بازگشت به خانه

چهارشنبه 5 آبان  1389 ـ  27 اکتبر 2010

 

فمینیسم ایرانی: بی توجه به استقلال اقتصادی زن؛ مبارز، اما سنتی!

مینا سعدادی

فمینیسم، هم در بدو شکل گیری و هم در پروسه تکامل خود ، همواره بر مشارکت اقتصادی زنان به عنوان یکی از محورهای اصلی موجودیت خود تاکید داشته است. چرا که ورود زنان به بازار کار علاوه بر مشارکت آنها در عرصه اجتماعی موجب استقلال اقتصادی زن می شود، موقعیت زن را هم در خانواده وهم در جامعه بهبود می بخشد و زمینه مساعدی برای رسیدن به برابری حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایجاد می نماید.

یکی از جنبه های مبارزات فمینیست ها در کشورهای پیشرفته در دهه های گذشته حول تضمین و حفظ استقلال اقتصادی زنان بوده است. مبارزه برای (افزایش) مشارکت زنان در بازار کار، رفع تبعیض در محیط کار، مبارزه برای کسب دستمزد/حقوق برابر، مبارزه علیه خشونت جنسی در محیط کار، مبارزه برای ارتقا شغلی زنان، مبارزه برای انتقال بخشی از "وظائف مادری" به اجتماع، از جمله محورهای مبارزاتی فمینیسم بوده است. مبارزه ای که هنوز پایان نیافته است.

اما فمینیسم ایرانی از توجه به مقوله استقلال اقتصادی زنان غافل مانده است. ردپائی از مطالبات اقتصادی زنان ( اقشار و طبقات مختلف) در برنامه و مانیفست ها موجود نیست. کارزار و کمپینی برای (افزایش) مشارکت زنان در بازار کار و تقویت بنیه اقتصادی آنها وبه تبع آن، تقویت موقعیت شان به راه نیافتاده است.

فمینیسم ایرانی توجهی به استقلال اقتصادی زن ندارد. این در حالی است که در ایران که از قضا فقر و فشار اقتصادی و تورم زندگی میلیون ها زن را تحت تاثیر قرار داده و آینده ناروشنی در برابر میلیونها زن سرپرست خانواده و یا زنان مطلقه رقم زده که راهی برای تامین امرار معاش خود ندارند، اما بیش از هر زن دیگری پتانسیل پیوستن به صفوف و مبارزات زنان را دارا هستند . فمینیسم ایرانی اما نتوانسته با این گروه عظیم گره بخورد. با این که نقش سرکوب و استبداد حاکم در کاهش تحرک گروه های زنان تعیین کننده بوده و هنوز هم هست، اما اصولا فمینیسم ایرانی، مشارکت و استقلال اقتصادی زن را در محاسبات خود وارد نمی کند. نمونه بارز این امر را در بیانیه های مختلفی که از سوی گروه ها و مجموعه های امضا کننده صادر شده، می توان یافت. به طور مثال نه در بیانیه گردهمایی زنان در 8 مارس در ایران و نه در بیانه 5 ماده ای جمعی از زنان، توجهی به مطالبات و محورهای اقتصادی و احیانا تبعیضات موجود در زمینه اقتصادی و عدم حضور زنان در بازار کار نداشته اند.

بیانیه گردهمایی زنان در 8 مارس سال جاری در ایران، خواهان این موارد شده است: "رفع تبعیض علیه زنان در کلیه قوانین مدنی از جمله قانون خانواده، قوانین کیفری و.. الحاق ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، تعبیه راهکارهای قانونی، اجتماعی و سیاسی برای کاهش خشونت های خانوادگی، قانونی، اجتماعی، سیاسی در جامعه ، ایجاد فرصت های برابر در کلیه حوزه های سیاسی و اداری و مدیریتی برای زنان ، رفع کلیه تفکیک های آمرانه جنسیتی از جمله سهمیه بندی و تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، فضاهای عمومی و... آزادی برای فعالیت های مسالمت آمیز زنان در جهت احقاق حقوق شان و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله کلیه زنان زندانی و رفع اتهامات از آنان."

بیانیه 5 ماده ای جمعی از زنان هم که از قضا اعتراض شان به ناقص بودن بیانیه های کروبی و موسوی بود، توجهی به استقال اقتصادی زنان نداشت. خواست های امضا کنندگان این بیانیه به شرح زیر است: ". لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت و.... به رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی، رفع خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل و خشونت "ناموسی"، جدایی دین از دولت، ومحاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته".

بی جهت نیست که فمینیسم ایرانی در آمار و مطبوعات خود به کرات از آمار چشمگیر زنان تحصیلکرده نام می برد، اما به ندرت توجهی به آمار نازل مشارکت زنان در تولید و کار اجتماعی می کند.

فمینیسم ایرانی اگر توجه به استقلال اقتصادی زنان می داشت، می توانست در استراتژی مبارزاتی خود روی این نیروی عظیم حساب کند. زنی که وارد بازار کار می شود، مناسبات اجتماعی را تجربه می کند. کار و فعالیت اقتصادی، چارچوب های تنگ خانه را در هم می شکند، دریچه های متعددی را می گشاید، علاوه بر استقلال اقتصادی، اعتماد به نفس فردی و اجتماعی زنان را افزایش می دهد و وی را گامی و یا گام هایی به برابری نزدیک تر می کند. غفلت از این مساله، فمینیسم ایرانی را از داشتن متحدین میلیونی محروم کرده است.

فمینیسم ایرانی توجهی به استقلال اقتصادی زنان و اهمیت آن در پروسه رسیدن به برابری کامل زن و مرد ندارد. به علت همین غفلت، قادر نیست به اقشار وسیع زنانی که به خاطر فقر و وابستگی به "صدقه" های دولتی، پتانسیل بالایی برای یاری رساندن و تقویت جنبش اعتراضی زنان دارند، پیوند بخورد. در عوض، دستگاه حکومتی به انواع گوناگون و با طرح ها و شعارهای کاذب، سعی در جلب بخشی از این نیروی عظیم می کند و با پرداخت "صدقه" هایی که گاه سال ها با تاخیر پرداخت می شود، این گروه از زنان را که به لحاظ اقتصادی به دولت وابسته اند، موقتا یا خاموش، یا خنثی و یا در مواردی حتی به هواداری از حاکمیت می کشاند. بخش دیگری از زنان تحصیلکرده که حتی همان "صدقه"ها را هم دریافت نمی کنند، از استقلال اقتصادی محروم اند و در بسیاری موارد مجبورند تن به روابط سنتی خانوادگی وازدواج های سنتی تر از آن بدهند. فقدان استقلال اقتصادی زن، نقش و موقعیت زن را در خانه و در جامعه به حداقل ممکن کاهش می دهد و به تداوم و تعمیق مردسالاری سرسخت و ریشه دار کمک می کند.

بی توجهی فمینیسم ایرانی به فاکتور استقلال اقتصادی، تنها پیوند شان با زنان را مختل/متوقف /سد نمی کند، بلکه فمینیسم و فمینیست های ایرانی را با ویژگی های خاصی نیز توام می سازد.

بی توجهی فمینیسم ایرانی به مقوله استقلال اقتصادی زنان، این جنبش را از پیوند با زنانی که در عرصه کار و تولید اجتماعی مشارکت دارند، محروم می سازد. زندگی و رنج و بی حقوقی زنان در محیط کار در خواسته ها و مطالبات گرایشات مختلف فمینیسم ایرانی غایب است و مبارزه آنان را محدود می کند. متحدین مبارزاتی فمینسیم ایرانی محدود(تر) می شود و به تبع آن راه حل های فمینیسم ایرانی در برخورد به چالش های متعدد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را نیز محدود می کند. این محدودیت حتی می تواند تحت شرایطی به ایزوله شدن فمینیسم ایرانی نیز منجر گردد.

اعتراضات، واکنش ها و نگاه فمینیسم ایرانی عمدتا متوجه عرصه سیاسی است. در کشوری چون ایران به خاطر سلطه استبداد و اعمال زور و تحمیل مذهب، قدرت سیاسی گرایش مداوم به واپسگرایی دارد. تلاش ها، اقدامات و راه کارهای حکومت طی 30 سال گذشته از جمله درعرصه سیاسی، سوق دادن جامعه رو به عقب بوده است. لذا کشمکش های مبارزاتی فمینیسم ایرانی، عمدتا مقاومت در مقابل پس راندن (بیشتر) جامعه به عقب بوده است.

فمینیسم ایرانی عمده تلاش اش متوجه اعتراض و مبارزه علیه تدابیر و اقدامات واپسگرایانه ای است که از بالا اعمال می شوند. بر خلاف فمینسم جهانی که با مبارزات اش سنگ بنای خواسته ها و مطالبات نوینی در جامعه را می گذاشت و در عرصه های مختلف حرکتی به پیش برمی داشت ، فمینیسم ایرانی به دلائل متعدد اجتماعی و سیاسی، مجبور است در مقابل فشار و سرکوب مقاومت کند که گامی به عقب (تر) برداشته نشود.

فمینیسم ایرانی – متناسب با نیرو و توان محدود خود- علیه اقدامات واپسگرایانه به اعتراض برخاسته است. مطالبات و محور مبارزات فمینیسم ایرانی، اکثرا متوجه قوانین تبعیض آمیز است که با زور و چماق و باتوم و سنگ و چوبه دار در جامعه اعمال شده و می شوند.

اعتراض مداوم به این قوانین، خصلتی مبارز و شجاع به فمینیسم ایرانی بخشیده است. به واسطه همین شجاعت ها بوده که طی سال های اخیر صحنه های اعتراض فمینیست های ایرانی – ولو در گروه های کوچک و محدود- در افکار عمومی جهان نقش بسته است.

فمینیسم ایرانی مبارز است. در واکنش به هر کنش واپسگرایانه دولتی فمینیسم مبارز ایرانی دست به کار می شود : قانون تبعیض آمیز واپسگرایانه ای در مجلس تصویب می شود، فمینیسم ایرانی اعتراض هایی را سازمان می دهد. فردی به سنگسار محکوم می شود؛ کمپینی علیه سنگسار به راه می اندازد. گشت های ارشاد فعال می شوند، فعالیت های اطلاع رسانی /اعتراضی نیز آغاز می گردند. مقدمات تسهیل هرچه بیشتر چندهمسری در دستور کار مجلس قرار می گیرد، فعالیت هایی - هرچند پراکنده و محدود – در مقابله با آن شکل می گیرند. به عبارت دیگردر این موارد برای فمینیسم ایرانی، معیار پیروزی مقطعی، توقف (موقت) پروسه عقب روی و پسگرد است، نه پیشروی و کسب دست آورد جدید.

فمینیسم جهانی که از بطن روند پیشرفت جوامع قد علم کرده بود، با طرح و طلب خواسته ها و حقوق زنان، نقش یک پل ارتباطی را داشت. پلی برای عبور و گذار از یک مقطع مشخص به مرحله ای که حضور زنان در آن الزاما باید پررنگ تر می گردید. گاه حتی نقش پلی بین جنبش های مختلف اجتماعی را ایفا کرد. مبارزات فمینیست های جهان در بسیاری از موارد با امواج حرکت اجتماعی در جامعه همراه گشته و گام هایی به جلو برداشته شده است. اما فمینیسم ایرانی – مانند بسیاری از جنبش های اجتماعی در ایران- ناچار است خلاف جریان حرکت کند تا خواسته های ولو میلیمتری خودر ا کسب کند. هم باید نقش سد را در مقابل تهاجمات بازی کند ومطالبات برجای مانده را طلب کند و هم نفش پل را برای پیوند با جوش و خروش و تحولات جامعه ایفا نماید.

فمینیسم ایرانی تا آن جا که توانسته نقش سد در مقابل واپسگرایی را ایفا کرده، اما پل نبوده است. عدم پیوندش با بازار کار و عدم توجهش به استقلال اقتصادی زن در جامعه، مانع از پیوند و ارتباط ارگانیک با نیروی فعال زنان در این عرصه شده است. در میان توده زنان حول اهمیت کار و استقلال اقتصادی فرهنگ سازی نشده است. فمینسم ایرانی به کرات به آمار بالای تحصیلات زنان ایرانی اشاره می کند، اما به حضور نازل آنان در بازار کار بی توجه است. در عرصه عمل، اگر برای اخراج یک دانشجوی دختر از دانشگاه، کمپینی به راه می افتد، اما علیه اخراج نیم میلیون زن از کار واکنشی صورت نمی گیرد. تا کنون دید نشده است که گرایشات مختلف فمینیسم ایرانی در لیست مطالبات خود درصد و حدنصابی برای اشتغال زنان عنوان کنند و حول این موضوع بسیج و سازماندهی کنند.

عدم توجه و فقدان پیوند با زنان در بازار کار فمینیسم ایرانی را از ارتباط ارگانیک، خلاق و زنده و پویا با نیروی فعال اقتصادی جامعه و همچنین مناسبات پیچیده اجتماعی و روند تاثیرگذاری و تاثیر پذیری پدیده های اجتماعی، به ویژه پدیده ها و تحولات ژرف و تعیین کننده، محروم کرده وقلمروی فمینیسم ایرانی را محدود و ویژگی فمینیسم ایرانی را محدود(نگر) و سنتی کرده است.

فمینیسم جهانی به طور مثال برای برخورد به مساله خشونت علیه زنان، به اتحاد با جنبش کارگری و روشنفکران و نهادهای مترقی جامعه دست می زند. خواهان تدوین قوانین ضد خشونت و اعمال این قوانین در محیط کار و زندگی می شود، در عین حال با همفکری و همگرایی با روشنفکران جامعه به ساختن فرهنگ ضد خشونت و تبعیض دست می زند. در پروسه چنین مبارزه ای فمینیسم تنها نیست بلکه هر اراده و همت بالقوه ای را با خود همراه می کند . فمینیسم ایرانی برعکس به ضرورت پیوند با نیروهای بالقوه و بالفعل بی توجه است. با متحدین مرئی و بالفعل کاری ندارد و طبیعتا به جستجوی متحدین نامرئی و بالقوه نیز نمی رود.

زمانی که قلمرو فمینیسم ایرانی محدود باشد، راه حل های خود را نیز در همان قلمروی محدود جستجو می کند. بی جهت نیست که یک باره "آیت الله صانعی" که قصاص را شیرین ترین مجازات می داند، به عنوان یار و یاور فمینیسم ایرانی – به ویژه فمینیستهای ساکن ایران- معرفی می شود. بی جهت نیست که فمینیسم ایرانی به ویژه در سال های اخیر، به جای کاربرد روش های آگاهانه و خودگردان فمینیستی، به سنت های مذهبی و نذر و نیاز توسل می جوید و به غیرعلمی ترین شکل به توجیه آن نیز می پردازد. بی جهت نیست که حقوق بشر "پدر دار" می شود و پدرش هم می شود اقای آیت الله منتظری. در این نمونه ها عیار فمینیستی تحلیل ها و تاکتیک ها تقریبا صفر است. در قلمروی محدودی که فمینیسم ایرانی برای خود تعیین کرده، متحدین بیشتری نمی گنجند.

ورود زنان به بازار کار و کسب استقلال اقتصادی یکی از شاخص های مدرنیسم است. زنان در هیچ جامعه ای بدون برخورداری از استقلال اقتصادی قادر نخواهند بود به برابری واقعی برسند. فمینیسم ایرانی اگر پلی برای رسیدن به این نیروی عظیم زنان بزند، با قشری از زنان پیوند خواهد خورد که حضور فعال اجتماعی داشته و امادگی بیشتری برای مبارزه جمعی دارند. این پیوند بیش از هر چیز افق وسیع تری در مقابل فمینیسم ایرانی ترسیم می کند.

نقش زنان در پروسه کار و مشارکت اقتصادی از این رو حائز اهمیت است که نه تنها موجب استقلال اقتصادی زن شده و او را از وابستگی به اقوام و خانواده رها می کند، بلکه از نظر فردی اعتماد به نفس پیدا می کند، در جریان کار روزانه با مناسبات اجتماعی/اقتصادی/سیاسی آشنا شده و به نقش خود در تاثیر گذاری پی می برد. از سوی دیگر فمینیسم و جنبش زنان تنها با پیوند با جنبش های اجتماعی است که می تواند مبارزه ای مستمر، ارگانیگ و موثر در برابر مردسالاری و تبعیض و نابرابری را سازمان دهد.

 

برگرفته از شهرزاد نیوز بوسيلهء سايت برابری

http://www.we-change.org/spip.php?article6656

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com