بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

اسفند   1387 ـ مارچ  2009 

 

سنجش دو انقلاب و یک جنبش

 

مهرداد آبادیان

 

         سی امین سالگرد انقلاب اسلامی فرصتی پیش آورد تا برخی تحلیلگران و سیاسی نگاران ایرانی از نو نگاهی به این رویداد شگفتی انگیز بیاندازند و از دیدگاه های  گوناگون به تجزیه و تحلیل آن بپردازند. در برخی از این تحلیل هاء عمدتا تاریخی،  نظریه ای به چشم می آید که انقلاب اسلامی را در راستا و پیآیند دو  رویداد بزرگ یک سدهء گذشته، یعنی انقلاب مشروطیت و جنبش ملی کردن صنعت نفت، می داند.

چنین نظریه ای، سه رویداد  نامبرده را نمودهای گوناگون پویش یگانه ای می انگارد که در بن آن خواست های آزادی، دمکراسی و احترام به حقوق مردم نهفته بوده است که البته هیچ کدام نیز موفق به تحقق این خواست ها نشده اند.

در این نوشتهء کوتاه، با سنجش «همانندی ها» و «ناهمانندی ها»ء دو انقلاب و یک جنبش می کوشیم درستی یا نادرستی چنین برداشتی را نشان دهیم.

 

*********************

در زمینهء همانندی های مهم این سه رویداد، موارد زیر به چشم می آیند:

1 - هر سهء این رویدادها جنبش هایی عمدتاً شهری  بودند؛ به این معنی که روستاییان، هم چون طبقه ای اجتماعی، نه مشارکتی کارآمد در آن ها داشتند و نه حضوری چشمگیر.

2- سه نیروی سنتی و مذهبی جامعهء شهری، یعنی بازاریان و اصناف، روحانیان، و سرانجام لوطیان*، نقش مهمی در پیشبرد یا ایستایی  آن داشتند؛

3- در هر رویداد، توده های سنتی و فرو دست جامعه را روحانیان به میدان آوردند و گاه رهبری کردند .

در پهنهء نا همانندی ها می توان نکته های زیر را  در سه مورد «خواست ها و هدف ها»، «آرایش نیروها» و «ایده های راهنما» را دید :

 

الف – خواست ها و هدف ها :

ـ انقلاب مشرطیت، که در آغاز با به شکل جنبشی اعتراضی به راه افتاد و خواست اصلی اش برپایی عدالت خانه بود، پس از اندک زمانی، زیر نفوذ اندیشه های روشنفکران لیبرال، به جنبشی تبدیل شد با خواست های بنیادینی چون برچیدگی استبداد، بنیادگذاری نطام دمکراسی پارلمانی، حکومت قانون و قانونمداری، رسمیت یابی حقوق و آزادی های فردی و....

ـ جنبش ملی کردن صنعت نفت خواست روشنی را در برابر خود نهاد که همانا کوتاه کردن دست انگلستان از صنعت نفت و ملی کردن بزرگترین واحد صنعتی کشوربود .این جنبش خواست سیاسی دیگری مانند تغییر رژیم و یا  خواست هایی در راستای دگرگونی بنیادی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نداشت.  

_ انقلاب اسلامی، که بر بستر ناخشنودی های همه گستر به راه افتاد و به تندی رنگ دینی به خود گرفت، جنبشی بود صرفاً سیاسی با هدف سرنگونی پادشاه.

 

ب— آرایش نیرو ها:

ـ در انقلاب مشروطیت، رفته رفته، موافقان و مخالفان، آزادیخواهان و استبدادیان و مشروطه طلبان و مشروعه خواهان، کم و بیش، در برابر هم صف آراستند و حتا در دوره ای کشاکش آنان به در گیری های خشونت آمیز تا  مرز جنگ داخلی کشیده شد. در این انقلاب هر چند در هر دو جبهه رهبران برجسته ای رخ  نمودند اما رهبر یگانه و فرهمندی پدید نیامد ؛

ـ در جنبش ملی کردن صنعت نفت، پس از تثبیت اصل ملی کردن و خلع ید، رفته رفته کشاکش میان نیروهای سیاسی گوناگون روی نمود . صف بندی و ترکیب نیروها، به ویژه پس از سی ام تیر ماه 1331، به رویارویی ها و در پایان  به بن بستی راه برد که سرانجام با کودتای 28 امرداد 1332 کار به سود جبهه ای از  مخالفان دکتر  مصدق  به پایان رسید. در آغاز، پیکار را یک پیشوای سیاسی (دکتر مصدق) با همکاری یک پیشوای مذهبی – سیاسی (کاشانی) پیش می برد اما اختلاف این دو پس از سی ام تیر و پیوستن کاشانی به مخالفان مصدق ضربه ای سختی به جنبش زد. هیچ یک از این دو پیشوا رهبر فرهمند شمرده نمی شدند.

ـ در انقلاب اسلامی اکثریت مردم شهر نشین  کشور، توده وار، در پی روحانیت به راه افتادند و نیروهای سیاسی با چشم پوشی از تفاوت ها و اختلاف های خود، همسو در راستای هدفی یگانه، یعنی سرنگونی شاه، راه پوییدند. این انقلاب رهبری فرهمند و بی چون و چرا داشت.

 

پ ــ ایده های راهنما:

ـ انقلاب مشروطیت برپایهء اندیشه های لیبرالی و ملی گرایی شکل گرفت و ساختمان ایرانی نوین را ـ با بنیاد گذاری نهادهای مدرن ـ در چشم انداز خود  داشت. این انقلاب از این رو بنیاد گر شمرده می شود که می خواست نهادهای  مدرن سیاسی (مجلس قانونگذاری، حزب های سیاسی و..)، دستگاه های مدرن و کارآمد دولتی و نهاد های مدنی ( انجمن ها و...) را برپا دارد. این انقلاب می کوشید دستاوردهای تمدن مدرن غرب را به ایران آورد تا جامعه ای عقب مانده و استبداد زده را به کاروان تمدن و پیشرفت برساند. و اگرچه در مرحله ای، این انقلاب  به نبرد با پشتیبانان بیگانهء استبداد و ارتجاع برخاست اما  غرب ستیز نبود؛      

ـ جنبش ملی کردن صنعت نفت بر بستر ناسیونالیسم ایرانی  شکل گرفت. نفوذ دیرینه و چشمگیر انگلستان در پهنهء سیاسی و اقتصادی  کشور، اشغال ایران در دو جنگ جهانی و... زمینه ساز این جنبش شد. اما باید توجه داشت که این جنبش انگلیسی ستیز بود نه غرب ستیز؛         

ـ از آنجا که انقلاب اسلامی جنبشی بود سلبی و نه ایجابی، یعنی خواست کم و بیش همگانی سرنگونی شاه را بعنوان آماج خود داشت، ایدهء راهنمای آن نیز در برچیدگی پادشاهی پهلوی خلاصه می شد. شعارهای آزادی، استقلال، حکومت (و سپس جمهوری) اسلامی ناروشن و تعریف ناشده ماند. افزون بر این، نیروهاء آزادیخواه در میان نیروهای فعال در انقلاب، اقلیت ناچیزی بشمار می رفتند.

 

با توجه به مواردی که بر شمردیم، هر آینه نا همانندی ها و همانندی ها را بسنجیم درمیابیم که ناهمانندی ها بر همانندی ها می چربند و، از این رو، نمی توان ادعا کرد که این سه رویداد هدف ها و خواست های یگانه ای داشتند و در یک راستا راه می پوییدند. هر یک از این سه رویداد تاریخی تفاوت های بنیادینی با یکدیگر دارند که همسویی و یکسان انگاری آنها ساده اندیشانه و پندار باورانه می نماید. این نکته را نیز  بیافزاییم که جای خیزش ارتجاعی 15 خرداد 1342 در این زنجیره سازی تاریخی خالی است.

 

                                                   ***************

          در پایان، نگاهی گذرا به جریان های فکری و ایدئولوژیکی می اندازیم که زمینه ساز انقلاب 1357 شدند و پس از برچیدگی دودمان پهلوی بیشتر خود را نمايان ساختند. مهم ترین  این جریان ها  عبارت بودند از «لیبرالیسم»، «کمونیسم» و «اسلام سیاسی».     

جریان نخست، «لیبرالیسم»، چه از نظر فکری و چه از نظر سیاسی، بسیار ناتوان بود و پژواک چندانی نیز در جامعه نداشت و به تندی در برابر رادیکالیسم پیشروندهء جنبش به کناری رانده شد.

جریان «کمونیسم»، چه در گرایش پیکار مسلحانه و چه در گرایش سیاسی ـ انقلابی خود، چندان در تار و پود عملزدگی و فرقه گرایی و خشک اندیشی گرفتار شده بود که نتوانست جز کیش انقلاب و رادیکالیسم تند و توده زدگی (یا کارگر زدگی) ارمغان دیگری برای وضعیت بحرانی سال های پیش از انقلاب بیاورد.

«اسلام سیاسی» را جریانی می نامیم که، با برداشتی متفاوت از نگرش سنتی شیعه به قدرت سیاسی و سیاست، خواهان نقش پر رنگتر دین در پهنهء سیاسی و تبدیل آن به ابزار بسیج توده های مسلمان در راستای برپایی حکومتی اسلامی بود. گذشته از فداییان اسلام و سوسیالیست های خدا پرست در سال های بیست و سی، دو جریان عمدهء اسلام سیاسی در دههء چهل و پنجاه عبارت اند از، يکی «جریان اسلامی روحانیت سیاسی» به رهبری آیت اله خمینی، و ديگری «جریان اسلامی غیر روحانی سیاسی» که مهم ترین نمایندگان آن مجاهدین خلق و علی شریعتی شمرده می شدند.

جریان نخست، با گسست از نگرش سیاسی تشیع، طرح حکومت اسلامی به رهبری روحانیان را پیش نهاد. این جریان می خواست اصول و قانون های فقهی و اسلامی را در جامعه حاکم گرداند، آنچه را غیر اسلامی می شمرد از جامعه بزداید و آنجه را که زدودنی نیست یا به آن نیاز دارد اسلامی کند یا به آن رنگ اسلامی زند. بدینسان، با نگاهی به جامعهء آرمانی صدر اسلام،  تلاش می ورزید عناصری را از گذشته بر گیرد و  ـ در صورت لزوم، با کاست و افزوده هایی و گاه با پیرایه بندی ـ آن را به اکنون آورد و تا جایی که بشود، بر جامعه تحمیل کند. این جریان غرب ستیز، ضد فمینیست و مخالف لیبرالیسم سیاسی بود.

جریان دوم، آگاه به  ناتوانی دین  اسلام در رقابت با ایدئولوژی های مدرن، به ویژه مارکسیسم، تلاش ورزید تا دین را تبدیل به ایدئولوژی سیاسی کند. در این راستا ابزارهای فکری را از ایدئولوژی های دیگر، به ویژه از مارکسیسم، برگرفت، آنها را به گذشته برد و کوشید نمونه هایی از آنها را در تاریخ اسلام بیابد، یا جعل کند، و سپس، به آنها رنگ اسلامی بزند و به اکنون بیاورد. این جریان خواهان حاکمیت روحانیت و حتا روحانیت سیاسی نبود بلکه گونه ای دیکتاتوری جهان سومی با زیب و زیور اسلامی (از نوع الجزایر پس از استقلال) را در نظر داشت. این جریان در چیرگی ایدئولوژیکی اسلام سیاسی بر جامعه، گسترش اسلام سیاسی به ویژه در میان دانشجویان و دانش آموزان، و در خلع سلاح ایدئولوژیکی چپ نقش مهمی بازی کرد. این جریان  ضدامپریالیست، غرب ستیز، ضد فمینیست و مخالف لیبرالیسم بود.

پس از انقلاب، جریان نخست، با جذب بخشی از نیرو ها و عناصری از رادیکالیسم فکری و عملی جریان دوم، و نیز با بهره جویی از پشتیبانی و همکاری بخش مهمی از چپ مارکسیست از رژیم اش، هم باقیماندهء این جریان و هم کل چپ مارکسیست را، نخست خلع سلاح فکری، و سپس منزوی کرد و سرانجام در هم کوفت. 

بهمن ماه 1387      

*من این واژه رامناسب تر از واژهء فرانسوی لومپن می دانم.

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630