سه شنبه 28 مهر 1388 ـ 20 اکتبر 2009 |
هشیار باشیم، کودتا در راه است
منوچهر
در تاریخ پس از انقلاب مشروطه در ایران هیچ حکومتی نبوده است که مانند حکومت اسلام، اینگونه ایرانیان را خوار و ضعیف و منزوی سازد و اینگونه بر علیه منافع ملی ایران قدم بردارد. جمهوری اسلامی نه یک ساختار سیاسی ، که یک مافیای قدرت و نیروی اشغالگر است. آنچه که این حکومت انجام میدهد، غارت ثروت ملی و تجاوز به حقوق ملت و حتی مجاز کردن تجاوز جنسی است. مسئلۀ تجاوز جنسی را از آن جهت عنوان کردم که دقیقاً متوجه باشیم که عملکرد نظام اسلام در کدام چارچوب فرار دارد. اگر به تاریخ خونبار این تفکر نگاهی بیفکنیم، در طی هزار و چهار صد سال، کارنامۀ اسلام هیچگاه خالی از تجاوز جنسی به زنان و مردان نبوده است. حال پس از این یادآوری مختصر تاریخی ببینیم که از وقایع اخیر چه نیجه ای می توان گرفت .
بسیاری دولت احمدی نژاد را دولت کودتا می نامند و می دانند. اما خود این مطلب را در درجۀ اول حامیان موسوی عنوان کرده اند. به باور نگارنده دولت احمدی نژاد تنها پیش زمینۀ کودتا است نه خود کودتا. شاید لازم است که مختصری نیز به منافع بیگانگان در راستای نگهداری از رژیم اشغالگر اسلام اشاره کنیم .
پس از دوران حکومت پهلوی، بویژه در اواخر آن دوره، که منافع غرب آرام آرام بسوی کاستی می رفت، جمهوری اسلامی تنها حکومتی بود که می توانست حضور غرب را در خاورمیانه تثبیت و تسریع نماید. رژیم بسیاری از مایحتاج نظامی و غیر نظامی را از بازار آزاد و چندین برابر قیمت از طریق دلالان که خود نمایندگان بیگانگان بودند خریداری می کرد، تمامیت ارضی ایران را، بویژه در مسئلۀ خلیج فارس و دریای مازندران، نادیده گرفته و سهم ایران را به بیگانه واگذار کرد. دول عربی که تا پیش از جمهوری اسلامی هرگز جرأت اقدام علیه ایران را نداشتند، امروز ادعای ارضی در مورد جزائر همیشه ایرانی خلیج فارس را دارند. دولت اسرائیل نیز با اتکا به کردار رژیم تمامی اعمال سرکوبگرانۀ خود را توجیه می کند. سازمان های تروریستی فلسطینی و لبنانی نیز از پول مردم ایران به زندگی خویش ادامه می دهند و ... خلاصه، بیرون از چارچوب جغرافیائی ایران کسی نیست که از تاراج منابع ملی ایران و ایرانی بی بهره باشد. حداقل نتیجۀ این مطلب این است که منافع دولت های چپاولگر، با بقای جمهوری اسلامی گره خورده است.
اما بعکس، در داخل ایران، رژیم با بحران شدیدی روبرو است. نسل جوان ایران خواستار تغییری بنیادی است. نسل پیش از آن به اشتباه سیاسی خود کم و بیش پی برده است. بویژه مبارزات زنان هوشمند و غیرتمند ایران عرصه را در تمام زمینه های اجتماعی به رژیم تنگ و تنگتر کرده است. و در این راستا، رژیم چاره را تنها در سرگوب عنان گسیخته می بیند. زیرا که نه حکومت اسلام و نه ایدئولوژی اسلام اساساً قابل اصلاح نیست و اسلام [سياسی] به عنوان یک ایدۀ واپسمانده و واپسگرا، هیچ اصلاح و تغییری، ماهیتاً نمی تواند پذیرا باشد.
با گذاشتن این دو موضوع در کنار هم، یعنی منافع بیگانه و بقای رژیم، هر دو طرف چاره ای ندارند که رژیم را به هر نحوی حفظ کنند. هر گونه تغییر بنیادی در ایران، به ویژه در راستای احقاق حقوق انسانی، آزادی های فردی، جدائی دین از سیاست و عمل به میثاق جهانی حقوق بشر، نه تنها منافع بیگانه را در ایران و خاورمیانه به خطر خواهد انداخت، بلکه طومار اسلام را نیز در هم خواهد پیچید.
مبارزات مردم ایران، از کارگران، معلمان، زنان، ... تا دانشجویان نشان داده است که رژیم نمی تواند بدون انحراف این مبارزات، به زندگی خویش ادامه دهد. و دولت های غربی هم همواره در طی این سی سال در رابطه با این مبارزات سکوت کرده اند. اما بناگاه تمام رسانه های غرب در اختیار تنی چند از بدنه و سر سپردگان رژیم قرار می گیرند. چرا ؟
مردم ایران مسئلۀ انتخابات را بهانه ای برای اعتراض قرار دادند. اگر در روزهای نخست که میلیون ها ایرانی در خیابان ها حضور داشتند، مردم داری تشکل رهبری مردمی بودند، رژیم سرنگون شده بود . ولی با خیانت کسانی که مردم، به ناروا بدان ها اعتماد کرده بودند، اعتراض مردم مهار شد و اعتراضات گستردۀ مردمی را به نوشتن چند اعلامیه و نامه و ... خلاصه کردند. تجاوز به زنان و دختران و پسرانمان را، که تجاوزات سیستماتیک بود، به اتفاقاتی که نمی توان اثبات کرد تنزل دادند، با به هوا کردن بادکنک در روز تولد خائنین به ملت اعتراضات مردم را به سخره گرفتند، و اگرچه مردم ایران هنوز هم کم و بیش در صحنه هستند، اما بسیاری را نیز از ادامۀ مبارزه بازداشتند.
موسوی با اعلام صریح این مطلب که خواستار جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، است، و نیز جدا کردن ایرانیان داخل و خارج کشور از هم از سوی دیگر عوامل رنگارنگ رژیم مانند گنجی، سازگارا، عبادی، و ... همه و همه به این انحراف دامن زدند و وانمود کردند که دولت احمدی نژاد دولت کودتا است. در صورتی که احمدی نژاد و موسوی و کروبی از یک آبشخور می آشامند. احمدی نژاد با سناریوی تقلب انتخاباتی زمینه را برای روی کار آمدن موسوی، در صورت قیام احتمالی مردم فراهم کرده است. و مسئلۀ اصلی درست در همین جا است. اگر فقط مسئلۀ جمهوری اسلامی به احمدی نژاد ختم می شد و هیچگونه انحرافی در کار نبود و نباشد، امید به سرنگونی رژیم و تغییر بنیادی می توان داشت. اما روی کار آمدن موسوی، یعنی جمهوری اسلامی تا سی سال دیگر. به همین دلیل نگارنده بر این است که خطر موسوی بیش از احمدی نژاد است و موسوی و دارودسته، خیانتکار تر از احمدی نژاد به ایران و ایرانی هستند.
امروز جنبش سبز، در صورتی که همچنان در دست حزب الهی های هوادار موسوی بماند، چیزی جز توهم سبز نیست . توهم سبز اسلامی که روزگار سیاهتری را برای مردم در بند ما رقم خواهد زد. مردم ایران باید بهوش باشند، دست از مطالبات اساسی خویش نکشند، تمامی خواسته ها را به خواستۀ تغییر بنیادی، در راستای تحقق جدائی دین از سیاست، آزادی و برقراری و اجرای اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، خلاصه کنند و بدانند که دولت احمدی نژاد پیش زمینۀ کودتای اصلی برای نگهداری رژیم اسلامی است. کودتاگر اصلی موسوی و دار و دسته خواهند بود .
کودتا در راه است.
اکتبر 2009
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |