بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

پنج شنبه 5 آذر 1388 ـ  26 نوامبر 2009

 

جنایت برای پوشاندن جنایت!

 

تقی روزبه

 

رژیم جمهوری اسلامی در هیأت باندهای مافیائی و در یک اقدام جنایتکارانه جدید، رادین پوراندرجانی، شاهدِ عینی جنایت کهریزک را ازمیان برداشت و باین ترتیب جنایتی بر جنایات خود افزود. تمامی قرائن و شواهد مؤید نگرانی رژیم، بخصوص مقامات و فرماندهان رده بالای ناجا، از خطر افشا شدن اطلاعات دست اولی بود که این پزشک قربانی شدهء اکهریزیک در سینهء خود داشت. بازجوئی های مکر رناجا  و دستگیری یک هفته ای او در پی وقوع جنایات کهریزک که برای دادن گزارش مورد نظر نیروهای انتظامی از جنایت صورت گرفته در این بازداشتگاه انجام شد، نگرانی ناجا از تماس های وی با کمیسیون پیگیری جنایت کهریزک در مجلس شورای اسلامی (با وجود آن که تشکیل این کمیسیون بخشی از سناریوی مدیریت این جنایت بوده است ولی خطر درز اطلاعات از خلال منازعهء باندهای درونی رژیم وجود داشت)، مشکوک اعلام کردن مرگ وی توسط برخی از نمایندگان عضو کمیسیون مجلس شورای اسلامی، سوال برانگیز بودن  مرگ او برای نمایندهء تبریز، و وعدهء پیگیری علت آن، انجام مراسم تشریفاتی غسل و کفن وی در تهران و بدست عوامل رژیم و نه در تبریز ـ که مراسم تشییع جنازه درآنجا صورت گرفت، و برگزاری این مراسم در فضای امنیتی و پلیسی، و بالاخره مخالفت با خواست کالبد شکافی وی تاز جانب خانواده اش جملگی عواملی هستند که مرگ وی را قویاً مشکوک جلوه می دهند. برطبق همین گزارشات منتشر شده، او قبل از مرگ خود از مدتها پیش نگران امنیت جانی اش بوده و اين نگرانی را با دوستان نزدیکش در میان گذاشته است.

از آنجا که در جنایت کهریزک پای مهمترین فرماندهان ناجا، همچون رادان ها،  در میان بوده و از آنجا که با به  میان کشیده شدن پای این رده از فرمانده هان سطح بالا در جنایات کهریزک ممکن بود  حتی پای آمرین سطح بالاتر ـ مبنی بر صدور حکم و فتوای تجاوز و شکنجه و قتل ـ به میان آید، هم چنین بدلیل احتمال وجود پس لرزه های این افشا شدن در میان نیروهای انتظامی و حامیان رژیم، می توان حدس زد که مجموعه ای از اقدامات بازدارنده و پیشگیرانه با هدف جمع کردن بی درد سر پروندهء این جنایت، و از جمله مسدود کردن منافد انتشار حقایق مربوط به این پرونده از سوی همین مقامات سطح بالا، در دستور کار قرار گرفته است. تحت چنین شرایطی  بسیار طبیعی است که سردمداران ناجا برای آنکه پای خود و سایر مقامات رژیم به میان نیاید، و به بهانهء آن که روحیهء این نهاد در مقابله با سرکوب ها متزلزل نشود، تصمیم به حذف او گرفته باشند. ایست قلبی برای یک جوان 26 ساله ای که به قول دوستانش فاقد سابقهء ناراحتی قلبی بوده  است البته شگرد تازه ای نیست. آن ها نگران درز اطلاعات موجود در نزد وی بوده و خطر احتمالی فرار و یا انتقال این اطلاعات بکر و دست اول به رسانه های خارج کشور و به محافل اپوزیسیون داخل وخارج، و یا  به باندهای رقیب و مخالف خود و یا کسانی همچون کروبی و موسوی، فی الواقع مدتها بود که  خواب آرام را از سر این فرماندهان و بخش اطلاعات ناجا که مأموریت  سرکوب و خاموش ساختن تظاهرات مردم را به عهده داشتند ربوده بود.

 

چنان که می دانیم، قربانی جنایت تازه رژیم، رادین پوراندرجانی، با نمایندگان کمیسیون تحقیق جنایت کهریزک مجلس کهریزک  دیدار داشته و ظاهراً اطلاعاتی از جنایات صورت گرفته را در اختیار آنها گذاشته است. بی شک با کشتن قاتلان پیامی هشدار دهنده  به رقبای خود در حفظ اسرار نظام  نیز داده اند.

وقتی جنایات تکان دهنده کهریزک، بویژه با توجه به این که یکی ازقربانیان آن فرزند یکی از مقامات  ارشد رژیم بود، افشاء شد، اين امر به مثابه زلزله ای بود، با ریشتر بالا، که ارکان رژیم را به لرزه افکنده و رسوائی آن بازتاب جهانی یافت. به خصوص افشاگری های  کروبی بر ميزان مستند و موثق بودن اخبار انتشار یافتهء این جنایت و ابعاد بین المللی دادن به آن افزود؛ هرچند که وی به تدریج، در زیر فشار و تهدید به دستگیری و محاکمه  وتهدید به ترور و... و البته حفظ آبروی اسلام، فتیلهء آن را  عملاً پائین کشید.

در این میان بویژه اهمیت تأثیرات پردامنهء این جنایت رسوا کننده در ریزش حامیان دولت، بویژه در میان نهادهای سرکوب کننده، را نباید نادیده گرفت. چنان که در طی این مدت حکومتی که بقول خودش با بزرگترین فتنهء 30 سال اخیر مواجه شده است نتوانست حتی یک بار هم شده از حربهء همیشگی اش، یعنی نمایش باصطلاح قدرت توده ای، با به خیابان آوردن حامیانش استفاده کند!

پی آمدهای این جنایت چنان ابعادی داشت که  سردمداران رژیم  و شخص خامنه ای ناچار شدند برای کنترل اوضاع به روی صحنه آمده و با فرار به جلو خود مدیریت محکوم کردن جنایت و هدایت بررسی و رسیدگی به آن را  بعهده بگیرند. چرا که اگر بدست خود  چاشنی انفجاری  آن را بیرون نمی کشيدند، اين امر می توانست همچون انفجار بمبی مهیب کیان و هستی آن ها را بباد دهد. باین ترتیب، خود مرتکبین جنایت مأموریت رسیدگی به آن را بر دوش گرفتند!

پروژهء رژیم معطوف به آن بود که – همچون مورد قتل های زنجیره ای - این جنایت را به عنوان یک اقدام خودسرانه از سوی افراد ردهء پائین ناجا جا بزنند تا، باین ترتیب، هم  ابتکار عمل را از دست مخالفین و رقبای خود بیرون بکشند و هم در سطح بین المللی دامن  مقامات بالا را از آلوده بودن به این جنایت که  از زمرهء جرائم علیه بشریت بشمار می رفت، مبرا جلوه دهند. با این همه، پیشبرد عملی این سناریو،  آنگونه که در مد نظر طراحانش بود، چندان ساده نبوده و با کل اوضاع و احوال بحرانی و عوامل بسیار گوناگون درون رژیم و اپوزیسیون و مردم و عوامل جهانی ارتباط داشت. و چون جنایتی بود که در متن و در ارتباط با یک خیزش عمومی صورت گرفت دارای ابعادی غیرقابل کنترل بود. بخصوص در شرایطی که اوضاع ايران زیر نگاه دقیق مردم ایران و جهان قرار دارد مدیریت این سناریو بر طبق اهداف رژیم کاری سهل و آسان نیست و بسیاربعرنج تر از ماجرای قتل های زنجیره ای است.

بکارگیری ترفندهائی همچون پیگیری ها و احضارها و بازجوئی های بی سروصدا و کش دادن آن ها، تشکیل "دادگاه های" غیر علنی با کمترین پوشش خبری و...  حکایت  از درد سرها و تنگناهای پیشبرد این سناریو دارد. تحت چنین شرایط حساسی لازم بود همهء سرنخ ها و روزنه هائی که می توانست بطور ناخاسته از دل ترتیب دادن این نمایشات بیرون بزند و آن را هم چون بمب نیرومندی  در دستان رژيم منفجرکند، مسدود شود. رژیم البته  تجربهء منفی و پر هزینهء سربه نیست کردن یکی از مهره ها درونی خود ـ سعید امامی ـ برای کور کردن رد پای مقامات بلند پایه درق تل های زنجیره ای  را داشت؛ سناریوئی که با افشاء حتی بازجوئی ها و شکنجه های پشت پرده اش بر دامنه رسوائی رژیم بسی افزود. این بار قربانی البته یک پزشک وظیفه و غیر وابسته به رژیم بود که زنده بودن اش می توانست متضمن خطر افشا شدن گوشه هائی از نقش آمرین و عاملین  این  جنایت و خنثی شدن تمامی تلاش های رژیم در مدیریت آن باشد. از همین رو رژيم، برای جلوگیری از پيش آمدن چنین افتضاحی، حذف این پزشک وظیفه را که بر حسب شغل خود جرمی جز مشاهدهء جنایت های رژیم نداشت، در دستور کار قرار داد، تا بلکه با خیال آسوده تری بتواند به سرهم بندی کردن یک دادگاه نمایشی  و با کمترین تنش های درونی نائل گردد. و باین ترتیب یک قربانی جدید بر قربانیان جنایات کهریزک افزوده شد.

«رژیم ترور و شکنجه» بر این گمان است که با دست زدن به قتل پزشک کهريزک، خواهد توانست پروندهء جنايات انجام شده در زندان کهریزک را با سهولت بیشتری جمع و جور کند، غافل از آنکه جنایت را با جنایت نمی توان پاک کرد و اين کار فقط بر ابعاد جنایات می افزايد و رژيم خود را بیش از پیش در مظان اتهام اداره کردن یک دولت پلیسی و ترور آفرين قرار می دهد.

در واقع، قرائن و شواهد بی شماری نشان دهندهء آن است که مدیریت جنایتی چنین سهمگین، که با تضادها و شکاف های درونی حاکمیت، حساسیت و بیداری بزرگ مردم، و نظارت و نگاه دقیق جهانی گره خورده است، امری ساده نیست و همچون لقمهء بزرگی در گلوی رژیم گیر خواهد کرد. تجربه های گذشته نيز نشان داده اند که رژيم، بدلیل فشار سنگین افکار عمومی و شکاف های درونی اش قادر نخواهد بود «مديريت» اين جنايت را به نحو مطلوبی به سرانجام برساند و نتیجه اش حضور در انظار عمومی با رسوائی بیشتر است.

با توجه به اين شرايط، جنایت تازهء رژیم فرصت تازه ای را برای افشای هرچه بیشتر و موثرتر ابعاد جنایت کهریزک پيش آورده است. بی تردید حاصل افشاء موثر و همه جانبهء آن می تواند شکاف های درونی، بویژه در بدنهء ارگان های سرکوب، بيشتر کرده و به روند منزوی شدن هرچه بیشتر رژیم در میان حامیان خود و لاجرم کند شدن و نهایتاً از کار افتادن حربه های سرکوب رژیم بينجامد.

افشای مؤثر و همه جانبهء این جنایت جديد نه فقط بکار ثبت در حافظهء جهانی و نشاندن عرقِ شرم بر جبین تاریخ ِ سلطه و انحطاط می خورد بلکه، علاوه بر آن، به عنوان بخشی از نبرد زنده و هم اکنون جاری ِ شهروندانی که برای دفاع از شرف و انسانیت خود به پاخاسته اند بشمار خواهد آمد.       

2009-11-18  -27-08-88  

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com