سه شنبه 19 آبان 1388 ـ 10 نوامبر 2009 |
به سوی آزاد شهر ایرانی
کوروش گلنام
1 ـ تهدید ایرانیان برون مرز
کودتاچیان که جنبش اعتراضی بیشترین شمار مردم ایران، خواب آنان را آشفته نموده است، درمانده در برابر موج هر روز گسترده تراعتراض های مردم در درون ایران، اینک از پشتیبانی ایرانیان آزادی خواه در بیرون از مرزهای ایران که بر دامنه افشاگری ها افزوده و به جهانی تر شدن جنبش آزادی خواهانه و حق خواهانهء بیشترین شمار مردم ایران یاری رسانده است نیزکف به لب آورده و برای ایرانیان بروز مرز هم رجز خوانی نموده و چنگ ودندان از کار افتاده خود را نشان می دهند! این تهدیدها از زبان سرتیپ مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح حکومت اسلامی، بیان شده و بی بی سی در این باره گزارشی تهیه کرده است(1).
کودتاچیان بیاد روزهای خوش خود، پنداشته اند که اگر هم بتوانند به چند ترور وجنایت وساخت و پرداخت میکونوس های دیگر در برون مرز دست بزنند، ندای حق خواهی ایرانیان را خاموش کرده اند!
ولی
زمانی که مردم در درون ایران با همه تهدید ها، همه فشار ها، قلدری ها و نیرنگ ها از سوی حکومت و وابستگان و جیره خواران آن و آوردن هزاران نیروی سرکوب گر، یک بار دیگر بی واهمه و هراس به خیابان ها آمده و توان خرد کننده خود را به نمایش گذارده اند، آیا ایرانیان برون مرز که در کشورهای آزاد ودموکرات زندگی کرده و از امکان های بسیار بیشتری برخوردار هستند، در برابر این تهدیدهای تو خالی و بی پشتوانه، سر انگشتی پس خواهند نشست؟ و مگر خون ما در برون مرز از خون هم میهنان در درون ایران رنگین تر است؟ این آقایان که تهدید می کنند اگر شهامت دارند بر خاسته و به کشورهایی که پیمان نامه انترپول (پلیس جهانی) را امضا نموده اند پا بگذارند! گویا دنیا بی خبر است که لیست بلند بالایی از آقایان در پی گرد پلیس جهانی قرار داشته و تروریست های اسلامی را به موش هایی تبدیل کرده است که در سوراخ ها خزیده اند.
این سرتیپ مردم فروش که به کارگزار مشتی ملای هذیان گوی قدرت خواه و وامانده از دنیای متمدن بدل شده است، بهتر است همه زورش را بزند و خود را آماده کند و برای توفانی که در ایران در راه است که او و اربابانش را جارو خواهد کرد، چاره ای بیاندیشد! بهتر است کمی پیرامون خودش را با چشم باز بنگرد و ببیند که چگونه روزهای "افتخار آفرین" حکومت اسلامی که همیشه مردم را به شرکت گسترده در آن دعوت می نمود، اینک به روزهای پریشانی و کابوس او تبدیل شده است. و در همان حال که به سر دوشی های خونین خود دست می کشد، بنشیند و به همین سیزده آبان اندیشه کند که با چه هزینه های فراوانی از کیسه ملت وبا چه سختی و خفتی توانستند چند ده هزار تن (بیشتر دانش آموزان) را به عنوان هوادار خود در برابر سفارت پیشین آمریکا گرد آورند.
نه جناب سرتیب! حکومت دست و پایش شکسته است و روزهای طلایی شما به پایان خود نزدیک شده است. به روز و روزگار رهبرت نگاه کن که مردم اینک تصویرش را به زیر کشیده و لگد مال می کنند. ترس را در چهره، رفتار و سر در گمی های او ببین و دریاب که چگونه از میزان هراس ازفروپاشی و سرنگونی، به روشنی فرمان کشتار مردم حق خواه را می دهد. نمی بینی و درک نمی کنی؟ پس در کجا سیر می کنی و تا کی و تا کجا چنین به خواری وپستی تن می دهی؟ آن که رهبر است وشیر شما است کاغذی است چه رسد به شما. نشنیده ای که گفته اند:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد
شما با آوای ناهنجار خود آواز هراسناک خود را خوانده اید و اکنون نوبت رقص مردم است.(2)
2 ـ آن چه برای ایران آینده از نیازهای مهم است
این حکومت شکسته شده است. زمانی که مردم پوستر رهبر خودخوانده را به زیر کشیده و آن را لگد مال نمودند، پیام خود را به روشنی به علی خامنه ای دادند چه رسد به گماشتگان مردم فروش او. این پیام به روشنی می گویدکه:
ـ بیشترین شمارمردم ایران مخالف رهبر قلابی وحکومت او بوده و با سرکوب ها ی خونین و ستم گری های این چند ماهه پس از کودتا، وضع هرگز دیگر به شکل گذشته خود باز نخواهد گشت.
ـ کودتاچیان مورد نفرت اند و این نظام سرکوب گر به کلی مشروعیت خود را از دست داده است.
ـ به سویی می رویم که چالش نهایی برای سرانجام کار خودکامگان و خود کامگی فرا خواهد رسید و هیچ نیرویی نمی تواند از این پیش آمد جلو گیری کند زیرا حکومت از سر تا به پا آلوده به دروغ، جنایت و خیانت در حق مردم ایران بوده و هم از این رو هیچ گونه رفرم و اصلاحی در آن شدنی نبوده و نیست.
ـ و مهمتر از همه این است که مردم از کل نظام عبور کرده اند، چه فریاد "یا حسین، میر حسین" سر بدهند و چه سر ندهند! مردم با تیز هوشی تاکتیک های مناسب را یافته و بکار می برند. خود میرحسین موسوی، کروبی و دیگران نیز می دانند که این مردم دیگر نظامی اسلامی را بر نخواهند تافت و این زاویه کار بر همه کاملن آشکار شده است.
ولی آن چه برای آینده ایران و مردم ایران بسیار مهم است از دید نگارنده می تواند بر این نکته ها استوار باشد که می بایست برای آینده بهتر در این زمینه ها کوشش کرد و پیش از این نیز به میان آمده است:
الف ـ خرافه زدایی که ریشه هایی ژرف در جامعه دارد. یکی از ریشه ها وسرچشمه های مهم این خرافه ها، نگاه دینی/مذهبی الوده به تعصب وخشک به زندگی، انسان و طبیعت است. چون در این نگاه توان برخورد درست وریشه یابی علمی و کار شناسانه برای زندگی انسان وجود نداشته وندارد و برخورد درست و علمی در این باره پایه های این نگاه و باورهای دینی را فرو می پاشد، به خرافه و نیرنگ روی آورده اند تا مردم را همیشه در بی خبری نگاه داشته و گاه با تکیه بر این خرافه ها، آنان را از مجازات ها در آن دنیای دروغین وساختگی نیز بترسانند.
ب ـ مبارزه با فرهنگ وعادت های ویرانگری که این حکومت در زمانی سی ساله درجامعه تزریق کرده است و برای ماندگاری خود، به شدت به چنین خرافه ها دامن زده است.
جوانان باید در این زمینه هم کمر همت بسته و پیش رو باشند. نیاز است که آموزش ها وکار روشنگری در میان مردم از هم اکنون و از خود آغاز شود. نمی توان از دیگران خواست که از خرافه ها و دیگر اندیشه های نادرست دست بر داشته و دوری کنند ولی خود کم یا بیش هم چنان در آن گرفتار بود.
در این راستا هر ایرانی آزادی خواه وآینده نگر که پیشرفت و به روزی فرزندان آینده ایران را می خواهد، به ویژه جوانان که نو اندیش تر و پر انرژی تر هستند، می توانند نخست از خود و پیرامونیان خود آغاز کنند. نیاز است که چنان برنامه ریزی کنند که هر روز یک و یا چند ساعت را اگر می توانندحتا در محل کار خود به پیش برد این اندیشه و نگرش و کار در این زمینه قرار دهند. چنان باید با شدت کوشید که گفت وگو ها، بررسی ها و بازبینی ها و مبارزه با رفتار های نادرست در جامعه از آن میان همین خرافه های دینی / مذهبی، دروغ گویی، تملق و چاپلوسی که از ویژگی های جامعه امروز است، همه گیر و روزمره شود.
پ ـ بنا بر این باید کوشش کرد که هم خود و هم مردم از پرداخت صدقه، یاری به صندوق های گدایی و گرد آوری پول برای هدف های ضد مردمی حکومت، شرکت در مراسم مذهبی چون سینه زنی، قمه زنی، زنجیر زنی و معرکه گیری های مداح هایی که اینک در جامعه امروز ایران میدان دار شده و به هر ناراستی نیز سر گرم هستند، خود داری کرده از سنت زشت و نادرست مذهبی نذر و قربانی نمودن، عزاداری های پر هزینه، رفتن به زیارت امام زاده های ساختگی که روشن نیست از کجا سر برآورده و هر یک داستانی ساختگی و دروغین دارند وتنها برای فریب مردم و پر کردن جیب ملایان بوده است و ریختن پول و هدیه دادان زیور های طلا و گران بهای خود به این امام زاده ها و... ده ها سنت های مذهبی ویرانگر دیگر دوری نمایند. مردم را باید به اندیشه واداشت و برای آنان پرسش ایجاد نمود. اگر این همه امام زاده، صدقه ونذر ونیاز و گریه و دعا و التماس درست است و اثر دارد پس چرا وضع جامعه و مردم به ویژه در حکومتی اسلامی، روز به روز بدتر شده و اینک ناداری، اعتیاد، تن فروشی، دروغ، چاپلوسی و تباهی در جامعه ایران اسلامی / الهی بی داد می کند؟ مردم تا کی باید دست خوش این سنت ها و خرافه های ویران گر دینی / مذهبی باشند؟
ت ـ آن رفتاری که می تواند عادت امروز ما شود، کار، بررسی و گفت وگوی هر روزه است در باره آن چه در آینده می خواهیم و اندیشه در بارهء قانونی اساسی و چگونگی اجرای آن که هر گونه راه پدید آمدن بریک دیکتاتوری دیگر از هر گونه و با هر ایدئولوژی ای که باشد را به بندد. برای خود باید کاملن روشن کنیم که ایران برای همه ایرانیان است با هر اندیشه وباوری و کسی را بر کسی برتری زبانی و نژادی نیست. باید به گفت و گو و احترام به دیدگاه های مخالف خود از هم اکنون عادت کرده و آن را تمرین کنیم. به پذیریم که گروه ها، انجمن ها، سازمان ها، حزب ها با اندیشه های گوناگون در چهارچوب قانون مورد پذیرش آگاهانهء همهء مردم، می بایست با آزادی کار و کوشش کنند. پس از سی سال خفقان به اهمیت آزادی اندیشه، بیان و قلم تا نهایت توجه کرده و راه را برای وجود آن در جامعه آینده باز کنیم. خود را برای نبردی همه جانبه با دروغ و دروغ سازی، دروغ گویان و نیرنگ بازان وشیادان آماده نموده و پایه های وجودی آن را در جامعه یافته و به ریشه کن کردن آن و پالایش جامعه بپردازیم.
سحن آخر این است که:
روان جامعهء امروز ایران در نتیجه ویروس اندیشه های پوسیده ملایان در قدرت و دست پروردگان بی چشم و روی آنان که خوی انسانی را ازآنان ستانده اند، به سختی بیمار شده است. تنها نگاهی به رویدادها وجنایت های بسیار تکان دهنده ودرد انگیز هر روزه جامعه ایران که شمار رو به افزایش آن بسیار هراس آور است از آن میان پدر کشی ها، فرزند کشی ها (به ویژه فرزندان دختر)، نابود کردن های خود و خانواده، تجاوز های وحشتناک، خودکشی های فزاینده با درد آورترین گونه آن خود سوزی ها؛ رواج تقلب ها، پستی ها و دزدی های وابستگان حکومت که اثر های ویرا نگری نیز در جامعه گذاشته است، عدم امنیت جان ومال به ویژه برای زنان، افزایش فراوان بیماران گرفتار روان پریشی، عصبی وبد خلق بودن مردم و... نشان روشنی از این بیماری روانی جامعه ایران اسلامی است. که امروز توجه به ریشه یابی درست این چهره هولناک از جامعه ایران اسلامی، از اهمیت ویژه ای بر خوردار است.
خوشبختانه جنبش کنونی مردم ایران با وجود همه قربانیان و آسیب ها و رنج ها به ویژه برای خانواده قربانیان، آسیب دیدگان و در بند شدگان با هر اندیشه و باوری که هستند، تا اندازه ای امید به رهایی از این وضعیت کشنده رادر مردم ایران پدید آورده است و آهسته، آهسته می رود که مردم روحیه بهتری بیابند. اینک مردم ایران ریشه ها را نشانه رفته اند زیرا امروز بهتر از گذشته دریافته اند که چشم بسته نه چیزی را پذیرفته و نه بدون درک و شناخت وبی برنامه روشن و مثبت از کسی به عنوان "رهبر" پیروی کنند. اندکی توجه به شعار ها و رفتار مردم به خوبی نشان می دهد که رهبری به سوی آزاد شهر ایرانی در دست خود مردم وبه ویژه جوانان آگاه و هشیارایران است. همه چیز نشان از آن دارد که مردم از سه دههء گذشتهء دردناک خود درس های فراوانی آموخته اند و دیگر هرگز اجازه نخواهند داد که هیچ خودکامه ای بر آنان حکومت کند. آموختن از سی سال درد و رنج، دروغ ونیرنگ راه را به سوی آزاد شهر ایرانی گشوده است که چنین باد!
یکشنبه 17 آبان 1388 ـ 8 نوامبر 2009
پا نویس
1. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/11/091105_ag_shn_threat_military_green_movement.shtml
2. اشاره به مثل: تو آوازت را بخوان، نوبت رقص من هم می رسد. شرح آن در کتاب کوچه زنده یاد شاملو، بخش نخست، رویه 697، شماره 3097
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |