پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
نخبگان جهان متمدن و منگل های ما
امير سپهر
تاريخ تمدن غرب بخوبی نشان ميدهد که تمامی ملت های اين بخش از جهان، همه ی پيشرفت خود را وامدار نخبگان فرهنگی و سياسی خود هستند. زيرا که همين نخبگان بودند که با روشنگری های خود اين مردمان را بيدار کرده، سطح آگاهی ها و فرهنگ آنها را بالا برده، برای جنبش های مدرن و مدنی ايشان بستر سازی کرده و در نهايت اين ملتها، با بهره وری از انديشه های بلند پيش آهنگان فرهنگی و سياسی خويش، به اين زندگی آزاد و مدرن و مرفه انسانی دست يافته اند.
مهم تر از آنچه که آوردم، اين مردمان اساسآ ماندگاری و رشد دموکراسی های خود را وامدار اين نخبگان هستند. زيرا که پاسداری از اصل آزادی و دموکراسی که نخستين و اصلی ترين شرط آنهم مسئوليت شناسی و پايبند ماندن همين نخبگان به قواعد بازی دموکراسی است، بدون شک هزاران بار مهم تر از بدست آوردن اين نعمت ها با دادن حتا ميليون ها تن قربانی در يک جنگ و يا انقلاب است. زيرا چه بسيار پيش آمده که يک رخداد سياسی، به يکباره به شکستن قفل ها و گسسته شدن زنجير ها در يک جامعه اسير انجاميده، ليکن ديری نگذشته است که باز هم بساط استبداد و جور و ستم از نو در آن سرزمين گسترده شده است.
برای مثال مردمان هند و پاکستان و بنگلادش که تا سال هزار و نهصد و چهل و هفت، هر سه يک کشور داشتند و يک ملت محسوب می شدند، همگی در همان سال از بند استعمار انگليس رها گشتند، و حال ببينيد که سطح فرهنگ و دموکراسی و پيشرفت هندی ها کجا است، پاکستانی ها به چه درکاتی سقوط کرده اند و بنگلادشی ها در چه گندابی غوطه ور هستند.
يا بنگريد به اوضاع جمهوری های آزاده شده از زندان اتحاد جماهير شوروی«روسيه». يعنی به کشور هايی که غنچه های آزادی در بسياری از آنها، اصلآ هنوز باز نشده فسرد و لگدمال شد. امروز هم که جز جمهوری چک و مجارستان و لهستان، همگی کم و بيش يا اسير استالين های محلی خود هستند، يا چون بالکان پس از آزادی کارشان به جنگ و نسل کشی و عاقبت هم به پارچه پارچه شدن کشيد و يا اينکه مرتب درگير بحرانهای داخلی خود هستند که گرجستان تجزيه شده و اوکراين پر ماجرا دو نمونه ی اين کشور های هميشه در بحران هستند.
و نکته هم در همين است، در اينکه چگونه از ميان آن همه کشور، تنها همين سه کشور به آرامش و ثبات سياسی و دموکراسی دست می يابند؟ پاسخ اين است که هر سه ی اين کشور ها تا پيش از گرفتار آمدن در دام کمونيسم، هم نهاد های مدنی ريشه داری داشتند، هم نظامهايی مدرن و هم نخبگانی آگاه و راستين و مسئوليت شناس. که اين آخری يعنی (داشتن نخبگانی آگاه و راستين و مسئوليت شناس)، بزرگترين ثروت ملی است که يک ملت می تواند آنرا داشته باشد.
کشوری چون مجارستان که در خونين ترين سالهای حکومت استالين جنايتکار، نخبگان آن براه انداختن و رهبری انقلاب استقلال طلبانه و ملی و پيشرو هزار و نهصد و پنجاه و شش را در کارنامه خود داشته، کشوری بنام چکسلواکی که آنهم در يکی سياه ترين دوران استبداد کمونيسم «هزار و نهصد و شصت و هشت» نخبگان اش يکی از مترقی ترين جنبشی های آزادی خواهانه و ملی قرن بيستم «بهار پراگ» را داشته اند و همچنين انديشمندی بی همتا چون واسلاو هاول را، و سرانجام نخبگانی که توانسته بودند بی نظير ترين جنبش همبستگی طول تاريخ «سوليدارنوش» را در لهستان سامان دهند، مانند روز روشن بود که بتوانند پس از فروپاشی کمونيسم، در کشور های خود نظامهايی دموکراتيک ايجاد کنند.
هند هم اگر هند شد و ماند و به دموکراسی کامل رسيد و از فقر و نکبت و گرسنگی کامل ديروز، امروزه بدين پايه از اعتبار و پيشرفت صنعتی و خوشنامی رسيده، تنها و تنها به دليل داشتن نخبگانی چون مهاتما گاندی و جواهر لعل نهروـ ی بزرگ و سوبهاش چاندرا بوز و سپس هم اينديرا گاندی و پسرش راجيو و همسر ايتاليايی وی خانم سونيا گاندی است که امروز محبوب ترين چهره در ميهن خود هند و والا مقام ترين و محترم ترين زن سياسی در تمامی جهان است. همچنين واچپايی و مانموهان سينگ که همين چند روز پيش برای دومين بار سوگند نخست وزيری ياد کرد.
و پاکستان اگر به چنين گنداب متعفنی بدل گشت، بدين سبب بود که بنيانگذار الکليک آن محمد علی جناح، اين کشور قلابی را با سوء استفاده از اسلام زدگی پست ترين لايه های اجتماعی جامعه هند آنروز بنا نهاد. پر پيدا است که فرهنگ و مدنيت کشوری که تنها هويت آن هم مسلمانی مردم آن باشد، پس از شصت سال بستر همين لجنزاری می شود که تنها، زالو های خونخواری چون طالبان را در خود پروش می دهد که امروزه امنيت از تمامی جهانيان سلب کرده اند.
در زمينه ی سياسی هم که می شود جولانگاه اراذل و اوباشی چون ژنرال ايوب و ژنرال ضياء الحق و چودری و نواز شريف و کلاش دزد و کلاهبرداری چون آصف علی زرداری. چنانچه در آن ميان چند سياستمدار پيشرو چون ذوالفقارعلی بوتو و دخترش بی نظير و پرويز مشرف ی هم بخواهند به اين کشور وحشی هويتی ملی و متمدنانه و مدنی بخشند، به سبعانه ترين شکلی به دست مسلمان کشته شده يا ناگزير به ترک ميهن می شوند.
و در اينسوی آسيا کشوری بنام اسرائيل که حتا يک سال هم دير تر از آن پاکستان نکبت زده و دوزخی ـ در هزار و نهصد و چهل و هشت ـ به استقلال رسيد، چون از نخبگانی راستين و دموکرات هايی مسئوليت پذير برخوردار بود و هست، تنها در چند دهه، سوای اينکه از سرزمينی بيابانی و بی آب و علف به حاصلخيز ترين کشور منطقه ی شرق ميانه مبدل می شود، در سايه ميهن پرستی و مسئوليت پذيری همان نخبگان خود هم به يکی از مدرن ترين و نيرومند ترين قدرت های نظامی قاره ی آسيا بدل می گردد. آن هم با جمعيتی که در ابتدا دو مليون بود و اکنون هم حتا به ده ميليون نرسيده، آنهم با پشت سر نهادن چهار جنگ بزرگ همزمان با چند کشور عربی برخوردار از کمک های بی دريغ اتحاد جماهير شوروی که در هر چهار آنهم پيروز شد و سرانجام، آنهم با درگيری شبانه روز با حرفه ای ترين و وحشی ترين تروريست ها و خرابکاران تاريخ در تمامی روز های عمر خود.
ليکن ملتی که بزرگترين مثلآ نخبگان و انديشمندان و نويسندگان آن رسمآ نوکر اتحاد شوروی می شوند، ملتی که مثلآ نخبگان آن به محض يافتن يک فرصت، فورآ يکی از بزرگترين سياستمداران قرن بيستم، يعنی محمد رضا شاه پهلوی فقيد و سياستمداری مدرن چون دکتر بختيار را از کشور بيرون انداخته و خمينی و خلخالی و هادی غفاری و حسين الله کرم و يزدی و قطب زاده... را در ايران بر سر کار می آورند، اين هم مانند روز روشن است که نواميس دخترانش حتا در لجنستانی چون پاکستان هم به حراج می رود.
پس، ملتی که نخبگانش اينچنين باشند، کجا خواهد توانست رئيس جمهوری بهتر از احمدی نژاد، اين مبتذل ترين دلقک جهان و يا ميرحسين شال سبز بر کمر و کروبی سر تا پا مسخره و سبزعلی رضايی بچه چوپان تروريست داشته باشد.
مبادا خيال کنيد که اينها مربوط به گذشته است، خير! اين حکايت همچنان باقی و اين ايرانسوزی نخبگان ايرانی همچنان ادامه دارد. چنانچه سخنم را نمی پذيرد، خواهش می کنم که نوشتار و گفتارهای اين مثلآ نخبگان در مورد سيرک انتخاباتی علی خامنه ای را با دقت بيشتری بخوانيد و گوش کنيد.
فراموش هم مکنيد که موجودی چون احمدی نژاد، برآيند هشت سال حکومت اصلاح طلبان است، و برآمده از انتخاباتی که رئيس بزرگ اصلاح طلبان، سيد محمد خاتمی آنرا برگزار کرد. همان خاتمی هم بود که دست اين مرد سفله و مسخره را گرفته و به کاخ رياست جمهوری آورد. يعنی باز هم روز از نو، روزی از نو، و اين است ميزان خرد و هوش نخبگان ايرانی. پس بيجا نيست که من اينها را «منگل ها» می خوانم نه «نخبگان».
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |