يک شنبه 5 مهر 1388 ـ 27 سپتامبر 2009 |
در ایران ملّتی بنام «فارس» وجود ندارد
ناصر کرمی
نوشتار آقای هادی صوفی زاده با عنوانِ: "خوش آمد گویی به مهندس کوروش زعیم" با مضمون دیالُگی که با مخاطب خود داشته، همچنین محتوای تاریخی، جامعه شناسی با نتیجه گیری ملّی، قومی که از آن بیرون آمده است با هم ارتباط و هماهنگی ندارد. هدف نویسنده فقط دگر بار به نمایش گذاشتن بیماری خود بزرگ بینی و غرور بیجای برخاسته از پدیده های غیر دمکراتیکِ مخصوص دیدگاهِ جامعهءِ فئودالیتهءِ مسلح به برهان و استدلال زور بازو و چماق، پراکندنِ پرخاش و جسارت بر بستر فرهنگِ مسموم بازدارندهءِ تاریخی نشأت گرفته از عدم شناخت و تعصبی از روی ناخودآگاهی قومی و ملّی میباشد.
نوشته آقای هادی صوفی زاده، انسان را به یادِ گفته های بزرگانِ ادب و اخلاق ایران که بیان داشته اند: [گدا گر معتبر شود از خدا بی خبر شود و یا... تربیّت نا اهل را چون گِردگان بر گُنبَد هست] می اندازد.
آقای صوفی زاده بحث خود را با یک فرد ایرانی بنام آقای کوروش زعیم آغاز میکند، آنگاه تاریخ، فرهنگ و ارزشهای ملّی سرزمین و ساکنان ایرانی تبار آنرا، که بخش عظیمی از مردمانِ کُرد آگاه به منافع و موقعیّتِ خویش در منطقه، که امثال آقای هادی صوفی زاده ها را در بر نمیگیرد را شامل میشود به ناسزا گویی میگیرد و تلاش بر آن دارد که ملّت و سرزمینی را که در جهان به عنوان ملّت فرهنگی و یا آفرینندهءِ فرهنگ و قانونمندی میشناسند، به جایگاهِ پَستی بکشاند. بر این حرکتِ ایشان دیگر نمیشود به واژه هایی مانند توهین اکتفا کرد، از آن نمیشود تحلیل سیاسی و یا فرهنگِ دیالوگ را برداشت کرد، با دمکراسی و درکِ ارزشها و یا با هدفِ گشودنِ گره ای از مشکلات کاملأ بیگانه هست، به عبارتی کوتاه چنین کالاهایی از تولیداتِ یک تفکر بی بضاعت، تراوش یک وجدانِ خود گُم کردهءِ پریشان حال که دیگر حد و مرزی را نمی شناسد، باشد.
آیا آقای صوفی زاده با وجود کشتار چهل هزار کُرد و به آتش کشیدنِ دو هزار شهر و روستای کُردی بوسیلهءِ حکومت و ارتش تُرکیّه جرأتِ بیان چنین مطالبی را در کشور تُرکیّه و یا خارج از مرزهای آن در بین تُرک تباران حتّی تُرکان ایران را دارد ؟ 24 ساعت بعد از بیانِ آن میتوانست زنده در سرزمین تُرکیّه به سیر و سیاحت بپردازد ؟ در کدام دمکراسی غربی و فرهنگِ متمدّن جهانِ امروز امثال آقای هادی صوفی زاده میتوانند به مُردگان و زندگانِ ملّت و سرزمینی این چنین بی پروا بتازند و بر مزار گذشتگانِ آن چنین دسته گُلهایی بگذارند !؟.
طبق مدارک و اسناد و تاریخ معتبر امروز جهانی، ما ملّتی بنام "ملّتِ فارس" نداریم، یک گویش و زبانی هست که آنرا پارسی و یا فارسی مینامند که خود یکی از زبانهای ایرانی و یا گویشی از آنهاست که اتفاقأ اوّلین نشانهءِ خطی این زبان در طاق بستان کرمانشاه کشف و در آنزمان بنام پایتخت سلسلهءِ هخامنشیان ساتراپی پارس ( پارسی) نامیده شده است.
1- ناسیونالیتت یا ملیّت 2- زبان و نژاد 3- زادگاه و جغرافیای سیاسی، همهءِ ایرانیان "ایرانی" هست و نه فارسی، که از ترکیب این سه فاکتور در بالا، واژه یا اصطلاح " ایران" که بر جغرافیای فلاتِ ایران گذاشته شذه است بوجود می آید.
تاریخ باستان ایران یعنی: ماد ها، هخامنشیان، و پارتها شناخته شده هستند، تازه اگر ملّتی بنام فارس باشد، در تهران، یزد، کرمان، خراسان، یا اصفهان نبوده و نیست، جغرافیای سیاسی ساتراپی پارس: در غرب، جنوب غربی، جنوب تا خلیج فارس، با بخش غربی استان فارس امروزی هست، ساتراپی پارس تقریبأ به جغرافیای عیلام باستان نسبت داده میشود، جغرافیای سیاسی تهران و استانهای هم مرز آن در زمانِ هخامنشیان ساتراپی ماد بوده است، تهران یکی از شهرهای شمال ایران هست، که تا نزدیکترین مرزهای سرزمین زیستی جاودانهءِ هخامنشیان بیش از هزار کیلومتر فاصله دارد، تنها نشانه ای که جغرافیا و شهر تهران از هخامنشیان و پارسی ها دارد فقط موزه هایی هست که آثار باستانی آن دوران در آنها نگهداری میشوند، بنا بر این "فارس" نامیدنِ ساکنانِ پایتختِ کشور کاملأ بی اساس هست، تهران هم هیچوقت مرکز فرهنگی و زبانی ایران نبوده و نیست، تهران یک شهر متروپل ایران مانند شهر فرانکفورت آلمان هست که نزدیک به 60 در صد آن آلمانی تبار نیست. تهران که در زمان قاجاریان به مناسبت نزدیکی آن به جغرافیای مسکونی مهاجرین تُرک تبار به پایتختی انتخاب شد، پیوسته جایگاهِ زیستی تیرهءِ ماد ایرانی بوده که در عصر جدید بنا به موقعیّت سیاسی و اقتصادی، مکانِ سکونت و بازرگانی همهءِ تیره های ایرانی و پاره ای از قوم تُرک آذری میباشد.
گروهی از افراد مانند آقای صوفی زاده و یا اقوام مرکز گریز غیر ایرانی تبار ساکن ایران هدفمند تهران و چند شهر از نظر سیاسی کم اهمیّتِ کویر نشین ایران را فارس و یا بازماندگان ایرانیان باستان مینامند، که با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهند:
1- تا جغرافیای سیاسی غیر قومگرای ایران را کوچک، از سویی هویّتِ ایران تباری را کم رنگ سازند تا بر وسعتِ جغرافیای قبیله ای خود بیفزایند، تا وجودِ ملّتِ باستانی و یا بر اثر تکامل مکانیزم درونی شکل گرفتهءِ ملّتِ ایران بر اساس عصر مدرنیته را انکار کنند، تا آنوقت به خیال خام خود زمینهءِ فروپاشی جغرافیای ایران را فراهم کنند.
2- تا از اتحّادِ و همبستگی ملّی تیره های ایرانی متشکل از: شمال، جنوب، شرق، غرب، و مناطق و شهرهای مرکزی ایران جلوگیری کنند، بویژه از پیوستن تیره های ایرانی تبار کُرد به سایر هم تباران ایرانی خود در سرزمین ایران وحشت دارند، زیرا بخوبی میدانند که این اتحّاد توازنِ قدرتِ سیاسی را در ایران، در آذربایجانِ ایران، در قفقاز، در ترکیّه، در آسیای میانه، و در خاورمیانه در قدم اوّل به سودِ منافع ملّی و هویّتی کُرد تباران، در قدم دوّم به نفع همهءِ ایرانیان بهم خواهد زد و از گسترش سیاستِ تهاجمی پان تُرکیسم و پان عربیسم که در منطقه فعّال هست جلوگیری خواهد کرد، و یا خواهان آن نیستند که بلوچها زبان خود را هند و اروپایی و یا از منظر نژادی خود را هند و ایرانی بنامند.
کج اندیشان تلاش بر آن دارند که با سیاستِ تفرقه افکنی، بختیاریها، لرستانی ها، گیلگی، مازندرانی، طبرستانی و غیره را هم به صفوف قومگرایی پسا مدرن بکشانند. اگر با این تقسیم بندی و روش تفکیکِ قومی و خاندانی در ایران، به ملّتِ 70 میلیونی آلمانِ یکدست نگاهی بیندازیم به 300 شاخهءِ تیره و قبیله ای دست خواهیم یافت. واقعیّت انکار ناپذیر هست که دانش و تاریخ مردم شناسی و باستان شناسی تا کنون مرسوم در ایران که معمولأ به قلم بیگانگان منطقه ای هدفمند نوشته شده است احتیاج به یک بازسازی و بازنویسی جدی دارد، برای مثال در لینک پانویس [1] این نوشتار که فردی با تحقیق مستند، زبان و گویش مردم بختیاری را پارسی نامیده است.
معمولأ بحث تفرقه افکنی بین تیره های ایرانی یکی از سیاستهای محوری آن دسته از تُرک تباران آذری با گرایشهای گوناگون که گرایش به همبستگی ملّی ایران ندارند بوده و هست، که عرب تباران هم بعد از جنگِ اوّل جهانی با آنها همسو شده اند. امروز این دو قوم مهاجر با امکاناتِ تبلیغاتی در ناحیّهءِ خلیج فارس ( تلویزیون الجزیره)، و در جمهوری آذربایجان، در ترکیّه و در کشورهای دیگر بر علیه منافع ملّی ایرانی تباران در تلاشند، واژهءِ کثیر الملله نامیدن ایران اختراع تُرک تباران هست، و عربستان و الاهواز نامیدن ساتراپی أنشان و یا شوش ایران که امروز خوزستان نام دارد، دست آورد عرب تباران با همکاری تُرک تباران میباشد. از سویی دیگر همین دو قوم مهاجر پشتیبانانِ اصلی رژیم اسلامی تهرانِ امروز هستند.
کثیرالملله نامیدن و یا عربستان و الاهواز نامیدنِ خوزستان با اهداف سیاسی پنهانِ پُشتِ آن اعلام جنگی تمام عیّار و آشکار بر علیه مردمانِ بومی سرزمین ایران و یا ایرانی تباران هست. آموزش به گویش مادری و برخورداری از خود گردانی و دمکراسی در فرهنگ سیاسی امروز واژه های مخصوص و راسیونال خود را دارد که بجای واژه های در بالا مذکور باید بکار گرفته شوند.
اگر تبلیغات ضد ایرانی و تضعیف قدرت سیاسی، اقتصادی ایرانی تباران در منطقه از سوی تُرک تباران با پیشوایی کشور تُرکیّه و جمهوری آذربایجان، و اعراب به سرکردگی حتّی کشور مصر مطرح شود، میتوان پیگیری کرد که آنها دنبال چه منافعی هستند، امّا آیا احزاب سیاسی و پیشوایان کُرد تبار پاسخی منطقی و مستند تاریخی در کسب امتیازاتِ قومی خود، که آنرا صرفأ در گرو تضعیف، فروپاشی ایران و تحقیر ایرانیان میدانند، دارند؟ ، بطور یقین نه !!!.
یکی از اشتباهاتِ بزرگ تاریخی کُرد تباران این بوده که از زمانیکه خود را شناخته و واردِ عرصهءِ سیاسی کلاسیک شده اند، سیاستِ گریز از مرکز را انتخاب، و یا اگر حاضر به دیالوگ شده اند با حکومتِ وقت و یا حاکمیّتِ سیاسی دیکتاتوری به معامله پرداخته، که نتایج نامطلوبِ آنرا هم بارها درو کرده اند، ولی هیچوقت با شهروندان و یا با تودهءِ شهر و روستا نشین هم تبارانِ ایرانی خود در نقاطّ مختلف ایران از جمله غرب، جنوب، مرکز، شرق، و شمال دستِ همبستگی دراز نکرده اند. در مقابل تُرک تباران سیاستِ رو به مرکز گرایی را در پیش گرفتند، در دستگاهِ سیاسی کلانِ کشور حضور یافتند و شاهرگِ حیاتی اقتصاد کشور را بدست گرفته و همزمان سیاست تُرک تباری خود را هم پیش میبرند، و بسیار دقیق به سیاستِ تفرقه افکنی بین ایرانی تباران دامن میرنند،
برای تُرک تباران و اعراب هیچ نعمتی بزرگتر از این نیست، که کُردتباران که خود بنیادگذار امپراطوریِ ایرانی بوده اند، اکنون خود را غیر ایرانی و خود را به حاشیهءِ سرنوشتِ این مرز و بوم بکشانند و در تضعیف و فروپاشی آن پیشقدم شوند !. بسیاری از مرکز نشینان که به غلط خود را پارسی و یا فارسی مینامند، خیلی خشنود خواهند بود که کُردتباران، بختیاری ها، و لرستانی ها، و یا شمالی ها هم خود را اقوام بنامند، تا سندِ مالکیّتِ حقوقی و اقتصادی این سرزمین را به پای خود ثبت کنند، سیاست استعمارگران خارجی هم چیزی غیر از این نبوده است،
تقسیم ایرانی تباران به اقوام و تیره های نسبت بهم بیگانه و دور نگاه داشتن تیره هایِ ایرانی از مرکز قدرتِ سیاسی یکی از استراتژی محوری عرب تباران از 622 میلادی و پس از آن تُرک تباران (با مهاجرتشان در 1071 میلادی) آنرا تنها ابزار رمز موفقیّتِ برای غلبه بر ایرانیان و فرهنگِ و سرزمین آنها بکار گرفته اند، ملّتی بنام "فارس" هم از اختراعاتِ بی پشتوانهءِ آنهاست. سئوال اساسی اینجاست که همسو شدنِ کُرد تباران با این دو قوم مهاجر، چه منافع ملّی و قومی را برای آنها در ایران و در منطقه در پی داشته و در آینده خواهد داشت ؟.
همسو شدن کُرد تباران با تُرک تباران و اعراب در منطقه، تقویّتِ حکومت و تشویق ارتش کشور ترکیّه در سرکوب، کشتار، خانه بدوشی، هرچه بیشتر مردمانِ کُرد ایرانی تبار در کشور ترکیّّه، تقویّت پان ترکیسم در آسیای، میانه، تقویّتِ تُرک تباران با گرگهای خاکستری در آذربایجان غربی، در قفقاز، و زیر پا گذاشتن حقوق اقلیّتهای قومی از سوی تُرک تباران در مناطق دیگر هست، تقویّت عرب تباران در عراق و سوریّه، قدرت سیاسی کُرد تباران بویژه در عراق را تضعیف خواهد کرد، به تضعیف قدرت سیاسی ایران در خاورمیانه و ناحیّهءِ خلیج فارس خواهد انجامید،
از آنجا که تُرک تباران آورندهءِ فرهنگ و یا ساختار حقوقی و سیاسی خاصّی نبودند، زبان نوشتاری و الفبایی هم نداشتند به همین مناسبت تا سال 1923 میلادی، زبان فارسی زبانِ ادبی و تشریفاتی و زبانِ عربی زبان دینی آنها بود، پس از آن براحتی الفبای لاتین را انتخاب کردند و اکنون همان زبان فارسی و عربی را به لاتین مینویسند، فردا و پس فردا شاید الفبای چینی و ژاپنی را انتخاب کنند، براستی آیا زبان و یا گویش کُردی نسبت به زبان فارسی امروز و سایر لهجه های زبان ایرانی آنقدر بیگانه هست که مانند اقوام مهاجر به این زبان و فرهنگِ آن اینهمه بی تفاوت باشند !؟.
در نوشتاری دیگر اشاره رفته است که در ناحیّهءِ خاورمیانه و آسیای کوچک ایرانی تباران با همنوعان کُردتبار خویش دو عضو یک پیکر هستند، مکمل یکدیگرند، منافع ملّی و جغرافیایی آنها ایجاب میکند که در آینده همدیگر را مانند همان دورانِ باستان مادها و هخامنشیان دریابند، همسویی کُرد تباران با ایرانی تباران در ایران و منطقه و خارج از آن، باعث تقویّت ایران خواهد شد،
ایرانی توانمند از لحاظ سیاسی و اقتصادی و حتّی نظامی زمینهءِ تضمین امنیّت و آسایش با استقلال مردمانِ کُرد را فراهم خواهد کرد، به عبارتی دیگر تضعیف ایران، تضعیف مانور سیاسی مردمان کُرد بویژه خارج از مرزهای ایران هست، شعار کُردستان بزرگ در دراز مدّت با منافع و قدرتِ سیاسی ایران در تضاد نیست، تقویّتِ زبان کُردی، بازسازی زبان و یا یکی از گویشهای ایرانی هست. تاریخ گذشته و آینده بروشنی اثبات میکند که مردمان کُرد در خاورمیانه فقط میتوانند به مردمانِ ایرانی تبار سرزمین ایران تکیّه کنند، هر سیاست دیگر غیر از این اشتباه تاریخی جبران ناپذیر هست، چنانکه متأسفانه تا کنون احزاب سیاسی کُرد و افراد پیشوای سیاسی آنها چنین روشی را بدون نتیجه پیش برده اند، آن سیاستمدار کُردی که هنوز درنیافته است، که منافع ملّی کُرد تباران در گرو ایرانی توانمند در منطقه هست، همان بهتر که به آموزش شغل و حرفه ای آبرومندِ دیگری اقدام کند !!.
بیش 60 سال که از تاریخ مبارزات جدید مردم کُرد میگذرد فقط یک تاکتیک آنهم سیاست گریز از مرکز و مبارزات چریکی زودگذر عصر فئودالیته را دنبال کرده اند، امروز هم تحلیل میکنند که "جنبش سبز" ملّت ایران جوابگوی خواسته های آنها نیست و در آن شرکت نخواهند کرد و خواهان کسب حقوق خود به همان روش مبارزات قهر آمیز و یا مسلحانه هستند، آیا در قرن 21 زمان آن نیست که پیشتازانِ کُرد در تاکتیکِ مبارزاتی کهنه و بی نتیجهءِ خود تجدید نظری کنند، که با ایرانی شمردنِ خود و همسو شدنشان با ایرانیان، بجایِ گریز از مرکز، هدفِ کسب قدرت سیاسی مرکزی دستگاهِ حکومتی در ایران را محور فعالیّت خود قرار دهند ؟.
اشتباه بزرگ تاریخی احزاب و افراد ناراضی مانند آقای هادی صوفی زاده تاکنون این میباشد که بجای به چالش گرفتن اُرگانِ حکومتهای مرکزی، زبان توهین را بر مردمانِ ایرانی تبار که بیشتر از هر قوم و گروه دیگر در ایران مورد ستم قرار گرفته اند باز کرده اند و صفتهایِ ناشایست مانند "انسان ستیز" که در مفهوم از آن همان وحشی و بی فرهنگ برداشت میشود را به آنها نسبت میدهند. ایشان هنوز الفبای ساختار سازی حکومتی را درک نکرده اند که حکومت نمایندهءِ طبقه و یا طبقاتِ اجتماعی حاکم میباشد، که از هجوم اعراب به این سو، حکومتگران اغلب غیر ایرانی و قدرتِ سیاسی در کنترل ایرانیها نبوده است، بنا بر این اعتراضاتِ آنها باید تُرک تباران و عرب تباران را در بر گیرد، که بذر دیکتاتوری دینی و خلیفه گری را در ایران کاشتند، و نه ایرانیان را مقصر هر آنچه بر آنها گذشته است بدانند !.
80 سال حکومت پهلوی که آنرا دیکتاتور و برجسته کرده اند و میکنند، چه خدمتهایی که به شما نکرد، دیکتاتوری پهلوی این بود که به دستگاه قضایی و اجرایی و به پاسگاههای ژاندارمری دستور داده شده بود، که هر پدر و مادر کُردی که فرزندان بویژه دختران را به مدرسه نمی فرستند، باید با آنها مشورت و در صورت خودداری باید محاکمه شوند، فرهنگ و بهداشت را آموزش میدادند، بجای مکتب سازیهای دینی اعراب و تُرک تباران، دبستان و دانشگاهِ دانش محور ساخته میشد، آموزش و تغذیه رایگان در دستور کار قرار گرفت، آزادی زنان را مطرح میکرد، رعیّت را به کشاورز تبدیل کرد، به مبارزهءِ مردم کُرد در مقابل حکومت بغداد کمک شایان شد، سیستم عقب مانده و ستم فئودالیته را از بین برد.
ظاهرأ برای مردمانِ کُرد تبار از هر کسی که با گاز و مواد شیمیایی کودکان خردسال و زنان بی پناه آنها را در رقمی بیشمار گروهی از بین ببرد و یا 40000 نفر از آنها را در تُرکیّه ترور کنند، حسابِ بیشتری میبرند و با دیدهءِ احترام به آنها مینگرند،
هشدار به احزاب قومی خشونتگر و افرادی مانند آقای هادی صوفی زاده، { ایرانی تباران آمادهءِ هرگونه ائتلافِ مفید، همبستگی، دیالوگ ِسازنده هستند و در سرنوشت آیندهءِ ایران برای ایجادِ تفاهم و اتحّاد برای جایگزینی دمکراسی و سربلندی همهءِ ایرانیان از هر قوم و قبیله و نژاد، دست دراز کرده است و میکند، امّا تحتِ هیچ شرایطی تحمّل ناز و کرشمه آمدن، و موضع قدرت طلبی هیچ کشور، قوم، حزب، گروه و افرادِ نا اهل و سرکَش را ندارند، هر حرکت توهین آمیز و خشونت آمیز غیر دمکراتیک خارج از نزاکت و بیرون از چهار چوب متون سیاسی امروز را با قاطعیّتِ تمام پاسخ خواهد داد }.
واژهءِ کُرد که مفهوم صاحب مال و ثروت و یا به عباری دقیق تر "گله و رمه دار" هست بیانگر قومی غیر از نژادِ ایرانی نیست، سرزمینی که امروز کُردستان نامیده میشود جایگاهِ اوّلیّهءِ همان پارسی ها و دگر تیره های ایرانی بوده است، گذشته از اشیاء و ابزار کشف شدهءِ بسیار در جغرافیای تُرکیّهءِ و کردستان ترکیّه و عراق و سوریّه، فقط یک آثار معماری باستانی HATRA "هاترا" در شمال غربی شهر موصل امروز در کشوری که از قرن 19 عراق نامیده میشود، بیانگر مالکیّتِ ایرانیان نه بر کردستان ایران بلکه خارج از مرزهای جغرافیای سیاسی آن بوده و هست، این آثار باستانی تاکنون در هیچ کتاب باستان شناسی و معماری ایرانی ثبت نشده است و یا حداقل من ندیده ام.
آقای هادی صوفی زاده میتوانستند نوشتار خود را بدون واسطه و یا از طریق جبههءِ ملّی که آقای کوروش زعیم در آن شاید عضو باشند انتقال دهند، ولی اجازه نداشتند که در مکاتباتِ شخصی بین خود و آقای زعیم مسئلهءِ ملّی یک کشور 70 میلیونی را مطرح و تازه این چنین بطور رسمی و علنی بصورتِ نوشتاری سر باز به مردمان ایرانی تبار به شیوه ای غیر مسئولانه و خارج از ادبیّات و فرهنگ معمولی مرسوم بتازند !!. از این گذشته [ضمن احترام ویژهءِ نگارنده برای آقای کوروش زعیم]، جناب آقای کوروش زعیم یک فرد هست که در شرایطِ فعلی بر اساس اصول دمکراسی بخشی از مردم ایران به ایشان نمایندگی قانونی نداده اند، که آقای صوفی زاده آنرا به نمایندگی از سوی ایرانیان موردِ مخاطب و بازجویی قرار میدهند.
برای چندمین بار اگر لازم باشد در نوشتاری دیگر بصورتِ ریشه ای و مستند بررسی خواهیم کرد که ملّتی بنام "فارس" وجود ندارد، که آقای کوروش زعیم و یا دیگران آنرا نمایندگی کنند و اگر کسی هم پیدا شود که خود را نمایندهء ملّتی بنام فارس بنامد، اوّلین سئوالی که مطرح خواهد شد: در کدام جغرافیای ایران متولّد شده است ؟ مهاجرتهای صورت گرفته خاندان آن در جغرافیای سیاسی ایران چگونه بوده است ؟ از کدام جغرافیا به تهران مهاجرت کرده است ؟. چرا اکنون که در تهران زندگی میکند خود را فارسی مینامد ؟، چرا زمانیکه مانند کوروش و داریوش در چادر و روستا و یا در بیابانها به گله داری روزگار میگذرانده فارس نبوده است و فقط از موقعی که شهر نشین شده است و فرهنگِ مصرفی بدونِ بازدهی را آموخته است فارس شده است !؟. و بسیار سئوالاتِ دیگر از این قبیل مطرح خواهد شد.
هدف از چنین بحثهایی این هست که مطرح و برجسته شود که در ایران فاز تکاملی فرد و قوم پرستی که زیربنای دیکتاتوری هست گذشته و سپری شده است و افراد در مراحل مناسباتِ اجتماعی دیگری برمبنای حقوق فردی و شهروندی در فضایی پلورالیستی به عنوان پدیده ای حقوقی و حقیقی در برابر قانون اساسی تعریف میشوند و روستایی در خراسان، یا در لرستان، در کردستان، در بوشهر و برازجان، در کهگیلویه و بویراحمد، در اصفهان و گیلان، در بلوچستان ، همانقدر از حقوق چند گانه باید برخوردار باشند که تهران و یا دگر شهرهای بزرگ از آن برخوردار هستند،
هیچ کس نمایندهءِ کسی نیست مگر آنکه سندِ قانونی چنین حُکمی را مطابق با موازین دمکراسی های امروز در دست داشته باشد، بنا بر این طرف صحبتِ احزاب سیاسی قومگرا و افرادی مانند آقای هادی صوفی زاده ملّتِ ایران هست و نه ملّت تخیلی بنام "فارس" و نه شخص خاصّی در هر شغل و مقام، رعایتِ چنین امری شرطِ اوّلین الفبای آموزش مسائل اجتماعی است و لازمهءِ تسلط به پیچیدگیهای سیاستِ جهانِ امروز را هم ندارد.
[*] در لینکِ زیر:
http://www.newsecularism.com/2009/09/21.Monday/092109-Amin-Trian-Bakhtiaries.htm
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |