|
چهارشنبه 10 فروردين 1390 ـ 30 مارچ 2011 |
صدای «نااميدی» از «سبز اميد» در افق صدای امريکا
ماشاالله عباسزاده
نقش رسانه و سياستهای حاکم از سوی مديران در سطوح مختلف رسانهها در فرايند پردازش، تهيه، تدوين و سپس انتشار اطلاعات و اخبار، همگی از عناصر تعيين کنندهء رويکردها و رهيافتهای موجود در رسانهها میباشند که در اين ميان مخاطبان نيز به تناسب سياستهای جاری، تاثير میپذيرند. آموزهء رسانه به مثابه پيام و کارکرد خود "پيام" در ميان جوامع در شکل گيری افکار عمومی حول موضوعی مشخص و بروز و ظهور کنشهای نو و مطالبات تازه در ميان شهروندان تاثيری آشکار داشته تا جايي که کماکان نظامهای ديکتاتوری جهان، حتا در زمانهای که " عصر ارتباطات " مي خوانندش، از گستردگی ابزار رسانه ای و "فراگيری آگاهی" هراسی همواره دارند و در اين مسير بالاترين ميزان فشار، از زندان تا اعدام، را بر کوشندگان حوزهء روشنگری و روزنامه نگاران منتقد اعمال مي کنند.در تأثير سترگ و نقش شگرف رسانهها و آگاهی، از دير باز هم از سوی معرفت شناسان مشرقی همچون مولانا (جان نباشد جز خبر در آزمون / هر که را افزون خبر جانش فزون) و هم از سوی پژوهشگران عهد مدرن همچون «مک لوهان» ها سخنهای بي شمار گفته و نوشته شده که نگارنده از بيش پردازی به موضوع مي پرهيزد.
حوزهء "ميدان تاثير" پيام از سوی برخی از رسانههای نوين و فرا الکترونيک چنان معادلههای تازه آفريده که بخشی از اشکال رسانههای نه چندان دور به لحاظ زمانی، هم اينک در زمرهئ رسانههای پيشينی محسوب شده و از دور خارج و شايد هم به دور روند. همهئ رسانههای نوشتاری چاپی در اين چنبره اند. در مقابل، ديگر رسانههای نو ظهور فرامرزی، همچون ابر رسانهها، ماهوارهها و رسانههای موج سومی اينترنت و شبکههای روئيده از دامنهء آن (همچون فيسبوک و تويتر و غيره) بلای حکومتگرانی شده که در بازبينی و کنترل آن نه "محتسب" و "سانسورچی" جوابگو است و نه تفتيشهای خانه به خانه. ارتش سايبری که هم اينک جای محتسب نشسته را يارای نبرد با دانائی نسل نوی مدام تازه طلب و نو جو نيست؛ نسل و رسانه ای که حصار انحصار رسانههای پيشتر در اختيار خودکامگان را فرو ريخته و هم اينک هر وبگاه و وبلاگی، خود خبرگزاریهای شخصی هستند که تازهترين نماد تغيير برای کهنترين صور قدرتهای سياسی در هزارهء سوم اند.
رسانههای برون مرز فارسی زبان
پس از شورش ِ کشور کـُش و سرزمين سوز ِ سی و دو سال پيش، که منجر به حاکميت جماعتی مجنون و مفتون از سوی دينکارانی تبهکار گرديد، و پس از کشتار جمعی از ارتشتاران نظام پادشاهی پيشين، "رسانههای آزاد" نخستين قربانيانی بودند که به فرمودههای فقهی آيت الله خمينی به محاق تعطيلی رفتند و در ادامهء مسير رسانه ستيزی، نشريه خوانان جوان شهر نيز تيرباران شدند و ادامهء اين مسير جايی بود که آقای خمينی اظهار ندامت نمود که اگر از اول طناب دار در ميادين بر پا مي ساختيم و قلمهای فاسد را مي شکستيم به اين مزاحمتها نمیافتاديم.
در اين ميان، روزنامه نگارانی، راهی سرزمينهای دور شدند و به تناسب توانشان رسانههايی ايجاد نمودند اما در هوای پر هياهوی جامعهای "فقه زده" و "توده پرور" و "امّت محور"، هيچ صدای درستی به گوش نمیرسيد. پس از چندين راديوی کمتر حرفه ای همچون راديو عراق - در زمان جنگ - و راديو کويت که عمدتاً به پخش موسيقی ايرانی مي پرداخت، و صدای مقاومت راديوهای صدای مجاهدين خلق و درفش کاويانی و غيره، رسانه ای حرفه ای و بی طرف در انعکاس رويدادهای ايران انقلاب زده و اندکی بعد جنگ زده وجود نداشت و نسلی، از موسيقی جز مارش نظامی جبهههای جنگ و آژيرهای خطر، "نت" ديگر نمي شناخت. راديو بی بی سی که از متهمين به راه اندازی و تقويت انقلابيون بود کماکان مخاطبانی از هر دو سوی شهروندان نگران و شوريدگان در ميدان داشت و عملاً يکی از حرفه ایترين منابع اطلاع رسانی به شمار مي آمد. در اين راستا، راديو صدای اسرائيل نيز نقشی تاثير گذار داشت و با مشی خبری تحليلی به ارائهء اخبار و اطلاعاتی مي پرداخت که صدای منحصر به فرد گويندگان آن در برنامه ای يک ساعته، در روستاهای ايران نيز طرفدارانی داشت.
سرويس فارسی صدای آمريکا "V.O.A"
در ميان مجموعهء رسانههای راديويی و تلويزيونی در تبعيد که، پس از حاکميت قوم فقها در تهران، از بغداد و وبن و برلن و آمستردام و تل آويو سر بر آورد و در لوس آنجلس به فراوانی رسيد، راديو صدای آمريکا با وزن و نظمی تازه و با حضور تنی چند از روزنامه نگاران ميهن دوست پيشينی پديدار گرديد و به تناسب افزايش مطالبات روزافزون مدنی خواهی ايرانيان، خاصه نسل نو در مقاطعی از تاريخ - سه دهه گذشته - تغيير شکل و بعضاً ماهيت داد. بخش فارسی صدای آمريکا (Voice of America Persian service- که در سال 1942، سی سال قبل از برکناری نظام پادشاهی پيشين، به شکل راديويی تأسيس گرديده و در آغاز راه اندازی اش اهدافی کمتر همسو با سياستهای فعلی مورد نظر بوده است) هم اينک فراتر از نقش يک رسانهء صرف، يکی از مهمترين ابزارهای گفتگو و انتقال پيام از دولت آمريکا به افکار عمومی ايران است ـ تاکيد مي شود که شايد يکی از تنها روزنههای ارتباطی با جامعهء ايران است و نه الزاماً فارسی زبانان جهان که بی بی سی با رويکردی بيشتر فرهنگی از افغانستان و تاجيکستان و ايران پوشش مي دهد.
دوم خرداد هفتاد و شش که، با گفتمان اصلاحات محمد خاتمی، "نسلی سياسی" فرا روئيد و شهروندان گاه به تماشای دعوای لحاف ملايان و گاه نيز به مشارکت پر هزينه در براندازی میپرداختند، صدای تغيير تا واشنگتن مي رسيد و در اين مسير صدای آمريکا با زبان زمانه در ايران همنوايی مي نمود و همزمان با استفاده از عناصر اصلی "فرم" و " محتوا"، که رکن رکين بهبود کيفيت و يا تنزل ماهيت امور رسانهای اند، بهره می گرفت.
شبکهء تلويزيونی صدای آمريکا، که پس از تغيير شکل از راديو به تلويزيون، کماکان "صدا" خوانده مي شود، در طول سه دورهء مديريتی دچار فراز و فرود بيشماری گرديد. همانگونه که "نسلی"، پس از دوم خرداد، سياسی شدند و آن مطالبات فزايندهء مدنی و مدرن ايرانيان تا جنبش سبز ملی فعلی مستمر است، با صدای آمريکا نيز همان نسل به انضمام نسلی تازه تر "رسانه" ای شدند و صدای آمريکا، به عنوان يکی از منابع اصلی تأمين اخبار، مورد رجوع شهروندان قرار گرفت.در اين ميان پوشش خبری اسامی کوشندگان سياسی و مدنی از سوی صدای آمريکا جانی تازه به بدنهء فعالين سياسی داخلی مي بخشيد و هزينهء پاسخ گويی را برای مسئولين سرکوبگر، بالاتر میبرد.
وقايعی چون هجدهم تير ماه، قتلهای زنجيرهای، تحصن نمايندگان موسوم به اصلاح طلب در اعتراض به ردّ صلاحيتشان در مجلس هفتم، ـ به ويژه با حضور دو مهمان ثابت چهار شنبه شبهای پيشين که در واقع دو سبک روزنامه نگاری "توسعه گرا" و " افشاگر " را در قالبی نو و تازه از "مکتوب" به "گفتاری" ارايه مي نمودند - نقطهء اوج مراجعهء افکار عمومی ايران به صدای آمريکا بود که طی آن، بر اساس برخی از آمارهای بولتنهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از ۲۸ ميليون تا ۳۲ ميليون بيننده جذب برنامههای صدای آمريکا شده بودند. در اين ميان، حضور برخی از کنشگران مدنی و کوشندگان سياسی که پيشتر از اصلاح طلبان حکومتی بودند، و سر ريز اطلاعات و اخبار نو و تازه، به مراتب در محبوبيت اين رسانه در ميان شهروندان از يکسو، و به همان تناسب، به نفرت حاکميت جمهوری اسلامی از سوی ديگر مي افزود.
تظاهرات ۲۵ بهمن و تغيير تازه در صدای آمريکا
پس از کودتای بی محابای انتخاباتی از سوی محافظه کاران در ايران که راضی به تمکين و پذيرش آرای کانديدائی نشدند که از سوی شورای شش نفرهء فقهای نگهبان که خود همگی منصوب مستقيم مقام ارشد رهبری نظام ولايی فقاهی ايران آقای خامنهای هستند، تائيد شده بودند، شعار مطالبهء ابطال انتخابات و يا احقاق آرا در قالب "رای مرا پس بده " و يا "رای من کو" طنين انداز شد. در ادامهء مسير، مطالبات بنيادين و اصلی و اساسی نسل نوی به پا خاستهء ايران رخ نمون شد و، به تناسب رشد فزايندهء مطالبات شهروندان ناراضی، دو نمايندهء ارشد جنبش سبز نيز، به تنظيم سياستهای خود در منشورهای ارسالی اقدام مي کردند و بعضاً در ايستگاههای ايدئولوژی جا مي ماندند.
از ظهر عاشورا، که اوج شعارهای تغيير بنيادين و يا به تعبير کارگزاران حکومت دينکار حاکم "ساختار شکن" (همچون "دين از سياست جدا"، و يا تاکيد بر شناسههای ملی ربوده شدهء مبنی بر "جمهوری ايرانی" - که تأکيد اکيد و مصرحی بود بر نظام سکولاريسم) خيابانهای تهران و چند شهر بزرگ کشور را درنورديد، صدای آمريکا کماکان، بی هيچ توجهی به چند صدايی بودن اين جنبش متنوع، همسو با بيانيه های منتشره از سوی دو نمايندهء ارشد جنبش سبز داخل و ديگر اعوان و انصار برون مرز نشين شان، به پخش برنامه مي پرداخت تا اينکه: بر اساس يک نظر سنجی صورت گرفته مشخص گرديد که ميزان توجه افکار عمومی ايرانی به صدای آمريکا کاهش چشم گيری داشته و نه تنها وقايع و رويدادهای جنبش سبز ميزان مخاطبان را افزايش نداده بلکه کاهشی نيز به چشم مي خورد.
ادامهء خيزش ايرانيان، که در آن کار به مصادرهء مناسبتهای تقويمی اصولگرايان نيز کشيده شده بود تا جائي که "اياّم الله" های پيشين حکومتی يکی پس از ديگری جای خود را به "اياّم الناس" مردمی داده و در ميانهء اين راه "روز قدس" به روز ايران و "سيزده آبان" به روز "مبارزه با ستم داخلی" تغيير شکل می دادند، به بازنگری سياستهای صدای آمريکا نيز انجاميد. پس از يک دوره سکوت و سکون در تظاهرات خيابانی، همزمان با اوج خيزش "مصر"يان، بار ديگر شهروندان ايرانی، اين بار کاملاً متفاوت تر از گذشته، اصل نظام ولايت فقيه را نشانه گرفته بودند و به شعار اوليهشان مبنی بر "موسوی و کروبی بهانه است، اصل نظام نشانه است" جامهء عمل پوشيده بودند.
"نشانههای نو" از نا اميدی "سبز اميد" در صدای آمريکا
پخش صدای جوانان مبارز حضور يافته در خيابانهای تهران (که در يکی از برنامههای افق،که به اظهارات آخرين تتمههای اصلاح گرايان حکومتی از "مهاجران" حلقه لندن اندر حکايت تطهير زندگی مالی خامنهای نقد دردمندانه ای مي کرد)، همچنين انعکاس قيامت نشدن ايران پس از بازداشت دو تن از نمايندگان ارشد جنبش سبز در داخل کشور، و نيز نقد آشکار يکی از روزنامه نگاران ثابت تفسير خبر از مشکوک بودن منشورهای منتشره از سوی " سبز اميد"، و ماجرای مديريت مردان نامرئی حوزهء امنيت بر سايت کلمه و نامطمئن شمردن آن از سوی آگاهان در صدای آمريکا، همه نشانههای آشکاری هستند که تيم رسانهای کاخ سفيد به "رويکرد تغيير" رغبت کرده اند و، بنا بر شواهد و قرائن، اين مسير ادامه میيابد.
افزايش حجم مهمانان از سويههای سياسی مختلف در روزهای پايانی سال پيش که در واقع ماه آغازين مديريت جديد صدای آمريکا بوده است نويد "پيام " تازه از بهار نود مي دهد. حضور همزمان آقای رضا پهلوی، يکی از اصلی ترين چهره های آلترناتيو احتمالی نظام دينی در دو برنامهء پر بيننده، آن هم تنها چند روز مانده به آغاز سال نوی ايرانيان، دغدغههای تازه ای از بيم و شکوفههای اميد ميان همهء کوشندگان سياسی داخلی و خارجی ايجاد نمود.
مواضع مردمی و مدنی شاهزادهء پيشتر جوان ايرانی که اکنون پای در سنين "جا افتادگی سياسی" می گذارد، و تأکيد مؤکدشان بر ضرورت همگرايی مطلوب - حتا با شيخ مهدی کروبی و مير حسين موسوی - تا نفی نظام دينکار فقهی فعلی، گزينه تازه ای است از همهء برگههای موجود روی ميز تصميم خاورميانه سازان امروز. "مخاطب قرار دادن مستقيم مردم ايران از سوی باراک اوباما، انگشت اشارهء تاکيدیشان بر نسل جوان در پروسهء تغيير، عدم تاکيد بر مقولهء انرژی هستهای (که گوئيا حل معضل را به نظام جايگزين آتی آن هم تا يکسال باقی مانده حضورش واگذارد)، صدور قطعنامهء جديد شورای حقوق بشر عليه نظام بی نظم فقها، که مي تواند به ارجاع پروندههای نقض حقوق بشر به شورای امنيت سازمان ملل متحد منجر شود، همهء آن نشانههای شتاب آگين تغييراتی است که نخستين بار پس از غائلهء غرور آفرين ايرانيان در 25 بهمن از برنامه "افق" صدای آمريکا، تنها چند روز پس از انتصاب "رامين عسگرد"، مدير تازه نفس صدای آمريکا که به ايجاد "نظم نوين رسانه ای" در صدای آمريکا می انديشد، پديدار شد. او "ديپلمات ورزيده"ای است که حسب زندگینامهء منتشره اش در وبسايت صدای آمريکا - که اين مهم خود نخستين نشانهای از شفاف سازی بيشتر و اصلاح آشفته گي های موجود است- در دانش خويش صاحب تجاربی است وسيع و گسترده که فارغ از "ديپلماسی عمومی" مشاوره سياسی و ارتباطی ژنرال ارشدی که فرماندهی نبردهای نوين منطقه خاورميانه را راهبری میکند بر عهده دارد. مسير حاضر با "پارازيت" حضور شاهزاده ای که تصميم به جنگ با "افسردگی" خانوادهها و وادادگی و مأيوسی سياسی ايرانيان گرفته است، پيام تازه ای از "نشانه شناسی" پديدهء "دگرديسی" و "تغيير" را بر دست اندرکاران حوزهء علوم ارتباطات از يکسو و منظر ديد افکار عمومی ايرانيان از سوی ديگر مي دهد؛ روندی که برآيندش باب طبع "سهم انديشان" پيشينی سفرهء "بی نقطهء خاکستری" ولی امر مسلمين نخواهد بود.
* کارشناس ارشد اطلاعات و اخبار و رسانههای وزارت کشور در دولت اصلاحات
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |