چهار شنبه 22 مهر 1388 ـ 14 اکتبر 2009 |
آنچه كمپين مي تواند به جنبش سبز بياموزد
محبوبه عباسقلی زاده
پس از گذشت چهار ماه از آغاز اولين مبارزات خياباني كه ظرف مدت كوتاهي به جنبشي فراگير و مدني تبديل شد، بحث در مورد چگونگي ارتباط بين جنبش برابري خواهي زنان و جنبش دمكراسي خواهي سبز، تقريبا به نوعي اجماع نزديك شده است. به رغم تفسيرهاي مختلف همه تقريبا بر اين باوريم كه رابطه بين اين دو ، رابطه اي متقابل است. اين كه جنبش زنان را "خرده جنبشي" حساب كنيم كه بقايش حل شدن در جنبش كلان و فراگير سبز است، به همان ميزان غير واقعي است كه هيچ رابطه معنا داري ميان هر دو متصور نشويم. نه در تئوري بلكه در عمل، كنش هاي اخير فعالان نشان داده است كه نه مي توان از عامليت بر خواسته از هويت جنبش زنان چشم پوشي كرد و نه از هويت جمعي بر آمده از جنبش سبز؛ هر دوي اينها بخش هاي پررنگ تر هويت متكثر ما هستند كه در كنش هاي روزانه نمودي تلفيقي به خود مي گيرند.
پديده هاي نوظهور تلفيقي بين دو جنبشي را مي توان در مادران عزادار شنبه هاي پارك لاله، كه عموماً نسل اولي هايي هستند كه رنج سركوب دههء شصت را تحمل كرده اند، تا دل نوشته هاي عاشقانه و بي پرواي زنان جواني كه خود را فمنيست هاي مسلمان نسل سومي مي دانند، تا زنان اصلاح طلبي كه منتظران فعال زيرپل سيماني اوين اند، تا روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشري كه انفرادي اوين را از صبر خود به زانو در آورده اند، تا نويسندگان و خبرنگاران و هنرمندان شجاعي كه روايت آنچه بر همه اينان رفته است را با رويكردي زنانه مكتوب و مصور مي كنند، مشاهده كرد.
حتي حركت تحسين بر انگيز زناني كه روز چهلم ندا آقا سلطان در بهشت زهرا سد انساني مقابل يگان هاي ويژه شده بودند، الهام يافته از حركت خودجوش مادران و خواهران سر گشته اي است كه براي نجات جان برادر و پسر نوعي و در همزاد پنداري ناشي از هويت جمعي، خود را ميان دو مرد جوان، كه يكي باتوم دارد و ديگري نوار سبز، حايل مي كردند و جوانان دست بسته را از چنگال نيروهاي يگان بيرون مي كشيدند.
در اين كنش ها كه نمونه هايي از ابتكارات فعالان جنبش زنان است، بخوبي مي توان عنصر خودآگاهي جنسيتي و وفاداري به اصل برابري خواهي را در متن جنبش سبز، به عنوان واقعيت هايي كه منبع اصلي قرائت تئوريك از نسبت بين جنبش زنان و جنبش سبز است، مورد استناد قرار داد.
اين مظاهر تلفيقي اما نمي تواند همهء ظرفيت و توانايي هايي كه جنبش زنان در كل و فعالان كمپين يك ميليون امضا به طور خاص داشته اند را در بربگيرد. كمپين در طول سه سال فعاليت مستمر مدني، به تجربيات مهمي در سبك زيستن شبكه اي، تحمل سركوب و اعتراض بدون خشونت دست يافته است كه متاسفانه در اشاعه آن اهمال مي ورزد. بخصوص در شرايط فعلي كه جنبش فراگير سبز دستخوش تئوري پردازي هاي بعضاً انتزاعي شده است و سركوب و مهاجرت هاي ناشي از ارعاب، طيفي از فعالان مدني را درگير خود كرده است، زمان مناسب گفتن هاي شجاعانه از تجربه هاي شخصي فعالاني است كه تجربه اي غني در نحوهء مقاومت به سبك امروزي و بافت سياسي – اجتماعي همين دوره داشته اند. ادبيات مقاومت در برابر سركوب هنوز هم بر اساس خاطرات دو دههء پنجاه – دوران شاه – و شصت است. در حالي كه شرايط امروز اقتضا مي كند كه تجربه هاي امروزين گفته شود. آن دسته از ياران و فعالاني كه از خرداد 85 تا به امروز، سه سال تمام، سرد و گرم روزگار سركوب و ارعاب و زندان را با بردباري برتافتند، اكنون بايد حرف بزنند.
اگر دست آوردهای كمپين يك ميليون امضا را بر طبق اخلاص مشاهده كنيم، دستاورد مهم آن نه يك ميليون امضا و نه حتي دو صد هزار امضا، بلكه تجربه مدني بدون خشونت و مستمري است كه مي تواند مدلي كوچك از امكان تحقق سازماندهي مدني شبكه وار و مدرن در كالبد جنبش سبز باشد. از اين نظر تنها نمونهء عملي آنچه كه اكنون شبكه اجتماعي جنبش سبز ناميده مي شود، در مدل كمپين يك ميليون امضا وجود دارد.
در اين ميانه كه بحث سازماندهي و تحليل هاي شبكه اي و حتي نحوه استفاده از فضاهاي عمومي مطرح است، و با توجه به تجربهء غني سه ساله خود، فعالان كمپين بايد بگويند كه ناكامي ها و كامروايي هايشان در تشكيلات افقي چه بوده است و تنازع قدرت در چنين شبكه هايي چه حالت دارد، چگونه در آن وامانده اند يا به پيش رفته اند و چگونه توانسته اند جمع متنوعي از چپ و راست و مذهبي و سكولار و نسل هاي متنوع را زير يك كنش واحد جمع كنند. توازن قدرت را چگونه برقرار كرده اند و رفتارهاي دمكراتيك عاري از خشونت را چگونه ترويج كرده و تا چه حد موفق به عقلاني كردن اين رفتارها شده اند.
جنبش سبز نيز دادهء قابل توجهي براي جنبش زنان دارد كه مهمترين آن ازدياد "سرمايه اجتماعي" در بين فعالان جنبش زنان است؛ و از آن رو كه تنوع و گستردگي كمپين يك ميلیون امضا بيش از ساير گروه هاي جنبش است، طبيعي است كه بهرهء آنان نيز از اين سرمايهء اجتماعي بيش از سايرين است.
اكنون كه درد مشترك و عقل جمعي باعث ناديده گرفتن تمايزها و تقابل هاي سابق شده است، شايسته است كه به مدد اين سرمايهء اجتماعي، همدلي و همبستگي ائتلافي را قوت بخشيده و شكاف هايي كه گاهي مانع از ايجاد همگرايي ها و جبهه هاي حداقلي مطالبه محور بوده است را با اتكاء به اين سرمايه غني اجتماعي ترميم كنيم.
http://www.sign4change.info/spip.php?page=print&id_article=4851
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |