|
چهارشنبه 11 اسفند 1389 ـ 2 مارچ 2011 |
دستگیری موسوی و کروبی؛ تلنگری به شیفتگان سبز
پژمان رحیمی
بالاخره اتفاق افتاد و سران سبزها دستگیر شدند. اتفاقی که حتا طرحش از سوی شیفتگان شیخ و میر به شدت سرکوب می شد و جنبش را پرتوان تر از آن می دانستند که حاکمیت بتواند به "سران" حتا دست بزند. منظور اما رای به ناتوانی جنبش نیست، بلکه هدف نشان دادن توهم آشکار خودشیفتگان سبز است که تنها در لحظه سیر می کنند و هر گونه بحث و نقدی برای کنکاش در گذشته ی جنبش و افق های پیش رو را به مخزن اسرار سینه ی سید سبز ارجاع می دهند و از این ابهام هیجان انگیز لذت هم می برند. همیشه هم عاشق "خاص" و "ویژه" نشان دادن شرایط کشور هستند تا شیفتگی و سطحی گرایی سیاسی خود را توجیه کنند. یک بار خطر جنگ است، بار دیگر بهانه ی "نه" گفتن به جناح راست بهانه می شود، بار دیگر مردم را فرصت طلبانه عقب مانده توصیف می کنند و طرح گسترش ورشد جنبش را بی نتیجه می دانند و حالا هم که دیگر نوبرش از راه رسیده است.دستگیری موسوی از آن "شرایط ویژه" های آنچنانی است که مگر از جانت سیر شده باشی که بخواهی پای بحث و گفتگو را پیش بکشی. از انتخابات تا کنون، هم موسوی و هم جناح مقابل عاشق همین شرایط ویژه هستند. موسوی و یاران شیفته اش هر که ساز مخالف بزند را به لجن می کشند و اتاق انتظار را تزئین می کنند و جناح مقابل هم دست به سرکوب مردم می زند.
کاملا واضح است که موسوی طرفداران سینه چاکی دارد که طبق منافع مشخص و یا برنامه ی نامشخصی از او طرفداری می کنند. خودشان مدعی هستند که کل مردم پیرو آنان هستند و منتقدین را جزو منافقین و دشمنان مردم ارزیابی می کنند. گمان می کنم دستگیری موسوی و کروبی تلنگر خوبی برای طرح مسائل جدید در جنبش است. دستگیری سران سبز طبق تعریفی که شیفتگان سبز از جنبش داشتند آشکارا ضربه ی اساسی به جنبش سبز محسوب می شود. وقتی طرح هدفمند کردن یارانه ها اجرا شد شوخ طبعان سبز با تمسخر می گفتند که چرا طبقه ی کارگر نمی آید توی خیابان و طرح را تعطیل کند! یا وقتی دکتر رئیس دانا دستگیر شد باز هم همان شوخ طبعان می گفتند چراطبقه ی کارگر نمی آید یکی از مدافعینش را نجات دهد!!
من اما به هیچ وجه قصد طرح مقابله جویانه ی چنین سوالاتی را ندارم و به جای آن می خواهم بگویم باید طرح چنین سوالات تلافی جویانه ای را محکوم کرد و به جایش مسئله ی جنبش را درست طرح کرد و امید داشت که این دستگیری ها تلنگری بوده باشد بر نخوت احمقانه ی غالب فعالین سبز که همواره به دیده ی تحقیر به هر نقد و منتقدی می نگریستند و برای لجن مال کردنش لحظه ای را از دست ندادند.
مسئله ی "سازماندهی" نیروهای اجتماعی برای مقابله با دشمنان آزادی وعدالت باید به طور جدی در جنبش فراگیر شود. سوال "چه باید کرد" را خطاب به مردم باید طرح کرد و نه خطاب به سران سبز. جنبش می بایست از وضعیت قیم سالارش خارج شود و شیفتگان سبز هم باید بفهمند که مانع جدی گسترش و پیشرفت جنبش هستند. هر طرح سوالی از سوی این شیفتگان مورد سرکوب قرار می گیرد و منتقدین هم باید ضمن تعیین جایگاه موسوی و اصلاح طلبان در این جنبش، همه ی تلاش خود را برای استفاده از فرصت دستگیری سران سبز بکنند. هیچ کس موافق دستگیری موسوی و کروبی نیست و همه تقاضای آزادی همه ی زندانیان سیاسی و حتا سران سبز را دارند و تردیدی در این نیست اما این دستگیری آزمون خوبی برای نمایش اقتدار واقعی جنبش و طرح درست مسائل جنبش است و همچنین شرایط مناسبی را برای پریدن خواب خوش شیفتگان سران سبز فراهم کرده است تا بدانند پشت سر سپر حفاظتی یک جناح حکومت ایستادن و بازی کردن با مهره های حاکمیت (حالا گیریم مردان خوب خدا!) هم حدی دارد(حتا با توجه به همه ی نظرات مختلف درباره ی رفرمیسم و معنا و نقش رفرم) و نمی توان با توسل به یک جناح جمهوری اسلامی جنبش اجتماعی واقعی را به پیروزی رساند. دل خوش کردن به بیانیه ها و نامه های مزین به آیه و حدیث نتیجه اش تا کنون این بوده که یک روز رفسنجانی همراه سبز است و روز دیگر خائن سبز! سطحی گرایی سیاسی سبزها، قضاوت و تحلیل سیاسی را به مبتذل ترین اشکال خودش کشانده و این همه تحت لوای خیال خوش ضربه ناپذیری سران سبز اتفاق افتاد. دستگیری موسوی و کروبی مرحله ی تازه ای از اعتلای جنبش انقلابی مردم ایران است اگر تلاش لابی هایی مثل احمد منتظری و خاتمی و مطهری به جایی نرسد و اگر برسد هم گزینه های دیگری پیش روی جنبش خواهد آمد که در چهارچوب شرایط گذشته نخواهد بود.گفتگو ادامه خواهد داشت.
در انتها یک دعای سبز هم بکنم که: "امیدواریم ملت غیور سبز بر خلاف ما منافقین و دشمنان مردم ایران(همان منتقدین) به صحنه بیایند و موسوی و کروبی و همسرانشان را آزاد کنند" آمین!
28 فوریه 2011
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |