يک شنبه 12 مهر 1388 ـ 4 اکتبر 2009 |
هزینه ها و فایده های پروژهء اعتراف گیری برای رژیم (*)
حشمت الله طبرزدی
در سیستم های امنیتی «فرد» تبدیل به «سوژه» یا حتا «طعمه» می شود و هدف رژیم از اعتراف گیری از اين «سوژه» در جريانات پس از انتخابات اخير آن بوده است که اولا از زبان اصلاح طلبان شاخص اعلام کند که برای اعتراضات اخیر از پیش برنامه ریزی شده؛ و گفته شده بوده که «اگر در انتخابات برنده نشدیم این کازها را خواهیم کرد». این موضوع از زبان ابطحی و عطریان فر و دیگرانی اعلام شد و ان چیز هایی را که این ها نگفتند، سردار جعفری، فرمانده ی سپاه، از زبان ان ها اعلام کرد.
هدف بعدی آن بوده است که چهره های شاخص اصلاحات را، که جایگاه نظریه پردازی داشته و یا در بین دانشجویان از جایگاه فکری خوبی برخوردار بوده اند، مجبور کنند تا به نقد مبانی جنبش اجتماعی کنونی بپردازند. ان گونه که در مورد حجاریان و مومنی عمل کرده و گویا بر زید ابادی و دیگران نیز فشار گذاشته اند تا همین کار را انجام بدهند. البته اگر نبوی و تاج زاده و میردامادی را بتوانند مجبور کنند که علیه کلیت اصلاح طلبی و احزاب اصلاح طلب سخنی بگویند، فاز جدید پروژه ی اعتراف گیری به زعم اعتراف گیران تکمیل شده است.
اعتراف گیران از بابت کوشش خود هزینه ی سنگینی را متحمل شدند تا گروهی از اصلاح طلب ها را مجبور کنند که علیه خودشان سخن بگویند و یک بار دیگر به اثبات برسانند که رهبر چقدر حکیم است که همه ی این مسائل توطئه انگیز را از پیش دیده و بیان کرده بود!
اما ایا اعتراف گیران به اهداف خود رسیده اند؟ به باور من در برابر ان رسوایی داخلی و خارجی که نظام امنیتی- قضایی- انتظامی- نظامی حاکم را به دلیل شکنجه و تجاوز و اعتراف گیری، بی اعتبار کرد، این اعترافات نه تنها اثر مورد نظر کودتاگران نرم را نداشت، بلکه اثر معکوس داشت. نه از شدت اعتراضات کاسته شد، نه دستگاه حاکم و کودتای نرم توجیه شد و نه گروه های اجتماعی به پشتیبانی از اعتراف گیران و علیه اعتراف کنندگان در خیابان ها به راه افتادند. حتا خودی ها و مجلسی ها و شخصیت های درون حکومت نیز به این روند اعتراف گیری اعتراض کرده و خامنه ای هم در اخرین مرحله مجبور شد اعلام کند که اعتراف افراد در دادگاه علیه دیگران حجیت ندارد. یعنی پروژه ی اعتراف گیری نه تنها اثری مثبت برای دستگاه سرکو ب نداشت بلکه تاثیر معکوس داشت. برای این که کودتاگران نرم، یک چیز را در نظر نگرفتند: ان ها به عنصر اگاهی مردم و رسوایی خودشان توجه نکرده بودند.
تا چند سال پیش که هنوز توده ها نا اگاه بودند و رسانه های ارتباطی گسترش نیافته بود و رژیم تا این اندازه رسوا نشده و حد اقل در بین جناح حای تشکیل دهنده از اعتبار نسبی برخوردار بود، ممکن بود بخشی از مردم تحت تاثیر این اعترافات قرار گرفته و گمان کنند که این به اصطلاح «فریب خوردگان» پس از این که در مقابل برندگی منطق اسلام گرایان و اخلاق محمدی ان ها در زندانی که دانشگاه است قرار گرفته و هدایت شده اند و اینک از گناه خود نادم شده و دست عفو و رحمت خواهی به سوی مقام معظم رهبری دراز کرده اند! در چنان شرایطی ممکن بود رژیم بتواند از این پروژه ی اعترافگیری بهره ای ببرد. مثل کار هایی که در دهه ی شصت با مجاهدین انجام داد. اما نه ازادی خواهان کنونی مجاهدین دهه ی شصت هستند و نه مردم ما مردم ان روزگارند و نه این حکومت، حکومت ان زمانه است. در شگفتم که چه کسانی برای این رژیم تصمیم گیری می کنند! امروز هر کس که در مقابل دوربین اعتراف دهی قرار می گیرد از سوی مردم به عنوان یک قهرمان مطرح می شود .برای این که مردم می دانند که او قربانی شکنجه است. قربانی شکنجه! شکنجه گران، این را می فهمند یا نه؟
قربانی شکنجه همچون قربانی تجاوز و قربانی خشونت به عنوان یک ادم مظلوم در فرهنگ مردم ما مورد احترام و تقدیس است. گاهی با خود می اندیشم که ای کاش من هم در مراحلی از بازجویی ها تن به چنین اعترافاتی داده بودم. انگار افکار عمومی این گونه می پسندد!؟
جالب این است که سعید حجاریان و عبداله مؤمنی را در مقابل دوربین صدا و سیمای دروغ پراکنی اورده تا مبانی اصلاح طلبی و نو اندیشی را به نقد بکشانند. ان ها بر این گمان بوده اند که با این کار، جوانان و دانشجویان دست از اعتراضات برداشته و مثلا به راه حجاریان زندانی خواهند رفت. به راستی تا این اندازه حماقت و نادانی؟! جوانان اما بیش از پیش در اعتراضات خود مصمم می شوند.
ایا سرکوب گران می دانند چرا؟ برای این که جوانان اولا نظریات حجاریانی را قبول دارند که ازادانه و نه از درون زندان اعلام می شده است. ثانیا حتا اگر همین حجاریان به زور استحاله شده به بیرون از زندان بیاید و همین نظرات جدید تقلبی را تکرار کند، باز هم گوشی برای شنیدن ان ها وجود ندارد. برای این که این جنبش تحت رهبری افراد خاصی به وجود نیامده است که با شکست ان ها ازبین برود. مردم اینک حجاریان را به عنوان یک قربانی نگاه می کنند. قربانی ترور و بعد هم شکنجه.
حتا اگر موسوی و کروبی نیز به زندان افتاده و در زندان دست به اعتراف زده و اعلام کنند که اشتباه کرده اند، این جنبش راه خود را ادامه خواهد داد. برای این که جنبش ازادی خواهی ملت ایران از افراد گذر کرده است. این جنبش صرفاً از افراد برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کند نه این که بخواهد برای تداوم خود از ناحیه ی ان ها کسب مشروعیت یا حقانیت نماید. به راستی وقایع اخیر دانشگاه ها هنوز دیکتاتوری نظامی - مذهبی حاکم را از خواب نا اگاهی و قدرت طلبی بیدار نکرده است؟
تا پیش از این، رژیم کارت های اعتباری و اطمینان بخشی داشت که سر بزنگاه از ان ها استفاده می کرد. ولی در شرایط کنونی حتا کارتی ندارد تا بتواند روند جنبش را کند نماید، چه این که بخواهد از طریق سخنان حجاریان و مومنی اسیر و زندانی، در جهت کند کردن روند جنبش بهره ببرد. ان ها به این دل خوش بودند که مثلا موسوی نیز از ترس این که جنبش به وادی ساختار شکنی بیفتد،دست از مقاومت بردارد اما او نیز در اخرین اعلامیه ی خود به تاسی از جنبش، ساختار شکنی را به مفهوم زیر پا گذاشتن قانون اساسی از سوی حکومت گران تفسیر کرد و روی دست ان ها اب پاکی ریخت. در واقع موسوی نیز بار ها اعلام کرده است که این جنبش است که افراد را به دنبال خود می کشاند و نه این که افراد بتوانند خواسته های خود را بران تحمیل نمایند.
آیا حکومت گران هنوز این امور ساده را درک نکرده اند؟
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1638.aspx
توضيح سکولاريسم نو: اين مقاله دارای دو بخش است. بخش اول به تفصيل در مورد روش های دستگيری و بازجوئی و اعتراف ستانی سخن می گويد که بنظر ما فايده ای اگر در سطح افراد واقعاً فعال سياسی داشته باشد در نزد خوانندهء عام بيشتر به ايجاد ترسی می انجامد که رژيم خواستار آن است. بخش دوم اما به ارزيابی نتايج بکارگيری اين روش ها مربوط می شود. ما از انتشار بخش نخست اين مقاله صرفنظر کرده و بخش دوم آن را در اينجا آورده ايم. علاقمندان البته مخيرند که به منبع مراجعه کرده و کل مقاله را مطالعه کنند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |