بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

خرداد 1387 ـ   ژوئن  2008

 

راز انحراف در انجمن های اسلامی دانشجويان
مهدی جمشيدی

انجمن هاي اسلامي دانشجويان، با وجود آن كه همچنان نام ديرينه ي خويش را حفظ كرده و از لحاظ نام و عنوان «انجمن هاي اسلامي» باقي مانده اند، اما از اوايل دهه ي هفتاد به بعد، تحولات و دگرگوني هايي را تجربه كرده اند كه تناسبي با نام و اساسنامه و رويكرد و سنت اوليه شان ندارد. در اثر اين تحولات دروني، دغدغه ها و مطالبات و آرمان هاي انجمن هاي اسلامي به صورت آشكاري تغيير يافت؛ اسلام محوري، ظلم ستيزي، صدور انقلاب، نبرد حق و باطل، مهدويت، عدالت خواهي، استكبارستيزي، خودباوري فرهنگي و بازگشت به خويشتن اسلامي و ... به تدريج از كليد واژه هاي گفتمان انجمن هاي اسلامي خارج شدند و جاي خود را به دموكراسي، آزادي، جامعه ي باز، گفت وگوي با جهان پيرامون، تساهل و تسامح، پلوراليسم، غرب گرايي، جامعه ي مدني، سكولاريسم و ... دادند! در واقع، «گفتمان اسلامي ـ انقلابي» در چارچوب فكري انجمن هاي اسلامي زوال يافت و «گفتمان ليبراليستي ـ سكولاريستي» متولد گرديد، بي آن كه نام و عنوان اين تشكل دانشجويي در جهت تطابق با محتوايش تغيير يابد! در انجمن هاي جديد، مقوّم و ماهيت اصلي تشكل عبارت بود از «دموكراسي» نه «اسلام»! بعضي از آن ها صريحاً مدعي شدند كه ما به دنبال«انجمن دموكراتيك» هستيم نه«انجمن اسلامي»! اين استحاله چنان زننده و ناروا بود كه حتي طنين اعتراض و انتقاد برخي از هواداران انجمن هاي اسلامي در ميان اصلاح طلبان را نيز برانگيخت! (1)

روشن است كه فعالان سياسي ـ اجتماعي انجمن هاي اسلامي، به هر حال مي بايست شبه استدلال ها و توجيه هايي را براي منطقي و معقول جلوه دادن اين دگرديسي ايدئولوژيك و اعتقادي خلق و به افكار عمومي عرضه كنند. در اين راستا، انجمن هاي اسلامي حداقل به سه طريق در مقام توجيه و منطق سازي برآمده اند:

اول؛ برخي از آن ها ادعا كرده اند كه اساساً مقوله ي دين در گفتمان انجمن هاي اسلامي، مقوله اي غير مركزي و فرعي و حاشيه اي بوده است و برخوردار از مركزيت و محوريت در گفتمان انجمن هاي اسلامي نبوده است كه امروز انجمن هاي اسلامي بخواهند از آن دست بشويند و مقوله ديگري را جايگزين آن سازند. (2)

اين در حالي ست كه اسناد معتبر و واقعيات تاريخي در طول چند دهه اخير، دقيقاً مغاير با چنين ادعايي است. اصول مندرج در اساسنامه ي انجمن هاي اسلامي و شعارها و مطالبات مطرح شده از سوي انجمن هاي اسلامي در دهه ي شصت، همگي حاكي از جايگاه كانوني و مركزي اسلام و اسلام گرايي در گفتمان آن هاست.

دوم؛ گروهي ديگر از طريق استناد به نظريه ي قبض و بسط تئوريك شريعت و نظريه ي تعدد قرائت ها از دين و هرمنوتيك، دين را امري سيّال و شناور معرفي كرده اند كه مي توان «برداشت ها و تفسير هاي متفاوتي» از آن داشت. در نتيجه ، سنت سياسي و فكري حاكم بر انجمن هاي اسلامي، در واقع، مغاير با اصول اسلامي نيست، بلكه «قرائت» و «برداشت» ديگري از آن هاست. (3) به عبارت ديگر، اساساً دين امر نامتعيّن، حيرت زا و مبهمي است كه بر هر فردي، به صورتي جلوه مي كند و نمايان مي شود. بدين ترتيب، دريافت هاي ليبراليستي و التقاطي از اسلام، تفسيرهايي از اسلام است كه در عرض و كنار ساير تفسير ها قرار مي گيرند و به اندازه ي «تفسيرهاي رسمي از دين»، اعتبار دارند. از اين رو، ديگر نمي توان به انجمن هاي اسلامي اعتراض كرد كه چرا چنين و چنان مي كنيد و اصول تفكر اسلامي و احكام يقيني اسلام را زير پا مي گذاريد! انجمن هاي اسلامي در همان حال كه اسلامي اند مي توانند ليبراليستي، سكولاريستي، پلوراليستي، اومانيستي و ... نيز باشند، زيرا خود اسلام داراي ذاتيات و مقوّمات ثابت و روشني نيست كه بتوان بر روي آن ها تكيه كرد و تخطي از آن ها را به معني خروج از حدود و قيود اسلام دانست.

اين ديدگاه نيز صحيح نيست، زيرا بر نظرياتي مبتني است كه از سوي انديشمندان معاصر اسلامي، ابطال شده اند. نيم نگاهي به كتاب هاي كلامي و فلسفي حوزه نشان مي دهد كه نظريه ي قبض و بسط تئوريك شريعت، نظريه تعدّد قرائت ها از دين، نظريه هرمنوتيك و ... چقدر سست بنيان و مغالطه آميز هستند. سوم. دسته اي هم از ضرورت «انطباق با مقتضيات زمان» و «همسويي با تحولات اجتماعي» و سخن گفته و آن را دليلي براي اثبات تحول ايدئولوژيك در انجمن هاي اسلامي معرفي كرده اند. (4)

در مقابل اين ديدگاه بايد گفت كه استاد معقوليّت، مطهري (ره)، در بخشي از كتاب «ختم نبوّت»، بحث بسيار ارزشمند و كم نظيري را درباره نسبت «اسلام» و «مقتضيات زمان» طرح كرده اند كه مي تواند راهگشاي حل اين مسأله باشد. (5) استاد مطهري در آنجا اين مطلب را مطرح مي كند كه چون زمان، جامعه و تاريخ و ... همگي محصول اراده ي فرد يا جمع انسان ها هستند و هويت مستقلي ندارند، و چون اراده ي انسان هميشه مبني بر«خير و مصلحت» نيست بلكه از او «شر و فساد» هم صادر مي شود؛ نمي توان ادعا كرد كه همه تحولات و دگرگوني هاي اجتماعي و فرهنگي و تاريخي، مطلوب و به معني «پيشرفت و تعالي» هستند. جوامع، گاه «پيشرفت» مي كنند و گاه«پس رفت». بنابراين، لزومي ندارد كه با همه «تحولات زمان» همگام شويم و هر تحولي را پيشرفت بدانيم و بستاييم.

از سوي ديگر، اگر به راستي مقتضيات زمان اقتضا مي كند كه در مقاطع مختلف زماني، از معارف و احكام اسلام فاصله بگيريم و به گونه اي ديگر، نظر و عمل خود را سامان بدهيم، ديگر چگونه مي توان از «جامعيت و جاودانگي اسلام» سخن گفت. اسلام هنگامي«جامع» است كه نظر و عمل ما را در حوزه فرهنگ، سياست و اقتصاد و ... نظم وحياني ببخشد. و اسلام هنگامي«جاودانه» است كه معارف و احكام آن رنگ كهنگي نپذيرد و در مقابل دگرگوني هاي اجتماعي و تاريخي، از كارآيي و كارآمدي نيفتد و تعطيل نشود.
حاصل اين كه انجمن هاي اسلامي نمي توانند با استناد به ضرورت انطباق افراد و گروه ها با مقتضيات و تحولات زمان و جامعه، دگرديسي و نوزايي فكري و اعتقادي انجمن هاي اسلامي را توجيه و تطهير كنند.
بنابراين، هيچ يك از اين شبه استدلال هاي سه گانه قادر نيستند از عهده ي معقول سازي و مشروع سازي تغييرات ارزشي انجمن هاي اسلامي در دهه هاي اخير برآيند. بدين جهت، نمي توان و نبايد «اهداف و آرمان هاي سكولار و غير اسلامي»را در قالب يك«تشكل اسلامي» دنبال كرد.


پي نوشت ها:
1. نگاه كنيد به: حميدرضا جلايي پور،«خطاي غفلت از هويت ديني»، روزنامه ي شرق، 27 ارديبهشت 1385، ص6.
2. مهدي شيرزاد، «غفلت در غفلت»، روزنامه ي شرق، 10 خرداد 1385، ص6.
3. احمد زاهدي لنگرودي، «كدام هويت؟ كدام غفلت؟» ، روزنامه ي شرق، 17 خرداد 1385، ص6.
4. خسرو زرتاب، «تعريف هويت برمدار قدرت»، روزنامه ي شرق، 10 خرداد 1385، ص6.
5. مرتضي مطهري، ختم نبوّت، تهران: انتشارات صدرا، ص 76 ـ 46.

برگرفته از کيهان چاپ تهران:

http://www.kayhannews.ir/870313/6.htm#other602

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630