دربارهء سکولاریسم
گفتگو با آراز م. فنی
(گزيده ای از متن کامل)
نشریه آزادی زن: مقولهء سکولاریسم، یا لائیسیته، به یکی از بحث برانگیز ترین مسائل در میان جنبش های اجتماعی و نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی بدل شده است. سی سال حکومت خشن مذهبی این خواست را به یکی از مهمترین خواست های جامعه بدل کرده است. عروج و قدرت گیری جنبش های مذهبی در جهان در دو سه دههء اخیر، سکولاریسم را در سطح جهان در مرکز مباحث اجتماعی – سیاسی قرار داده است.
نشریه آزادی زن سوالاتی در این رابطه تهیه کرده که به تعدادی از فعالین حقوق زن، و سازمان های اپوزیسیون ارسال داشته است. آراز م. فني يکی از آنها است. او متولد شهرستان مرند، ليسانسيه از دانشکدهء علوم انساني دانشگاه تبريز، دبير مدارس تهران، بطور پراکنده، فراری از ايران در سال ١٩٨٦ و مقيم کشور سوئد از همين سال، تحصيل و کار کرده در دانشکدهء صلح و توسعهء گوتنبرگ، دارای فوق ليسانس در علوم تربیتی و تحصيلات پايه اي دانشگاهي در شناخت شناسي علمي است. او علاقمند و جستجوگر در مسايل اقتصاد سياسي و روابط بين المللی، و کنشگر در مسايل حقوق بشري و دمکراتيک است.
پرسش: مدتی است که بحث سکولاریسم در میان جنبشهای مختلف در خارج از ایران و در میان روشنفکران داخل بالا گرفته است. عده ای تصمیم گرفته اند دین را از دست دولت در بیاورند و به عرصه خصوصی ببرند و عده ای دیگر می خواهند دولت را از چنگال دین بیرون بیاورند. تعریف شما از سکولاریسم چیست؟
پاسخ: پدیدهء سکولاریسم به معنی جدید آن بر می گردد به انقلاب فرانسه، استقلال ایالات متحده و انقلاب صنعتی در انگلیس. بدیگر بیان، رهبری مثلث تفکر ایده الیسم غربی، علم، محور قرار گرفتن فرد و تفکر فردی (فردیت) در ساختار فکری جامعهء غربی پایه و ساختار نگرش موجود در بارهء سکولاریسم را توضیح می دهد. در غرب این امر بعد از زلزله های اولیه با مسالمت پیش رفت یعنی فرهنگ و نگرش غیرمذهبی و ناسیونالیستی با موسسات جدید سیاسی (احزاب) و دست آوردهای تکنیکی و ارتباطی در پروسهء تکاملی نسبتن موزون توانست هژمونی چنین تفکری را در غرب و بدنبال آن بدیگر نقاط دنیا تحمیل نماید. این پروسه در غرب نهادی شد ولی هنوز در مناطق موسوم به "جهان سوم" یا کشورهای عقب نگه داشته شده مبارزهء برای رسیدن به مدرنیته ادامه دارد.
پاره ای از متفکرین معتقد هستند که با توجه به اینکه در جوامعی مثل ایران رشد اقتصادی موزون سرمایه داری، رشد موسسات جدید سیاسی و تکامل تکنیکی خودجوش و محلی نبوده و، به بیان دیگر، ما با یک رشد ناموزن روبرو هستیم، اطلاق و صادر کردن این مفاهیم و تفکر به ایران در نهایت با شکست روبرو خواهد شد. نتیجهء چنین تاویل از مسایل این است که سیاست، تفکر سیاسی و رشد موسسات اجتماعی بایست تطبیقی باشد. دیگرانی هستند که خلاف این نظر را دارند. به نظر من هر دو جریان بخش هائی از واقعیت را دیده و بیان می کنند و نه همهء آنرا. امکان ایجاد یکی جامعهء انسانی با چهار چوب های دموکراتیک و با رعایت موازین حقوق بشری وجود دارد. اگر چه من با عمومی بودن و جهانی بودن یافته های علمی و اجتماعی موافق نیستم و آنرا تابعی از رشد شرایط اجتماعی، تاریخی و منطقه ای می دانم. امر سکولار شدن منوط است با اینکه آیا سه موسسهء دولت، بازار و جامعهء مدنی می توانند در یک رشد منطقی در تقسیم قدرت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به توافق های عملی برسند.
بنظر می رسد که بین تفکر سکولار – فرد سکولار از یک طرف – و سامان سکولاریستی می توان فرق هائی گذاشت. یک فرد سکولار به آزادی مذهب و ایدئولوژی احترام می گذارد یعنی طرفدار جامعهء چند فرهنگی و به گونه ای نسبی گرائی فرهنگی است؛ در صورتیکه، به تفسیر من از سکولاریسم، " این يک مفهوم ساختاری برای توضیح سامان سیاسی است که مثلن مدرنیست ها و آتاتورکیست های افراطی ترکیه از سکولاریسم می دهند. همانطوریکه می دانید این جریان می خواهد از ورود دختران با حجاب به دانشگاه ها و مرکز اداری دولتی ممانعت شود. همین مورد در فرانسهء سکولاریستی، پذیرفته شده و قانونی است. سکولاریست ها از نظر شناخت شناسی اجتماعی طرفدار عینی و قانونی بودن خیلی از احکام و حوزه های عمل اجتماعی هستند؛ به بیان ساده، آنها طرفدار پوزیتویسم علمی می باشند. در صورتیکه فرد سکولار کثرت گرای فرهنگی است. این همان نقطهء تمایزی است که طرفداران تئوری های «پسا ...» با سکولاریست ها دارند.
پرسش: آیا از نظر شما حکومت پهلوی در عرصه اقتصاد و سیاست یک حکومت سکولار بود؟ اگر بود پس وجود آخوند درباری (کارکرد دین در سیاست) را چگونه می شود توجیه کرد؟
پاسخ: روشنفکران و الیت سیاسی ـ اقتصادی که برای حکومت شاه و نظام سیاسی وقت کار می کردند آدم های احمقی نبودند. تعداد زیادی از آنها در دانشگاه های غربی و حتی شرقی درس خوانده بودند و، به دیگر بیان، درس خود را بلد بودند. ولی سئوال موردی این است که با توجه به رسمی بودن دین اسلام و روابط دربار با نمایندگان جامعهء متشکل اسلامی، آيا آنها می توانستند بر اساس وحدت این دو تفکر و یا دو حوزهء اجتماعی/ فرهنگی در عرصهء سیاسی عمل کنند؟ این سئوالی است که احتیاج به شناخت شناسی و بررسی جامعهء ایران در دورهء پهلوی را نیاز دارد و از عهدهء این مطلب کوتاه بر نمی آید. نظام سیاسی شاه در سطح بین الملل کمپرادور (وابسته) بود به سیستم غربی. این مفهوم، از منظر تحلیل های طرفدار تئوری های "مرکز و پبرامون"، بدین معنی است که هدایت ایران و نظام سیاسی ایران از مراکز قدرت بین المللی صورت می گرفت. ما در سیاست و اقتصاد دنیا یک متروپول داشتیم ـ داریم و یک حاشیه. سیاست داخلی هر کشوری می بایست بر مبنای حفظ منافع الیت مرکزی استوار می شد و آنچه که برای حفظ این نظام لازم بود بایست انجام می شد. بنظر من، این تئوری و یا حتی تئوری های مارکسسیتی، نمی توانند به تنهائی توضیح دهندهء سامان حقوقی، اقتصاد و سیاسی دورهء شاه باشند. متاسفانه من در بارهء ماهیت هویت نظام شاه و اینکه چگونه نظامی بود نمی توانم نظر کارشناسی بدهم. اما بنا به تعریف بالا از سکولاریسم، نظام سیاسی ایران در زمان شاه نمی توانست سکولار باشد.
پرسش: اگر بپذیریم که فرهنگ امری ایستا و ثابت نیست، آیا می شود متوقع بود که فرهنگ یک جامعه بعد از تغییر یک حکومت در زمانی کوتاه دچار تغییری بنیادی شود؟
پاسخ: فرهنگ پدیدهء ایستائی نیست، نبوده و نخواهد بود. در تعریف کوتاه فرهنگ می شود گفت که ساخته های غیر مادی جامعهء انسانی در مقولهء کار فرهنگی می گنجد و در تغییر تحولات سیاسی اجتماعی اولین موردی که رسمی شدن یک تفکر به حساب می آید و به تصویب مجالس سیاسی مسلط می رسد قوانین سیاسی و مدنی آن جامعه هستند و نه فرهنگ جامعه. اما در مورد فرهنگ و خصوصن تغییر در اخلاق اجتماعی و عمل اجتماعی، و بدیگر بیان، اندرباش شدن سیاست های جدید، نیاز به دگرگونی های اساسی در نظام فکری افراد و جامعه، توامن، دارد. مادیت می بایست ذهنی شود.
پرسش: در جامعهء آلمان و فرانسه ما شاهد سکولار شدن بخشی از مسیحیان و یا یهودیانی بودیم که در یک پروسهء تاریخی و اجتماعی رفته رفته به یک فرهنگ سیاسی تبدیل شد! از نظر شما تصور یک مسلمان سکولار و لائیک در جامعه ایران امکان پذیر است؟
پاسخ: آگر شرایط اجتماعی لازم فراهم شود، یا باشد، و افراد مشخص نیز خودشان بخواهند، تغییر هویت افراد امکان پذیر است. اگر باورهای مذهبی و پذیرش مذهب، بعنوان بخشی از هویت انسان بحساب آید، طبق نظریهء توضیحی و علمی پسامدرن ها، پسا ساختارگرایان و پسا مارکسسیت ها، امکان تغییر هویت وجود دارد. هویت های انسانی در جوامع سنتی پایدارتر از جوامع مدرن هستند. در یک جامعهء سنتی افراد، مسلمان، مسیحی، یهودی و... بدنیا آمده و مسلمان، مسیحی و یهودی... می میرند ولی در جوامع مدرن و پسا مدرن، افراد هویت های گوناگونی دارند. برای مثال یک زن و یا مرد می تواند، همزمان و با هم، هویت هائی چون: دانشجو، کارگر، مسیحی، ترک، لسبیسک ـ همو سوسیالیست و ... داشته باشد. البته در این و یا آن شرایط مشخص است که یکی از این هویت ها عمده می شود. اساساً هویت انسانی یک پدیدهء اجتماعی، تاریخی و انسانی است و امر ذاتی و جوهری نیست.
پرسش: با توجه به نقش مذهب در ٣٠ سال گذشته در تمامی نهادهای دولتی و غیر دولتی جهت باز تولید فرهنگ اسلامی قرون وسطی در سراسر جامعه ایران، می شود با تغییر قوانین موجود در جامعه تعصبات مردسالارانه و ضد زن را در میان خود زنان از بین برود؟ مرتجعین زن ستیزی چون عشرت شایق که در نقش نماینده مجلس در باز تولید فرهنگ اسلامی نقش دارند و مردم جمله معروف او را "اگر ده زن خيابانى اعدام شوند، ديگر زن خيابانى نخواهيم داشت" هرگز فراموش نخواهند کرد می توان تغییر ایجاد شود؟
پاسخ: در پایان سال میلادی ٢٠٠٨ و آغاز سال جدید یکی از شبکه های تلویزیونی آمریکا در مروری بر علل ایجاد بحران مالی و شناخت / شناسائی مسئولین شکست سیاست اقتصادی آمریکا، به معرفی چهره ها و نام هائی که در این شکست و بحران بزرگ مالی دخالت داشتند پرداخت. جزو اولین کسانی که در این بحران نقش جدی داشت و معرفی نیز شد «آلن گرین اسپن» بود و مجری برنامه، در ادامه، به معرفی افراد دیگر پرداخت. در پايان این معرفی ها، و در مقابل سئوال این که بعد از این افراد چه کس و یا کسانی مسئول شکست سیاست اقتصادی و بحران مالی جدید آمریکا هستند؟ مجری برنامه با اشارهء انگشت خود به سوی تماشاگران ناشناس آمریکائی؛ گفت: «شما مردم! شمائی که چنین سیاست هائی را می پذیرید و شمائی که در زندگی روزمرهء خودتان بدون توجه به پی آمد های اعمال و رفتار روزانه و مصرف بی رویهء خود به بحرانی دامن زده و می زنید که عواقب کوتاه مدت آن را میبینیم و عواقب دراز مدت آن بعدن معلوم خواهد شد».
نتیجه این است که همه چیز را نمی شود کنترل و یا عوض کرد، ولی می توان روی تغییر سیاست توافق داشت و برای پیاده شدن آن تلاش کرد.
پرسش: خشونت سازمان یافته دولتی علیه زن را با تغییر حکومت می شود امکان پذیر کرد! اما برای حذف انواع خشونت ها در عرصهء خصوصی بعد از تغییر حکومت هیچ تضمینی وجود دارد؟
پاسخ: من محتوای پاسخ به این سئوال را در توضیحات های قبلی خود بررسی کرده ام، ولی برای خالی نبودن عریضه باید بگویم که ساختار های اجتماعی و عقیدتی امری اجتماعی و انسانی هستند. با تصویب قوانین می توان در حوزهء عمومی اختلافات و ستیزهای عقیدتی، طبقاتی، کاری و حتی خانوادگی را در دادگاهای مدنی و ... بررسی و حل کرد؛ ولی ریشه کن کردن این اختلافات امری است محال. این مسئله در حوزهء خصوصی مشکل تر است. تنها در جامعهء پلیسی و نظامی دیکتاتوری است که دولت و پلیس نقش کنترل کننده جامعه را داشته و امور سیاسی، مذهبی و یا اجتماعی دیکته می شود.
پرسش: آیا دستیابی به سکولاریسم و لائیسیته برای برقراری آزادی و برابری زن و مرد را کافی ارزیابی میکنید؟
پاسخ: نه. تا زمانی که مسئلهء قدرت اقتصادی و سیاسی؛ تدوین و تفسیر هنجارها و قوانین اجتماعی در دست عدهء معدوی است نمی توان از برابری و یا آزادی زن و مرد و یا بطور عموم افراد صحبت کرد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |