جنبش های اجتماعی در ایران
ضرورت اتحاد نیروهای اپوزسیون
دریادل توانا
افزایش کنش اجتماعی جنبش ها اعم از دانشجویان، زنان، معلمان، کارگران و... در عرصه عمومی جامعه ایران، بهمراه تقویت انگیزش این جنبش ها بمنظور مطالبه انتظارات و خواسته های صنفی و اجتماعی، بوضوح نشان می دهد که اقشار و طبقات جامعه ایران، که از انقلاب مشروطه تاکنون آرمان های آزادی، عدالت و توسعه اقتصادی- اجتماعی خویش را تحقق نایافته می بینند، در همگامی با روندهای بین المللی برای تحقق جهانی بهتر مبتنی بر صلح، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر با شور و شوقی مضاعف، راهی مسالمت آمیز و متمدنانه در راستای گذار جامعه ایران به دموکراسی و آزادی را جستجو می نمایند.
جنبش ها و هویت طلبی های متنوع فرهنگی در پیوند با جنبش سیاسی- اجتماعی مردم ایران ضمن مبارزه و دفاع از هویت مستقل و حقوق فردی و اجتماعی بر ضرورت آزادی و حق مشارکت آزاد و داوطلبانه آحاد جامعه در ساماندهی قدرت به روش دموکراتیک اصرار دارند.
اگرچه کنش و انگیزش نیروهای اجتماعی عاملی اساسی در
فرایند (پروسه) گذار به دموکراسی است، اما طی این فرایند، مستلزم ایفای نقش برجسته
احزاب و نخبگان سیاسی است که در مواجهه با واقعیت های اقتصادی – سیاسی نه فقط مسائل
جامعه و جنبش ها را با نگاه جامعه شناختی و روانشناختی اجتماعی تبیین و راههای غلبه
بر موانع پیشرفت را مشخص می نمایند، بلکه با سازماندهی و بسیج نیروها توام با تقویت
انگیزه های اجتماعی از مجموعه امکانات و منابع ملی و بین المللی بهره گیری نموده،
فشار فزاینده ای را به قدرت استبدادی و نیروهای حاکم وارد می نمایند. با توجه به
ضعف نهادهای اجتماعی و عدم توسعه جامعه ایران، نقش و اثر نخبگان سیاسی در پیروزی و
موفقیت این فرایند انکارناپذیر است. ایفای شایسته این نقش و جایگاه ایجاب می نماید
نخبگان سیاسی احزاب و گروههای سیاسی خواهان دموکراسی؛ آزادی و حقوق انسانی را بدور
از باورها و اختلاف در باره روش و رویه ای که بهتر از همه این آرمان را محقق می کند
بر اساس روشی دموکراتیک متحد نمایند و نشان دهند که به آزادی و فهم و تصمیم عمومی
ایمان دارند .
ضرورت همنوائی و اتحاد عمل نخبگان سیاسی
اصرار حاکمان اسلامی و صاحبان قدرت بر استمرار روش های گذشته و حفظ ساختارهای متصلب برامده از قانون اساسی، نه تنها درخواست مسالمت آمیز و متمدنانه و مدرن آحاد جامعه را نادیده می گیرد، بلکه با توسل به قوانین و قدرت فراقانونی شخص رهبر و نهادهای انتصابی وی بصورتی گسترده و خطرناک مدافعان آزادی، صلح، دموکراسی و حقوق بشر را سرکوب می نمایند، با درخواست هرگونه تغییری به سختی مقاومت می کنند، از سازمانیابی نهادهای مدنی با خشونت آشکار و پنهان ممانعت کرده، بدون توجه به باورهای دینی و فرهنگی مردم بر اعمال دیدگاه مذهبی مورد نظر خویش اصرار می کنند، اصل آزادی دین و مذهب را نادیده می گیرند، از ورود اشخاص و گروههای اجتماعی و سیاسی در مناصب دولتی جلوگیری نموده، شکل خاصی از نهادها و سازمانهای اجتماعی را به زیان بخش های وسیع جامعه تشکیل می دهند، نابرابری را در ابعاد گوناگون بسط داده، تاریخ و میراث ملی و میهنی را بصورتی غیراخلاقی تحریف و مغشوش می کنند، از دستیابی آحاد مردم به آزادی و حقوق بنیادین انسانی ممانعت و خواست و اراده شهروندان را نادیده می گیرند.
آنها درامدهای کلان حاصل از فروش منابع ملی را در راستای دستیابی به تکنولوژی هسته ای و کمک و سازماندهی گروههای دینی و خشونت طلب در مخالفت با روندهای منطقه ای صرف نموده و با سازماندهی و تجهیز محافل لابی در اروپا و امریکا، بی وقفه بمنظور تغییر سیاست دولتهای غربی به نفع تضمین استمرار حکومت اسلامی و به زیان توسعه و پیشرفت و رفاه جامعه هزینه می کنند. این همه حاصلی جز عقب ماندگی از قافله تمدن بشری، افزایش تورم و به تبع آن گسترش فقر و فساد و تباهی و نابرابری اقتصادی نداشته است و مهمتر آنکه برای جلوگیری از رشد اعتراضات عمومی، مراکز قدرت و تصمیم گیری با حمایت شخص رهبر تحت سیطره نیروهای نظامی و امنیتی قرار گرفت که با اتخاذ سیاست ابلهانه تهاجمی دولت احمدی نژاد در مقابل جامعه جهانی، همراه با تمسخر مناسبات بین المللی عملا کیان ملی را با تهدیدات خطرناک و ویران کننده ای روبرو ساخته است.
این وضعیت، همراه با توهم زدائی در اذهان عمومی جامعه و گسترش عدم مقبولیت و رضایت عمومی از حکومتگران، موجبات تعمیق شکاف حکومت با ملت را فراهم ساخته است. اگر ضرورت تغییر بنیادین ساختارهای حقیقی و حقوقی حکومت اسلامی و بنای دولت مدرن مبتنی بر خواست جامعه بر بنیان دموکراسی به عنوان بدیل جمهوری اسلامی از طرف بخشی از اپوزسیون مطرح میگردید با شکست اصلاح طلبان حکومتی و تحول در نگرش مردم نسبت به جناحهای درون حکومت از سوی بخش های وسیعتری از جامعه با پذیرش سکولاریسم و نفی حکومت دینی مطرح میگردد. و با گذشت زمان دامنه و گستره این خواست وسعت بیشتری میگیرد. چراکه مردم ایران همراه با روندها ی جهانی بیش از همه تاریخ آزادی را مطالبه می کنند، به برنامه های سیاسی- اقتصادی اجتماعی منطبق بر عدالت اشتیاق دارند و به حکم عقل و تجربه جوامع پیشرفته، تحقق این اهداف را منوط به سازماندهی قدرت به روش دموکراتیک می دانند و از نخبگان و شخصیت های سیاسی – اجتماعی انتظار دارند بدور از جزم اندیشی سیاسی و دگماتیزم ایدئولوژیک در مسیر اتحاد عمل و همنوائی گام بردارند.
در این شرایط و وضعیت، انتظار اتحاد عمل از نخبگان
سیاسی، شخصیت ها، گروه ها و جریانات مدافع دموکراسی ضرورتی انکارناپذیر دارد. تجارب
گرانسنگ تائید می کند که نخبگان بجای اصرار بر ادامه حرکات پراکنده و بی ثمر یا حتی
امید واهی به اقدام کشورهای قدرتمند، باید بیش از همیشه گام در راه تفاهم و وحدت
بگذارند. وحدتی که رمز موفقیت گذر از استبداد سیاسی و مذهبی حاکم و تحقق ارزش های
دموکراتیک و آزادی های انسانی است؛ وحدتی بر بنیان خرد جمعی که مانع از تباهی و هرز
رفتن تلاش های وسیع مبارزان راه آزادی و عدالت است. وحدتی که با جلب توجه افکار
عمومی جامعه، حمایت نهادهای بین المللی را با خود و مبارزات گسترده جامعه همراه می
سازد، هژمونی ملی را محقق می کند، نگرانی و دلواپسی های عاشقان آزادی و عدالت را
برطرف می کند.
موانع عمده اتحاد عمل وهمنوائی نخبگان سیاسی در اپوزسیون
ضرورت اتحاد و همدلی نیروها همواره مورد نظر نخبگان و بزرگان عرصه سیاست بوده است و تلاش هائی نیز صورت پذیرفته، اما عملا حاصلی در بر نداشته است. راقم سطور براین باورم که باید موانع و عواملی که علیرغم همه ضرورتها، امر اتحاد و همنوائی نیروها را معوق گذاشته است مورد بررسی قرارگیرد.
یکی از موانع عمده در راه اتحاد عمل و همنوائی اپوزسیون درک نادرست از اتحاد است. هنوز بسیاری از بزرگان و فرزانگان جامعه ما یکی شدن از هر جهت، اعم از باورها، اهداف و... را عامل وحدت می دانند. مهمتر آنکه هر نیروئی خود را محور قرار داده و انتظار دارد دیگران خود را با وی از هر نظر یکسان سازی نمایند.
عامل دیگر نگرش ذهنی در تحلیل شرایط و وضعیت موجود جامعه است که در مواردی مشاهده می کنیم نیرهای اپوزسیون بجای درک واقعیت ها و تبیین آنها بر تحقق آرمان خویش اصرار دارند و انتظار دارند تحولات مطابق آرمان آنها صورت پذیرد، در حالیکه تحولات در واقعیت موجود آغاز و در یک پروسه تحقق می پذیرد.
جدای از تضاد و درک های متفاوت از راه های رسیدن به اهداف، مجموعه ای از رفتارهای ضداجتماعی و صورت های مختلفی از جاه طلبی، خود بزرگ بینی، به همراه هژمونی طلبی بجا مانده از فرهنگ استبدادی (انکار و نفی مخالفان بجای پذیرش و دفاع از حقوق آنها)، اتحاد و همبستگی نخبگان سیاسی و به تبع آن نیروهای اپوزسیون را ناممکن نموده است. پیامد این وضعیت نه فقط یاس و سردرگمی بخش مهمی از نیروها و مردم را است، بلکه توان و قدرت اپوزسیون را بشدت کاهش داده است. ضمن آنکه حکومت اسلامی براحتی نیروهای اپوزسیون اعم از مدافعان حقوق بشر و جنبش های مختلف را سرکوب نموده است.
نخبگان و شخصیت های اپوزسیون اگر می پذیرند مردم ایران شایستگی آنرا دارند که با بهره گیری از همه توان ملی و فناوریهای نوین جامعه ای آزاد و پیشرفته را سازمان دهند، باید همه تلاش خویش را معطوف به آن نمایند که همه نیروهای آگاه جامعه را بدور از خاستگاه طبقاتی و باورهای ایدئولوژیک متحد نمایند و توان و قدرت عظیم نیروهای مدافع دموکراسی و آزادی را به نمایش گذارند.
دریادل توانا - ایران
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |