بازگشت به خانه

چهارشنبه 5 آبان  1389 ـ  27 اکتبر 2010

 

پيامی به ملت

محمد رضا شاه پهلوی

شهبانو فرح پهلوی: شاهنشاه آریامهر در آخرین هفته های حیات، در بستر بیماری و در شرایطی غم انگیز و در اوج تلاش مبارزه با بیماری هولناک خود، با مزاجی رنجور، ولی با عظمت روحی ستایش آمیز در ساعات متناوب، سخنانی ایراد و رهنمون هایی فرمودند که مجموعهء این تقریرات به صورت پیام زیر تدوین می گردد. باشد که این نوشته، ترجمان مکنونات درونی و گواه ایران پرستی ابر مرد تاریخ شاهنشاهی ایران که افتخار همسری او را داشته ام بر صحیفه روزگار نقش بندد:

 

در اين هنگام كه دور از خاك وطنم در چنگال اين بيماری جانكاه آخرين روزهای زندگی خود را سپری مي كنم، به عنوان پادشاه ايران زمين اين پيام را به ملتم، كه در شوم ترين دوران تاريخی وطن اش روزگار تيره ای را مي گذراند مي فرستم.

همانند هر مسلمان معتقدی كه در آستانهء مرگ از وجدان پاك و صفای كامل روح برخوردار است، خداوند بزرگ را به شهادت مي طلبم، از آن وقت كه صرفاً به خاطر جلوگيری از خونريزی هموطنانم ناچار خاك ايران را ترك كردم آنی از فكر سيه روزی تدريجی ملتم، و مخصوصاً اندوه رقت بار شهادت وطن پرستان با نام و گمنامی كه سينه های فراخ خود را در مقابل جوخه های آتش جلادان قرار داده اند فارغ نبوده و با تار و پود وجودم اين رنج های روز افزون را احساس كردم و در این رهگذر از تقدیر خود رضایت دارم، که در این دوران آوارگی ضربات تازیانه سرنوشت، این رنج ملی را بر روح و جسم رنجور من نیز کوفته است.

شگفت اتفاقي ست، در همان لحظاتی كه قلب من از حركت می ايستد، قلوب افسران دلاور ارتش من نيز، كه در تكاپوی نجات وطن بوده اند، پياپی آماج گلوله های دشمنان ايران قرار مي گيرند. من این تقارن را به پیوند معنوی ناگسستنی که بین خودم و این ارتش که ناجوانمردانه در بستر یک دسیسهء ضد ملی و میهنی قرار گرفت، وجود دارد، تعبیر می کنم . و برای اينكه چنين پيوندی جاودان ماند، توصيه مي كنم كه بعد از نجات كشورم، كالبدم درگورستان اين شهيدان جانباخته وطن، مدفون گردد.

من در اين دقايق واپسين شيرينی خاطرات افق ايران عزيز را كه به آن عشق مي ورزم، در برابر تلخی زهراگين مرض جانسوز قرار داده ام. خاطرهء شاليزارهای كرانه های دريای خزر، و مرغزارهای ديلم، خاطرهء قله های پر برف سبلان و سهند آذربايجان، خاطره كوهستان های سبز و خرم زاگرس كردستان، و هامون های عريان بلوچستان، خاطرهء اروندرود خوزستان و هيرمند سيستان، خاطرهء دشت ارژن فارس، خاطرهء حاشيه های كوير سوزان خراسان و كرمان، خاطرهء شهرك ها و دهستان های ساحلی خليج فارس، خاطرهء كوچ عشاير دلير و فداكار، و بطور كلی با انديشه همهء گوشه و كنار آن سرزمين مقدس و مردم  پرتلاش و  پرتوان آن، چشم از جهان فرو مي بندم.

به یاد داشته باشیم که صفحات تاریخ وطن ما، فراز و نشیب های فراوانی را در خود حفظ کرده است؛ ولی همچنان که حملهء اسکندر، هجوم مغول، فتنهء افغان و اشغال متعدد بیگانگان، قادر نشدند مشعل فرهنگ و تمدن باستانی ایران را خاموش کنند؛ مطمئن هستم شعله های فروزان این تمدن و فرهنگ در پرتو انوار خیره کنندهء خود بر این سیاهی اندوهبار چیره خواهد شد، و یک رستاخیز ملی افتخارات نسل حاضر را در تاریخ درخشان ایران ثبت خواهد کرد.

من سرنوشت کشور را به قانون اساسی می سپارم. این قانون اساسی ودیعهء گران بهایی است که انقلاب مشروطیت به ملت ایران ارزانی داشته است، و به همین جهت صیانت و احترام به اصول آن، که بنیان تمامیت ارضی و استقلال میهن ماست، و همچنین شالودهء حاکمیت ملی، متکی بر قومیت تاریخی و مبانی اعتقادات مذهبی مردم این سرزمین بر اساس آن استوار است، بر همه آحاد کشور از واجبات ملی است و پاسداری از آن را به پسرم تاکید می کنم.

امیدوارم او، که اینک در عنفوان جوانی است و جوهر وجودش مانند هر جوان ایرانی دیگر سرشار از غرور ملی است، با درک حقایق این تجربهء تلخ تاریخی که ملت ایران به بهای گرانی اندوخته است، پند زمانه را بیاموزد و فقط به اتکای احدیت متعال و پشتیبانی نیروی مردم و همگامی با آن، پرچم مقدس سه رنگ ایران زمین را در اهتزاز و سرافراز نگه دارد.

ولیعهد جوان را به ایزد توانا و ملت بزرگ ایران می سپارم .

این آخرین اراده من است.

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com