علل تاريخی انحطاط فکر فقهی شيعی
نگاهی به عقايد جمالالبنا
دكتر حسن رضايی
جمالالبنا، از متفکران اسلامگرا و نوانديش مصری، در اثری سهجلدی تحت عنوان «نحو فقه جديد» تحليلی بر تحولات عقلانيت شيعی دارد که بيان آن برای درک وضعيت موجود در ايران سودمند خواهد بود. [1] ايشان معتقد است که معتزله و شيعه در آغاز تمدن اسلامی میرفتند تا چراغ عقل را در ميان مسلمانان پاسداری کنند، و بلکه زمينه نوررسانی آن را هم تقويت و تحکيم نمايند. اما معتزله به علت آميختن با سلطة سياسی، به جای آنکه از معرفتشناسی عقلانی خود فلسفه حقوق جامعی بسازند، و عقلیگری را در شريعت و برای تنظيم روابط اجتماعی و سياسی و اقتصادی رواج دهند، آن را در مسائل راجع به ايمان به خدا و صفاتالهی و روز قيامت بهکار گرفتند و از اين پله ديگر نزول نکردند. به اين خاطر معتزله با چنانانديشة دليرانه عقلی، نتوانستند فقه را متحوّل بسازند، و بلکه با عقلانيت حداکثري ای که درحوزه اعتقادات و ايمانيات وارد کردند موجب آسيب به ايمان دينی مردم هم شدند. به همين سبب معتزله در تاريخ اسلام و در زمانی که دارای تسلط بودند، بزرگترين جنايات را هم انجام دادند، تا جايی که احمد حنبل را شلاق زدند و ابوحنيفه و البويطی و المرزوقی و نعيم را بهزندان و شکنجه انداختند.
از نظر اين متفکر مصری، بلايی مشابه بر سر انديشه عقلی شيعه نيز وارد آمده است. زيرا شيعيان که در آغاز عموماً به عدليه و طرفدار استدلال و عقلانيت، در برابر اهل حديث، شناخته شده بودند و به همين خاطر «عقل» را در شمار دلايل شرع قرار داده بودند و در نظر، برخلاف اکثريت عامه، شديداً طرفدار مفتوح بودن باب اجتهاد بودند، نتوانستند پروژه عقلانيت خود را کامل کنند و به آفتی مبتلا شدند که فقه عامه کمی پيشتر به آن مبتلا شده بود. هر چند در فقه کنونی شيعه سخن از اجتهاد زياد میرود، اما آنچه که در عالم خارج ديده میشود با آنچه که در ذهن از کلمه اجتهاد متبادر میشود بسيار فاصله دارد. در شيعه، عملاً، اين «مراجع» و «اتوريتههای فقهی» هستند که حاکميت دارند. طبيعی است در چنين شرايطی، هر چند تأکيدات لفظی فراوانی بر امکان مرجع شدن برای همگان و به شکل دموکراتيک ديده میشود، اما با «نهادينه شدن مرجعيت»، آزادی اجتهاد به شدت تقليل يافته است. آری، غيرمعقول است که تک تک افراد جامعه مجتهد شوند، اما اين مسأله مانع نمیشود که در ميان عامه مردم کسانی پيدا شوند که قادر باشند، بدون داشتن عنوان مجتهد، فکر و انديشهای اصيل، راهگشا و راهنما بيش از مجتهدان رسمی، ارايه کنند.
ايشان در ادامه به بعضی علل تاريخی انحطاط فکر فقهی شيعی میپردازد و میگويد کهشيعه هر چند مثل معتزله در تاريخ ظلم نکرده است، اما برای حفظ موجوديت خود در برابر حکومتهای جائر، و به منظور تبليغ اعتقادات خود، و به جهات سياسی ـ ايدئولوژيکی که از اصرار شيعه بر مقوله رضای آل محمد و اهل بيت(ع) و اخذ بيعت از مردم قابل فهم است، وارد تاريخی اسطورهای شد که «سرّی بودن» (السرّية) و رازداری ويژگی عمده آن است. دراين سير ايدئولوژيک و تاريخی اسطورهای، شيعيان مجبور شدند با «وضع» هزاران حديث و نسبت آنها به [امام] جعفر صادق و نظريههای «تقيه» و «غيبت امام» ميراث مبارزه سرّی و علنی خود در مقابل حکومتهای ظالم و جاهل را تقويت کنند.
سپس بر اين ميراثِ سرّی و اسطورهای و تعصّبی، دولت صفويه بنا شد، و از انديشه شيعه يک ايدئولوژی کامل حکومتی ساخته شد. به عقيده جمالالبنا، در سه دهه اخير، بهخصوص از دوران ظهور روشنفکرانی چون مرحوم شريعتی، فرصت تاريخی بزرگی برای انديشه شيعی پديد آمد، تا از دست ميراث سنگين و ضخيم اسطورهای خود رهايی يابد، و اين را به فرصتی برای احيای کل انديشه اسلامی در جهان بدل کند. اما همچنان که تاريخ ۲۰ و چند ساله انقلاب ايران نشان میدهد رهايی از اين ميراث انباشته شده کار آسانی نبوده، و نيست. اولين برخوردها و تعارضات فکری در همان ماههای آغازين انقلاب ميان سنتگرايان شيعی و نوگرايان که میتوانست با دورانديشی رهبران به اصلاح و آبادی جنبش شيعی و ايران بينجامد، به جدال و ستيز و خشونت کشيده شد و نتيجهاش جز خسارت هردو گروه چيز ديگری نبوده است. از نظر جمالالبنا، منازعات کنونی در ايران ميان اصلاحطلبان به رهبری خاتمی - که به پشتيبانی خواست اکثريت مردم به قدرت رسيدهاند - و نيروهای محافظهکار سنتی در حوزههای علميه و سياست و بازار، تکرار داستان اول انقلاب است، و اين پديده نشان میدهد که تفکر شيعی در برابر قدرت هنوز به بلوغ نرسيده است. به نظر ايشان، چنانچه رهبران و مردم ايران در حال حاضر از تاريخ اسلام و شيعه درس میگرفتند، نيازی به تکرار تجربههای شکست خورده تاريخی، از دست دادن دائم فرصتهای گرانبها برای آزادی و آبادی و پيشبرد اصلاحات نداشتند. آنان میتوانند با مراجعه به انديشه آغازين شيعی نقش عقل را بازيابی کنند. عقل شيعی را بايد از چرخه روابط سلطه و محوريت زور و دوگانگیهای متضاد آن نجات داد. راه نجات همين است.
دوشنبه ١۳ مرداد ۱۳۸۲ ـ انستيتو ماكس بلانك برای حقوق جزا – فرايبورگ آلمان
---------------
1- جمال البنا، نحو فقه جديد، الجزءالثالث، قاهره، دارالفکرالاسلامی، 2000، ص 222-233
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |