سه قرن روشنگری درغرب
علیشاد لربچه
فلسفه روشنگری غرب آغاز حاکمیت عقلگرایی بود. جنبش ادبی- اجتماعی روشنگری دارای فلسفه ای خاص خود بود. روشنگری نه تنها فلسفه عمل بلکه فلسفه ای ساده و عامیانه بود. واژه روشنگری از میانه قرن 18 در غرب مرسوم شد. ازنظر سیر تاریخ اندیشه، فلسفه روشنگری متکی به هومانیسم، رنسانس، عقل گرایی و اصلاح خواهی قرن 17 و علیه فئودالیسم و دگم های دین مسیح بود. این جنبش زمینه فکری انقلابات قرون 17 و18 در اروپا شد.
روشنگری در قرن 17در انگلیس شروع شد و از طریق فرانسه و آلمان به سایر نقاط اروپا اشاعه یافت. درانگلیس در سال 1697 این گونه مبارزان اجتماعی خود را آزاد اندیش نامیدند. درتاریخ سیر اندیشه همیشه فیلسوفانی یافت شدند که علیه فلسفه رسمی حاکم دست به اعتراض زدند؛ مثلا سوفسطائیان در زمان باستان، نومینالیستها (استقرایی ها) در قرون وسطا،مثبت گرایان درقرن 19 و تحلیلگرایان در زمان حال. گرچه گروهی عصر روشنگری را غیرتاریخی میدانند، آنها ولی مانند رواقیون رویای انسان ایده آل جهانی داشتند؛ انسانی که باکمک عقل وطبیعت موجودی متعالی گردد.حقوق بشر، انسانگرایی، آزادی خواهی، علم دوستی، عقلگرایی و طبیعت گرایی، مفاهیم جدید و شعارگونه آنان، جوابی منفی به قدرت های حاکم مانند شاه،خان و روحانیون مسیحی بود. نظام های سیاسی در غرب، از مشروطه سلطنتی انگلیس گرفته تا سوسیالیسم استالینیستی روسی، کوشیدند تا پاره ای از ایده آل های این جنبش را عملی سازند.
از طریق جنبش روشنگری هردو انقلاب انگلیس در قرن 17 موجب حاکمیت نظام مشروطه سلطنتی و حذف حکومت مطلقه شد. جنبش روشنگری انگلیس آشکارا سیاسی، اخلاقی و ضددین بود. ازجمله متفکران آن : باکون، هابس، لاک، تولاند و ماندویل بودند. آنان می خواستند با کمک بورژوازی جامعه را از اجبارهایی مانند حکومت مطلقه، دگم های کلیسایی و ارتجاع فئودالیسم آزاد نمایند. آنها میگفتند که، با توجه به طبیعت، انسان آزاد است و هیچ قدرتی روی زمین حق ربودن حقوق انسانی را از او ندارد. این جنبش در فرانسه نه تنها ضدکلیسا و ضدفئودال بود بلکه مقدمات جنبش و ایده های سوسیالیسم تخیلی را نيز فراهم نمود. از جمله اندیشمندان آن : ولتیر، منتسکیو، هولباخ، و مارات بودند. درآلمان این جنبش گرچه سیاسی ولی بسیار متنوع و تئوریک (نظری) بود، که منتهی به فلسفه کلاسیک آلمان گردید. ازجمله نظریه پردازان آن : لایبنیتز، لسینگ، کانت، ویلاند و غیره بودند. در آمریکا نمایندگان این جنبش برای استقلال آمریکا ازانگلیس، دست به مبارزه زدند؛ از آنجمله : فرانکلین،پاین، و جفرسون. جنبش روشنگری ای که در قرن 18 در روسیه شروع شده، در قرن 19 موجب یک انقلاب دمکراتیک گردید. ازجمله مبارزان آن: لومونوسف، رادیشف، هرتسن، بلینسکی، چرنیشفسکی، پیزارف و دوبرولویف بودند.
مورخین چپ مدعی هستند که امپریالیسم و بورژوازی زمان حال به ایده های روشنگری خیانت نموده است. اندیشمندان چپ، در حالیکه از خیانت امپریالیسم وسرمایه داری به ایده های روشنگری سخن می رانند خود را تنها وارث ایده های عصر روشنگری میدانند. آنها مدعی هستند که ارثیه سنت ترقی خواهانه روشنگری در مارکسیسم تایید شد و ایده های روشنگری در آینده نه چندان دور درسوسیالیسم و کمونیسم عملی خواهند گردید.
باید اشاره کرد که نویسندگان دائرة المعارف نيز در انقلاب فرانسه نقش مهمی داشتند. آنان در آن مجموعه نوشتند که دورهء دین و فلسفه پایان یافته و عصر علم و عقل فرارسیده است. انقلاب فرانسه درسال 1789 را میتوان نتیجه تاثیر دائرة المعارف بر روشنفکران دانست.
روشنگری فرانسه رادیکال تر از روشنگری انگلیس بود. انقلابی بودن آنرا میتوان مدیون آته ایسم و ماتریالیسم بودنش دانست. آنان می گفتند که دین را نباید اصلاح کرد بلکه آنرا باید بکنار زد و در سیاست منظور تحول نیست بلکه برای انقلاب بایدکوشید. آنان درجواب متافیزیک مذهبیون می گفتند که عقل و دین با هم سر سازش ندارند.در حالیکه «دیدرو» به یک آته ایسم آشکاراعتراف نمود، دالامبر میگفت که آته ایسم عده ای، او را به خنده می اندازد. دو ایدهء مهم روشنگری انگلیس یعنی لیبرالیسم و دئیسم بودند. دئیست ها خدا را سازندهء ماشین جهانی می دانستن که نیازی به پیامبر و مقدسین ندارد.
لیبرالیسم فردگرایانه روشنگری انگلیس خواهان تقسیم قوا در حاکمیت بود. سرانجام خواسته های روشنگری اروپا به آمریکا رسید؛ جائی که ده ها سال لیبرالیسم لاک ادعای مطلق آزادی فردی دارد. متفکران روشنگری همچون دوره رنسانس می گفتند که انسان مهمترازجهان و کائنات است، و روانشناسی مهمتر از علم مافیزیک میباشد. خصوصیات مشترک روشنگری فرانسه ترکیبی از: عقلگرایی، تجربه گرایی، و کوشش برای رفاه اجتماعی بود.
امروزه میتوان تصور نمود که تمام شعارهای دوره روشنگری برای رسیدن به عقلگرایی، آزادیخواهی، و ترقی خواهی بی مرز بوده اند. آته ایسم رادیکال غالب آنان متکی به قدرت عقل و افکار علمی بود. ولتیر و هولباخ در فرانسه به انتقادشدید از افکار اتوریته مانند دین و کلیسا پرداختند. دو حقیقت مهم دیگر در جهان بینی آنان اعتقادی خوشبینانه به پیشرفت اجتماعی نامحدود و قابل تربیت بودن انسان هستند. آنان، با تکیه بر قوانین طبیعی، خواهان برابری میان انسان ها بودند. از نظر طبیعی آنان دارای ایمانی به منطقی بودن، عقلگرایی و نیکو صفتی و خوش قلب بودن انسان شدند. آنان غیر از آزادی و برابری انسان ها در مقابل قانون، خواهان سعادت و خوشبختی او و تحمل و مدارای دگراندیشان بودند.
روشنگران مخالف خرافات دینی و طرفدار آته ایسم، فردگرایی و جهانوطنی بودند. ازجمله دیگر خواسته های آنان: حق اعتراض، حق مالکیت و حق امنیت بودند. ماتریالیست های عصر روشنگری طرفدار برابری حقوق زن و مرد شدند. شفافیت فکری، تیزی انتقادی و وسعت تجربی از جمله دیگر خصوصیات آنان بود.
ادیبان و ادبیات نیز در جنبش فکری روشنگری نقش مهمی داشت. پاره ای از آنان از جمله معروفترین نویسندگان اروپا درسه قرن گذشته بوده اند. لسینگ آلمانی با نمایشنامه "ناتان دانا" خواهان دوستی و مدارای مذهبی بین ادیان گردید. منقدین در آغاز این دوره به کشف آثار شکسپیر از دیدی اجتماعی، انسانی و انتقادی گردیدند. روسو غیر از عقلگرایی اشاره ای به لزوم احساسات و غرایز طبیعی انسان می نمود. اهمیت دادن به نقش احساسات موجب شد که هنر و ادبیات روشنگری بسوی هنر «روکوکو» تمایل یابد. آثار آموزشی، گزارشی و سفرنامه ای نویسندگانی مانند: سویفت، دفو، و روسو خوانندگان بیشماری یافت و کوشش شد تا برای قوانین عام ادبی و مرزهای ژانرهای گوناگون آن، دانشنامه ای تهیه گردد.
بعضی از مهمترین نمایندگان فکری جنبش روشنگری آنزمان از کشور خود فرارکرده و به خارج رفتند؛ دیدرو مدتی مهمان کاترین کبیر ملکه روسیه شد، و ولتیر چندسالی نزد پادشاه پروس در آلمان بود. همدمی با اینگونه روشنگران باعث شد که شاه مطلقه ای مانند فریدریش اعتراف نماید که حاکم باید نخستین خدمتکار مردم خود باشد. ولتیر در رابطه با مسیحیت می گفت که «خرافات رذیل را در میان مردم ریشه کن کنید!» دالامبر می نوشت که مسیحیت بر اثر یک فریب کبیر بوجود آمده، چون بعد از ربودن جنازه عیسی شایع نمودند که او به ملکوت آسمان ها پیوسته است. دیگری می گفت که دین حقیقی، دین عقلگرا است چون عقاید دیگر فقط خرافات هستند.
در رابطه با روشنگری، کانت می گفت که شهامت استفاده از عقل خود را داشته باشید، «روشنگری یعنی رهایی انسان از وضع خود خواستهء حقارت و تصمیم و جسارت برای بکارگیری فهم خود بدون کمک دیگران». (ترجمه نقل قول از سیما راد در فرهنگ اصطلاحات ادبی). آنان می خواستند که کوشش های فردی سعادت آمیز پایهء وحدت میان خلق ها نیز گردد.
برگرفته از سايت «مانی ها»:
http://www.newproline.com/modules.php?name=News&file=article&sid=766
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |