|
چهارشنبه 4 اسفند 1389 ـ 23 فوريه 2011 |
سه تأمل در مورد غياب روز حقوق بشر در تقويم اسلامی
فرح آریا
هر ساله نوزدهمین روز از ماه آذر روز حقوق بشر است. روز 16 آذر ماه نيز روز دانشجو است. همچنين روز 26 ذی الحجه از تاریخ هجری قمری، که 12 آذرماه تاریخ ایرانی است، روز تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی محسوب می شود. در اين ميان، هرچه نگاه کردم، در صفحهء آذرماه تقویم حکومت اسلامی – عربی ايران روزی را اختصاص يافته به روز حقوق بشر نيافتم.
اول آذر ولادت امام علی النقی الهادی ، روز چهارم از همین ماه عید غدیر خم، پنجم آذرماه روز تشکیل بسیج مستضعفان به دستور امام (ره)، هفتم روز نیروی دریایی، نهم آذر روز بزرگداشت شیخ مفید، دهم روز مباهله محمد پیامبر، همان روز شهادت مدرس و روز مجلس، یازدهم روزخانواده و تکریم بازنشستگان، دوازدهم تصویب قانون اساسی و روز جهانی معلولان، سیزدهم روز بیمه، 16 آذرماه روز دانشجو و (آغاز سال 1322 هجری قمری عربها)، هیجدهم معرفی عراق به عنوان مسئول و آغازگر جنگ ، نوزدهم تشکیل شوراهای انقلاب، بیستم شهادت! دستغیب، بیست و چهارم تاسوعا، بیست وپنجم عاشورا و روز پژوهش، بیست و ششم روز حمل و نقل! و روز تجلیل از اسرا و مفقودان، بیست و هفتم رحلت امام زین العابدین و فوت محمد مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه و بالاخره روز سی ام آذرماه شب یلدا نوشته شده است.
1- از حقوق بشر آغاز کنيم که در طول تاریخ مهم ترین موضوعی است که به آن پرداخته شده آزادی خواهان و سوسیالیست ها مفهوم حقوق بشر را یک واژه کاملا سکولار می دانند، اغلب متون مذهبی (انجیل، بودا و قرآن) از مسائل اخلاقی در قالب وظیفه یک انسان نوشته شده اند. ده فرمان حضرت موسی نمونه اخلاقی است. از لحاظ مذهبی، واژه حقوق بشر نخستین بار در انجیل مسیحیان آمد و پیداست که از دیدگاه سکولار غربی بررسی شده اما در عصر روشنگری چگونگی سکولاریزه شدن سنت های مذهبی به چالش کشیده می شود که اولین نسل حقوق بشر این گروه هستند. وقتی پاپ در کلیسا به قدرت رسید، مسحیت کاتولیکی قرون وسطا تبدیل به مفهوم جدید قدرت در کلیسا شد. بعد از جنگهای سی ساله، شرایط برای توجه اندیشه ی سیاسی فراهم و تلاشهایی جهت تضعیف کلیسا انجام شد و سکولاریزم مورد توجه قرار گرفت که میتوان گفت سکولار در حقیقت حافظ حقوق شخصی طبیعی انسان ها برای زندگی امن است و هیچ ربطی هم به وحی الهی ندارد.
سزار بکاریا جرم شناس ایتالیایی به بررسی شدت مجازات و لزوم انطباق مجازات با جرم پرداخته و معتقد است مجازات مرگ برای یک مجرم، فقط از بین بردن حق حیات یک انسان نیست، بلکه یک نوع واکنش شدید اجتماعی علیه شهروندی برای نابود شدن است. آیا این مسئله در خور فهم حکومت جمهوری اسلامی هست؟ اگر بود اکنون گروه گروه از جوانان ما به دلایل پیش پا افتاده یا برنامه کشتارهای از قبل تنظیم شده ی رژیم به جوخه ی مرگ سپرده نمی شدند.
سزار بکاریا، برای از بین بردن مجازات های سنگین در جامعه این گونه بحثها را پیش می کشید اما در مملکت ما نماینده ی قانون و وکیل و قاضی هم نزد این حکومت نه تنها اعتباری ندارند که محکوم هم میشوند. امنیت ملی در سطح گسترده مفهوم حقوق بشر است که خاص شمردن آن، در جهان توازن برقرار می سازد.
2- اما رابطهء حکومت اسلامی با دانشجويان ـ که در تقويم حکومتی روزی هم به منام آن ها است ـ در خور تأمل است. از اوایل استقرار اين حکومت دانشگاه ها اسلامیزه شدند و نظام حکومتی سعی بر اجرای راهکارهایی داشت و دارد که دانشجویان در یک چارچوب خاص در کلاس ها حضور یابند اما با موج مخالفت فعالین دانشجو روبرو شدند.
مشکل زنان دانشجو در محیط آموزشی با فشارهای دیگری از جمله حجاب همراه بود و علاوه بر آن دولت و عوامل آموزشی با تلاشی پیگیر سعی در تفکیک جنسیت نیز داشت. دولت، استادان دانشگاه و کارکنان زن را عملاً حوزهء فعالیت های دانشگاه دور کرد اما همین زنان با فعالیت های مستمر در عرصه های فرهنگی و اجتماعی نقشی پررنگ در جنبش دموکراتیک (جنبش سبز) داشته اند. بعد از تصمیم گیری دولت در تعویض پوشش زنان، بعضی از دانشگاه ها را از جمله دانشگاه الزهرا را مختص زنان دانشجو کرد. اما عملا آنها هیچ آزادی در جامعه ی کوچک شان ندارند و هنوز حجاب نقش عمده ای در این دانشگاه تک جنسی دارد.
بعد از استقرار حکومت دینی جمهوری اسلامی، زمان برای دروس مذهبی بیشتر شد. محتوای کتب درسی نوع جدیدی از الگوی زن ایرانی در مدارس ابتدایی شد . کتاب های درسی امروز، تفاوت فاحشی میان زن و مرد قائل شده است بطوری که این سئوال پیش می آید که: «با تصاویری که در کتاب های درسی کشیده اید چرا استقلال فردی زن را از او گرفته اید؟» البته با توجه به جامعه ایران که روند فرهنگ مرد سالارانه دارد نمی توان انتظار داشت که تفاوت جنسیتی تقویت نشود و به نظر می رسد که هدف کتاب های درسی باوراندن واقعیت های فرهنگی مردسالارانه است و دور از ذهن نیست که در مملکت زن ستیز ما، حتا صفحات کتاب های درسی هم با خط و نقاشی، با زنان سر جنگ داشته باشند و آشکارا زنان را از جایگاه اصلی در جامعه جدا سازند.
اسلامیزه کردن مراکز آموزشی هنوز به شدت دنبال می شود که یکی از مهمترین وجوه آن مسئله ی «تفکیک جنسی» است. ناگفته نماند که تفاوت های جنسیتی از همان ابتدای حکومت اسلامی، پایه های سیستم آموزشی مدارس ایران را شکل داد، یعنی این تفاوت ها ویژگی های بیولوژیکی مردان را متفاوت از زنان نشان داد که همه این ها با هدف بنا کردن اصول شریعت و اشاعه شدید مذهب اسلام بود.
اصولا در جامعه ی ایران مسئله جنسیت و تبعیض جنسی بسیار چشمگیر است که این تفاوت ها در محیط های آموزش مذهبی پررنگ تر می شود.
در حقیقت رابطه ای کاملا پیچیده میان نقش های جنسیتی با نهادهای قدرت و دین وجود دارد که در سال 1357 و بعد از روی کارآمدن این رِژیم ، اقتدارگرایی گسترده و در نتیجه رابطه های جنسیتی بغرنج تر شد و هرچه دایره قدرت مردان در تمام سطوح بیشتر شد، تلاش برای کنترل اراده ی زنان نیز فزونی گرفت.
قوانین تبعیض آمیز از گذشته های دور در خانواده و در جامعه وجود داشته چنانکه تاریخ نشان می دهد که بعضی از خانواده های مذهبی از تحصیل زنان خانواده جلوگیری می کردند و مخالف حضور آنها در مراکز آموزشی بودند. بعد از انقلاب مشروطه نیز اتفاقاتی افتاد که نشان می دهد که تحصیل، برای زنان ننگ بود. اما این تفکر نتوانست زنان را از حضور در عرصه های مختلف آموزشی باز دارد. بعد از سال 1357 و آغاز حرکت های تند بنیادگرایان، حضور زنان دوباره نادیده گرفته شد. مذهبیون تلاش می کنند که زنان را به دنیای سنت بازگردانند و مانع به دست گرفتن بخشهایی از قدرت توسط زنان می شوند و خواهی نخواهی جداسازی آنها از جهان ارزش ها به جهان سنت تاثیرش را بر آموزش زنان نیز میگذارد.
3- و اما قانون اساسی اين حکومت را در نظر بگيريم، با اين ملاحظه که انسان ها چنان در تصوراتی که می پنداریم عين زندگی است غوطه وریم که گاهی رشته ی زندگی از دست مان خارج می شود. این بیان شامل رهبران جهان و بویژه صحنه گردانان ایران نیز می شود. و نمی دانم آنها تا کنون به این مسئله فکر کرده اند که هرآنچه در فکر می پرورانند حقیقت وجود آنها می شود؟
می گویند که قرآن به زبان عربی، مثل ادیان دیگر، پیروان اش را به اخلاقیات جهان شمول راهنمایی می کند که، مثلاً، باید به نیازمندان و فقرا کمک شود و به حقوق زنان احترام بگذارند و به انسان های دیگر آزار نرسانند و مردم و به جامعه خیانت نکنند.
شاید این مسائل انسانی برای دینکاران مفهوم نیست! که درست متضاد گفته های کتاب آسمانی شان رفتار می کنند. قانون اساسی ای که خودشان نوشته اند هر سال به اندازه لاغری و پرواری دمبه ی شیوخ تغییر می کند تا بتوانند شکنجه و زور و ظلم دیگری در آن بگنجانند.
انسان ها در مقام انسانی خود بسیار قدرتمند هستند و تمامی فراز و فرودهای روحی و جسمی زندگی خود را می آفرینند. در حقیقت انسان آفریدگار خوبی است اما بعضی از انسان ها از آنجا که از قدرت سازندگی درونی خود آگاه نیستند برای خود و دیگران مکافات، غم، نگرانی و فاجعه نیز می آفریند.
رهبران حکومت دینی در ایران نیز نسبت به مثبت های وجود انسانی آگاه نیستند و درست از اين جهت است که مدام فاجعه می آفرینند. از مغزی که می تواند مثبت بیاندیشد و سازندگی مملکت را شامل شود، با ایجاد رعب و وحشت، آن گروه از انسان هایی را که توانای شناخت ساختار درونمایه خود هستند، یا در بند می کند یا می کشد.
اینها در گرداب منفی زندگی اسیرند و لاجرم به هیچ انسانی حق انتخاب نمی دهند و دلیل اش را هم به گردن دین و مذهب و جهنم و بهشت می اندازند و این گونه در دنیایی از «وهم» اسیرند. حکومت گران مذهبی، میل به اسم و رسم انحصاری دارند تا با اين نشانه ها گمنامی و پستی خود را مستور کنند.
باری، بدينسان، طبیعی خواهد بود که دین دينکاران در قدرت نشسته مانع شناخت حقوق بشر شوند. يا دانشجویان ایران، که با انواع سرکوب و مانع مواجه اند، از حق انسانی خود دفاع کنند و با جنبش های اخیر ثابت هم کرده اند که می خواهند سیستم آموزشی کشور به کلی تغییر دهند. این تغییر شامل محتوای کتاب ها نیز هست. حکومت ایران نه تنها از مفهوم حقوق بشر درک درستی ندارد بلکه به مراکز آموزش نيز حرمت نمی گذارد. رژیم ایران از مفاهیم حکومت ملی و امنیت ملی، که توجیه کننده ی حقوق بشر اند بدور است و در حقیقت آنها نمی داند که اگر قادر به حمایت از حقوق ملت نباشند ناچار است با مداخلات بین المللی روبرو شود.
اما انسان ایرانی، بر اساس با اعتقادش به سکولاریزم و آزادی و برابری انسان ها، هيچگاه از پا نمی نشيند و همواره با متجاوزان داخلی! و خارجی مبارزه می کند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|