زندگی روز مره خویش اند و هر چند گاهی به میدان می آیند، خودی می نمایانند و زیر نام شخصیت محبوبی، جشنی، بزرگداشتی و یا مجلس یاد بودی برگذار می کنند، یا در مناظره ای شرکت می جویند، یا آنکه حاکمان جهان، طبق برنامه های عریض و طویل و دراز مدت، در این امور بکارشان می گیرند و شرکتشان می دهند؛ و آنچه بهیچ روی برایشان اهمیتی ندارد، این است که بیاندیشند که آیا فی المثل تاریخی که برای یک سالروز، انتخاب می کنند با تاریخ اصل کمترین ارتباطی داشته باشد یا نه؛ یا در فلان مناظره سخنی برای گفتن از روی حقیقت دارند یا نه! نکته ی مهم برای آنان پیش بردن یک برنامه ی سیاسی شیطانی، یا مطرح کردن نامشان در سایهً نامی بزرگ، و غالبا" این هر دو است، با استفاده از اینگونه وسائل.
آیا تصور می کنید سعدی آن حکایت را بالکل از خود ساخته است یا آن را بدین جهت برای ما بیادگار گذاشته است که در زمانه های دیگر نیز اینگونه طراران، هر چند به شمار اندک تر، بوده اند و با دست اندازی به نام و حیثیت و آثار دیگران برای خود جامه های «بزرگی» می دوخته اند؛ چنانکه حافظ نیز درباره ی گروهی دیگر از آنان بسیار فرموده و از آن جمله در دیوان آسمانی اش می خوانیم:
صوفی نهاد دام و سرِ حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک ِ حقه باز کرد
بازی دهر بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل ِ راز کرد
(حافظ)
اگر جبههً ملی ایران و راه مصدق برای مصدقی های اصیل و آزادیخواهان صدیق، همیشه وسیله ای و راهی برای تحقق سعادت و بهروزی ملت ایران و کسب آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و مبارزه با استعمار و استثمار بوده و می باشد، برای این افراد بی ریشه، نام مصدق و جبههً ملی دستاویزی و دستمایه ای بیش نیست که از آن برای پیش برد مقاصد شخصی یا گروهی استفاده می کنند، مقاصدی که آنها نیزهم غالبأ از عوالم بالا یا منابع غیبی الهام می شود.
این کار یکی از شگرد های بی شماری است که بمنظور عوام فریبی، سیاست بازی، فرصت طلبی و خود فروشی سیاسی از دیرباز بکار می رفته و همچنان می رود و بسیار هم شناخته شده می باشد.
به گواهی تاریخ یکی دیگر از این شگردها شبیه سازی است: برپا کردن شبه سازمان هایی با غصب نام سازمانی که بر اساس گذشته و سننی دیرینه از حیثیت و اعتباری بی نظیر در جامعه برخوردار است. این کار هم در همه ی استبداد های قدیم(مانند تزاریسم روسیه) سابقه داشته هم در دیکتاتوری های جدید: در دوران دیکتاتوری بعد از ٢۸ مرداد ساواک برای مبارزه با گروه های مسلح با استفاده از افراد تسلیم شده ی آنها شاخه های مصنوعی برای آنها بوجود می آورد و بدینوسیله افراد کم تجربه یا کسانی را که رابطه ی آنان با سازمانشان گم شده بود به دام می انداخت.
استفاده از این روش ها در مورد جبهه ملی ایران نیز سابقه ای دراز دارد و این نکته را نیز همه می دانند که نه سود جویی از نام دکترمصدق(و جبهه ی ملی ایران) امر نوی است نه کوشش نیروهای امنیتی برای رخنه در سازمانی چون جبهه ملی ایران.
همانهایی که مصدق را در احمد آباد زندانی کرده بودند عوامل زیادی را هم در دانشگاه های ایران و هم در جبهه ی ملی خارج از کشور برای کار تخریبی و خبر چینی به نفوذ در سازمان های ما مأمور می کردند. در اولین کنگره ی سازمان های جبهه ی ملی ایران در اروپا( کنگره ی ویسبادن) که در سال١۹٦٣ برگذار شد، کمسیون اعتبار نامه ها اعتبار نامه ی سه تن را رد کرد و کنگره نیز تصمیم کمیسیون را تأیید نمود. اما حتی این هم به احتمال زیاد مانع از نفوذ عناصرامنیتی از راه و در فرصت دیگری نشد.
در گذشته نام دکتر مصدق بگونه های مختلف مورد استفاده ی بسیاری از اشخاص یا گروه های سیاسی قرار گرفته که به گواهی اعمال و افکارشان کمترین قرابتی با راه و اندیشه ی او نداشته اند. باید پذیرفت که در این کار هم «فضل تقدم» به حزب توده تعلق می گیرد. بعد ها مجاهدین خلق خواستند خود را به مصدق ببندند و هنوز هم از این کار مذموم دست نکشیده اند.
آقای ابوالحسن بنی صدر که همه عکس تاریخی او را در حال بوسیدن دست خمینی به پاس دریافت مقام «ریاست جمهوری» از او به یاد دارند نیز با همه ی این احوال و کار هایش، هرگز از ادعای پیروی از راه مصدق چشم پوشی نکرده است.
بعد از انقلاب، شاهزاده رضا پهلوی نیز که راه و روش او همواره نشان داده که کمترین قرابتی با اندیشه ها و آرمان مصدق ندارد، چند بار به ستایش از مصدق پرداخته است.
در جمهوری اسلامی هم از زمانی که زعما دیدند حنایشان دیگر در میان مردم رنگی ندارد سوء استفاده از نام بزرگ مصدق را به تفاریق بکار برده اند. یک روز تمبر پستی با تصویر نام او منتشر می کنند؛ روز دیگر آنجا که در زمینه ی سلاح های هسته ای کُمـِـیت احمدی نژاد در تنش با غرب لنگ می ماند او درگیری نظام با دولت آمریکا را با مبارزه ی دکتر مصدق با استعمار انگلیس بر سر منابع نفت ایران مقایسه می کند.
امروز، به استثناء کسانی که از اینجا و آنجا مأموریت دارند که، مانند محمد رضاشاه، باز هم برای تخریب چهره ی درخشان و فساد ناپذیر مصدق در تاریخ ایران با انواع مغالطه کاری کتاب سر ِهم کنند، تمام مردم آگاه ایران در برابر عظمت کار و نام او سر تعظیم فرود می آورند و کمتر کسی جرآت آن را دارد که آشکارا و به صراحت بر او بتازد.
پیداست که یکی از مزورانه ترین راه های دیگری که برای تخریب در کار هواداران اصیل مصدق می ماند، باز همان آراستن خود به لباس مصدقی بودن و تبدیل کردن نام جبهه ی ملی او به دستمایه معاملات شیطانی سیاسی است، و البته به یاری رسانه هایی که در خدمت سیاست های سلطه طلب جهان قرار دارند و به کمک منابع مالی خشک نشدنی.
یا کسانی که از روی شرارت و تنها بمنظور سرپوش نهادن بر تعارضات و عدم تجانس های بنیادی و عمیق میان آرمان ها و اهداف افراد و دستجات ِ با هویت و بی هویت، شعار مسموم و مهلک خمینی: « همه با هم» را به لحن ها و با آرایش های جدید، در فلان سمینار ِ بی هویت یا بهمان مصاحبه، تکرارمی کنند، در پی همان منظور خمینی، یعنی کسب قدرت برای خود یا آمران خود نیستند؟
این نوابغ سیاسی که گویا بتازگی خواص معجزآسای اتحاد و همبستگی در نیل به قدرت را دریافته اند و همه را، بدون هیچ حساب و معیار استراتژیکی، به آن دعوت می کنند، و برای شناساندن کشف خود به ما عوام سیاسی، همچون ارشمیدس فریاد بر می آورند که« یافتم! یافتم!»، می توانند بگویند اتحاد مورد نظرشان ضامن کسب قدرت کدام نیرو، کدام شخصیت یا کدام سازمان های سیاسی است؛ و اگر پاسخ این پرسش را دادند برای ادعای خود چه تضمین استراتژیکی ارائه می دهند؟ اینگونه پرسش ها و موضوعات جدی و حیاتی است؛ پاسخ می خواهد؛ آنها را نمی توان با سکوت برگذار کرد. با مفاهیمی چون اتحاد و همبستگی نمی توان بازی کرد، گرچه می توان عده ای را با آنها بازی داد.
مردم ایران البته با این حکمت اتحاد که سعدی به شیوایی تمام بیان داشته:
صد هزاران خـَیـط یکتو را نباشد قوتی
چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد
همواره آشنا بوده اند؛ سخن در این است: قوت برای چه و برای که؟ آن هدف که قرار است با تحقق این قوت برآورده شود کدام است و ضامن یا ضامنان آن کیانند؟ مفهوم استراتژی که از فنون نظامی به عرصه ی سیاست منتقل شده مهمترین مصداق خود را در طرح این نوع پرسش ها و پاسخ به آنها می یابد!
حال بپرسیم آیا در گذشته دست همه ی آنها که در بالا از باب مثال نام بردیم برای مردم رو نبود؛ یا سرانجام رونشد؟ آیا مردم ما آنقدر هوشمند نیستند که اصیل و غیر اصیل را با توجه به کیفیت اعمال و رفتار هریک از آنان از یکدیگر تمیز دهند؟
"در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود"
(حافظ)
حالا شاید بیفایده نباشد به متصدیان آن رسانه های خارجی نیز، که البته در خدمت سیاست دولت های خود قراردارند، و بویژه مجریان ایرانی آنها یادآوری شود که همانگونه که تجربه ی خود آنان هم نشان داده است مردم ایران هراندازه نیز زیر فشار خفقان سیاسی باشند کور و کر و کودن نیستند و آنقدر هم از امور بی اطلاع نمی باشند که بتوان هر آدمک خیمه شب بازی را فی المثل به عنوان سخنگو یا مشاور جبهه ی ملی ایران به خورد آنان داد. آقایان خود دیدند، که بعنوان نمونه در یکی از مناظره هایی که اخیرأ ترتیب داده بودند چگونه یکی از بینندگان آنها که حتی هوادار جبهه ملی هم نبود در تماس تلفنی خطاب به مهمان ایشان ـ ان عضو ساختگی جبهه ی ملی ـ گفت « سخنان شما در همه ی موارد گنگ و نارساست و مثلأ درباره ی لاییسیته نتوانستید هیچ توضیح روشنی ارائه دهید»(نقل به مضمون) و باز دیدند که همان مراجعه کننده چگونه خطاب به مهمان برنامه گفت( شما اصلآ استعداد این کار را ندارید، چه اصراری به دخالت در این کار ها دارید؟ من بشما توصیه می کنم که بدنبال کار خود بروید و این کار را بکلی رها کنید!»(نقل به مضمون).
تذکار ما به اینگونه متصدیان و مجریان این است که چنانکه با همین یک مثال ملاحظه می کنید، مردم ساختگی را از اصیل به سرعت تشخیص می دهند و شما با دعوت مهمانی که خود را به دروغ به جبهه ملی می بندد و خود نیز با این عنوان با او مصاحبه می کنید بیش از آنکه به اعتبار جبهه ملی که اصول و راه و رسم دیرین آن بسیار شناخته تر از آن است که شاید تصور کنید، به اعتبار رسانه ی خود آسیب می رسانید.
شما نیز لابد باید بدانید که یکی از تفاوت های اصول خبررسانی و تبلیغاتی میان نظام های غربی و نظام های توتالیترسابق اروپای شرقی در این بود که اخبار و ادعا های نظام های اخیر را، درست مانند ادعا های امروز جمهوری اسلامی، نه در داخل و نه در خارج، کسی باور نمی کرد؛ در حالی که اعتبار نسبی رسانه های غربی معلول آن بود که ضمن رعایت منافع سیاسی دولت های خود پایه دروغ و فریبکاری را به آن اندازه بالا نمی بردند که ادعاهایشان از اساس غیرقابل اعتماد گردد.
اما شما
آقایان گویی این اصل مهم خبر رسانی در سیستم های رسمی دموکراسی های غربی را، دست کم
در مورد ایران، از بیخ و بن فراموش کرده اید! البته این یادآوری ما نه از راه
دلسوزی برای شماست نه پند و اندرز سیاسی؛ که گفته اند: « صلاح مملکت خویش خسروان
دانند». اما شما باید از یاد نبرید که دموکرات های واقعی جهان همگی در سراسر کره ی
ارض به هم نیاز دارند. پس حال که پشتیبان آزادیخواهان اصیل ایرانی نیستید دست کم،
آزادیخواه مصنوعی هم برای ما نتراشید.
برگرفته از وبلاگ نويسنده، به نام «احترام آزادی»:
http://davarpanahp.blogfa.com/post-132.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |