جمعه 10 مهر 1388 ـ 2 اکتبر 2009 |
پاسخی به انتقاد ف.م. سخن به طرح آبشار زدن زنان!
نوشته: نيش
اگر چه مسئول محترم سایت، در مورد عکس و مطلب مورد اعتراض نويسندهء گرامی، ف.م. سخن، توضیحات مکفی را داده اند، اما لازم دیدم که خودم نیز به عنوان مرتکب این طرح، چند کلمه به آن بیافزایم. قبل از هرچیز بگویم که با کلیه مقدمات این نقد موافق هستم، اما با نتیجه گیری آن نه. می خواهم استغفار بطلبم از این که هدفم ایجاد محدودیت بیشتر برای بانوان کشور در میادین ورزشی ولو با همین لباس ها و پوشش ها باشد. و یا این که غفلت کرده باشم از این که یک چنین تاثیر منفی ای برای آن ها دارد. به عکس، فکر می کردم که این ها حرف دل آن هاست و خواستار طرح آن ها در افکار عمومی هستند.
اگر اصل ماجرا را دنبال کرده باشید، ملاحظه می کنید قبل از هرکس، این محافل و رسانه های خود رژیم بودند که به شدت علیه این صحنه ها برانگیخته شده و جنجال به پا کردند. طبعا هدف شان نیز مشخص بود: حل تضاد به نفع حفظ "بیضه اسلام" و ایجاد محدودیت هر چه بیشتر برای مسابقات ورزشی بانوان. روزنامهء جمهوری اسلامی در همین رابطه نوشته بود که انتشار این عکس ها "تلخ تر" از شکست پی در پی تیم ملی بانوان در مسابقات آسیایی است و به مسئولان ذیربط در این باره هشدار داده بود. همین یک کلمه قصار به روشنی نشان می دهد که پیروزی ورزشکاران زن ایرانی درمیادین بین المللی پشیزی برای این حضرات ارزش ندارد و نمایش ارزش های اعتقادی و صدور انقلابی برایشان مرجح است. بنا بر تجربه به این هم قناعت نمی شود، و مومن های دو آتشه، این عکس ها را خدمت مراجع می برند و ازشان فتوای تحریم و تعطیل می گیرند. من خود ده ها نمونه که امکان درز کردن به رسانه های حکومتی یافته را به یاد دارم و بازگو کردن تمامی آن ها اطالهء کلام است. اکران فیلم "مارمولک"، کار خوب کمال تبریزی، با همین مکانیزم متوقف شد. بردند خدمت آیت اله مهدوی کنی و برایش نمایش دادند و او با یک تلفن جلوی هتک حرمت از ساحت مقدس روحانیت را گرفت. تازه این یک آیت اله تهرانی است که احتمالا در عمرش یکی دوبار با ماشین از مقابل سینما رد شده و چند فرسنگ جلوتر از مراجع ساکن قم است که اول باید والیبال را برایشان تعریف کنند که چیست؟
گویندگان و مجریان زن و هنرپیشه های زن سریال های تلویزیونی هم با همین مکانیزم حوزه ای، موهایشان به کلی زیر مقنعه های سیاه رفت و لابد که اطلاعیه ممنوعیت گرفتن صحنه های کلوزآب (نمای درشت و از نزدیک) در مصاحبه با زنان هنرمند را دیده اید. خوب است برای کنجکاوی و تفنن هم که شده یک بار برخی برنامه های و سریال های جام جم را از این زاویه مرور کنید و ببینید که برای راضی نگاه داشتن سکان داران حوزه و بیمه کردن دین نبی، چه کارها که صورت نداده اند. و به قول ایرج میرزا، هر جا که ایمان داشته برباد می رفته، مومنین به سرعت برق راهی بیت مراجع شده و سردار ضرغامی ترمیمات لازمه را انجام داده است.
تا چند سال قبل، زنان مجری و هنرپیشگان سریال ها، مجار بودند از روسری رنگی و گلدار استفاده کنند و اگر چند تار مو شیطنت کرده و بیرون می زدند، غمض عین می شد. حالا تمامی مجریان برنامه های اجتماعی، خانوادگی ، زنان و تقریبا در تمامی برنامه ها، از چادر مشکی و روسری یا مقنعه تیره در زیرش استفاده می کنند که اگر شما یک تار مو – تاکید می کنم – یک تار مو از یکی از این ها بیرون دیدید، جایزه دارید! چیز تازه ای هم که تجویز شده، هنرپیشگان جوان و زیبا با یک چیزی مقنعه وار و کشدار به طور کامل موهایشان را تا نزدیکی های وسط پیشانی کیپ می کنند و بعد از روی آن، روسری می بندند تا ممانعت از بیرون ریختن مو در تحرکات صحنه را گارانتی نماید!
نکته ای که من به آن عکس ناموس برباد ده اضافه کرده بودم، بعد از این ماوقع بود و یک نوع هشدار به زبان طنز نسبت به سرنوشتی که ممکن است سر راه والیبال بانوان باشد. چون اگر به لباس والیبالیست های قهرمان ما دقت کنید، ماگزیمم پوشش از هر جهت در آن رعایت شده است و به واقع اگر مسئولان مذهبی ورزش بانوان بخواهند تغییری انجام دهند یا باید از قید مسابقات بگذرند و یا هر کدام را از این پس لای چند لایه قیرگونی پیچیده و به زمین بفرستند تا هیچ گونه پستی و بلندی نوامیس کشور، در معرض نگاه نامحرم قرار نگیرد!
اما هدف اصلی گیر دادن حقیر به این صحنه ها این است که به سهم خود، نشان دهم که وقتی دینی به حکومت می رسد و حکومتی دینی می شود، این چنین به هزارتوی زندگی اجتماعی و خصوصی شهروندان اش چنگ می اندازد و همه را له و لورده و آلوده می کند. این را فقط نباید در ساختار ولایت فقیه، خبرگان و شوراها و نهادهای دینی در کلیه ارگان و نهاد ها وموسسات دولتی و غیر دولتی دید، باید نقش آن را در نقطه نقطهء زندگی اجتماعی مردم بازشناخت و آن ها را پیوسته به اطلاع آن دسته از دین باورانی رساند که چه سوء استفاده هایی از باور دینی آن ها می شود. مخاطب من، روشنفکران و خیل ایرانیان آگاه در خارج کشور نیستند که اغلب بسیار بهتر ازمن به این حقایق تلخ آگاهند و برآن برمی آشوبند. بلکه مخاطب من – و امید که زیر این همه فیلتر گذاری سایت ها به آگاهی قلیلی از آن ها برسد! – مردمی هستند که به باورشان رسانده اند که فقط با یک دین تمامیت خواه و مداخله گررستگار خواهند شد. اگر مهار تمامی امور زندگی شان را به متولیان دینی و قوانین مذهبی نسپارند، دم پل صراط گیر خواهند کرد. مشکل من شخصی نیست. اگر چه ورزشکار و ورزش دوست بودم و هرگاه که وقت می کردم در جوانی مسابقات ورزشی مردان وزنان کشور را از نزدیک دنبال می کردم و غرق غرور می شدم و لذت می بردم و الان که می بینم که فرزندان آن قهرمانان ناچارند با چادر نماز ومقنعه آبشار بزنند، یا پرش طول انجام دهند، دلم به درد می آید. من نمی خواهم با "نیش" زدن، دق دلی ام را خالی کنم. هدفم این است که به آن دسته از مخاطبان بگویم که نقش و دست باز دین حکومتی را فقط در فاجعه ملی اوین و کهریزک و زهرا بنی یعقوب و ترانه موسوی نبینند، به عمق عرصه های اجتماعی و فرهنگی نیز با دقت نگاه کنند که چه می گذرد و ببینند وقتی همه چیز از صافی مذهب عبور داده می شود، چه به بار می آید؟ به آن ها بگویم که دین شان بس محترم است به شرطی که درحیطه خصوصی شان بماند و مدافع آن باشند که مذهب از دخالت در حیطه عمومی منع گردد. به این باور برسند که زندگی اجتماعی خویش را براساس سنن مثبت بومی خود و دست آوردهای مدرن بشری و جوامع پیشرفته مدنی پی ریزی نمایند. به آن ها بگویم که اگر حکومتی قهرمان پرافتخار سنگین وزن جهان را با تی شرت "یا ابوالفضل" روی سکو می فرستد؛ اگر فرزندان ماری تت ها و مهری خرازی ها مجبورند با کفن و مقنعه پشت تور قرار گیرند ؛ اگر دیدن مسابقه زنان ایران در میادین بین المللی برای تمامی مردان دنیا آزاد است و برای مردان ایرانی در کشور خودشان حرام ؛ و اگر هر از چند ماهی تلویزیون ولایت فقیه برای خالی نبودن عریضه، یک شات چند ثانیه ای از مسابقه زنان ایران را از راه دور به اندازه مورچه نشان می دهد و سریع رد می شود؛ اگر رکوردهای ورزشی بانوان به ویژه در شهرستان ها از رکوردهای 80 سال قبل المپیک هم بسیارعقب تر است (چندین سال قبل درمطبوعات خواندم و متاسفانه ماخذش در دسترس ام نیست) و ...به دین آن ها خیانت و اهانت می کند. دینی که یک قلم برای نیمی از آحاد کشور – زنان - نوع ورزش و نوع لباس مناسب آن تعیین می کند، دیگر جایش درآسمان نیست! این طور که در این دنیا درهمه زمینه های زندگی به آن ها گیر می دهد، در آن دنیا نیز بهشت رفتن شان را گارانتی نخواهد کرد!
با این همه – و با تشکر از منتقد محترم - چون برای همین حد تلاش ورزشکاران زن کشور ارزش زیادی قائل هستم، اگر یقین کنم که این نوع کار فرهنگی محدودیت های بیشتری برای آن ها ایجاد خواهد کرد، قطعا در کار خود تجدید نظر خواهم کرد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |