|
جمعه 30 مهر 1389 ـ 22 اکتبر 2010 |
اسلامیزه کردن مدارس و ضرورت مبارزه با آن
بهرام رحمانی*
مقدمه
کار مراکز آموزشی ایران در سال تحصیلی جدید، در حالی آغاز شد که بحران سیاسی و اقتصادی و حتا دیپلماتیک جامعه ایران را فرا گرفته است.
اگر به جامعه ایران از جنبه سیاسی نگاه کنیم به سادگی می بینیم که سرکوب و سانسور و خفقان در آن نفس گیر است. حکومت اسلامی، به دلیل این که در موضع ضعف و بحران به سر می برد از ترس اعتراضات مردمی و اعتصابات کارگری و دانش جویی و غیره نه تنها هر مخالف، بلکه هر منتقدی را نیز بلافاصله دستگیر و زندانی می کند. امروز حتا بسیاری از وکلا که شغل شان دفاع از موکلین شان است دستگیر و در زندان هایی که موکلین آن ها زندانی هستند زندانی اند. برای مثال، خانم نسرین ستوده، وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی بوده است که اکنون خودش نیز در زندان به سر می برد. با توجیه این که منصور اسانلو، در زندان، «امنیت ملی» را به خطر انداخته، به یک سال زندان دیگر محکوم کرده اند. معلوم نیست این «امنیت ملی حکومت اسلامی» چه قدر مضحک و شکننده است که حتا یک زندانی از زندان نیز قادر است آن را به خطر اندازد؟! از وضعیت رضا شهابی، کارگر زندانی دیگر خبری نیست. از هزاران زندانی سیاسی در کردستان، آذریابجان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، تهران، شمال ایران ... که اسم و رسمی هم ندارند خبری نداریم. حتا آیت الله هایی که تا دیروز از عناصر مهم حکومت بودند امروز اراذل و اوباش و شعبان بی مخ های حکومتی منازل آن ها را به محاصره خود درمی آورند بدون این که کم ترین مانع امنیتی داشته باشند. شغل پزشکی که انسان ترین شغلی است که اغلب رابطه عاطفی بین مریض و او به وجود می آورد در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، پزشک را در مقابل مطلب اش با سلاح گرم ترور می کنند. در کردستان بمب گذاری می کنند تا با ناامن نشان دادن این منطقه، باز هم به سرکوب و کشتار وسیع تری دست بزنند. حکومت اسلامی و بنیان گذار آن خمینی، شاید تنها حکومتی و رهبری در جهان است که رسما و علنا تروریسم دولتی را اعلام و به مرحله اجراء درآورد. جوخه های ترور این حکومت صدها تن از فعالین سیاسی و فرهنگی را در داخل و خارج کشور ترور کرده اند. وقایعی که در جهان به ندرت دیده می شود. مگر این که در کشورهای اشغالی چون فلسطین، عراق و افغانستان ترور و وحشت از ایران بیش تر است. از این رو، هیچ شهروند ایرانی از این که تا دیروز وزیر و وکیل و نخست وزیر و رییس جمهور آن حکومت بوده تا فعالین کارگری، زنان، دانش جویان، فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتا شهروندان عادی نیز هیچ امنیتی ندارند؛ همواره با تعرض نیروهای سرکوبگر قرار می گیرند و زندان و شکنجه و اعدام در انتظارشان است. همه این تلاش های سرکوبگرانه نه نقطه قوت حکومت، بلکه دقیقا ضعف و زبونی و ترس آن از گسترش اعتراضات مردمی را به نمایش می گذارد.
جامعه ما، در عرصه اقتصادی نیز تعریف چندانی ندارد و به شدت بحرانی است. بنا به گفته مرکز آمار حکومت اسلامی، حدود 45 میلیون نفر از جمعیت ایران در خط فقر و یا زیر خط فقر زندگی مشفت باری دارند. بی کاری و گرانی در کشور غوغا می کند. روزی نیست که خبر تعطیلی کارخانه و مرکز کاری منتشر نشود و کارگران آن به میان میلیون ها کارگر بی کار پرتاب نشوند.
همین هیولای فقر و بی کاری و نداری سبب شده است که میلیون ها کودک به جای این که راهی مدارس و یادیگری علم و تحصیل شوند راهی کارگاه ها و خیابان ها می شوند تا از طریق کار در کارگاه های غیربهداشتی و کارهای خطرناک، تمیز کردن شیشه ماشین ها بر سر چهارراه ها، واکس زنی، گلفروشی و غیره در خیابان ها پولی به دست بیاورند و کمکی به خانواده خود برسانند.
در این میان، هزینه تحصیل از نوشت افزار گرفته تا شهریه و هزینه ایاب و ذهاب نیز بسیار بالاست. آن بخش از کودکان خانواده های فقیری هم که شانس رفتن به مدرسه را پیدا کرده اند نابرابری را با پوست و گوشت خود احساس می کنند. زیرا هنگامی که به سر و وضع خود و فرزندان پولدارها نگاه می کنند این تفاوت را می بینند و دچار افسردگی و فشارهای روحی و روانی می شوند.
در یکی از گزارشات خبرگزاری کار ایران «ایلنا»، چند سطری توجهم را جلب کرد. اجازه بدهید به گوشه ای از این گزارش اشاره کنم: «از ساعت 9 صبح تا 6 شب در مغازه كار می كند؛ و هر سه هفته، يك بار هفت هزار تومان دست مزد می گيرد. احمد سرش را به يخچال تكيه می دهد و با اين كه می داند اول مهر است، با افتخار می گويد: مادرم با همان پول ماهيانه برای شام و ناهار مواد غذايی می خرد؛ خدا را شكر، كارم را دوست دارم.»
توجه کنید در مملکتی که یک کیلو گوشت بیش از پازده هزار تومان است کودکی از صبح تا شب کار می کند و در ازای سه هغته کارش فقط هفت هزار تومان می گیرد تازه شکرگزار خدا هم هست. در واقع حاصل شش هفته کار این کودک با ساعت طولانی، در بهترین حالت یک کیلو گوشت است. ببینید سرمایه داران و این حکومت جانی جامعه را به چه فلاکتی دچار کرده اند؟! به قول معروف جامعه را به مرگ می گیرند تا به تب راضی شوند.
در خبر دیگری در همین خبرگزاری آمده است: «كارشناسان هم اين روزها به دنبال خريد كيف و كفش و روپوش هشدارهايی داده اند؛ «كيف مناسب بخريد و به فكر ستون فقرات كودكان تان باشيد، برای زنگ تفريح به كودكان تان ميوه بدهيد و...»
می بینیم که اکثریت خانواده های ایرانی برای تهیه لباس و کفش و کیف و غیره برای فرزندان خود، ساعت ها از این مغازه به آن مغازه می دوند تا شاید مغازه ارزانی ها گیر بیاورند. آن وقت اقلیتی از خانواده های پولدار و صاحب منصب و مقام، به دنبال خرید کیف و کفش و کاپشن و پیراهن با مارک های آن چنانی تنها به مغازه های مخصوصی مراجعه می کنند و هرگز غم خانواده های کارگری و محروم را ندارند.
با این مقدمه به بحث خود در رابطه با اسلامیزه کردن مدارس ادامه می دهیم.
یک نگاه کلی به موقعیت آموزش و پرورش در ایران
مطابق با سرشماری سال 1380، 17 ميليون و 300 یا 400 هزار دانش آموز در سطح كشور داشتيم كه اين آمار در سرشماری سال 85، به 15 ميليون و 300 هزار دانش آموز و اکنون نیز به حدود بیش از 13میلیون دانش آموز تنزل یافته است.
اگر مسایلی چون تنظيم خانواده، تغييرات نرخ رشد جمعيت و غیره را نیز در نظر بگیریم؛ حدود چهار تا پنج میلیون دانش آموز از ادامهء تحصیل محروم مانده و به اضافه این که کم نیستند کودکانی که حتا پایشان به مدرسه نرسیده است.
بيش ترين کاهش جمعيت دانش آموزی در دوره ابتدايی و شمار دانش آموزان دبستانی ايران از ۱۰ ميليون نفر در سال ۱۳۷۶ به حدود ۶ ميليون نفر در سال جاری رسيده است. همين مساله در دوره راهنمايی و متوسطه نيز وجود داشته و جمعيت ۹ ميليون نفری اين دو دوره به کم تر از ۷ ميليون نفر دانش آموز در سال جاری کاهش يافته است.
بر اساس بررسی ها و آمارها، در ايران حدود ۳ ميليون نفر پيش از رسيدن به پايان دوره متوسطه نظام آموزشی را ترک می کنند و به ناچار وارد بازار کار می شوند.
مدارس در حالی آغاز شد که بنا به گزارش خبرگزاری فارس، علی کریمی فیروزجایی، رییس کمیته آموزش و پرورش کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرده است 50 هزار مدرسه فاقد معلم ورزش مستقل هستند.
بسیاری از مدارس تهران و شهرستان ها نیاز به تعمیر و بازسازی دارند. قانون تخریب و بازسازی مدارس خطرآفرین و مقاوم سازی مدارس فاقد استحکام در فروردین 85 به تصویب مجلس رسید. پیش بینی شده بود که ۴ میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی به این کار اختصاص پیدا کند.
طبق قانون مصوب، قرار بود معادل تعدیل کارهای ساختمانی هر سال به این مبالغ افزوده شود و در مجموع ۷۵۰۰ میلیارد تومان برای اجرای این پروژه ها اعم از تخریب و ساخت و مقاوم سازی باید پرداخت می شد.
اما در چهار سال گذشته، دولت تنها یک سوم این اعتبار را پرداخت کرد و این سازمان به 50 درصد تعهدات خود عمل کرده است.
در گزارشات و بررسی ها آمده است که قرار بود با استفاده از اعتبار مصوب سال 85 حدود 60 هزار مدرسه تخریب و نوسازی و یا مقاوم سازی شوند. این در حالی است که حتا آمارها و اظهارات رسمی حکایت از وضع نگران کننده استحکام مدارس دارد. یعین میلیون ها دانش آموز زیر سقف مدارسی درس می خوانند که خطرناک هستند. علاوه بر این ها، وضع مدارس در شهرهای کوچک و به ویژه روستاها بسیار دردناک است.
موسیالرضا ثروتی، عضو دو کمیسیون تلفیق و آموزش مجلس، کارنامه حاجی بابایی رییس آموزش و پرورش را چنین توصیف کرده است: «1- زیرپا گذاشتن قانون اولویت استخدام 60 هزار نیروی حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی با سابقه کاری 4 سال... 2- برگزاری آزمون استخدامی با وجود مخالفت مجلس شورای اسلامی... خود ایشان در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس وعده داد تا هنگامی که حتا یک نفر حتا با یک سال سابقه در میان حق التدریسی های رشته های مورد نیاز آموزش و پرورش وجود داشته باشد، نیروی جدیدی استخدام نشود. لذا استخدام 40 هزار نیروی جدید در آموزش و پرورش غیرقانونی است. 3- اعلام شده که امسال از نیروی بازنشسته در تدریس استفاده می شود که این مغایر با قانون خود دولت و مجلس است. چون دولت لایحه بازنشستگی قبل از موعد را مطرح کرد تا افراد با 25 سال سابقه کاری و با 5 سال ارفاق از کار بازنشسته شوند. از طرفی در قانون آمده که استفاده از نیروهای دولتی در سازمان ها ممنوع است. هم چنین به کارگیری نیروی اداری در کار تدریس اشتباه است در حالی که آموزش و پرورش بخشنامه ای ابلاغ کرده و از نیروی اداری برای اضافه کاری تدریس استفاده می کند که این نیروی خسته رمق این کار را ندارد. در حالی وزیر ادعای به کارگیری بازنشستگان در مدارس را دارد که متاسفانه وزارت آموزش و پرورش به عنوان حمایت از معلمان حقوق تعدادی از معلمان بازنشسته را ضایع کرده و حق بازنشستگی آن ها را به عقب انداخته و در عوض پرداخت های خارج از قانون و ضابطه به معلمان انجام داده است. 4- ادغام دانشگاه جامع علمیـ کاربردی و آموزشکده های فنی و حرفه ای وزارت آموزش و پرورش در سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور و ایجاد سازمان ملی مهارت که این سازمان قانونی نیست و مصوبه مجلس را ندارد. که تشکیل این سازمان به منزله حذف عملی دانشگاه جامع علمی - کاربردی است . 5- ایشان به دفترداران سمت معاونت دادند و با افزایش حقوق 130 هزار تومانی آن ها باعث کسری بودجه یک هزار میلیارد تومانی در وزارتخانه شدند. در قانون بودجه آمده که هیچ وزارتخانه ای حق ندارد بدون تصویب بودجه هزینه و فعالیت جدیدی را انجام یا برای خود تعریف کند. 6- برای ایجاد یک رابطه گرم با نمایندگان مجلس کارت طلایی 50 هزار تومانی اهدا کردند که باز وزارتخانه را با کسری بودجه یک میلیون و نیمی مواجه کردند. بودجه آموزش و پروش با افزایشی دو و نیم برابری به 12 هزار میلیارد تومان رسیده است و این یعنی بیش ترین بودجه تاریخ وزارت آموزش و پروش ایران و این در حالی است که قطعا تا پایان سال این وزارتخانه با کسری بودجه مواجه خواهد شد. 7- راهاندازی مجتمع های روستایی در سال تحصیلی جدید 90-1389 و حذف مدیران روستایی و معلم راهنمایی از مدارس روستایی که هزینه سنگین و نظارت پایین را سبب خواهد شد...
در سال تحصیلی جدید هم چون دهه های گذشته، میلیون ها کودک در حالی مدرسه را آغاز کردند که از همان روز اول مجبورند به زبانی غیر از زبان مادری خود درس بخوانند دچار شوک می گردند و به ناراحتی های روحی و عاطفی دچار می شوند. نداشتن حق تحصیل به زبان مادری، تاثیر غیرقابل انکاری در افت تحصیلی کودکان و شکوفایی و خلاقیت فکری و حتا ترک تحصیل آنان دارد.
تحقیات و بررسی ها نشان می دهند که در حال حاضر، پنچ و نیم میلیارد از جمعیت شش و نیم میلیاردی جهان به زبان مادری خود تحصیل می کنند؛ یعنی 83 درصد جمعیت جهان به زبان خود تحصیل می کنند و تنها یک میلیارد نفر، یعنی هفده درصد که شامل صدها گروه زبانی اند و عموما در کشورهای خود اقلیت ملی محسوب می شوند را تشکیل می دهند که از امکان تحصیل به زبان مادری خود محروم هستند. در حالی که در ایران، دوسوم، یعنی 67 درصد از شهروندان مناطق آذربایجان، کردستان، لرستان، خوزستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و غیره از امکان تحصیل به زبان مادری خود محرومند.
بر اساس آمار و گزارشات دانش آموزانی که زبان آموزشی آن ها با زبان مادری شان یکی است، تعداد کم تری از تحصیل باز مانده اند که عمدتا دلایل آن نیز فقر خانواده هایشان است؛ در حالی که این رقم در مورد دانش آموزانی که مجبورند به زبان غیرمادری تحصیل کنند بسیار بیش تر و رقمی در حدود 9 برابر بیش تر است.
بسیاری از دانشمندان علم تعلیم و تربیت بر این باورند که شروع سوادآموزی برای هر شخص تا پنج سال اول حتما بایستی به زبان مادری باشد، این در یادگیری راحت وی و برقرارکردن ارتباط عاطفی با معلم و محیط مدرسه و تطبیق با آموزش جدید کودک امری لازم و ضروری است.
مساله تبعیض جنسیتی و تفاوت گذاری بین دختر و پسر و جدایی آن ها در محیط های آموزشی به ویژه دختران را هر چه بیش تر ضربه پذیر ساخته است.
مساله مهم تکان دهنده دیگر در رابطه با بازگشایی مدارس این است که با بازگشايى مدارس تكليف 400 هزار كودك افغان كه نيروى كار خيابان ها و كارگاه ها هستند، هم چنان نامشخص است.
در این میان تهدید و سرکوب اعتراض معلمان نیز با بازگشایی مدارس آغاز شده است. چند روز پیش حدود 600 نفر از معلمان در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به اعتراض زده بودند.
اسلامیزه کردن مدارس
در شرایطی که سال نو تحصیلی با حضور بیش از 13 میلیون دانش آموز و بیش از یک میلیون معلم از روز نخست مهر ماه آغاز شده، اسلامیزه کردن محیط های آمورشی نیز توسط ارگان های مختلف سرکوب حکومتی با جدیت بیش تری پیگیری می شود.
لازم به تاکید است که اسلامیزه کردن جامعه و مراکز آموزشی از همان آغاز قدرت گیری حکومت اسلامی آغاز شده و چیز تازه ای نیست. اما سئوال این است که چه دلایلی سبب شده است که تهاجم جدید ایدئولوژیکی حکومت اسلامی به مراکز آموزشی تشدید پیدا کند؟ در ادامه بحث مان به این مساله می پردازیم اما جواب بلافاصلهء سئوال بالا این است که حکومت اسلامی در این عرصه نيز شکست خورده است.
در نیمه اردیبهشت ماه سال جاری آیت الله خامنه ای، سردمدار قداره بندان حکومت اسلامی، در دیدار با مقامات و مسئولین آموزش و پرورش گفته بود: «اگر معلم به جایگاه و نقش خود توجه نداشته باشد، ممكن است انسان هایی در نقطه مقابل انسان های مطلوب و مورد نیاز، تحویل جامعه دهد.»
خامنه ای در این سخنان خود با تاکید بر «لزوم تحول بنیادین در ساختار آموزش و پرورش» گفته بود: «ملت ایران در صورتی که به جایگاه واقعی و شایسته خود برسد، زمینه ساز تغییر سرنوشت دنیای اسلام خواهد شد و تغییر سرنوشت دنیای اسلام، تغییر سرنوشت و وضعیت کنونی دنیا خواهد بود.»
در واقع پس از این سخنان خامنه ای بود که حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش نیز دست به کار شد و در اظهاراتی با اشاره به این که «تحول بنیادین آموزش و پرورش براساس مطالبه رهبری و مردم انجام می گیرد»، اعلام کرد: «تحول بنیادی در آموزش و پرورش می تواند آموزش و پرورش را در زمینههای گوناگون به سمتی سوق دهد که دانش آموزان درجاتی از حیات طیبه و تربیت اسلامی را دریافت کنند. مقام معظم رهبری به تحول بنیادین در آموزش و پرورش تاکید کردند و این یعنی ما باید ساختار آموزش و پرورش را تجهیز کرده و در کتب درسی و شیوه تربیت دانش آموزان تحول ایجاد کنیم.»
در راستای اسلامیزه کردن مدارس، وزیر آموزش و پرورش در تاریخ 3 مرداد ماه سال جاری پس از امضاء «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» توسط محمود احمدی نژاد، در زمان ابلاغ آن خواستار حضور بیش تر «بسیج» در مدارس شد و گفت: «ما در سال های اخير كم كاری كرديم و در مقابل دشمن از فرصت ها استفاده كرد. امروز هيچ جا مهم تر از آموزش و پرورش برای كار فرهنگی نيست و هيچ چيز با اهميت تر از آموزش و پرورش برای حاكميت نيست.»
او، هم چنین با اشاره به این که «کسی كه دستش از ولايت جدا باشد اگر مقتدرترين انسان ها هم باشد قطعا به زمين می خورد» خطاب به مقامات آموزش و پرورش تاکید کرده بود که: «دانش آموز بايد بفهمد در اطرافش چه می گذرد. بايد به گونه ای عمل كنيد تا حضور بسيج سازندگی در مدارس افزايش يابد.»
در تابستان سال جاری، به موازات اقدامات وزیر آموزش و پرورش برای برآوردن سیاست های خامنه ای، وزارت آموزش و پرورش با تشکیل ستاد مشترکی با همکاری حوزه های علمیه، طرحی با نام «بصیرت» را به صورت «آموزش ضمن خدمت» برای معلمان و فرهنگیان کشور برگزار کرد که طی آن معلمان تحت آموزش «التزام به ولایت فقیه» و «تربیت سیاسی» قرار می گرفتند.
در همین راستا، هم زمان با اجرای «طرح بصیرت» و آموزش «التزام به ولایت فقیه» و «تربیت سیاسی» معلمان در واپسین روزهای تیر ماه نیز معاون پرورشی و تربیتی آموزش و پرورش از اعزام 1000 روحانی به مدارس تهران خبرداده و آن ها را «افسران جنگ نرم» خوانده بود.
محمد بنیادی، معاون پرورشی آموزش و پرورش، با اشاره به این که هیچ برنامه ای در تابستان بدون حضور این روحانیون برای دانش آموزان برگزار نمی شود، در این باره گفته بود: «يكی از برنامه های مهم امسال ما استفاده از روحانيون در پايگاه ها، دارالقرآن ها و مدارس است و از مهر 89 افسران جنگ نرم وارد مدارس خواهند شد كه هدف اصلی از تربيت اين نيروها پيشگيری از آسيب های اجتماعی از جمله آسيب های پرخطری هم چون جنگ نرم است.»
او، هم چنین تصریح کرده بود: «ما در گذشته در بازسازی و نوسازی انديشه ها دچار غفلت شديم؛ اما در فرصتی كه پيش روی ما قرار گرفته است بايد هرچه بيش تر از اين فرصت ها استفاده كنيم. دانش آموزان را هر چه بيش تر با مباحثی هم چون «فتنه» و «استكبار» آشنا كنيم كه رويكرد اصلی برنامه های تربيتی و پرورشی سازمان آموزش و پرورش شهر تهران نيز بر اين اصل شكل گرفته است.»
پیش از این نیز دیگر ارگان های زیر مجموعه وزارت آموزش و پرورش و هم چنین ارگان نمایندگی «ولی فقیه» در این راستا، فعالیت های خود را آغاز کرده بودند؛ به طوری که به گفته محمد تقی فخریان، دبیرکل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان «بیش از هزار روحانی جوان در سال جاری به مدارس مختلف کشور اعزام شدند» و یا به گفته زهرا پناهی روا، بیش از «4 هزار مدرس تربیت سیاسی برای مقابله با جنگ نرم و آگاه ساختن دانش آموزان از فتنه های دشمن» در سال تحصیلی 88 - 89 در مدارس مستقر شده اند.
سپاه پاسداران اعلام کرد در راستای برنامه های ویژه سپاه پاسداران برای مراکز آموزشی و علمی کشور، «معاون سیاسی سپاه پاسداران اعلام کرد پس از این باید افزایش «بصیرت» معلمان و «تربیت سیاسی» دانش آموزان در سرلوحه آموزش و پرورش کشور قرار بگیرد. یدالله جوانی که در مشهد و در همایشی با حضور معلمان و مربیان مدارس امام حسین (مدارس وابسته به سپاه) سخن رانی می کرد، گفت: «تربيت سياسی دانش آموزان بايد سرلوحه آموزش و پرورش قرار گيرد و برای ايفای نقش، بصيرت افزايی در كودكان و نوجوانان لازم است.»
معاون سیاسی سپاه پاسداران با اشاره به این که معلمان مهم ترین نقش را در تربیت دانش آموزان دارند، تصریح کرد: «اگر معلم تحليل درستی به دانش آموزان ارائه ندهد و در تمامی زمينه های فكری آنان نكوشد نتوانسته به مقصد اصلی نائل آيد. برای اين كه معلم بتواند نقش خود را به خوبی ايفاء كند بايد تحليل درستی از موقعيت های گوناگون، سياسی، اجتماعی و اسلامی داشته باشد.»
یدالله جوانی با تاکید بر لزوم «بصیرت افزایی در معلمان» در ادامه گفت: «اگر خودمان به مسائل اشراف نداشته باشيم راه را اشتباه می رويم و جوانان را نيز به غلط راهنمايی می كنيم. در شرایطی که دنياگرايان و خودخواهان بيش ترين ضربه را با نام اسلام به قرآن و با نام انقلابی گری به انقلاب می زنند ما به عنوان يك معلم بايد بصيرت در دانش آموزان ايجاد كنيم و اسلام را به آن ها بشناسانيم.»
باین ترتیب، می بینیم که حکومت اسلامی، مدارس را نیز به جولانگاه نظامیان خود تبدیل کرده باین ترتیب، هم دانش آموزان و هم معلمان در معرض تهدید مستقیم قرار گرفته اند. آنان به جای آرامش، با استرتس دایمی روبرو هستند. در چنین وضعیتی روشن است که باید زنگ پایان یادگیری علم و تحصیل را به صدا درآورد.
مهم تر از همه، اسلامی و نظامی کردن مدارس، برای این 13 میلیون کودک و نوجوان بسیار خطرناک است و نه تنهاحال و آینده آن ها را تخریب می کند، بلکه حتا به تخریب کل جامعه نیز منجر می گردد.
از این رو، ضروری است که کل جامعه، بر علیه این بازی خطرناک و مخرب حکومت اسلامی به پا خیزد و آن را وادار به عقب نشینی نماید.
در واقع تاکیدات یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه بر «تربیت سیاسی دانش آموزان» و لزوم «صیرت افزایی معلمان» در کنار برنامه ها و فعالیت های وزارت آموزش و پرورش حاکی از آن است که ارگان های نظامی سپاه پاسداران و بسیج از مدت ها پیش وارد عرصه تربیتی دانش آموزان کشور شده و برنامه های مورد نظرشان در این باره را در قالب طرح های مختلف از جمله «صالحین» و «آیه های تمدن» در جهت اسلامی کردن مدارس و تربیت سیاسی دانش آموزان با افکار و سیاست های مذهبی آغاز کرده اند.
در این طرح ها که توسط عوامل سپاه پاسداران و بسیج از سال گذشته تدارک دیده شده و از سال جاری به شکل جدی در حال پیگیری و اجراست، پایگاه های بسیج در مدارس به شکل ویژه ای فعال شده اند تا از یک سو، با شناسایی دانش آموزان مستعد و مناسب در سنین بسیار پایین در مقاطع راهنمایی و دبستان، آن ها را برای بهره برداری در اهداف بلند مدت، مورد آموزش و تربیت های خاص اسلامی - نظامی قرار دهند و از سوی دیگر، دانش آموزان و معلمین مخالف حکومت را شناسایی کنند.
چندی پیش نیز حسین همدانی، فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران، درباره علت آغاز اجرای طرح «آیه های تمدن» به نشریه صبح صادق (ارگان سیاسی سپاه) گفته بود: «ما به جهت داشتن يك سری عناصر قوی، مفيد و موثر طرح آيه های تمدن را پيگيری كرديم كه در اين طرح نيروهای مستعد و خوش فكر را در مقاطع تحصيلی پايين شناسايی می كنيم كه اين شناسايی ها هم توسط معلمين بسيجی ما در مدارس صورت می گيرد، يعنی معلمين ما در مدارس موظفند اين طور دانش آموزان را شناسايی و معرفی نمايند كه اين كار را در سطح مدارس راهنمايی آغاز كرده ايم و در آينده نزديك در سطح ابتدايی هم به انجام می رسانيم.»
این فرمانده عالی رتبه سپاه پاسداران، تاکید کرده بود که: «پس از شناسايی، اين افراد تا پايان تحصيلات دانشگاهی مورد حمايت قرار می گيرند و جهت تصدی مسئوليت های مختلف تربيت می شوند كه بتوانند در آينده مديران خوب و لايقی برای نظام باشند.»
در طرح «صالحین» نیز هدف نیروهای سپاه و بسیج، دانش آموزان هستند اما این بار در بیرون از مدارس و توسط نیروهای این نهادها در پایگاه های بسیج مساجد و محلات جذب می شوند.
مجید دستمی، مسئول طرح صالحین سپاه محمد رسول الله تهران نیز در مرداد ماه امسال درباره این طرح گفته بود: «اجرای طرح صالحين مقابله با تهديدات نرم دشمن است و بسيجيان بايد بيش تر از گذشته در اين طرح از خود مايه بگذارند.»
به گفته این فرمانده سپاه تهران، «فعاليت هايی كه مربی طرح صالحين پايگاه انجام می دهد غير ساعات كلاس درسی است و كار اصلی اين طرح، تربيت جوانان و نوجوانان بر طبق ارزش ها و بينش های اسلامی است.»
م مجید دستمی با تاکید بر این که «در اين طرح جوانانی را برای آينده انقلاب اسلامی تربيت خواهيم كرد كه انسان هايی سطحی نگر نباشند بلكه محور تاثيرگذاری در كشور باشند»، هم چنین گفته بود: «فرماندهان پايگاه بايد به شكل جدی وارد اين عرصه شوند و در طرح صالحين فعاليت كرده و استعدادهای نيروی جوان را در پايگاه ها شناسايي كنند.»ه
یکی دیگر از ارگان هایی که بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی از سال 1371 با هدف مقابله با تهاجم فرهنگی «دشمن» فعالیت خود را زیر نظر وزارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز کرده است ستاد عالی کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور است.
به گزارش سایت «تابناک»، سایت نزدیک به محسن رضایی، فعالیت های این ستاد در دولت نهم و دهم بیانگر این مساله است که مساجد می توانند به عنوان پایگاه های فرهنگی اجتماعی نظام در عرصه های مختلف فعالیت کنند. تاکید دولت بر این است که مساجد می تواند زمینه رشد و شکوفایی هر چه بیش تر جامعه اسلامی را در زمینه های مختلف فراهم نماید.
این گزارش نشان می دهد که حکومت اسلامی آن بودجه های کلانی را که به نیروهای سرکوبگر، مساجد و تبلیغات اسلامی و غیره اختصاص می دهد هرگز به عرصه تولید، اشتغال، تولیدات فرهنگی، عرصه آموزش و پرورش و بهداشت درمان و غیره نمی دهد. این سیاست توسط دولت و نمایندگان مجلس و رهبر آگاهانه و عامدانه صورت می گیرد. زیرا عموما رفاه و آرامش و اشتغال و امنیت فردی و اجتماعی فضایی به وجود می آورد که مردم به وضعیت خود و فرزندان شان و آینده شان عمیق تر می اندیشند و خواست ها و مطالبات بیش تری را پیش پای حکومت می گذارند از این رو، آن چنان فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به جامعه وارد می کنند تا مردم به حداقل ها راضی شوند.
در هر صورت بودجه های کلانی به مساجد اختصاص داده اند تا هم زمان با اسلامیزه کردن مراکز علمی و آموزشی، جامعه را نیز اسلامیزه کنند. در این راستا، «بیش از 8 هزار کانون فرهنگی هنری از سال 84 تاکنون، تاسیس و تجهیز 2700 کتابخانه در کانون فرهنگی هنری مسجد و ارسال نرم افزار کتابخانه ای به ارزش یک میلیارد و پانصد میلیون ریال برای کتابخانه های مذکور، تجهیز 4000 مسجد به کتابخانه باز، توزیع 4 میلیون جلد کتاب عمومی به ارزش 140 میلیارد ریال و یک میلیون و سیصد هزار جلد کتاب کمک آموزشی به ارزش 51 میلیارد ریال طی دو سال اخیر در میان کانون های فرهنگی هنری مساجد، چاپ و توزیع 700 هزار جلد قرآن کریم در مساجد کشور و اجرای طرح های متنوع قرآنی، آموزشی، پژوهشی و فرهنگی هنری تنها بخشی از فعالیت های ستاد عالی کانون های فرهنگی مساجد کشور است.»
اجرای طرح «تلاوت نور به عنوان فراگیرترین طرح قرآنی کشور با پوشش بیش از 25 هزار مسجد، تاسیس خانه های نور برای یک پارچه سازی فعالیت های قرآنی، ایجاد و گسترش مهد کودک های قرآنی با جذب و پرورش 40 هزار نوآموز در بیش از 200 مرکز، مدیریت ستاد برگزاری جشن های رضوی در سه سال اخیر، برنامه ریزی جهت حمایت و هدایت جشن های مردمی دهه کرامت و ولایت با همکاری 17 نهاد فرهنگی و حضور بیش از 1000 کانون، مسئولیت کمیته مساجد ستاد دهه فجر انقلاب اسلامی در دو سال گذشته، مشارکت در طرح های قرآنی 1441، 1442، 1443، 1444 و بسیاری از دیگر طرح های ملی و بین المللی که از آن جمله می توان به جشنواره عدالت و امید، طرح فجرآفرینان عاشورایی، جشنواره آخرین منجی، بزرگداشت هفته جهانی مساجد و ستاد هماهنگی جشنواره های مهدوی کشور اشاره کرد، ناظر به دایره وسیع مخاطبان ستاد عالی کانون های فرهنگی هنری مساجد در دولت نهم و دهم است.»
یکی دیگر از «ابتکارات ستاد عالی کانون های فرهنگی هنری مساجد در رابطه با کانون های فرهنگی هنری مساجد در دولت نهم و دهم این است که علاوه بر اختصاص بودجه ای ثابت به هر کانون فرهنگی هنری (مبلغ 5 میلیون ریال برای کانون های عمومی و مبلغ 20 میلیون ریال برای کانون های تخصصی) و تجهیز کانون ها به اقلام مورد نیاز، در صورت ارائه طرح از سوی کانون های فرهنگی هنری مساجد مبالغ لازم برای اجرای طرح در اختیار کانون ها قرار داده می شود که به طور میانگین برای طرح های دارای استاندارد لازم و اثرگذار بر مخاطب استانی و ملی مبلغ پنجاه میلیون ریال به صورت سالانه پرداخت می شود.»
علاوه بر این ها، «برگزاری 9 دوره و کارگاه آموزشی به صورت یک پارچه در 31 استان کشور شامل دوره های آموزشی آشنایی با جنگ نرم، عفاف و حجاب، رسانه های دیجیتال، نقد فیلم، کتابداری، آموزش مدیران کانون های فرهنگی هنری مساجد، کرسی های نظریه پردازی زن و خانواده در اسلام، آسیب شناسی فرقه های انحرافی و دوره آموزشی شرکت کنندگان جشنواره ها از جمله دیگر فعالیت های آموزشی ستاد عالی کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور با رویکرد پرورش اعضای کانون های فرهنگی هنری کشور به عنوان افسران جنگ نرم و مدیران آینده نظام و با محوریت عدالت فرهنگ و اهمیت دادن به استان های مختلف کشور است.»
بر همین اساس، «نزدیک به 100 هزار نفر از نخبگان هر استان در دوره های آموزشی استانی به عنوان متخصصان عرصه های مختلف فرهنگی، هنری، رسانه ای و علمی پژوهشی آموزش خواهند دید و زمینه های فعالیت ایشان در آن حوزه ها فراهم خواهد شد. 12 میلیون و 600 هزار نفر ساعت آماری است که با اجرای دوره های آموزشی استانی در سال جاری محقق خواهد شد و تا کنون بیش از 50 درصد اهداف و دوره های آموزشی این ستاد تحقق یافته است.»
همین آمار و ارقام نشان می دهد آن امکانات مادی و معنوی و نیروی انسانی با بودجه های کلانی که دولت به مساجد اختصاص داده است به مدارس و دانشگاه ها اختصاص نمی دهد. بنابراین، اسلامیزه کردن مدارس هم زمان با اسلامیزه کردن جامعه عمدتا از طریق مساجد صورت می گیرد که مهم ترین پایگاه ارتجاعی اسلامی در ایران و یا هر کشور دیگری هستند. قرار است این طرح و پروژه اسلامیزه کردن مراکز آموزشی و جامعه، از طریق رسانه ها دولتی نیز تبلیغ و ترویج شوند.
مسئولان آموزش و پرورش طرح هایی را نیز بر بازنگری و اصلاح کتب و متون درسی به وجود آورده اند و گفته اند که بسياری از کتاب ها براساس ديدگاه های غربی نوشته شده و افرادی هم که اين متون را فرا می گيرند، دارای «تفکر غرب گرايانه» خواهند شد.
رييس سازمان پژوهش و برنامه ريزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش از ورود 90 عنوان کتاب جديدالتاليف به چرخه آموزش و پرورش در سال تحصيلی جديد خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری ها، محی الدين بهرام محمديان در نشست خبری 28 شهریور 1389 که در راستای تاليف کتاب های جديد آموزشی برگزار شده بود، با اعلام اين خبر افزود: «از اين تعداد 70 عنوان مربوط به فنی و حرفه ای و کاردانش و 21 عنوان مربوط به مقطع ابتدايی، راهنمايی، متوسطه نظری و راهنمای معلم تربيت بدنی است.
محمديان در خصوص تغييرات کتاب های ابتدايی اذعان داشت: «قرآن سوم ابتدايی که سال قبل مورد آزمايش قرار گرفت، امسال به صورت رسمی در مدارس تدريس می شود.» وی افزود: «کتاب های سال چهارم و پنجم ابتدايی در 30 درصد از استان های کشور توليد شده و به صورت آزمايشی تدريس خواهد شد.»
رييس سازمان پژوهش و برنامه ريزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش با بيان اين که کتاب تعليمات دينی سال اول، فارسی سال سوم و کتاب راهنمای معلم آمادگی دفاعی دختران در دوره راهنمايی جديدالتاليف است، عنوان کرد: «قرآن سوم راهنمايی با تغييرات کلی تاليف شده است و از دو سال پيش توليد و ارايه مصحف کامل قرآن کريم به صورت سه جزيی تا 10 جزيی شروع شده که امسال با هديه آن به سال سوم راهنمايی و تکرار در سال های اول و دوم راهنمايی اين کار تکميل خواهد شد.« او، اضافه کرد: «هم چنين لوح فشرده قرائت و ترتيل قرآن با صدای ده نفر از اساتيد برای دانش آموزان راهنمايی ارايه می شود.»
محمديان کتاب های آشنايی با احکام و تاريخ اسلام ويژه رشته معارف اسلامی، جامعه شناسی 1 و حسابان سال سوم رياضی را از کتاب های جديدالتاليف دوره متوسطه نام برد.
محمديان، گفت: «کتاب های رياضی سال سوم تجربی، دين و زندگی سال دوم و منطق نيز با تغييرات کلی مواجه بوده اند.»
می بینیم که يکی از مهم ترين مباحثی که پس از مطرح شدن برنامه درسی ملی به ميان آمده، جداسازی کتاب های درسی دختران و پسران است.
محمد بنیادی، معاون پرورشی و تربیت بدنی سازمان آموزش و پرورش تهران گفت: «کتاب «حجاب و عفاف» به عنوان دستورالعمل و شیوه نامه سال تحصیلی 89 در دست چاپ است و از مهر امسال در مدارس توزیع می شود.»
معاون سازمان آموزش و پرورش تهران تصریح کرد: «در این کتاب مستنداتی از بحث «حجاب و عفاف» از کل کشورها از گذشته تاکنون جمع آوری شده ضمن آن که مطالب بسیار مفید و ارزشمندی که برگرفته از قرآن و احادیث ائمه اطهار است نیز در آن لحاظ شده است.»
براساس جديدترين بخشنامه معاونت پرورشی درباره ضرورت اين درس آمده است، «اين درس به دانش آموزان كمك می كند تا در عرصه مسائل سياسی بيگانه نباشند و توانايی تحليل سياسی را طی اين دو دوره تحصيلی و آموزشی در حد مطلوب حاصل كنند تا در دام جريان های انحرافی نيفتند و اسير ترفندهای دشمنان نشوند و ماهواره و اينترنت و دنيای مجازی آن ها را به اسارت ببرند.»
در اين بخشنامه تاكيد شده است كه، «اين درس لزوما بايد مانند كتاب های رسمی باشد و به طور رسمی از آن امتحان به عمل آيد و در رد و پذيرش دانش آموزان موثر باشد و سپس به طور رسمی در كنار كتب درسی (مانند فيزيك، شيمی، رياضی، فارسی، علوم و... ) در مدارس تدريس شود.
حمید رضا حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش، در همایش استانداران سراسر کشور از تفکیک جنسیتی کتاب های درسی در مدارس ابتدایی خبر داد و گفت: «تا سن هفت سالگی تعلیم تربیت کودک بر اساس بازی است و در نه سالگی کتاب های درسی بین دختران و پسران تفاوت خواهد داشت.»
بنابراین، در این کتاب ها درسی آشکارتر از گذشته هویت انسانی زن هر چه بش تر کمر رنگ تر شده و مرد همه کاره جامعه است و مردسالاری با شدت بیش تر تبلیغ می شود.
محتوی کتاب های درسی واقعا تبعیض آمیز است و تبعیض و نابرابری جنسیتی را تبلیغ می کنند. تصویر زنان در کتاب های درسی، بسیار کم تر از تصویر مردان است. مطالعاتی که انجام شده در مقابل 53 تصویری که در کتاب های درسی دبستان از زنان وجود دارد، 108 تصویر از مردان وجود دارد. یعنی تقریبا دو برابر.
اغلب دختران در تصاویر کتاب های درسی، در خانه هستند در حالی که پسران در مدرسه و محیط کار و محیط اجتماعی نشان داده می شوند. بنابراین، در مجموع کتاب های درسی مردسالاری را هر چه بیش تر تقویت یم کند و در مقابل زن را جنس دوم نشان می دهد. هم چنین تفکیک کردن جنسیتی کتاب های درسی نیز عوارض نامطلوبی بر خانواده ها و کودکان می گذارد.
وزارت آموزش و پرورش نیز 22 شهريور ماه در بخش نامه ای اعلام کرد که قصد دارد از طريق کتاب های درسی جديد، به دانش آموزان مقطع راهنمايی و دبيرستان، به طور رسمی «تربيت سياسی» آموزش دهد تا «در دام جريان های انحرافی نيافتند و اسير ترفندهای دشمنان نشوند.»
هم چنين برای تامين نيروی مورد نياز واجد شرايط برای تربيت سياسی در مدارس در هر منطقه يا شهرستان 2 نفر در نظر گرفته شده است و قرار است در ازای هر منطقه يا شهرستان 2 نفر و در مراكز استان ها تعدادی بيش تر (كه سر جمع 2000 نفر در كل كشور) مسئوليت تربيت سياسی را بر عهده بگيرند كه در حال حاضر در تهران 400 نفر، دوره مشابه را گذراندند و به طور كلی 3 استان اصفهان، تهران و خراسان رضوی تعدادی از استان های ديگر را تحت پوشش آموزشی قرار می دهند.
در حالی که حکومت اسلامی، سیاست های ارتجاعی خود را به دانش آموزان و معلمان کشور تحمیل می کند که اگر از کیف و جیب دانش آموزی اطلاعیه ای مربوط به یکی از سازمان های اپوزیسیون پیدا کنند با شکستن دست و پای این دانش آموز، او را زندانی و شکنجه می کنند؛ شاید هم زیر تجاوز جنسی به قتل برسانند و یا اعدام کنند.
گسترش مدارس خصوصی و هم چنین واگذاری مدیریت تعدادی از مدارس به حوزه های علمیه، در واقع به بازار بزرگی برای کسب سود از جمله برای برخی از مقامات و مسئولین حکومتی تبدیل شده است.
یک مساله مهم در امر آموزش، توجه به بهداشت عمومی دانش آموزان است. مدرسه به عنوان يك ساختار اجتماعی، برای آموزش، باید محيطی را فراهم سازد كه هم كودك و هم معلم در آن، سال های حساس زندگی خود را در آرامش و رشد و پرورش فکری خود، سپری كند. هنگامی كه هم كودك و هم معلم و هم والدین در مدارس با خطرات تهديدكننده سیاسی - پلیسی روبرو هستند و هم چنین نشستن در زیر سقف ساختمان های ناامن و غیربهداشتی و عدم کنترل پزشکی دانش آموزان و بی توجهی به تغذیه و ورزش آن ها و در فضایی ناسالم و پرتشنج قرار می گیرند چه انتظاری از چنین سیستم آموزشی می رود؟ به اعتقاد كارشناسان بهداشت، حتا بيماری جسمی يا روحی دانش آموزان فقط يك فرد را تهديد نمی كند، بلكه آينده جامعه را به خطر می اندازد و به همين دليل رعايت بهداشت در مدارس می تواند تضمينكننده سلامت جامعه باشد. بنابراين، سیاست های سرکوبگرانه حکومت، هر گونه غفلت از سوی والدين، دانش آموزان، معلمان و مربيان، بهای سنگينی را از نظر مادی و معنوی و انسانی به جامعه تحميل می كند.
در حال حاضر 80 درصد مدارس كشور مربی بهداشت ندارند و براساس آمارها، وزارت آموزش و پرورش با كمبود 16 هزار مربی بهداشت مواجه است و با بازنشسته شدن مربيان فعلی، مشكلات بهداشتی مدارس دوچندان می شود.
براساس شاخص بهداشت جهانی به ازای هر 750 دانش آموز بايد يك مربی بهداشت وجود داشته باشد ولی در كشور ما، برای حدود 14 ميليون دانش آموز تنها 3600 مربی بهداشت وجود دارد كه براساس تعريف استاندارد جهانی حداقل بايد به 6 برابر افزايش يابد.
این وضعیت در استان های محروم کشور، مانند خراسان شمالی و جنوبی، سيستان و بلوچستان، كرمان و خوزستان برای هر 200 هزار دانش آموز فقط يك مربی بهداشت وجود دارد. اين در حالی است كه شيوع بيماری های واگيردار در اين مناطق بسيار بالاست و طبعا درصد ابتلای دانش آموزان در محيط های آموزشی به مراتب بيش تر است.
یکی از مقام مسئول آموزش و پرورش، روز بازگشایی مدارس در حالی از كمبود حدود 15 هزار مربی بهداشت در مدارس اظهار تاسف کرده كه وی چندی پيش از آغاز هفته سلامت در سال گذشته، اعلام كرد 7000 مربی بهداشت خريد خدمت هستند كه مهلت قرارداد بيش تر آن ها به پايان می رسد، لذا با پايان مهلت قرارداد خريد خدمتی ها، مشكلات رسيدگی به بهداشت مدارس و سلامت دانش آموزان شديدتر می شود، زيرا خريد خدمتی ها، تنها بيش از چند ماه در خدمت آموزش و پرورش نيستند.
بهداشت مدارس مجموعه اقداماتی است كه به منظور حفظ و نگهداری و بالابردن سطح سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و فکری دانش آموزان سراسر كشور انجام می شود. كودكان پس از 6 ـ 5 سالگی وارد مدرسه می شود و قسمت مهمی از سال های زندگی خود را كه مصادف با رشد جسمی، عاطفی، روانی و فکری آن هاست، در مدرسه می گذرانند، هم چنين برخورد اين دوره سنی با زمان سريع و حساس رشد و تكامل جسمی، روانی عاطفی يعنی دوران بلوغ، از دلايل ديگر اهميت اين دوران است. دانش آموز به عنوان پذيرنده و انتقال دهنده مطالب، مطالب آموزشی را آن چه در مدرسه آموخته به خانه خود منتقل می كند كه اين امر می تواند تاثيرات مثبت و یا منفی بر خانواده خود نيز داشته باشد. در حالی که پایه و اساس سیستم آموزشی حکومت اسلامی فاسد و مافیایی همراه با تحمیل ایدئدلوژی فاشیستی است.
باین ترتیب، واگذاری مدیریت تعدادی از مدارس به حوزه های علمیه، حضور نيروهای پليس در مقابل مدارس، تشكيل پايگاه های بسيج دانش آموزی در مدارس ابتدایی و راهنمایی، اعزام 4 هزار مدرس تربیت سیاسی و هزار روحانی به مدارس و در آخر هم طرح تفکیک جنسیتی کتاب های درسی همه و همه از جمله اتفاقاتی است که پس از بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید دنبال شده است.
خبرها حاکی از ان است که اول مهر ماه شاگردان مدارس کردستان، کلاس به کلاس به احترام آموزگاری می ایستند که شوق درس خواندن و امید به زندگی را به آنان آموخت. امسال دوری از فرزاد کمانگر برای این بچه های محروم کردستان سخت خواهد بود.
نام فرزاد، معلمی که حکومت اسلامی او را اعدام کرد، نامی است که با دانش آموزان و مدرسه و درس پیوند خورده است و با بازگشایی مدرسه ها نه تنها در کردستان، بلکه در سراسر مدارس ایران، یاد و نام او گرامی داشته خواهد شد. این معلم دلسوز و فداکار و جسور، هیچگاه فراموش نخواهد شد. چرا هم چون بسیاری از همکاران خود، به شاگردانش، عشق و صداقت، دوستی و مهربانی و دنیای عاری از تبعیض و ستم را یاد داده است.
ضرورت مبارزه با تهاجم فرهنگی حکومت اسلامی به مدارس
تا آن جا که به حکومت اسلامی و ارگان های سرکوب آن برمی گردد در این سی و یک سال همواره تلاش کرده اند همه جامعه از محیط های آموزشی و کاری و غیره گرفته تا حتا درون خانواده ها را نیز اسلامیزه کنند و از این طریق ایدئولوژی و استراتژی سیاسی خود را در جامعه نهادینه کنند اما همه تلاش های اخیر و به ویژه تحولات سیاسی سال 88 خواب را از چشمان حاکمان قداره بند حکومت اسلامی ربود که در راستای رشد. گسترش اهداف و سیاست های خود در جامعه موفق نبوده اند و اکنون پس از سه دهه حاکمیت اسلامی، نیروی جوان کشور پرچمدار مبارزه جدی با حکومت اسلامی است. در حالی که خمینی در اوایل انقلاب 57 گفته بود «طرفداران من در قنداق» هستند. اما اگر امروز او زنده بود و می دید که جوانان چگونه با قدرت و شهامت تمام با سیاست های حکومت و افکار ارتجاعی آن مبارزه می کنند یک بار دیگر جام زهر را سر می کشید. خمینی، هنگام پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل مبنی بر آتش بس جنگ ایران و عراق گفته بود که با پذیرش آن جام زهر را سر کشیده است. دلیل این گفته خمینی، روشن بود چون او و هم فکرانش در حکومت با ادامه جنگ، پس از تسخیر کربلا، قدس را نیز آزاد کنند و امپراتوری اسلامی برپا دارند اما این رویا شکست خورد و بر باد رفت. اما حاصل آن میلیون ها کشته و زخمی و دست کم هزار میلیارد دلار هزینه و ضرر برای جامعه ایران بود. الان هم جانشینان خمینی می بینند که سیاست هایشان شکست خورده است و حکومت خود را فقط با سرکوب و کشتار سر پا نگاه داشته اند، جدی تر از گذشته نیرو گذاشته اند تا به زور سرنیزه جامعه و مراکز علم و دانش را اسلامیزه کنند.
در چنین شرایطی، مبارزه همه جانبه با تهاجم ارتجاع اسلامی به مراکز آموزشی، وظایف خانواده های دانش آموزان را دو چندان می کند، بلکه وظیفه کل جامعه است که کودکان را از هرگونه تعرض ایدئولوژیک اسلامی و غیراسلامی و به ویژه افکار ارتجاعی و خرافی اسلامی برحذر دارند. یعنی جامعه و والدین، همان طور که فرزندان خود را در مورد مسایلی چون اعتیاد و دیگر آسیب های اجتماعی آگاه می کنند در مورد تعرض فرهنگی ایدئولوژی ارتجاعی اسلامی و سیاست های سپاه پاسداران که اساسا سیاست های جنگی و شهادت طلبانه و تروریستی و غیره است نیز باید آگاه کنند. کودک و نوجوانی که به دام سپاه و بسیج بیفتد آینده تیره و تاری در پیش دارد و زندگی او و خانواده اش قربانی اهداف مافیایی و غیرانسانی حکومت اسلامی خواهد شد.
در مقابل این هجوم فرهنگی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی به مدارس باید مخالفین حکومت نیز در جهت مطالبات خود و تبلیغ و ترویج سیاست های انسانی خود آرایش جدیدی به خود بگیرند. اولین اقدام برای دست زدن به یک مبارزه پیگیر و جدی، به وجود آوردن سازمان های مخفی و نیمه مخفی و علنی دانش آموزان و معلمان در مدارس کشور است. تشکل نقش بسیار مهم و ویزه در امر مبارزه ایفاء می کند. این سازمان ها نخست باید در هر مدرسه ای تشکیل شوند و سپس تشکل های مدارس مختلف با همدیگر متحد شوند و سازمان سراسری دانش آموزان را به وجود آورند. البته بحث در این مورد طولانی و در شرایط خفقان امروزی کشور، طرافت بیش تری می طلبد. در هر حال بدون تشکل، مبارزه ره به جایی نمی برد. از این رو، برپایی تشکل باید در اولویت فعالین سیاسی و اجتماعی مدارس قرار گیرد.
در بحث تشکل یابی می توان ابتکارات مختلفی به خرج داد مثلا راه اندازی سایت اینترنتی و نشریه اینترنتی دانش آموزی، از ابتکارات مهمی هستند که می توانند در امر سازمان یابی دانش آموزان نقش مهم و برجسته ای ایفا کند.
نیروهای سیاسی چپ و کمونیست در خارج کشور می توانند از طریق رسانه های خود که در ایران نیز شنوندگان زیادی دارند به امر سازمان دهی و آگاه گری دانش آموزان و والدین آن ها و معلمان یاری برسانند. همان طور که حکومت اسلامی طرح ها و پروژه های خود را به جامعه می آورد؛ گرایش چپ جامعه نیز باید طرح ها و پروژه های اثباتی خود را در جهت استراتژی سیاسی اش تدوین کند و به جامعه بیاورد. نیروهای چپ اپوزیسیون نباید منتظر حوادث بنشینند و در مقابل جنایات حکومت اسلامی، فقط به عکس العملل آکسیونی بسنده کنند.
با توجه به شرایط امروزی جامعه خواست ها و مطالبات زیر می تواند نیروی دانش آموزان و معلمان و کادر آموزشی و خانواده آن ها را با هم متحد کند و حمایت و پشتیبانی جنبش های اجتماعی چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویی، جمع های روشنفکری را نیز به مبارزه خود جلب کند، عبارتند از:
- اختصاص بودجه مکفی به عرصه آموزش و پرورش؛
- آزادی بیان، قلم، اندیشه، تشکل و اعتراض برای دانش آموزان و معلمان کشور؛
- افزایش دست مزد معلمان کشور متناسب با گرانی و تورم واقعی؛
- استخدام دایمی معلمان موقت و حق التدرسیسی؛
- آزادی معلمان زندانی؛
- برگرداندن معلمان تبعیدی به محل کار اصلی شان؛
- خروج کلیه نیروهای سپاه و بسیج و آخوند از مراکز آموزشی کشور؛
- تغییر کتاب های درسی با درنظر گرفتن برابری دختر و پسر و غیرایدئولوژیک کردن کتاب های درسی؛
- جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش؛
- اختصاص بودجه و امکانات بیش تر به مرازک آموزشی مناطق محروم کشور؛
- رفع ممنوعیت از زبان مادری؛
- لغو کار کودکان و تامین امکامات زندگی و تحصیلی همه کودکانی که به هر دلیلی از تحصیل باز مانده اند؛
- تامین زندگی و تحصیل کودکان افغانی در ایران و تامین زندگی خانواده آن ها و برخوردی آن ها از حق شهروندی و اجازه کار؛
- حق تشکل و اعتصاب برای دانش آموزان و معلمان؛
- ...
نتیجه گیری
همان طور که در بالا نیز تاکید کردیم جامعه ما از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، جامعه ای متحول و پرتنش و آبستن تحولات سريع است. طبيعی است که اين تحولات در آرايش و مواضع نيروهای سياسی و اجتماعی در داخل و خارج کشور نيز تاثيرات خود را می گذارد و تحولات خود را به وجود می آورد. از این رو، طبیعی است که محیط های آموزش از مدرسه تا دانشگاه، به عنوان مراکز یادگیری علم و دانش و هنر از تحولات سياسی جاری در سطح جامعه برکنار نمی مانند و در معرض اين تغييرات و تحولات قرار دارند. در چنین موقعیتی، پرسش هایی همواره مطرح است که دانش آموزان، معلمان، کادر آموزشی و خانواده آن ها نیز با اين تحولات سياسی جامعه، چه در دورن مدارس و چه در بيرون آن چگونه بايد برخورد کند؟ انتظارات آن ها از این تحولات کدام ها هستند؟ موضع آن ها در برابر چنين تحولاتی چيست؟
اکنون همه شهروندان آگاه و آزاده جامعه ایران، از نظر عينی در وضع نگران کننده و زندگی خود را زیر انواع و اقسام فشارهای دایمی سیاسی و امنیتی و اقتصادی می گذرانند. فراتر از وضع موجود، نگران آينده سرنوشت انسان و آزادی های فردی و اجتماعی خود هستند. از این رو، این مردم حق طلب و آزادی خواه و عدالت جو، به دنبال تحقق آن افق و چشم انداز اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند که به وضع موجود پایان دهد و جامعه را از شر این حکومت جانی و افکار و سیاست های ارتجاعی و غیرانسانی آن نجات دهد. در این راستا نباید به رقابت جناح بندی سرمایه داری در داخل و خارج کشور دل بست. همه جناح های سرمایه داری از اصلاح طلبان درون حکومت تا دولت های غربی همگی به فکر منافع طبقاتی اقتصادی و سیاسی خود هستند و دل شان برای هیچ بنی و بشری نمی سوزد. بنابراین، نجات دهنده جامعه، جز مبارزه متشکل و متحد همه اقشار جامعه و مبارزه پیگیر در جهت منافع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان با هدف برقراری یک جامعه انسانی آزاد، برابر و عادلانه کس دیگری نیست. یعین مردم آزادی خواه و برابری طلب باید به مبارزه و قدرت طبقاتی خود اتکاء کنند. در این میان وظیفه کل جامعه است که از حقوق کودکان چه در جامعه و چه در مراکز آموزشی دفاع کند و نگذارد این نیروی جوان توسط نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی، شستشوی مغزی داده شوند. دولت را باید مجبور کرد بدون توجه به موقعیت اقتصادی والدین دانش آموزان، امکان تحصیل رایگان و بهداشت رایگان همه دانش آموزان کشور را تامین کند.
تاکید من این است که جامعه امروزی ایران همانند هر جامعه سرمایه داری دیگر جهان، دارای گرایشات گوناگونی است و طبقات در آن ها حاکم است. اکنون سه دهه است که سرمایه داری ایران، با وحشیانه ترین سیاست های خود و با ایدئولوژی ارتجاعی اسلامی اش، جامعه ایران را به قهقرا برده و میلیون ها کودک و جوان را نه تنها در جبهه های جنگ به دیار نیستی فرستاده، بلکه میلیون ها کودک را نیز وادار به کار مزدی و مضر کرده است. این کودکان نیروی کار ارزان و بی دردسر و خاموش سرمایه داری ایران هستند و خود حکومت اسلامی نیز به عنوان بزرگ ترین کارفرما و سرمایه دار کشور، در استثمار کودکان و نیروی کار ذینفع است. بنابراین، دفاع از حقوق کودکان و تلاش برای جلوگیری از اسلامیزه کردن مراکز آموزشی، اسقرار نیروهای بسیج و پاسدار و آخوند در مدارس، واگذاری مدارس به حوزه های علمیه و...، وظیفه همه جنبش های اجتماعی و کل جامعه است. نباید گذاشت حکومت اسلامی بیش از این سرمایه های آینده کشور را به این شکل شستشوی مغزی دهد و آینده نسل هایی را به تباهی بکشاند.
سرانه دانش آموز در مدارس دولتی (يعنی پولی که دولت برای هر دانش آموز خرج می کند هم چنان وضعيت نامطلوب و در سطح پایینی قرار دارد و هنوز با کشورهای پيشرفته فاصله بسيار زیادی دارد.
در چنین وضعیتی به نظر می رسد بيش ترين هم و غم حکومت اسلامی، «اسلامی» کردن مدارس، برپايی مدارس قرانی، ساختن نمازخانه در مدارس، اسقرار نیروهای سپاه و بسیج و آخوند در مدارس و اقدامات سرکوبگرانه است تا پيش بردن سياست جديدی در زمينه گسترش عدالت آموزشی و بالاتر بردن کيفيت آموزشی و توجه به بهداشت و سلامتی داشن آموزان.
در جامعه امروزی جهان، به یمن تکنولوژی های مدرنی چون اینترنت، فیس بوک، توییتر، پالتاک، تلویزیون و رادیوهای اپوزیسیون و فارسی زبان بین المللی و غیره، کلیه جوامع بشری با همدیگر تبادل فکری و نظری و تجربی می کنند و نیروی جوان ایران نیز از این طریق با دستاودرهای علمی جهان آشنا است این بار نیز جامعه و به ویژه نیروی جوان تحول خواه و آزادی خواه همه جانبه تر از گذشته، این تهاجم ارتجاعی حکومت اسلامی به مراکز علم و دانش را به شکست خواهند کشاند.
تقریبا دو سوم جمعیت ۷۰ میلیونى ایران کسانى هستند که بعد از انقلاب 1357 چشم به جهان گشوده اند و با حضور گسترده خود در اعتراضات سال گذشته، شکست سیاست های اسلامیزه کردن جامعه و مراکز آموزشی در جامعه ایران را به اثبات رساندند.
در واقع اعتراضات سال گذشته، یک عامل اصلی براى برنامه ریزی تهاجم حتا نظامی حکومت اسلامی به مرکز آموزشی، با هدف اسلامیزه این مراکز است. بنابراین، این پروژه تازه حکومت ایران نیز در اسلامیزه کردن جامعه و مدارس و دانشگاه ها موثر نخواهد بود.
به امید این که سال تحصیلی جدید، سالی پر از شور و شوق و مبارزه آزادی خواهانه و عدالت جویانه علیه حکومت اسلامی و سال همبستگی جنبش های اجتماعی به پیشگامی طبقه کارگر باشد.
از این که تا این ساعت حوصله کردید و به سخنان من گوش داید، سپاسگزارم. در خدمت شما دوستان عزیز هستم تا هم جواب سئوالات تان را بدهم و هم از صحبت ها و مواضع شما استفاده کنم.
هشتم مهر 1389- سی ام سپتامبر 2010
* آن چه خوانديد متن سخن رانی «بهرام رحمانی»، به مناسبت بازگشایی مدارس، تحت عنوان «اسلامیزه کردن مدارس و ضروت مبارزه با آن» است که با کمی تغییرات و وارد کردن سئوال و جواب ها در اصل بحث، به صورت کتبی نیز منتشر می گردد. این سخن رانی شب 28 سپتامبر 2010 بین ساعت 20 تا 23.30 به وقت اروپا، در اتاق پالتاکی اتحاد فدائیان کمونیست ارائه شده است.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|