سخن سردبير: چرا سکولاريسم نو؟  | تماس با ما آرشيو روزانه |  فهرست کلی مقالات |  فهرست موضوعی مطالب |  کتابخانه اينترنتی |  ويدئوها    ماشين جستجو  | فيلترشکن

 

سال دوم ـ  شماره 541  ـ يک شنبه 10 خرداد 1388 ـ  31 ماه مه 2009  

پرزيدنت موسوی و فرست ليدی قول می دهند که از اين پس به زندان و شکنجه و اعدام پشت کرده

و نه تنها حقوق بشر، که حتی اضافه حقوق بشر را هم رعايت نمايند...

===================== کوتاه و گويا  =====================

برای دادخواهی از ظلمی که بر فرزندانمان می رود چه می توانیم بکنیم؟

مهری حاضری (مادر کاوه مظفری)

می خواهم بدانم چه می توانم بکنم که فقط و فقط به خاطر کاوه و جلوه باشد. از خود می پرسم کدامین حرکت می تواند بهتر باشد. کدامین حرکت می تواند به ضرر بچه ها و یا به نفع آنها باشد؟ از خود می پرسم چه بگویم؟ چه نگویم؟ کجا بگویم؟ کجا نگویم؟ چگونه بگویم؟.. بيست و هشت  روز از 11 اردیبهشت گذشت و من نفهمیدم که این روزها و شبها چگونه گذشت. گذشت و گذشت و من کوهی از درد و رنج شدم. احساس سنگینی می کنم؛ سنگینی ای که بارش از درد رنج زمانه و غم و غصه از دوری فرزندم است که نمی دانم در چه شرایطی به سر می برد. خوبی های کاوه و صداقتش، انسانیت و مهربانیش آن قدر زیاد است که من در کمتر کسی در این روزگار دیده ام. من به داشتن چنین فرزندی افتخار می کنم و از خودم می پرسم آیا سزاوار است که چنین انسان والایی را به بند بکشند و به زندان ببرند و به او آسیب برسانند. موضوعی که آن قدر درد آور است که از تحملم خارج است. مادر عزیز و خوبم، خوشحالم که در این دنیای آشفته بازار و بیرحم نیستی تا ببینی یا بشنوی که کاوه عزیزت را به حبس برده اند. مادرجان به یاد می آورم که چقدر تو از درد و رنج زمان زندگی خود در عذاب بودی و از زندگی هیچ نفهمیدی تا این که متلاشی شدی و فرو ریختی. رنج تو ناشی از آن چیزهایی بود که امروز کاوه برای از بین بردنش در زندان به سر می برد؛ کاوه ای که برای دنیای برابری تلاش می کند که در آن هیچ زنی به جرم زن بودن از مردش تحقیر نبیند؛ کاوه ای که برای تغییر قوانینی تلاش می کند که به مردان اجازه می دهد عواطف همسر خود را نادیده گرفته و زندگیشان را با زن دیگری شریک سازند و تو خود قربانی این قوانین بودی. آه مادر جان، تحمل زیادت را به یاد می آورم که که چگونه با صبر و زحمت زیاد زندگی پرمشغله ات را سامان می دادی. حال به من بگو چگونه این شرایط را تحمل کنم؟ امروز صدا و سیما در باره تربیت فرزندان برنامه ای داشت. از نامناسب بودن تنبیه بدنی می گفت و تاثیرات مخربش بر رشد شخصیتی کودکان.... به یاد ندارم هر گز به کاوه عزیزم حرفی درشت گفته باشم و یا دستی از خشم بر او بلند کرده باشم. در تربیت من و پدرش تنبیه بدنی و کلامی نقشی نداشت. من پیش از آن که شعارهای امروزی از صدا و سیما در مورد تربیت فرزند بشنویم به چگونگی تربیت درست فرزندم فکر می کردم و وظیفهء مادری آگاه را در این می دانستم که فرزندانم در محیطی آرام و به دور از تنش رشد یابند و بزرگ شوند. امروز شاهدم فرزندی که بدون خشونت و تنش پروردم با خشونت به زندان می برند و مجبور است رفتاری را تحمل کند که آشنایی ای با آن ندارد. این درد را به چه کسی باید گفت؟ کدامین نهاد مسئول می تواند یا می خواهد به حرف های ما گوش دهد؟ به کجا بروم و دردم را بر چه کسی بگویم تا شاید دری بسته بر من باز شود و دردم را چاره کند. نمی دانم، نمی دانم و از این همه ندانستن ها در این جامعه به تنگ آمده ام. هر روز من و پدرش، جلال، به دادگاه انقلاب می رويم تا شاید به داد ما پاسخی دهند. دریغ و درد از یک پاسخ. به ما می گویند:«پرونده نیامده، تحقیقات ادامه دارد، اطلاع ندارند، پرونده کامل نیست، خودمان زنگ می زنیم، هفتهء آینده بیایید، دو ساعت دیگر تماس بگیرید، قاضی نیامده، قاضی جلسه دارد، قاضی به مرخصی رفته است، به ما مربوط نیست، چرا با رسانه ها حرف می زنید...» و در نهایت با زبان بی زبانی می گویند خفه شوید، دوست داریم که در زندان نگهشان داریم! فرزندانی که برایشان زحمت کشیدیم، چه من و پدرش، چه مادر جلوه و چه مادران دیگر، تلاش کردیم تا فرزندی تحصیل کرده برای جامعه امان تربیت کنیم که سرتاپای وجودش لبریز از عشق و ایثار و مهرورزی و انسان دوستی است. باز به برنامه صدا و سیما فکر می کنم. برنامه ای که در مورد روش های درست تربیتی برای پروردن انسان هایی سالم داد سخن می گوید. و حال خودشان این فرزندان سالم به ثمر نشسته را به بند می کشند و به زندان می فرستند تا به آن ها آسیب برسانند. من گیج شده ام. من دیوانه شده ام، من ...    هفتم خرداد 1388 

(از سايت تغيير برای برابری)     (آرشيو)

آزاد ترین کشور دنیا!

شهباز نخعی

آقای محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری مهرورز و عدالت گستر، تاکنون بیش از یکبار گفته است که "ایران آزادترین کشور دنیاست" و درست هم گفته است... در کدام کشور دنیا آنقدر "آزادی" هست که یک  متهم به قتل ـ سعید مرتضوی ـ نه تنها بر مسند دادستانی تکیه زند، بلکه به عنوان "مدیر نمونه" هم انتخاب شود و لوح تقدیر بگیرد و یک وزیر اطلاعات ـ دری نجف آبادی، که قانوناً مسئول قتل های زنجیره ای است که زیر دستانش مرتکب شده اند ـ می تواند با گفتن این که از آنچه در وزارتخانه اش می گذشته اطلاع نداشته و ادای سوگند از مجازات بگریزد و به سمت دادستانی کل کشور نیز منصوب شود؟! کدام کشور دنیا را سراغ دارید که در آن آنقدر "آزادی" وجود داشته باشد که وزارت نفت آن ـ که متولی تنها منبع عمده درآمد کشور است ـ قراردادهایی را که می بندد محرمانه اعلام کند و حتی نمایندگان مجلس را از بررسی آنها باز دارد؟!

دربارهء اعلام موجوديت «همبستگی»

حسين باقر زاده

این اقدام را باید ارج نهاد و از آن به یك عنوان آغاز یك تحول در جامعه سیاسی ایران یاد كرد. تركیب جمع مؤسس این نوید را می‌دهد كه نهاد یادشده بتواند در بین نیروهای مختلف جامعه مدنی و سیاسی ایران راه باز كند و حمایت آنان را جلب نماید. از سوی دیگر، برای كسانی كه (به خصوص در خارج كشور) سال‌ها برای ایجاد یك حركت ملی حول ارزش‌های دموكراتیك و حقوق بشری‌ تلاش كرده‌اند، تشكیل این نهاد باید فرصت بسیار مغتنمی‌ باشد تا فعالیت‌های خود را همآهنگ با آن سازمان دهند و به تقویت آن كمك برسانند. این امر به خصوص برای نیروهای خارج كشوری كه در پیوند زدن به نیروهای درون كشور در گذشته دچار مشكل بوده‌اند اهمیت خاص دارد.

ریاست جمهوری و پرسش های بی پاسخ

نادر کاکاوند

درست در چنین روزهایی در خرداد 1376 بود که مردم میهنمان سرمست و شادمان از پیروزی بزرگی که در انتخاب محمد خاتمی به دست آورده بودند، منتظر روزهای بهتر برای ایران گرامی بودند. بیشتر آنها با گمان اینکه با انتخاب خاتمی، «نه» ئی بزرگ به رژیم گفته اند و دهن کجی به روابط و ضوابط موجود در جامعه که به حد انفجار رسیده بود، نموده اند، به میدان آمدند. وضعیتی که در آن روزها و پیش از دوم خرداد وجود داشت کمابیش شباهت هایی به اکنون میهن داشت. پس از برگزاری دادگاه میکونوس، محکومیت سران رژیم ایران در برلین، حکم جلب بین المللی که برای آنها صادر گشت و در اعتراض به این عمل زشت و زننده، اتحادیهء اروپا سفیران کشورهای خود را از ایران فراخواند، از نظر وضعیت اقتصادی دچار تحریم گشتیم و تا مدت ها روابط دیپلماتیک فقط در حد کاردار برقرار بود.

تحریمی،‌ به مثابه دشنام؛ و راهی برای رأی گرفتن از تحریمی

محمود زاهدی

گمان من آن است که تحریمی‌ به کسانی اطلاق می شود که در انتخابات قبلی شرکت کرده بودند و به اصلاح‌طلبان رأی داده بودند و بعداً به دلایل مختلف حاضر نشدند چنین کنند. وگرنه منطقی نمی‌نماید که از کسانی که «هرگز» در انتخابات شرکت نکرده‌اند توقع داشته باشیم نظر خود را عوض کنند. به عبارت دیگر، تحریمی‌ها را می‌توان کسانی دانست که از اصلاح‌طلبان حکومتی سرخورده‌اند و برگشته‌اند؛ سرخوردگی‌ای که از انتخابات شوراها (که شورای نگهبان هیچ نقشی در آن ندارد) شروع شد و رو به افزایش نهاد.

===================  عکس و مکث  ===================

(آرشيو)

 

© 2008 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630