بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آبان   1387 ـ نوامبر 2008  ـ

 

عصبانیت قوم گرايان از يک مصاحبه

آرش رحمانی

آقاي مهندس كوروش زعيم، طي مصاحبه اي با سايت «ادوار تحكيم وحدت»، به بيان انديشه هاي خود در باب موضوع قوميت ها و اقليت هاي مذهبي در ايران پرداختند. اين مصاحبه منجر به واكنش هاي متعددي گرديد كه در اين مقاله هر چند كوتاه سعي در بررسي آنها شده است. در ابتدا بايد ديد منشاء اين عكس العمل ها و گاهي جوابيه هايي كه در  ظاهر نمايي دوستانه ولي در باطن به شدت دشمنانه دارند از كجا نشأت مي گيرد.

ايران در درازاي تاريخ هميشه داراي تنوع قومي و مذهبي بوده است. مطمئناً در كشوري كه داراي تنوع قومي و مذهبي باشد گروهي هميشه سعي دارند تا اين فرصت (به نظر نگارنده تنوع قومي و مذهبي يك فرصت جهت گسترده نمودن هر چه بيشتر فرهنگ كشور و انتشار آن به جهان امروز مي باشد) را تبديل بۀك تهديد نمايند، و در اين راه  استفاده از ابزارهايي كه بتواند اتحاد اقوام مختلف را سست نموده و گاهي كاملاً از هم بپاشد  امري عادي مي باشد.

در اين مورد سئوال هايي به ذهن متبادر مي گردد كه براي آنها بايد جوابي یافت. آيا در ايران هيچگاه بيان انديشه هايي بر پايۀ اصالت دادن به قوم خاصي بر اقوام ديگر و باشندگان ايران زمين جايي داشته است؟ آيا در ايران تجربۀ حذف سازمان يافته قومي بر عليه قومي ديگر از امكانات اوليه و حيات سياسي وجود داشته است؟ آيا در ايران سابقۀ پاكسازي قومي (به مانند كشتار يهوديان توسط نازيها و يا كشتار ارامنه در سال 1915 توسط دولت عثماني و يا كشتار مسلمانان بوسني و هرزگوين توسط صربها و ....) وجود داشته است؟ آيا تعاريفي كه از گروه هاي قومي توسط جامعه شناسان غربي انجام پذيرفته است تعاريفي كاملاً روشن است؟ آيا در مورد تعاريف و ويژگي هاي آن توافق وجود دارد؟ آيا تعاريف گروه هاي قومي كه براي توصيف تاريخي مليت هاي بومي غالباً مهاجر به آمريكاي شمالي پديد آمدند در خاورميانه نيز همان كاركرد را دارند؟

«با توجه به چهار چوب تاريخي ايران، معتقديم كه معيار نژادي و فرهنگي چنداني براي تمايز قائل شدن ميان گروه هاي موجود زباني و مذهبي وجود ندارند. به اين ترتيب مفهوم گروه هاي قومي به عنوان موجوديت هاي واحد نژادي و فرهنگي مورد نظر و اكركونور در مورد اقليت هاي زباني و مذهبي موجود ايران كاملاً نادرست است. وجود گروه هاي قومي با ويژگي هاي مشخص نژادي يا فرهنگي در ايران بيشتر حاصل ذهنيت پردازي محققان است تا يك واقعيت تاريخي » [قوميت و قوم گرايي در ايران، دكتر حميد احمدي صفحه 51و 52]

متأسفانه استفاده از الفاظ عجيبي چون تعريف پست مدرن از قوم و ملت شايد در ظاهر فريبنده باشد ولي در باطن هيچ به دانش خوانندگان نمي افزايد. واقعيت اين است كه نمي توان با تعاريفي كه مربوط و با توجه به شرايط نقاط ديگر دنيا شكل گرفته است وضعيت كنوني ايران را تحليل نمود.

 

الف) تبعيض قومي و يا مذهبي ؟

واقعيت اين است كه در ايران هيچگاه تبعيض بر پايۀ زبان و فرهنگ و نژاد نبوده است ولي تبعيض بر پايۀ مذهب وجود داشته است. در اين رابطه اشاره به كردستان خالي از فايده نيست.

تقريباً اختلافات كردها با دولت مركزي ايران از زمان صفويه پديد آمده است. يكي از دلايل مركزگريزي كردها را شايد بتوان در تعصب شيعه گري حكام صفويه در مقابل كردهاي سني يافت. اين درگيري مذهبي در سال هاي پس از آن هم كمابيش با دولت هاي مركزي شيعه در ايران ادامه دارد. نمونۀ بارز آن تفاوت رفتار دولتي مركزي ايران با كردهاي شيعه (كرمانشاه) و كردهاي سني مي باشد. اگر فرض را بر پايۀ تبعيض قومي قرار دهيم مي بايستي تبعيض هاي مختلف بر كردهاي شيعه هم همانند كردهاي سني انجام پذيرد. ولي با اندكي دقت خواهيم ديد چنين تبعيضي در مورد كردهاي شيعه به اجرا در نمي آيد. پس منشا تبعيض قوم گرايي نيست بلكه مذهب گرايي است.

در حكومت هاي سكولار اين تبعيض بسيار كمرنگ مي گرديده است (نقش كردها در وزارت امور خارجه ايران در زمان حكومت پهلوي نشان از رفع بسیاری از تبعیض ها است). تبعیض مذهبی در قبال تمام ايرانيان غير شيعه نيز قابل مشاهده است ـ حتي اگر آن باشندگان از قوم فارس (جنوب خراسان و بندر عباس) ‌باشند [لازم به ذكر است به نظر نويسندۀ مقاله اصولاً استفاده از اصطلاح «قوم فارس» كاملاً غلط و بي معناست. واقعيت اين است فارس نمادي از يك زبان است كه توسط اقوام مختلف ايراني مورد استفاده قرار مي گيرد].

تا حدود زيادي وضعيت تبعيض آميز بلوچستان و كردستان را بر پايۀ تئوري تبعيض هاي مذهبي مي توان پذيرفت ولي آيا آذربايجان هم داراي مشكلاتي از نوع  كردستان و بلوچستان است؟ آيا آذربايجان هم داراي فقر سرمايه گذاري است؟ آيا آذربايجاني ها از حضور در مناسبت دولتي و حكومتي محروم بوده اند؟

اينها تماماً سئوالاتي است كه بايد به آنها پاسخ گفت. باشندگان آذربايجان با توجه به نقش بسيار فعال و مفيدي كه در اتفاقات و تحولاتي 150 سال اخير ايران داشته اند به حق در حكومت هاي معاصر ايران تقريباً بيشترين نقش را در سياست گذاري هاي دولت مركزي ايران به عهده داشتند. در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بيشتر فرماندهان كل ارتش و شهرباني از آذري ها بوده اند. و به همين رویه تعداد وزراي آذري و حضور آن ها در مناسبت دولتي واضح تر از آن است كه قابل بيان باشد. حال چگونه است که گروهی ادعای تبعیض بر آذریها را دارند؟

این ادعا ها بیش از آن که بر واقعیات منطبق باشد بر ذهن های بیمار  نخبگان تهران نشین قوم گرا حاکم است.

 

ب) آيا سياست بين الملل در تحريك قوم گرايي نقش دارد؟

اين نظريه كه شروع و حركت جنبش هاي قوم گرايانه در ايران در اواسط قرن بيستم بدون دخالت كشورهاي بيگانه امري غير ممكن بود كاملاً اثبات شده است.

حمايت دولت شوروي از حزب دموكرات آذربايجان و حزب دموكرات كردستان و كومله و نقش آن كشور در گسترش آنان امري است كه امروزه بر پايۀ اسناد به جا مانده قابل اثبات است. و البته در دوران معاصر نيز تحريك آمريكايي ها و اسرائيلي ها كه از قوميت ها به عنوان اهرم فشار به دولت ايران استفاده مي كنند. حمايت ايدئولوژيك برخي محافل در جمهوري اران (آذربايجان) و ترکیه از تفكر پان تركيسم نيز پدیده تازه ای نیست مشاهده.

نقش موسسه «اينترپرايز» آمريكا و شخص «مايكل لدین»، از محققان آن، كاملاً به وضوح مشخص است. دیدار بوش با «چهره گانی» و دیگر سرکردگان قوم گرا نشان از برنامه ریزی آمریکا و اسرائیل برای بازی با برگ قومیت ها برای فشار بر دولت جمهوری اسلامی دارد. این بازی هر چند برای غربیان سود آور است ولی برای ایرانیان از هر قوم و با هر اندیشه سیاسی جز آسیب های اجتماعی و سیاسی محصول دیگری ندارد.

 

ج) مصاحبه مهندس زعيم بهانه اي برای حمله به جبهه ملي

مصاحبه مهندس زعيم و مواضع روشن و اصولي ايشان منجر به عكس العمل تند فعالان قوم گرا نسبت به ايشان گرديد. جبهۀ ملي ايران، بر اساس منشور خود، داري اهداف و برنامه هاي روشن براي آينده ايران است. بر طبق منشور جبهه ملی بیانیه حقوق بشر جزء لاينفك اعتقادي جبهه ملي ايران مي باشد.

تمامي اقوام و مذاهب و گويش هاي ايراني به رسميت شناخته مي شوند ولي زبان فارسي، به عنوان وحدت بخش تمامي اقوام ايراني، از اهميت خاصي برخوردار است. مطمئناً بر اساس منشور، «آموزش زبان مادري» در كنار زبان فارسي از هيچ گونه  منعی  برخوردار نيست ولي «آموزش به زبان مادري» بحث ديگري است. كساني كه به دنبال آموزش به زبان مادري هستند فكري جز ضربه زدن به تماميت ايران ندارند. آن ها بر اساس «تاكتيك ختنه»، كه توسط بزرگان پان ترکیست به آنها پیشنهاد شده، با سوء استفاده از مباني حقوق بشر و انسان دوستانه، سعي در برقراري تفكري دارند كه از پايه با حقوق بشر مخالف است . اصولاً خود صاحبان تفكرات «پان گرايانه» ی ضد ايراني هر گاه كه قدرت داشته اند سركوبگرانه با اقوام ديگر برخورد كرده اند و گاهي هم از پاكسازي قومي هيچگونه ابايي به خود راه نمي دهند.

جبهۀ ملي ایران هميشه سعي داشته است تمامي انديشه هاي خود را در راستاي بيانيۀ حقوق بشر تنظيم نمايد و هيچگاه در صدد حركت حذفي برنيامده است. هر گاه هم كه بانگ اعتراض برداشته ( چون نامۀ افتخار آميز شادروان دكتر ورجاوند به رئيس جمهور وقت، آقاي  خاتمي) براي دفاع از حملات ناجوانمردانه به فرهنگ و پايه هاي ارزش ايران عزيز بوده است. چگونه است كه بعضي از اين آقايان قوم گرا به خود اجازه مي دهند هرچه مي خواهند افترا و توهين به بزرگان ايران زمين نثار كنند و مراسم شاهنامه سوزي و حافظ سوزي و سعدي سوزي راه بياندازند ولي انتظار داشته باشند دلسوزان ايران زمين لب به اعتراض نگشايند؟ يا آنقدر به نیروهاي مستقل سياسي فشار بياورند كه حتي امسال بسياري از سايت هاي دانشجويي از ترس تهمت هاي گوناگون به خود اجازه ندهند حتي سطري را به اخبار مربوط به حركت اتوبوس هاي جوانان به سمت پاسارگاد در بزرگداشت روز كوروش بزرگ اختصاص دهند؟

بدون شك جبهۀ ملي ايران هرگونه رفتار حكومت با فعالان قومي را كه خارج از اصول انساني باشد محكوم نموده و مي كند و خواستار استفاده از معیارهای بشر دوستانه در برخورد با تمامی ایرانیان است؛ ولي اين دليلي بر آن نيست كه به خواسته ها ي نادرست آنان تن دردهد.

درد ما نه قوم آذري و نه كرد و نه فارس و .... هيچكدام نيست؛ درد ما نبود حكومت دموكرات سكولار است كه در آن افراد فارغ از هر زبان و قومي فقط بر اساس سياست هاي خود بتوانند در فضاي سياسي اقتصادي و اجتماعي ايران به فعاليت بپردازند. تماميت ارضي ايران يك «خط قرمز» براي جبهه ملي ايران است. هر گونه تفكري و يا تئوري كه اتحاد ملت ايران و تمامیت ارضی را به خطر بياندازد مطرود است. زبان فارسي محصول مشترك تمام اقوام ايران زمين است و متعلق به قوم خاصي نيست؛ و بدون شك تمام باشندگان ايران زمين با تمام قدرت در جهت حفظ آن كوشا هستند.

آن آقايي كه از جامعۀ باز فيلسوف بزرگ ريموند پوپر نقل قول مي كند نبايد فراموش كند كه پوپر در همان جا مي گويد نبايد  اجازه داد گروهی از آزادي بر عليه آزادی استفاده كنند. جنبش ها و احزاب سیاسی دموكرات ايران نبايد اجازه دهند از حقوق بشر بر عليه حقوق بشر و از انديشه آزادي بر عليه آزادي سوء استفاده گردد.

امروزه نيروهاي ملي سكولار ايران، با اولويت دادن به حقوق بشر و دموكراسي، تمام سعي خود را بکار می برند تا به همگان اثبات کنند تنها راه رفع بسياري از مشكلات نه ايجاد تفرقه بين خود بلكه اتحاد جهت رسيدن به آزادي و دموكراسي است . هرچند هيچگاه نبايد از تفرقه افكنان غافل شد. ايران و ايراني با فرهنگ غني خود و با اتحاد مي تواند بسيار بر ارزش هاي فرهنگي جهان بيافزايد.

جبهه ملي، به عنوان يكي از قديمي ترين احزاب طرفدار آزادي و دموكراسي در ايران، ايران را براي همۀ ايرانيان فارغ از هر مذهب و قوم مي خواهد. كارنامۀ آن گواه اين مدعي است. پس نبايد كساني سعي كنند تا به بهانه هاي قوم گرايانه افكار جوانان و مردم ايران را از راه حل اساسي به سمت و سوی بي فايده و نامفيدي هدايت نموده كه از آن فقط دشمنان ايران و مستبدان سود مي برند. در جواب بسیاری از منتقدان باید گفت که اندیشه های جبهه ملی شالوده ای است که می توان بر پایۀ آنها به آینده انتظار امید داشت.

ایران می تواند از طريق همکاری دوستانه با تمام همسایگان، و بخصوص همسایگانی که بخشی از ایران بزرگ فرهنگی هستند (تاجیکستان، افغانستان، جمهوری اران (آذربایجان)، گرجستان و....)، و بر اساس منافع مشترک با تمام کشور های بزرگ جهان، هر چه بیشتر در راه اعتلای ایران و پیشرفت تمام ایرانیان گام بردارد.

این جبهه ملی نیست که باید از کابوس و دوگانگی رهایی یابد؛ کسانی که هر روز به اقتضای روزگار تغییر ماهیت میدهند باید از کابوس و دوگانگی رهایی یابند.

پاینده ایران  پاینده آزادی

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630