بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

فروردين   1388 ـ آوريل  2009 

 

پاکستان: جنایتی تحت نامِ سُنَت

فردریک بوبن

مترجم: سیامند

خواهران 16 تا 18 ساله بودند. حميده، رقيه و رحيمه در باباکوت روستايی واقع در بلوچستان، ولايتی خشک در جنوب غربی پاکستان، در کنجِ مرزهای ايران و افغانستان، جايی که روی زمين تنها ماسه و سنگلاخ و تخته سنگ های صيقل خورده از باد يافت می شود، زندگی می کردند. حالا ديگر مرده اند، زنده به گور در گوری جمعی. قربانيان «قتلی ناموسی»، که در اثر وحشي گری بی مثالش، وجدان عمومی پاکستان را، پاکستانی که در اثر تکرار با اين نوع جنايات به نوعی خو گرفته، از هفته ها پيش جريحه دار کرده است

حميده، رقيه و رحيمه به نام سنت کشته شدند. جنايـت آنها اين بود که تصميم گرفته بودند با مردی که خود برگزيده اند، ازدواج کنند و ازدواج با عموزاده های برگزيده ی ايل – عمرانی- را نپذيرفتند

در آن 14 ژوئيه ی نحسی که جنايت اتفاق افتاد، چه گذشت؟ بر مبنای اطلاعات داده شده در روزنامه های پاکستان می توان به اين سناريو دست يافت. روز 13 ژوئيه سه دختر نوجوان روستايشان باباکوت را به همراهِ مادر و خاله شان با يک تاکسی ترک می کنند. مقصدِ اين گروه، اوستامحمد، بخشداری واقع شده در 80 کيلومتری است، در اينجا حميده، رقيه و رحيمه می خواهند به دادگاهِ مدنی رفته و در همانجا با مردانی که خود برگزيده اند ازدواج مدنی کنند

گريزشان چندان طولی نکشيد و به ويژه پايانی مرگبار يافت. تازه به اوستامحمد رسيده اند که پنج زن توسط گروهی از مردانِ ايلِ عمرانی که در پی شان بودند ربوده می شوند. آنها اصول کهن پيشينيان را که دختران را به استراتژی خانوادگیِ ايل زنجير می کند، زيرپا نهاده و تحقير کرده اند و می بايست مجازات شوند. زير تهديد تفنگ همه شان را سوار بر لندکروزِ آدم ربايان می کنند، و آنها را به روستای خودشان باباکوت برمی گرداند. جرگه – مجمع ريش سفيدان – فوری تشکيل می شود تا در مورد سرنوشت آنان تصميم بگيرد. به آنها وعده ی مرگی بسيار ويژه می دهند، چنان دردناک تا که درسِ عبرتی برای همه ی دخترانِ ايل شان شوند

فردای آن روز پنج محکوم را به صحرايی بی آب و علف می برند. جلادانِ ايل يک بيل مکانيکی هم با خود آورده اند. ماشين شروع به کندن گودالی بزرگ می کند. سپس راننده با لبه ی چنگالی بيل به جان زن ها که به رديف شده اند می افتد. آن را به زن ها می زند. بيل مکانيکی درست همانند چاقويی عظيم الجثه گوشت تنشان را می درد، استخوان ها و جمجمه شان را می شکند. سپس رگبار گلوله بر آنها می بارد. بيل مکانيکی پيکرهای صدمه ديده شان را به درون گودال هل می دهد، گورشان. خون از پيکرهايشان روان است، اما آنطور که بعدها روزنامه های پاکستان نوشتند، وقتی که بيل شروع به پوشاندنِ آنها با خاک و سنگ کرد، از جراحاتشان نمرده بودند

زنانی در بلوچستان زنده به گور شدند ! اگر جامعه ی مدنیِ پاکستان با وسايل ارتباط جمعیِ دلير و انجمن های فمينيستیِ فعالش، برای ممانعت از اينکه قربانيانِ باباکوت باری ديگر در بی خبری و نسيان به گور سپرده شوند، دست به کار نشده بودند، امروز ما از اين جنايتِ اجتماعی چه می دانستيم ؟

خبر روز 24 ژوئيه توسط روزنامه نگارِ محلیِ شجاعی، خبرنگار روزنامه ی جنگ در دفترِ کويته، مرکز ولايت بلوچستان، به بيرون درز کرد. مقاله بسيار مبهم بود، نام از کسی نمی برد، اما طولی نکشيد که نويسنده اش از طرف ايل عمرانی به مرگ تهديد شد

 

توجيه فرهنگی

از اينجا به بعد، اسلام آباد، پايتخت، جايی که اذهان روشن کم نيستند سازماندهی ارکسترِ مبارزه ی مطبوعاتی را پيگير شد. روزنامه ی انگليسی زبان و پرآوازه ی اخبار رئوف کلاسرا، روزنامه نگاری که به طور معمول به افتضاحاتِ مالی می پردازد، مامور به پرداختن به اين «جنايتِ ناموسی» که به نظر می رسيد قرار است طی يک توطئه ی سکوت پرده پوشی شود، شد. پليس بلوچ اصلا از جای خود نمی جنبد، چرا که شخصيت های مهم محلی در قضيه درگيرند. پلاکِ لندکروزی که برای ربودنِ پنج زن مورد استفاده قرار گرفته، از نوعی است که ويژه ی اتومبيل های دولت بلوچستان است.

طبقِ اظهاراتِ شاهدان، محرکِ اصلی قتل عبدالستارِ عمرانی بوده که کسی نيست غير از برادرِ صديق عمرانی، وزيرِ مسکنِ دولتِ بلوچستان وابسته به حزبِ مردم پاکستان، حزبِ خانواده ی بوتو که امروزه در پاکستان در قدرت است. جنبشی که بی نظير بوتو (که در پايانِ سالِ 2007 به قتل رسيد) طی بيش از دو دهه نمايندگی کرده، همواره نوعی ترقی و پيشرفت تئوريک در رابطه با زنان را به نمايش می گذاشته است، [اما] معمولا ايده های شريف زيرِ پایِ ساخت و پاخت های سياست بازانه له می شوند. حزبِ مردمِ پاکستان اصلا علاقه ای ندارد که روسای قبايل و ايلات بلوچستان، ولايتی که روزِ 6 سپتامبر وسيعا به آنها رای داده و برای انتخابِ آصف علی زرداری، شوهر بيوه ی بی نظير به رياستِ دولت بسيار مايه گذاشته، را از خود برنجاند.

اما رئوف کلاسرای روزنامه نگار ول کن قضيه نيست «سوژه ی عظيمی است، اما ترس اين را داشتم که به فراموشی سپرده شود، چرا که مسئولين سياسیِ ما زياد اين موضوعات بابّ طبع شان نيست»، جستجوگرِ روزنامه ی اخبار فشار را از روی سوژه برنمی دارد، کوچکترين نشانه های نو را مورد بررسی و تحقيق قرار می دهد. کارِ او در 29 اوت زمانی که ميراصراراله زهری سناتوری که به نمايندگی از يکی از احزاب ناسيوناليست بلوچ در سنا عضويت دارد، در پاسخ سئوالِ او در رابطه با تراژدیِ باباکوت به توجيه فرهنگیِ «قتل ناموسی» پرداخت، پژواک غيرمنتظره ای در سنای پاکستان يافت. «اينها سنن چندصد ساله ی ما هستند و من همچنان به دفاع از آن ادامه می دهم». در صحنِ مجلس اعتراضات بالا گرفت. تلويزيون هم اين اعتراض همگانی را پخش می کرد، چيزی که به ناگاه ابعادی ملی به مسئله داد. رئوف کلاسرا می گويد «همه چيز از موقعی که تلويزيون اين واقعه را در سنا پخش کرد، شکل ديگری به خود گرفت، در کشوری مثل پاکستان که ميزان بيسوادی بسيار بالاست (70%)، مطبوعات طنين بسيار محدودی دارند، به محض اين که تلويزيون ها پيگيری موضوع را به عهده گرفتند، مسئولان سياسی ناچار به واکنش شدند». از زمانی که با برداشته شدنِ ضوابطِ شنيداری - ديداری، ارثيه ی پر تناقضِ حکومت نظاميان (2008-1999) تحتِ رياستِ رئيس جمهور سابق پرويز مشرف،کانال های تلويزيونی خصوصی شروع به شکوفا شدن کرده اند، پاکستان ديگر آن پاکستان سابق نيست.

به اين طريق سکوتِ آزاردهنده جای خود را به خشمی به جا و به هنگام داد. سنای فدرال و مجلس محلی ولايت سند بيانيه هايی در محکوميت جنايتِ گروهیِ باباکوت تصويب کردند. چيزی که هرگز در تاريخ پاکستان رخ نداده بود! هرگز يک «قتل ناموسی» موجب برانگيختنِ چنين عواطفی در بالاترين مدارج حکومت نشده بود. رئوف کلاسرا می گويد «اين يک به خود آمدن واقعی است». فمينيست ها اقرار می کنند که مبارزه ی آنها، که تا حدود پانزده سال قبل بسيار دشوار و درک نشده مانده بود، امروز در ميان طبقات سياسی از طنين رو به رشدی برخوردار شده. خانم سمر مينواله، محقق مردم شناس متخصص در زمينه ی «قتل های ناموسی» رضايتمندانه می گويد «من حالا ديگر برای سخنرانی و برگزاری کنفرانس در دانشکده ی حقوق دعوت می شوم». از اين پس دو پاکستان در مقابل يکديگر قد برافراشته اند. پاکستانِ مجامع بحث و فحص و مجالس مدنی ؛ و پاکستانِ قبايل: يک گسست واقعی.

مقاله ی منتشر شده در لوموند 26 سپتامبر 2008

http://siaamand.blogspot.com/2008/09/blog-post.html

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630