مقایسهء رژیم خامنه ای با رژیم طالبان
طالب حق
آنچه دربارهء طالبان در اين مطلب می آيد از زبان متخصصان طالبان شناس موجود در اینترنت نقل شده. دربارهء نظام آخوندی خامنه ای هم که همگان مستحضر هستید و شاهدان حی و حاضر، بهترین گواهان آن محسوب می شوند. سخنان خامنه ای را از سایت خودش در آورده ام و سایر اخبار را از سایت های خبری، که صد البته مقایسه هائی که در اينجا آمده فقط مشتی است از خروار.
*جنبش طالبان، جنبشى است تشكيل يافته از علما و طلاب مدارس دينى افغانى كه عمدتاً در پاكستان تحصيل كرده اند.
رژيم فعلي ايران هم، بعد از پيروزي انقلاب به دست آخوندها و حوزهء عليمه قم غصب شد و ايمان به خدا با ايمان به آخوندها و ايمان به ولي فقيه مساوي شد. خامنهاي در این باره صریحاً گفته: "ايمان به روحانيت، همواره ملازم با ايمان به اصل دين بوده است. كمتر كسانى بودهاند كه روحانيت را قبول نداشته باشند، اما يك اعتقاد درست و حسابى به اصل دين داشته باشند. بعضى ادعا كردهاند، ولى ما كمتر يافتهايم. مردم دين را از اين طريق فهميدهاند. ايمان مردم به دين، بايد همراه با ايمانشان به همين مجموعه باشد." (سخنراني در تاریخ 25/6/1370)
*در نظام طالبان، «شورای حل و عقد» یک نهاد سیاسی سنتی بوده است که سابقهء آن به دورهء خلافت بر میگردد. در این نظام، با آنکه حکومت موروثی نبود ولی نتیجهء آن یک حکومت مادام العمری بود که در عمل با نظام پادشاهی تفاوت اندکی داشت. در تئورى «خلافت» و «امارت»، آن طورى كه طالبان آن را مى خواهد، مردم و احزاب جايگاهى ندارند. تعدادى از سران قبايل و نخبگان دينى تحت عنوان «اهل حل و عقد» گرد هم آمده و فردى را براى اين پست نامزد مى نمايند و آنگاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا امير المؤمنين منتقل می شود. مهمترين اصل در انديشهء سياسى گروه هاى بنيادگراى افراطى، از جمله طالبان، احياى اصل خلافت در نظام سياسى اسلام است.
«مجلس خبرگان رهبری»، اسم مدرن تر همان "شوراي حل و عقد" طالبان است و آخوندهای ایرانی که کمی باهوش تر از افغانی ها هستند، با ژست های زیرکانه ادای مدرن بودن درمی آورند و برای اینکه بگویند ما مثل طالبان وحشی نیستیم و به قانون احترام می گذاریم، برای نظام شان قانون اساسی درست کرده اند و "شورای حل و عقد" شان را، به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام، در قانون اساسی چپانده اند. این مجلس درست عین شورای حل و عقد، متشكل از روحانيون طراز اول است كه بعد از مرگ رهبر، رهبر بعدي را انتخاب ميكند، بدون اینکه ملت در انتخابش هیچ نقشی داشته باشد. این رهبر برگزیده شده توسط مجلس خبرگان، تا پايان عمر حاكم بلامنازع و صاحب اختيار اصلي نظام است.
و اما «اصل خلافت» اينگونه در قانون اساسی آخوندها در قالب «اصل ولایت فقیه» جاسازی شده است: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهدهء فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد.» (اصل پنجم قانون اساسي ايران)
در خبری مربوط به سال 86 که توسط خبرگزاري فارس نقل شد آمده بود: «نمايندهء ولي فقيه در نيروي مقاومت بسيج تأكيد كرد: "امروز مخالفت با ولايت فقيه مخالفت با پيامبر است". محمدي، با اشاره به تشكيل حكومت اسلامی توسط امام خمینی گفت: "بعد از 14 قرن، امام خميني نعمت بي بديل به ما عطا كرد و حكومتي بر پايهء دين با حمايت مردم در كشور تشكيل داد". وي، با تأكيد بر اينكه "نگذاريد نگراني پيامبر مبني بر خطر افتادن دين با اطاعت نكردن از ولايت تكرار شود" افزود: "هر حزب، گروه و جناحي تابلوي اسلام و انقلاب و شعار حمايت از رهبري را سر ميدهد و لذا نميتوان با سخنان آنان ولايتمداري آنان را شناخت". وي اطاعت عملي از ولايت و مرزبندي ميان دوستان و دشمنان ولايت را دو نشانهء شناخت ولايت مداري احزاب، گروه ها و جناح ها برشمرد».
*در نظام فکری طالبان، یک مذهب (و نه حتی دین) هدایت محض شمرده شده و تنها راه سعادت منظور میشود، در حالیکه هر نوع برداشت دینی دیگر گمراهی است.
حال، توهم بافی خامنه ای در این باره را بخوانید:
«سعي ما در پايگاه اسلام اين است كه ثابت كنيم بشريت در زير سايهء سنگين و خبيث حاكميت كنوني استكبار بر عالم، رنج ميكشد و روزبهروز به بدبختي نزديكتر ميشود و اسلام ميتواند بشر را نجات بدهد... اسلام پيشرفت خواهد كرد و انشاءالله در صحنهء ذهن بشر و بر واقعيت هاي زندگي حاكم خواهد شد. ما در نظام جمهوري اسلامي، به تبعيت از امام فقيد بزرگوارمان ـ آن شخصيت نمونهء امروز عالم و كسي كه از نوع اولياي خدا و جزو سلسلهء برگزيدگان الهي بود ـ راه پاي فشردن بر مواضع اسلام و مقابله با طواغيت را با قدرت و قاطعيت تعقيب خواهيم كرد و معتقديم كه آينده در اختيار اسلام و متعلق به اين دين است». (از سخنراني در مراسم دههي فجر 12/11/68)ه
«به خاطر داشته باشيد كه اهداف مشخص ما، در اسلام خلاصه ميشود. اسلام فقط يك اعتقاد نيست؛ اسلام زندگي طيبهء انسان هاست. وقتي از حيات و نظام اسلامي صحبت ميكنيم، منظور ما نظام و حيات طيبه ای است كه همهء خيرات مورد علاقهء انسان در آن وجود دارد... پايگاه اين حركت آزاديبخش و نجاتبخش جهاني هم، همين قبهالاسلام و مركز حركت الهي انقلاب اسلامي ـ يعني ايران ـ است؛ ليكن بدون كمر بستگان روحاني، اين كار ممكن نيست. اگر كسي خيال كند كه به غير از جامعهء علمي روحانيت و جامعهء علمي تشيع، كسي خواهد توانست قرآن و اسلام را علم كند و تبيين و تفهيم نمايد و در دل ها ايمان و اعتقاد به وجود آورد، يا همين انقلاب به ثمر رسيده را در اينجا حفظ كند، اشتباه كرده است. اين تصور، غلط است." (سخنراني در ديدار با روحانيون و طلاب آزاده، (۱۳۶۹/۰۸/۰۵
خامنه ای که خود را با پیامبر اسلام اشتباه گرفته، به دلیل کهولت و ضعف حافظه،دچار بازگشت به عقب شده و فکر می کند که الآن زمان کشورگشایی های صدر اسلام است. خامنه ای هم، مثل طالبان، خیال می کند می تواند سوار بر شتر و شمشیر به دست، مردم جهان را وادار به تبعیت از احکام رسالهء خود کند (البته یادم رفته که ایشان هنوز به مقام مرجعیت متشرف نشده و از روی رسالهء معاونانش رونویسی می کند). خامنه ای فکر می کند می شود با بقیهء مردم دنیا هم مثل گوسفند رفتار کرد و مردم متمدن دنیا را با زنجیر بدویت و تحجر و بلاهت اسیر کرد. این بندهء خدا اصلاً تاریخ نخوانده تا بداند که ایرانیان همان هایی هستند که خلفای گردن کلفت تر از او را وادار به تمکین از فرهنگ چندهزار ساله ایران کردند. نمی دانم خامنه ای بر اساس چه جور توهمی فکر می کند که می تواند خرافات و کج اندیشی های دینی اش را، در این دنیایی که هر روز پیشرفته تر می شود، بر ذهن و دل ملت ها حاکم کند!
ب به دلیل هم ریشگی خامنه ای با طالبان، برخورد عملي و سرکوبگرانه با پيروان ساير اديان در چند سال گذشته بسيار شديدتر شده است. در تاريخ چهارشنبه 1/12/86 در خبرها آمده بود كه ده مبلغ مذهبی که به تبلیغ عقیدهء اهل سنت در تهران اقدام می نمودند و در حدود چهل روز پیش از آن بازداشت شده بودند، پس از طی زمانی طولانی در مکان نامعلومی، سرانجام به زندان رجایی شهر کرج منتقل گردیدند. بازداشت مبلغان مسلمان سنی، مصداق عینی نقض معاهدات بین الملی، میثاقین جهانی حقوق بشر و قوانین داخلی بالاخص قانون اساسی میباشد.
حوزهء علميهء قم رسماً يک کميته براي مقابله با تحرکات اقليت هاي ديني و فرق مذهبي تشکيل داده است. محمد حسن نبوي ، معاون تبليغات حوزهء علميه قم، در اجلاس اخير ائمهء جمعهء سراسر کشور، تشکيل اين کميته را تحت عنوان تشکيل "کميتهء اقليت"، متشکل از "کارگروه هاي مقابله با اديان و فرق انحرافي" اعلام کرد. به گفتهء اين معاون حوزهء علميه قم، هدف از تشکيل "کميتهء اقليت"، "مقابلهء فرهنگي" با اقليت هاي ديني و جلوگيري از رشد و گسترش اقليت هاي مذهبي در ايران است. او در سايت رسمي حوزهء علميهء قم گفته: "در همين راستا کارگروه هايي در زمينه زرتشتي گري، مسيحيت، بهائيت، صوفيه، اهل حق، وهابيت و عرفان هاي نو، راه اندازي شده و کار آنها اين است که اگر توطئه اي در حال شکل گيري است با آن مقابله فرهنگي کنند. وی همچنين خواستار شدت عمل بيشتر در مورد رهبران اقليت هاي ديني در کشور شده و نسبت به "وحدت ملي و مذهبي" نيز انتقاد کرد. وي گفت: "ما مخالف وحدت نيستيم ولي به واسطهء وحدت، سردمداران فرقههاي توطئهگر در حاشيه امن قرار گرفتهاند." (سايت کمیته ادیان - 09/08/87)
با عرض معذرت از طالبان، ناچارم در اینجا یک تفاوت فاحش بین طالبان و نظام خامنه ای را هم ذکر کنم. طالبانی ها رو راست تر و صادق تر و بی ریاتر از آخوندهای ایران هستند. تناقض گویی خامنه ای و دیگر آخوندهای ایران سرگیجه آور است. از یک طرف می گویند اسلام دین رحمت است و از یک طرف می خواهند اسلام خود را با زور و قلدری و با سرکوب کردن همهء اندیشه ها و نحله های فکری، از گلوی مردم پایین بدهند که البته مطمئناًٌ پایین نمی رود و روزی بر روی صورت آنها بالا آورده می شود.
*طالبانیسم طالب آن است كه در زیر شعار حاکمیت دین، آزادی اندیشه سرکوب شود.
خامنه ای:
«قلم هاي مزدور موذي دستنشاندهء صهيونيست ها و آمريكايي ها و ديگر دشمنان اسلام در دنيا، قريب يازده سال است كه مينويسند: "تا كنون دستاورد اين انقلاب در ايران چه بوده است؟!" آنها كمبودها را بزرگ ميكنند و به چشم و رخ مردم ميكشند. آنها نميدانند كه وقتي حركتي در كشوري انجام گرفت و ملت را وارد صحنه كرد و به ملت شخصيت داد و حكومت و دولت و مديريت كشور را از درون خود ملت بالا آورد و عقايد و ايمان مردم را بر زندگي آنها حاكم قرار داد و اين ملت زنده شد و احساس شخصيت كرد، ديگر در جلوي اين ملت، راه باز است... بىشك در درون كشور ما كسانى هستند كه همان انگيزههاى ضديت با اين گرايشِ به اصطلاح "بنيادگرايى" را دارند؛ شما از آنها اصلاً رودربايستى نكنيد. در تنظيم برنامهء ادب و هنر، يا تنظيم برنامهء كودكان، يا فيلم و سريال، هيچوقت اين فكر را نكنيد كه اگر ما اين گرايش را نشان داديم، ممكن است يك تيپ روشنفكرى كه مثلاً خوانندگان فلان مجله هفتگى هستند، خوششان نيايد؛ بهدَرَك، خوششان نيايد! شما اصلاً كارى را بكنيد كه آنها خوششان نمىآيد؛ هيچ ملاحظه اين چيزها را نكنيد». (از سخنراني به مناسبت ايام دهه ي فجر - ۱۳۶۸/۱۱/۰۴)ه
صفار هرندي، وزير ارشاد، در دومين همايش ملي روابط عمومي دستگاه هاي اجرايي، تأکيد کرد که بي خبري مردم، بهتر از اطلاع رساني به آنان توسط رسانه هاي نامناسب براي "روح لطيف آنان است"!. سردبير سابق روزنامه کيهان در اين همايش اظهار داشت: "در ادبيات عامه ميگويند، بيخبري خوش خبري است، اگر نوع اطلاع رساني طوري باشد که براي روح لطيف مردم اسباب زحمت شود، آنها ترجيح ميدهند گوش ندهند. اطلاعات اگر سوهان روح مردم باشد، دريافت نکردنش براي آنها مزيت نسبي دارد. برخي ديدگاههاي رسانهاي چنان است که در آنها حتي به قيمت تخريب روان مخاطب حاضرند اطلاعرساني کنند؛ چون خبرشان جذابيت پيدا ميکند«.
در سال 86 يک سازمان معتبر ديده بان آزادی و مدافع حقوق روزنامه نگاران در گزارش سالانه خود، جمهوری اسلامی ايران را به عنوان چهارمين زندان روزنامه نگاران در جهان معرفی کرده است. همچنین کميته حفاظت از روزنامه نگاران، که مقر آن در نيويورک قرار دارد، نتايج بررسی اين کميته در زمينه آزادی رسانه ها را منتشر کرد. بنا بر اين گزارش، حکومت های مذهبی خاورميانه، همزمان با دادن وعدهء اصلاحات، روزنامه نگاران بسياری را به دليل انتشار گزارش ها و مقالات به زندان می اندازند.
اکنون که در فصل آغازین سال 88 هستیم، با حساب نرخ تورم که همه ارکان نظام طالبانی خامنه ای را دچار ورم می کند، احتمالاً ایران به در صدر جدول زندانی کردن روزنامه نگاران صعود کرده است.
بر اساس گزارش مشترک سازمان دانش آموختگان، دفاع از حقوق بشر کردستان و کانون مدافعان حقوق بشر پیرامون وضعیت حقوق بشر به نقل از سايت www.autnews.com در تاريخ ١٠/٥/٨٧، در سال ٢٠٠٧ بیش از پنجاه روزنامه نگار تحت تعقیب قضایی قرار گرفته اند. این تهدیدات قضایی اضافه بر اعمال فشارهای اقتصادی و اداری است که برای مطبوعات غیر دولتی و مخالف با جناح دولت وارد می شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که به اصطلاح مسئولیت اداره و گسترش مطبوعات را دارد خود بیش از چهار نشریه را پیش از انتشار توقیف کرده است. ده ها نشریه دیگر نیز "توقیف موقت" شدند که پرونده آنها از سوی هیات نظارت بر مطبوعات به دادگاه ارسال شده است.
*یکی از مهمترین وجوه طالبانیسم تعصب مذهبی و سرکوب هر نوع تفکر مخالف تحت عنوان انحراف و ارتداد است. بنيادگرايى افراطى از نوع وهابى، با توسل به حربه «تكفير»، به مبارزه با تمامى مذاهب و فرق اسلامى غير از خود رفته و به جز خويشتن، ساير گروه ها را يكسره بر باطل و حتى كافر مى پندارد.
بر اساس قانون مجازات اسلامي كه در حال تصويب است و در حال حاضر به شكل آزمايشي اجرا ميشود حكم اعدام براي مرتد يعني كسي كه دين خود را تغيير ميدهد، قطعي است:
«مبحث پنجم - مربوط به تعریف مجازات اعدام برای فردی است که پدر یا مادرش مسلمان بوده ولی خودش مسلمان نیست. یعنی بخواهد خود دين خود را انتخاب كند و يا تغيير دين بدهد چنين فردي مرتد مي باشد
ماده 3- 225: مرتد بر دو نوع است: فطري و ملي
ماده 4-225 : مرتد فطري كسي است كه حداقل يكي از والدين او در حال انعقاد نطفه
مسلمان
بوده و بعد از بلوغش اظهار اسلام كرده و سپس از اسلام خارج شود
ماده 5-225: مرتد ملي كسي است كه والدين وي در حال انعقاد نطفه غير مسلمان بوده و
بعد
از بلوغش به اسلام گرويده و سپس از اسلام خارج و به دين ديگري برگردد
ماده 6-225: هر گاه کسی که حداقل يکی از والدين او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده
بعد
از بلوغ بدون آنکه تظاهر به اسلام نمايد، اختيار کفر کند درحکم مرتد ملی است
ماده 7-225 : حد مرتد فطري قتل است
ماده 8-225 : حد مرتد ملي قتل است؛ اما بعد از قطعيت حکم تا سه روز ارشاد وتوصيه به
توبه
مي شود و چنانکه توبه ننمايد، كشته ميشود
ماده 10-225: حد زني كه مرتد شده، اعم از فطري و ملي حبس دايم است و ضمن حبس طبق نظر دادگاه تضييقاتي بر وي اعمال و نيز ارشاد و توصيه به توبه ميشود و چنانچه توبه نمايد، بلافاصله آزاد ميگردد حکم "ارتداد" از نظر حقوقی قتل است.»ه
و گوش دولتمردان طالبانی ایران بدهکار حرف سازمان ملل و مردم جهان نیست وقتی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قطعنامهای را عليه نقض حقوق بشر در ايران شامل «شکنجه، شلاق زدن، قطع عضو، سنگسار و اعدام در ملا عام» تصويب می کند. در رای گيری از ۱۹۲ عضو اين مجمع، پيش نويسی که از سوی کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شده بود، با ۷۳ رای موافق، ۵۳ رای مخالف و ۵۵ رای ممتنع به تصويب رسید. اين قطعنامه خواستار توجه جدی به خشونت ها و تبعیض هايی شده است که عليه مذاهب، اقليت های قومی و نژادی و به ويژه عليه مذهب بهائيت در ايران صورت می گيرد. در این قطعنامه از جمهوری اسلامی خواسته شده چه در قانون و چه در عمل همه نوع تبعيض را نسبت به اقليت ها و همچنين موارد دیگر نقض حقوق بشر برطرف کند، اعدام در ملاء عام و سنگسار را کنار بگذارد و از اذيت و آزار، ارعاب و شکنجه مخالفان سياسی و فعالان حقوق بشر دست بردارد و کسانی را که «به شکل مستبدانه و به خاطر باورهای سياسی شان زندانی شدهاند»، آزاد کند.( 19/10/86 www.human-rights-iran.org)
*خشونت طلبی طالبان موجب شد که در دوران سلطه خود مرتکب رفتارهای ناپسند و سختگیرانه علیه مردم شوند.
بستن راه زنان و دختران در خيابان و توهين و اهانت و ارعاب و دستگيري آنان براي بدحجابي، بستن راه دختران و پسران در خيابان به بهانه روابط غير شرعي، حمله به خانه مردم براي جمع آوري دیش های ماهواره تلویزیونی و ممانعت از ارتباط با جهان بيرون و اخبار دنيا، فيلتر كردن انواع و اقسام سايتهاي اينترنتي به بهانه پيشگيري از اشاعه فساد، و دهها مورد مشابه اين كه نقض آشكار حقوق بشر است و در هيچ ديني توصيه نشده و جزو اختراعات نظام طالبانی ايران است تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر كه آن هم جزو واجبات شرعي اسلام است و نه احكام سياسي، در ايران به امري روزمره بدل شده است:
»امر به معروف، يك مرحلهء گفتن و يك مرحلهء عمل دارد. مرحلهء عمل، يعني اقدام با دست و با زور. اين مرحله، امروز به عهدهء حكومت است و بايد با اجازهء حكومت انجام بگيرد ولاغير. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه بايد آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.» (از سخنراني خامنه ای در ديدار با مردم قم ۱۳۶۸/۱۰/۱۹ (
همچنين احمدرضا رادان، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، در کارگاه آموزشی تقویت و تعالی رفتار کارکنان پلیس اعلام كرده است: «برای استمرار طرح امنیت اجتماعی و ارتقای امنیت زنان، با افزایش یکصد واحد گشتی پلیس برخورد با بدپوششی و عاملان ترویج فرقه های خرافی و مزاحمان خیابانی تشدید می شود. رادان در صحبت هایش تأکید کرد که پلیس پایتخت در سال جاری توجه ویژه ای به ارتقای امنیت زنان خواهد داشت. (http://www.autnews.com 23/2/87)
*مهمترین خصیصهء طالبان بیاعتقادی آنان به دستاوردهای عقل مدرن است که عبارتند از جدایی دین از سیاست (سکولاریسم)، عقلگرایی، علم باوری، تساوی انسان (و حقوق بشر)، تکثرگرایی (پلورالیسم)، حاکمیت مردم (دموکراسی)، آزادی خواهی (لیبرالیسم) و رفاه است.
خمینی، بنیانگذار نظام طالبانی ایران که معلم خامنه ای هم بوده است، تکلیف این قبیل داستان ها را از اول روشن کرد چون معتقد بود:
«اگر ما ترتيبي اصولي در دانشگاه ها داشتيم، هرگز طبقهء روشنفكر دانشگاهياي نداشتيم كه در بحراني ترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگي با خودشان باشند و از مردم ديده باشند و از آنچه كه بر مردم مي گذرد چنان آسان گذرند كه گويي در ايران نيستند . تمام عقب ماندگي هاي ما به خاطر عدم شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهي از جامعه اسلامي ايران بود و متاسفانه هم اكنون هم هست».
«آنهايي كه مي گويند ما مليت را مي خواهيم احيا بكنيم ، آنها مقابل اسلام ايستاده اند . اسلام آمده است كه اين حرف هاي نامربوط را از بين ببرد. افراد ملي به درد ما نمي خورند. افراد مسلم به درد ما مي خورند. اسلام با مليت مخالف است. معني مليت اين است ما ملت را مي خواهيم و مليت را مي خواهيم و اسلام را نمي خواهيم».
«در اينجا نيز يك دسته با كج فهمي ها و بي اطلاعي از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستهء اول قرار گرفته و گاهي، با تمسك به بعضي آيات با جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مكتب هاي انحرافي ماركس و امثال او معرفي نموده اند و توجه به ساير آيات و فقرات نهج البلاغه ننموده سرخود، به فهم قاصر خود، به پاخاسته و مذهب اشتراكي را تعقيب مي كنند».
دو رهبر حکومت اسلامی یک مرض لاعلاج و غیر قابل تشخیص داشته و دارند و آن هم این است که توافق و مصالحه با دیگران را نشانه ضعف می دانند. خامنه ای کاری هم ندارد به اینکه حرفی که می زند ناقض حرف های قبلی اش است یا بر ضد اسلامی که مردم می شناسد و یا بر خلاف حرف همهء مردم دنیا، او فقط می خواهد مخالف باشد. شاید هم این یک بیماری شناخته شده روانی باشد و من بی خبر باشم، ولی واضح است که هر چه بیشتر مخالفت می کند، بخصوص وقتی پای حقوق بشر و آزادی انسان ها وسط باشد، بیشتر کیف می کند و بیشتر احساس رهبری به او دست می دهد.
در عين حال، ایران، از اول انقلاب تا حالا هر روز بیشتر از روز قبل از بقیهء دنیا عقب افتاده و بخصوص در تکنولوژی ارتباطات که می تواند ایرانیان را از احوالات بقیه با خبر کند و نشان دهد که مردم ایران از همه حقوق بشری خود محروم شده اند، مانع تراشی و سانسوربیداد می کند. اینترنت که آخرین تکنولوژی عمومی ارتباطات است، در حال حاضر بیشتر مورد ظلم است و مدال اول فیلترینگ را برای نظام ایران به ارمغان آورده است.
در يك موج از برخورد با سایت های اینترنتی شرکتهای ارائهکننده خدمات اینترنتی ISP ابلاغیهای را از "کمیته تعیین مصادیق پایگاههای غیرمجاز اینترنتی" دریافت کردند که براساس آن مصادیق جدید فیلترینگ تعیین شده و شرکتها موظف به اعمال آن بودند. موضوعهای فیلترینگ این دوره از سلسله دستورهای صادر شده، نگاهی سختگیرتر داشته تا آنجا که برخی از سایتها و وبلاگهای فعالان حقوق زنان، حقوق بشر، نویسندگان منتقد به عملکرد دولت و نهادهای دولتی و روزنامهنگاران شناختهشده از مصداقهای فیلترینگ معرفی شد. سختگیری این دستور آنجا پر رنگ میشود كه میتوان حجم عظیم سایتهای شخصی (وبلاگ) فیلترشده در این دستورالعمل را دید. این كمیته از چهار كارشناس اصلی به نمایندگی از وزیر ارشاد، دادستان تهران، وزیر ارتباطات و یكی از نهادهای امنیتی تشكیل شده كه با تعیین سایتهای مورد مصداق، با اعلام آدرس آنها به شركتهای خدماتدهنده اینترنتی دستور مسدود شدن آنها را صادر میكنند. (www.iranpressnews.com1/3/87)
*ناآشنایی جامعه و نخبگان افغانی با ارزشهای دنیای مدرن از یکسو و فراموشی جوهر دین (یعنی تعالی معنوی و روحانی انسان و امنیت و رفاه وی) توسط متدینان صورتگرا و سطحی نگر.
در این وجه از تشابه نظام خامنه ای با طالبان، سکوت کردن بهتر است چون ناگفته پیداست که در این سی ساله همهء مناصب دولتی و مدیریتی ایران زیر دست فارغ التحصیلان حوزهء علیمه بوده، یعنی کسانی که پایان نامه تحصیلی آنها، نوشتن کتاب آداب طهارت و جماع و خوردن و نوشیدن است. اینها سی سال است که اقتصاد این مملکت، دانشگاه ها و همه مراکز علمی و تحقیقی ایران را ریاست می کنند. جای شکرش باقی است که ما الآن الاغ سوار نمی شویم و در خانه هایمان با هیزم آشپزی نمی کنیم و شبها چراغ پی سوز روشن نمی کنیم و با جادو و جمبل بیماری هایمان را درمان نمی کنیم!
*طالبان با تفسير سخت گيرانه از اسلام، زندگى خصوصى و حريم شخصى افراد را تحت نظارت دقيق مامورين خود گرفته و از بلندى موى سر تا كوتاهى موى صورت و از حمام عمومى تا تردد زن در محيط بيرون از منزل، عموما تحت ضوابط و مقررات حكومتى آنها است.
يك نمونه از اين قبيل برخوردها از ابتداي سال 86 شروع شده كه نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در قالب طرحي موسوم به «طرح ارتقاء امنيت اجتماعي» اقدام به ايجاد محدوديت ها، ممنوعيت ها و وضع و تفسير قانون و اجراي مجازات نانوشته نمود؛ بخشي ازاين طرح، که بيشترين اصطکاک را با حقوق طيف گسترده اي از شهروندان داشته و دارد، مربوط به نوع پوشش افراد و به ويژه زنان به عنوان نيمي از اعضاي جامعه مي باشد که طي آن نيروي انتظامي جمهوري اسلامي، انواع پوشش هاي بعضاً متعارف و مقبول جامعه را با عناوين مجرمانه بدون مستند قانوني، ممنوع و ازمصاديق جرم تلقي کرده است و بنابر تشخيص خود اقدام به برخورد با شهروندان مي نمايد. اوج اين اعمال فراقانوني نيروي انتظامي را مي توان دربرشمردن پوشيدن چکمه به عنوان يکي از مصاديق «تبرج» که عنواني فقهي و نه قانوني است، برشمرد.
در دي ماه 86 اعلام شد كه گروه هايي با نام "ناصحان!" با انجام مانور "تذکر لساني" موجوديت خود را اعلام مي كردهاند. گروه ناصحان متشکل از بسيجياني است که "آموزش هاي ويژه مربيان عفاف و حجاب" را گذرانده اند. گروه هاي "ناصحان" به دنبال آماده شدن لايحهء تشکيل "وزارت امر به معروف و نهي از منکر" توسط دولت، تشکيل شده و به نظر مي رسد که آنها قرار است نيروي لازم براي تشکيل اين وزارتخانه را آماده کنند. مانور تذکر لساني در اولين روز از هفته "امر به معروف و نهي از منکر" در سراسر کشور به اجرا در آمد. معاون امربه معروف و نهي از منكر سپاه منطقه قم خبر داد که در هفته امر به معروف ونهي ازمنکر، "5 هزارناصح بسيجي و غيربسيجي سازمان يافته در دستههاي عزاداري، مراكز تفريحي و سياحتي، بازار و ادارات فرايض امر به معروف ونهي از منكر را انجام ميدهند»!
*احزاب و گروه هاى نامدار سياسی و شخصيت هاى علمى و سياسى مستقل، كمترين جايگاهى در نظام سياسى ادارى طالبان ندارند. رسانه ها و نشريه هاى مخالفين على رغم حفظ هويت اسلامى و علمى به تعطيلى كشيده شده است.
خامنهاي هم در باره نفي روشنفري چنین روایت کرده است:
«بنده مکرّر عرض کرده ام که روشنفکري در ايران از اوّل بيمار متولّد شد و هنوز هم گريبان روشنفکران در چنگ همان بيماري است و آثار و تبعاتش همچنان باقي است؛ زيرا - همانطور که گفتيم - آنها به جاي اين که خُلقيّات مثبت را ياد بگيرند و ترويج کنند، چيزهاي ظاهري و کم ارزش و يا مضرّ را آموختند و رواج دادند. از جمله، آزادي جنسي، اختلاط زن و مرد، بياعتنايي به معنويّت، حذف دين، بدگويي به روحانيان و يا مواردي مانند نوع و شکل لباس و ميز و صندلي، و در کل، امور اينگونه را که يا خيلي کم اهميت بودند، يا اصلاً اهميت نداشتند و يا حتّي مضر هم بودند...»
.آن «...آن طور كه من احساس كردهام و از مجموع كارهايى كه دارد مىشود، فهميدهام، اين است كه حملهء همه جانبه اى سازماندهى شده است. طبيعى بود كه انقلاب در آغاز، روشنفكرجماعتِ اهل هنرِ اهل كارهاى روشنفكرى اى را كه با دين و ايمان و روحانيت و تقوا و امثال اينها سر و كارى نداشتند، نتواند جذب كند. البته بعضي شان جذب انقلاب شدند چون وجدان هاى بيدارى داشتند كه آنها را جذب انقلاب كرد؛ عدهيى هم كنار ماندند و انقلاب نتوانست آنها را جذب كند. در سال هاى اول انقلاب، اينها جرأت نفس كشيدن نداشتند. اين جماعت - كه من از پيش از انقلاب هم از نزديك آنها را خيلى مىشناختم و از روحيات و خصلت هايشان آگاه بودم – طبيعت شان اين است كه اهل خطر و اهل وارد شدن به صحنههاى سخت و دشوار و خطرناك نيستند. اوايل انقلاب، آن طوفان انقلاب اينها را وادار كرده بود كه به خانههايشان بروند؛ حداكثر در پشت درهاى بسته درد دلى با همديگر بكنند. تدريجاً كه نشريه اى راه انداختند، قلمى زدند، در جايى حرفى زدند، كسى به نفعشان چيزى گفت، يك جا شعرى درآوردند و كسى اعتراضى نكرد، اينها ديدند مثل اينكه در اين فضا مىشود سازماندهى كرد و كارى انجام داد... احساس مىشود كه در سينما، در مطبوعات، حتّى در راديو تلويزيون - كه متعلق به دولت است، اما بالاخره عناصر آنطورى در آنجا حضور دارند -، در سالن هاى فرهنگى، در جشنوارهها و در جابهجاى مناطق فرهنگى، يك بخش يا يك مهره از آن مجموعه در آنجا حاضر است و دارند كار مىكنند. اول هم فرهنگى محض حركت كردند، اما حالا سياسي اش هم كردهاند. به دولت انتقاد بكنند، به نظام انتقاد بكنند، روى گذشتهء نظام علامت سؤال می گذارند. اين كار انجام شده است. اين كار، كار بسيار خطرناكى است... البته عرض كردم كه طبيعتشان، طبيعتى است كه اگر يك چخ بكنى، عقب مىزنند؛ طبيعت مؤمنى نيست، از روى ايمان و اعتقاد نيست؛ حرف كه مىزنند، «يعجبك قوله فىالحياة الدّنيا» است. حرف، حرف زيباست. طبيعت اهل قلم و آن روشنفكر جماعت مادّى مسلك همين است. حرف كه مىزنند، زمين و آسمان را به هم مىدوزند. آدم مىشنود، خيال مىكند كه اين سوخته جانى است كه دارد از اعماق جانش حرف مىزند؛ نزديكش كه رفتى، مىبينى كه نخير، هيچ چيز نيست؛ از زبان يك ذره فراتر نيست! لذا بسيارى از اينها راجع به استعمار و صهيونيسم و ظلم و اين قبيل چيزها خيلى اوقات هم قلم زده بودند، اما يك قدم حاضر نشدند در ميدانى كه مردم وارد شدهاند، وارد بشوند؛ حتّى به مردم پشت كردند. اينها بشدت اسير پول و اسير هوس ها و خواسته هاى نفسانى هستند. دستگاه هاى تبليغاتى بايد مراقبت كنند و نگذارند؛ بنشينند روى اين مسأله فكر كنند؛ سليقه اى هم نيست. اين طور هم نباشد كه دستگاهى پيش خود، يك كار تند ناسنجيدهى نامناسب با مجموعهء توطئه بكند... البته دو گونه مىشود كار كرد: يكى كار سلبى، ديگرى كار ايجابى. كار سلبى، مقابلهء با آنها و جلوگيرى از توطئهى آنهاست. كار ايجابى، كار فرهنگى صحيح است؛ منبرى خوب، منبر خوب، موعظه مردم و توجيه فكرى آنها. اين روزنامه هاى ما، اين مجلات ما، اين گويندگان ما، اين آقايان مسؤولان كه مرتب در اينجا و آنجا و در مسجدها و پشت تريبون ها و اين شهر و آن شهر حرف مىزنند، حرف اصلي شان اين باشد. از انقلاب و بركات انقلاب و قدرت انقلاب و ارزش ارزشهاى انقلاب و لزوم پايبندى به اين ارزش ها به جاى پريدن به اين و آن بگوييد؛ اين هم مسألهى فرهنگى است».ه
و اما اخبار مربوط به سركوب جريان هاي مخالف نظام بر اساس فتاوای خامنه ای:
«انجمن های اسلامی ۳۷ دانشگاه کشور در بیانیهء مشترکی با برشمردن جدیدترین موارد سرکوب و اعمال فشار بر دانشگاه، خواستار توقف این فشارها و محدویت ها بر ضد جنبش دانشجویی شدند: پس از دیدار وزیر علوم دولت نهم در طی هفته های اخیر با برخی تاثیرگذاران پشت پرده سیاست، که دستی بر مذهب دارند و ردایی در حوزه و چشمی بر قدرت، افزایش حجم فشار در دانشگاه ها و احضار و تعلیق و بازداشت فعالین دانشجو گسترش یافته و شائبهء تولد اراده ای در ایجاد محدودیت های مضاعف و موج جدید سرکوب در دانشگاه را دامن زده است. علاوه بر بازداشت گستردهء دانشجویان در سالروز ۱۶ آذر، آنچه که این روزها در دانشگاه های کشور می گذرد مصداق بارز تشدید فشار و هجمه به دانشجوی منتقد است. (23/10/86 خبرنامه امیرکبیر)
*به قول يکي از اعضاي ارشد «تحريک طالبان» نفوذ و سلطه رهبري درميان افراد و اعضاي تحريک طالبان بر مبناي رعب و وحشت، ترس از مجازات و گستردگي شبکهء استخباراتي در داخل تحريک مذکور استوار بود: «اکثريت افراد طالبان در وحشت و هراس به سر مي برند. چون معتقد هستند که در داخل «تحريک» سيستم و شبکهء بسيار نيرومند جاسوسي واستخباراتي قرار دارد. و هر لحظه ممکن است مورد سوء ظن دستگاه امنيتي و استخباراتي قرار بگيرند و متهم به خيانت شوند. آنگاه سخت ترين و شديد ترين مجازات در انتظارشان خواهد بود».
كنترل شديد مردم تحت نظر وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي از افتخارات انظام حکومت اسلامی بر ايران محسوب ميشود چرا كه نظام فقط حفظ نظام را ميخواهد و بر اين موضوع ميبالد. نظام خامنهاي، مثل همهء نظامهاي ديكتاتوري، ميداند كه كنترل مردم تنها با ارعاب و ترس مقدور است و بنابراين علاقه و اتكاي شديد به نيروهاي امنيتي و نظامي از بارزترين خصوصيات خامنهاي است.
خا خامنهاي گفته: "امام عزيز (ره)، عليرغم آن كه سابقه ذهني با مسايل اطلاعات نداشتند،
اما چهقدر نسبت به اين مسأله اهتمام داشتند. آنقدر ايشان براي وزارت اطلاعات و مسؤولان آن اهميت قايل ميشدند و حرف آنها را ملاك ميدانستند كه من نمونهء آن را براي هيچ دستگاهي نديدم."ه
او خطاب به مأموران اطلاعات گفته است: «در حال حاضر، جاسوس هاي امريكا و انگليس و ديگر رژيم هاي استكباري، ميان مردم و دستگاه هاي مختلف و حوزه هاي علميه هستند و قصد ضربه زدن به نظام و انقلاب را دارند. اين شما هستيد كه بايد با همت بلند خود و با اتكاء به پروردگار دنبالشان باشيد و نقشههاي آنها را خنثي كنيد».
و خداوندی که خامنه ای به آن ایمان دارد، تجاوز به زنان و دختران در زندان های سیاسی، شکنجه های شدید جسمی و روانی زندانیان و اعدام های غیرقانونی در زندان به بهانهء خودکشی و بیماری را مقبول می دارد و اين عمليات را به عنوان «جهاد فی سبیل الله» برای از میان برداشتن دشمنان خدا و اسلام مورد تأیید قرارمی دهد.
بی شک «اسلام طالبان» و «اسلام خامنه ای» هر دو از یک جا ریشه گرفته اند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |