بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت   1388 ـ مه  2009 

 

خاموشی پرخروش در انتخابات!

دلارا فاضلی

تازه ترین خبر فروش دخترکان ده تا هفده ساله را در رسانه ها خوانده اید ؟ گزارشی تکان دهنده از فروش دختران ایرانی در کشورهای عربی ؛ و خبر نزدیکترین حراج در شیخ نشین دوبی! گزارشی که توسط خانم سولماز شریف تهیه شده بود و از طریق پاره ای از سایت ها هم منتشر شد .

خوانده اید و از کنارش گذشته اید ؟ اینگونه خبرها دیگر عادی و تکراری شده است، نه؟

شاید هم با خود گفته اید که دنیا پر است از فحشا و بردگی جنسی انسان ها؛ کشور ما هم یکی از آن ها. واقعا چه اهمیتی دارد؟

حق کاملا با شماست! پیداست که مهم نیست. چون ما آنقدر ملت برگزیده ای هستیم که خدا نماینده اش را روی خاک ایران کاشته است. نماینده و نمایندگانی که می توانند حکومت دینی را روی این خاک سرپا بگیرند. درست همانگونه که کودکان خردسال را سرپا می گیرند که محتویات شکم شان را خالی کنند.

آری این حکومت هم با هزاران شگرد و ترفند، بام تا شام ما را از نعمات الهی برخوردار می سازد و ما، به قول "سعدی"،  ناسپاسانه نمی دانیم چگونه از عهده شکرش به در آییم!

واقعا از دیدگاه ما مسلمانان خداپرست و خداجو و جان بر کف و همیشه در صحنه مهم نیست که رژیم "اسلامی" قوادی می کند و بزرگترین "کاسه دار" در بزرگترین فاحشهء خانه دنیا، یعنی کاخ های "سران کشورهای عربی" است. اصلا نباید فکر بد به ذهن راه داد. لابد " مصلحت " ـی در کار است. وگرنه ما "ولی مطلقه فقیه" ای داریم که خودش یک تنه همهء کارها را راست و ریس می کند و نمی گذارد آب از آب تکان بخورد. چیزی هم بجنبد، پیش چشم ما نیست و در دیار عرب هاست و در بستر تازیان!

اگرچه گناه را بر گردن شیوخ عرب هم نباید انداخت. عذرشیخ های شکم گنده و "کریه المنظر" عرب هم کاملاً موجه است. آن ها "تازی" اند، کار دیگری بلد نیستند جز تاختن؛ خواه به کاروان های گذری از صحرای عربستان بوده باشد، خواه به دخترکان آهو بچه ایرانی . 

زمانی که بادیه نشین بودند و مشتی بیابانگرد، با غارت کاروان اموراتشان را رتق و فتق می کردند و در پس چادرها بر شمار موالیدشان می افزودند. پس از آن هم که خدایشان یک پیامبر ناب برایشان فرستاد همه زیر و بم زندگی و امور روزمره شان را به دست با کفایت او و کتابش سپردند و از غم جهان رستند. نه تنها راهبُری و کاروان زنی را کنار نهادند و با گسترش اسلام به زور شمشیر، کرور کرور جیفه دنیا را به کف آوردند، بلکه با آرامش وجدان بیشتر سرگرم شدند به موضوع چند همسری و همبستری با دخترکان خردسال و ناز و نوازش بردگان و موالی. چرا که از آسمان پیام آمد که همگی این ها "حلال" است!

"تازیان" هیچ کاری خلاف دستورات پیامبرشان انجام نمی دهند. اصلاً خدایشان زیر خاکشان چاه های نفت را پنهان کرده تا دغدغه درآمد و کار نداشته باشند و به یاری دلارهای نفتی به چیزی نیندیشند جز زنده نگاه داشتن "سنت" پیامبر!

تا کنون شنیده اید یکی از این اعراب مسلمان به کشفی بزرگ و اختراعی ارزشمند دست یافته باشد؛ کشف و اختراعی که به کار زندگی بشر یا نجات جان انسان ها بیاید؟ 

ما هم البته کم از آن ها نیستیم. زمانی زرتشت داشتیم که سپردیم اش به دست موبدان. یک "کورش" هم داشتیم که می شد به او بنازیم و از او بیاموزیم. صد البته اندیشه اش با پیامبر تازیان به قدر همه تاریخ تفاوت داشت و دارد. چرا که او سخن از "حقوق بشر" می گفت و زنان را به همان میزان ارج می گذاشت که مردان را. پرداخت دستمزد برابر با مردان و استفاده از مرخصی زایمان با دریافت حقوق کامل برای زن ها و ده ها مورد دیگر نماینده ذهن روشن و آگاه و انسانی او بوده است. او ما را از دروغ و ستم بر حذر می داشت و برای رسیدن به رفاه فردی و آبادانی سرزمین، به کار و تلاش فرا می خواند.

کار و تلاش؟ در اندیشه و زندگی نژاد درهم جوش ایرانی؟ چه رویای پرشکوهی !

چه کردیم با این مرد یگانه؟ او را هم به خاک تاریخ سپردیم . سخنان اش را هم از یاد بردیم. بماند که زمزمهء پاره ای از گفته هایش به تازگی خواب گروهی را سخت آشفته ساخته است، تا آنجا که بر آن شده اند آرامگاهش را هم زیر آب ببرند که هیچ نسلی به یاد نیاورد او که بود و چه گفت؛ و حتا در کجا دفن شده بود.

کوتاه سخن آن که، نه " کورش " را پیامبر شمردیم و نه پیام هایش را "آیات الهی". یهودی ها بیش از ما شایستهء او بودند، گویا. چرا که نام اش را به عنوان مردی پیامبرگونه در کتاب هایشان جاودانه ساختند. البته از آن جا که ایرانی نمی تواند بی "پیامبر" زندگی کند، چسبیدیم به پیامبر عرب ها و از همین رو، سده در پی سده حکومت های دینی را با سر و ظاهر های گوناگون بر سرمان سرور کردیم. بر پایه همین باورمندی هم در هیچ دوره ای برایمان مهم نبوده چه بر سر زنان و دختران جامعه مان می رود. زیرا از گذر فرامین همین مکتب آموخته بودیم که زن گلی است که باید چید و چون گلاب در پستو نگاهش داشت. این بود که در پس پرده ماند؛ چه پردهء خانه و حرمسرا و چه خرابات و عشرتکده. جای آن بستگی داشت به نوع بهره برداری اختصاصی و همگانی اش.

این همه از ما نبود البته. از اراده ای آسمانی بود که رهبران یکپارچه زمینی، آن را به اجرا گذاشته و می گذاشتند و ما هم مخلصانه و مومنانه سر می نهاده و می نهیم بر اعمالشان. "بنده" ی خوب خدا بودن یعنی همین!

باورمندی به همین مکتب است که در هزاره سوم، نمایندگان زن مجلس شورای "اسلامی" را هم بر می انگیزد که به پیروی از امیال همسران زورگو و زرپرست و زن ستیز خود، چادر سیاهشان را بر دیدگانشان بکشند و خود را به بی خبری بزنند از آنچه در شیخ نشین ها بر سر دخترکان خردسال و بی پناه ایرانی می رود؛ و به سادگی انکار کنند تجاوز شیوخ شهوتران و هواپرست کشورهای عربی نسبت به دخترکان ایرانی را؛ تا ساکنان دیگر کشورها ندانند نمایندگان برگزیدهء ولایت مطلقه فقیه حامی اندیشه و تفکر تجاوز به کودکان اند!

کاری که نیره اخوان نماینده مجلس و همسر حسن کامران - که صمیمانه با هم در کار چپاول اند – انجام داد و چهرهء زن مسلمان و گوش به فرمان را نمایاند.

به راستی بیراه نیست اگر گفته شود این تیره روزی تاریخی زن – چه بر صندلی نمایندگی مجلس نشسته باشد و چه در بستر شیخ ، غنوده - همه از صدقه سر "مرد مسلمان" است که نمی تواند به جز "مسایل جنسی" به موضوعی دیگر هم بیندیشد. اگر هم بیندیشد، بازهم تردید نباید کرد که "زن" را در "الویت" درگیری های ذهنی اش قرار می دهد. زیرا پیامبرش سه چیز را مهم شمرده است: "زن و عطر و نماز"!

بر این پایه تکلیف ما روشن است در برابر خبرهای تکان دهنده و جگرسوز فروش دخترکان خردسال ایرانی در "حراجی" های شیخ نشین های حاشیه "خلیج فارس". خاموش می مانیم و نادیده می گذریم. چرا که ما هم پیرو همان پیامبریم و بر پایه آداب و سنت او تا دم مرگ نفس "اسلامی" می کشیم.

تنها می ماند آن هایی که نه به بندگی و بردگی، که به آزادی انسان باور دارند، به ارزشمندی موجودی به نام انسان و حق حیات او، به شرافت و آبرو و همه فضیلت های اخلاقی. آن هایی که توانسته اند بند جهل از پای خرد برگیرند. نمی دانم شمار آن ها چقدر است. اصلاً در ایران چنین کسانی را داریم؟ کسانی که فروشنده باورهای آسمانی نباشند و تاجر سعادت آن جهانی!

آنانی که ارزش های انسانی را با ترازوی باورهای دینی و مناسک عقیدتی و با قپان پول و قدرت نسنجند. انسان را تنها برای انسان بودن اش شایسته زندگی بدانند؛ فارغ از رنگ و نژاد و جنس و قومیت و ... و ... 

نمی دانم در ایران این " انسان های راستین " چند نفرند. ولی می دانم هستند کسانی که نمی توانند بی شرافتی هایی را تاب بیاورند که از حکام انسان ستیز سر می زند. این گروه دوم را می توان برشمرد. چه هنگام و چگونه ؟

به همین زودی ، در همین هنگامه ای که در آستانه آنیم؛ انتخابات ریاست جمهوری. این رای گیری نشان خواهد داد کدام ایرانیان از این رژیم حیوانی بریده اند. کدام شرافتمندانی دیگر حاضر نیستند در صف نوکران و ریزه خواران و بندگان ولی فقیه و "امت" اسلامی بایستند.

چه کسانی خود را "ایرانی" های آزاد اندیش و فرزندان کورش می خوانند و تن نمی دهند به فریب یاوه بافان و مکاران و آنانی که ضمن خواندن خود به نام دخت یا پور کورش، دموکراسی را تنیده در نهاد اسلام می خوانند!

کدام اند آنانی که هر خبر بازداشت، شکنجه و اعدام و هر خبر دزدی و اعتیاد و تن فروشی و پلیدی و فریب و فساد، آتش بر جانشان می زند .

کیانند آنانی که چهره و سیمای این رژیم را نمی آرایند و آتش "تنور انتخابات" رژیم قوادان و "بستر شیوخ عرب" را گرم نمی کنند!

انتخابات بهترین فرصت برای نمایاندن شمار مخالفان ددمنشی های حکومت دینی است. از همین روست که اینجا و آنجا می شنویم ایرانیانی آزاد اندیش برآن شده اند که در روز انتخابات در خانه بمانند. نه تنها پای صندوق ها نروند که اصلاً خیابان ها را خالی بگذارند در برابر دوربین های خبرنگاران داخلی و خارجی.

می مانند تا پرچم مخالفت آشکارتر به اهتزاز درآید.

می مانند تا دنیا بداند ایشان ریزه خوار سفره قوادی ولایت فقیه نیستند!

می مانند تا از خاموشی معنا دار و خانه نشینی سنجیده شان خون بیگناهانی چون امیدرضا میرصیافی و دلارا دارابی بجوشد و بخروشد؛ و نیز خون هزاران جوان برومند ایرانی که به دست خون آشامان این رژیم به بهانه و بی بهانه کشته شدند. 

خروشی که سرانجام دامان حکومت ننگین "ولایت فقیه" را خواهد گرفت .

می مانند تا نشان دهند هستند! 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630