|
جمعه 13 اسفند 1389 ـ 4 مارچ 2011 |
آزادی و دموکراسی؛ تنها ضامن صلح و ثبات خاورمیانه
سردبيران نشريهء مک لينز
ترجمه و تلخیص از : کیقباد اسماعیل پور
پيشگفتار مترجم
با نگاهی به نقشه ژئوپلتیک دوران جنگ سرد وبعد از آن می بینیم که نتیجه عملی دیدگاه سنتی کشورهای غربی (1)، نسبت به مسائل حل خاورمیانه (وشمال آفریقا)، صف کشیدن دیکتاتورهای وابسته در سرتاسر خاورمیانه بوده است. دیکتاتورهائی که مخوف ترین سیستم های سرکوب و شکنجه را ایجاد کرده تا سکوت گورستانی را بر جوامع حاکم کرده و " صلح و ثبات " مورد نظر غرب را تامین نمایند. در این دیدگاه سنتی، تنها عاملی که، اکثرا، در سیاستهای متخذه غربیان نقشی نداشته است، همانا حقوق شهروندی وحقوق انسانی ملل خاور میانه بوده است. این سکوت گورستانی و سرکوب و خفقان حاکم در طول زمان باعث رشد نیافتن نهاد های دمکراتیک در این کشورها شده که خود ریشه اساسی حاکمیت رادیکالیزم، ارتجاع، و تروریسم رشد یابنده در شرایط کنونی در منطقه می باشد.
شکست عملی سیاست های غربی در طی سال های اخیر در سرکوبی تروریسم در افغانستان و عراق و لبنان و دیگر نقاط خاورمیانه و رشد حرکت های آزدیخواهانه و دمکراتیک در این کشورها باعث گردیده تا اخیرا راه حل های جدیدی برای ایجاد " صلح و ثبات" در خاورمیانه پیشنهاد گردد؛ دیدگاه های جدیدی که در صورت عمومیت یافتن، می تواند بنیان دیکتاتورهای منطقه را بر باد دهد، مردمان این منطقه را در حد پتانسیل تاریخی- فرهنگی شان به آزادی و دمکراسی رساند، و صلح و ثبات واقعی را برای خاورمیانه به ارمغان آورد. این چشم انداز خاورمیانه جدید است.
به خبری از بنگاه سخن پراکنی بی بی سی توجه کنید: «ویلیام هیک، وزیر خارجه بریتانیا نیز در هفته گذشته اذعان نمود که خاورمیانه آبستن حوادث زیادی است. او می گوید گرچه واشنگتن از بابت فقدان دمکراسی در کشورهای تحت رهبری خود نگرانی هائی داشته، اما آمریکا سالها از سیاستی واقع گرایانه! (علامت تعجب از نگارنده) و کوتاه مدت در خاور میانه پیروی کرده اند. او می گوید منافع استراتژیک آمریکا ایجاب می کرد که نگرانی از بابت حکومتهای مستبد و فقدان دمکراسی در کشورهای خاورمیانه را نادیده بگیرد.» ( بی بی سی پرشین 09/02/2011 )
مقالهء با ارزش "چرا فقط راه حل آزادی و دموکراسی است که می تواند صلح و ثبات را برای خاورمیانه به ارمغان آورد؟" در شمارهء اخیر مجله کانادائی مک لین به چاپ رسیده است. اهمیت این مقالهء کوتاه به دلیل دیدگاه متفاوتی است که نسبت به تحولات خاور میانه ارائه می دهد؛ دیدگاهی که نشان دهندهء شروع بادهای تغییر در اتخاذ استراتژی سیاسی غرب در برابر شرایط اجتماعی سیاسی خاورمیانه است. این مقاله که در کوران حوادث تونس نوشته شده بشرح زیر است:
***
انتساب شروع خیزش های اخیر به یک حادثهء خاص در جهان، و یا اقدام یک فرد خاص، در واقع نادیده گرفتن فرآیند تحولات تاریخی است. علیرغم این موضوع، داستان غم انگیز محمد بوعزیزی، به سادگی می تواند شروع حوادث تونس را که سریعاً به مصر و بقیهء خاور میانه گسترش یافت توضیح دهد. بررسی حوادث اخیر می تواند راه های برون رفت از بحران های اجتماعی اخیر خاورمیانه را نیز به ما نشان دهد.
محمد بو عزیزی، جوان تونسی که خود را به آتش کشید، به تمام معنا یک جوان سخت کوش، اگر چه تند مزاج و عصبی، 26 ساله ای بود که با فروش سبزیجات و میوه در شهر سیدی بویزید تونس گذران زندگی می کرد. او مجبور بود با در آمد روزی 5 دلار خود، هزینهء خانواده و هزینه مدرسه خواهرش را بپردازد. در دسامبر گذشته هنگامی که چرخ گاری او، بدون هیچ دلیل مشخصی، توسط پلیس توقیف شد، او به نزدیکترین ایستگاه پلیس محل خود رفت تا گاری خود را پس بگیرد ولی در خواستش با خشونت تمام رد شد. اینجا بود که او از روی ناعلاجی و بعنوان آخرین حربه، و بعنوان اعتراض، خود را آتش زد. او خود را آتش زد تا شاید بتواند فریادش را بگوش مردم تونس و جهانیان برساند و از ظلمی که براو و مردمان میهن اش می رود دنیا را آگاه سازد. این اقدام به غایت عاجزانهء محمد بوعزیزی، عامل جرقه زدن شورش های عمومی در کشور تونس و نهایتاً شعله ور شدن قیام مردمی و فراردیکتاتور تونس شد.
بعداً دامنهء قیام تونسیان به مصر کشیده شد و در آنجا نیز طوفان قدرت مندی بپا کرد که حسنی مبارک را در اولین قدم، پس از سی سال حکومت، وادار به عقب نشینی و اعلام عدم شرکت در دورهء آیندهء انتخابات ریاست جمهوری مصر نمود. تاثیر قیام تونس به مرور دیگر کشورهای دیگر خاورمیانه را نیز فرا گرفت، به شکلی که پادشاه اردن نیز مجبور شد تا نخست وزیر خود را عوض کرده و دستور اجرای اصلاحات سیاسی را صادر نماید.
در یک کلام، اگر به خواسته های بوعزیزی نگاه کنیم می بینیم که بخشی از خواسته او سیاسی و بخش دیگر آن اقتصادی بود. این فروشندهء دوره گرد تحصیل کرده دانشگاهی، تحت فشار مشکلات اقتصادی موجود روحیه خود را باخته و پس از توقیف چرخ دستی اش، و پس از شکست در مراجعه و پاسخگوئی مامورین دولتی، جان خود را در آتش افکند. عملکرد این جوان تونسی، فارغ از نتایج بعدی آن، گسترش قیام ها در تونس و مصر و دیگر کشورها، بخودی خود نشان دهنده مشکلات و مسائلی است که در کل منطقه خاورمیانه ریشه دوانیده است.
با نگاهی به درآمد های کشور مصر می بینیم که این کشور 83 میلیونی در آمدهایش شامل: حدود 5 میلیارد دلار عوارض عبور کشتی ها از کانال سوئز، درآمد متغیری از صنعت گردشگری، و یک بسته کمک مالی سخاوتمندانه از طرف دولت آمریکا است، مجموعهء درآمدهائی که به هیچ وجه قادر به نجات مردم مصر از چنبره خرد کنندهء فقر موجود نیست. در سال های اخیر، کشورهائی با وضعیت اقتصادی مشابه مثل برزیل، هندوستان و چین توانسته اند تا با استفاده مزیت نسبی و توانائی ها و منابع خود و با برنامه ریزی اقتصادی مناسب به سمت یک اقتصاد رو به رشد حرکت کنند، ولی این امر در مصر اتفاق نیفتاده است.
اگر به شرایط موجود مصر، کنترل منابع تولید و فساد دولتی را نیز اضافه کنیم آنگاه نتیجه اش سقوط ردهء درآمدی کشور مصر تا ردهء 137 ام (6200 $ در سال) کشورهای جهان خواهد بود. تونس در چنین مقام مقایسه ای از موقعیت نسبتا بهتری برخوردار بوده و با در آمد نسبی (9500 $ در سال) در ردهء 114 ام کشورهای جهان قرار گرفته است. در تونس نیز کنترل منابع تولید و فساد یک عامل اساسی فقر عمومی محسوب می گردد.
مبارک در طی سی سال حکومت خود همیشه می گفت که فقط دو راه برای ادارهء کشور مصر موجود است: سیاست مشت آهنین ( اعمال خشونت ) و یا تسلیم کشور به حزب ممنوعهء اخوان المسلمین. لکن او دامنهء حذف نیروهای فعال اجتماعی را بنحوی گسترده نمود که نه تنها در برگیرنده اخوان المسلمین، بلکه شامل تمامی گروه های سکیولار غیر مذهبی نیز شد. تا جائی که عملاً کسی جز حسنی مبارک شانس کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری را نداشت و، در یک مورد خاص، نیز که شخص دیگری کاندید شد، نهایتاً سر از زندان دولت مصر در آورد. در خلال این مدت قانون وضعیت اضطراری، از سال 1980 به بعد، اعمال و کنترل کامل مطبوعات نیز توسط دولت انجام می شده است.
در سال گذشته «خانهء آزادی» (دیده بان دمکراسی و آزادی) (2)، کشور مصر را در ردهء دوم پایین ترین کشورهای جهان به لحاظ حقوق و آزادی های سیاسی شناخت و اینک ما شاهد یک حرکت عظیم اجتماعی، با جوهرهء تغییرات سیاسی معنی دار، در سرتاسر خاورمیانه و شمال آفریقا هستیم؛ حرکتی که چیزی شبیه به آن را در سال 1989 در خیزش مردم کشورهای اروپای شرقی علیه رژیم های سرکوبگر حاکم کمونیستی شان دیده بودیم. آن خیزش ها در آن زمان نیز دارای مضمون عمیق "مطالبهء حق حاکمیت مردمی" بود.
در شرایط کنونی ِ دنیای حاضر ضرورت تغییرات سیاسی و اقتصادی در جهان بطور ملموسی مشروعیت یافته و دمکراسی و آزادی به اهداف قابل دسترسی برای ملل تاریکی زدهء جهان تبدیل شده اند. اینک تمامی ملل جهان برای ملت های دیگر و بویژه برای مردم خاورمیانه و شمال آفریقا، آرزوی خوشبختی و سعادت و صلح و ثبات دارند.
به موضوع مصر برگردیم، در مورد روابط این کشور با اسرائیل، سوای روابط نظامی، حتی روابط غیر نظامی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در واقع برای دنیا نگرانی های مشروع بسیاری وجود دارد که می خواهد بداند در نبودن مبارک، مصر چگونه عمل خواهد کرد. از طرفی تجربهء انقلاب اکتبر 1917 روسیه و تجربهء انقلاب 1977 ایران باعث شده تا مصریان و دیگر ملل خاورمیانه محتاط عمل کرده و نگران احتمال به سرقت رفتن انقلاب شان توسط نیروهای رادیکال باشند. البته شواهد زیادی وجود دارد که اگر که فرآیند دمکراسی بشکل صحیح و کنترل شده ای پیش رود این اتفاق نخواهد افتاد. حرکت جریان اخوان المسلمین تا کنون و نقش معتدل و میانه رو ای که در جریان جنبش عمومی مردم بازی کرده است خود نشان دهنده ظرفیت های موجود جامعهء مصر می باشد.
در یک کلام، دموکراسی عملی بهمراه رشد اقتصادی قدرتمند، می تواند بهترین تضمین "ثبات و پایداری" دراز مدت یک جامعه باشد. شهروندان یک کشورکه دارای بنیان های دموکراتیک و اقتصاد پویا می باشد معمولاً حاضر به نابود کردن فرصت های موجود کشورشان نخواهند بود و، مثلاً، حاضر نخواهند شد که کشورشان را در یک جنگ بیهوده درگیر کنند و یا سکان هدایت کشورشان را به یک فرمانروای سرکوبگر بسپارند.
بهرحال، محمد بوعزیزی، با زندگی و مرگ خود، برای ما شاهدی از یک انسان غیر مذهبی و غیر متعصب و غیر آشوبگر سیاسی بود؛ او یک شهروند عادی بود، شهروندی که تنها خواسته اش شرایط زندگی مناسب و داشتن یک حکومت منصف، مسئول، و پاسخگو بود.
اینکه داستان محمد بوعزیزی تبدیل به یک اسطوره شد، اسطوره ای که راهنمای جنبش عظیم مردم تونس و شمال آفریقا گردید، خود نشانگر خواسته عمومی همهء شهروندان این منطقه برای داشتن یک "زندگی آزاد" است.
بی مناسبت نیست اگر یکی از آخرین جملات حسنی مبارک خطاب به ملت مصر را یاد آورشویم که گفت :" خط باریکی بین آزادی و هرج و مرج وجود دارد". براستی اگر انسان ها به آزادی اعتقاد نداشته باشند بسادگی حرکت آزادیخواهانه شان می تواند به آشوب طلبی بیانجامد.
(1) : اگر در این مقاله سخنی از سیاست های بلوک شرق به میان نیامده فقط به این دلیل است که بلوک شرق و شوروی سابق در حال حاضر نقش تعیین کننده ای در سیاست های خاور میانه ندارند و گرنه عملکرد سازمان های امنیتی آن بلوک در رابطه با شهروندان خودشان و سیاست خارجی اعمال شده آنان در رابطه با حکومت های مورد حمایت شان در منطقه نتایج بغایت دهشتناکی برای مردمان آن کشورها داشته است که مورد بحث این مقاله نیست.
(2) خانه آزادی یک سازمان حقوق بشری اصلاح طلب است که در سال 1941 برای حمایت از تغییرات دموکراتیک و استقرار حقوق بشر در کشورهای غیر آزاد تاسیس شد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |