|
چهارشنبه 10 فروردين 1390 ـ 30 مارچ 2011 |
زندگی زنان مطلقه زیر نقاب تأهل
نقل از سايت خبرنامهء ملی ايرانيان
“گفتم شوهرم مرده است. اینطوری از لبخندهای موزیانه مردهای همسایه زنان همسایه در امانم. راستش را بگویم، دوست ندارم که دائم برای همه، اتفاقات زندگی ام را توضیح بدهم.”
بسیاری از زنان ایرانی پس از گذر از مرحله طلاق واقعیت وجودی این مرحله از زندگی خود را کتمان می کنند، برخی از آنان سعی می کنند حلقه ای زرد رنگ تر از گذشته بر دست کنند تا زردی اش به هر نگاه و قضاوتی، فرمان ایست بدهد و گروهی دیگر – گاه حتی با داشتن فرزند- در محیط کار و یا زندگی به گونه ای رفتار می کنند که هرگز از خیابان ازدواج گذر نکرده اند.
“نرگس” که دو بار ازداوج ناموفق داشته و این روزها ترجیح می دهد که خود را به عنوان زنی بیوه به جامعه معرفی کند در پاسخ به این پرسش که چرا ترجیح می دهد نقابی از تاهل برچهره زندگی داشته باشد، میگوید: “هزار دلیل برای جدا شدن وجود دارد. اعتیاد، خشونت همسر، تضادهای طبقاتی و فقر… ولی فرقی نمیکند که تو به کدام دلیل از همسرت جدا شده ای. برای جامعه و خانواده ات فقط یک چیز اهمیت دارد: اینکه تو یک زن مطلقه هستی!… وقتی میخواهی نقطهء پایان را بر خط زندگی مشترکت بگذاری همه در کنارت هستند و از تو و تصمیمت دفاع میکنند. ولی همین که از همسرت جدا میشوی تازه میفهمی شروع دوباره سخت تر از آن است که فکر میکردی. مهر طلاق، انگار مهر اطرافیان را کم میکند و انصاف را از یادشان میبرد. سایه زندگی قبلی ات مثل یک کابوس دیگران را میترساند و از تو دور میکند. درد این دوری وقتی زیاد میشود که نزدیک ترین عزیزانت در هزار پرده و لفافه به تو بفهمانند طلاق گرفتن مثل بیماری واگیردار است که ممکن است به آنها نیز سرایت کند و دامن زندگی شان را بگیرد. برای همین ترجیح می دهم که بگویم شوهرم مرده است.”
طلاق، یکی از سخت ترین تجارب جدایی در دنیا
به اعتقاد روان شناسان مرحله طلاق یا جدایی، یکی از سخت ترین تجارب جدایی در دنیا محسوب می شود. می گویند فردی که طلاق را تجربه می کند، آسیب بیشتری را متحمل می شود تا فردی که عزیزانش را بر اثر مرگ از دست میدهد، چرا که اولین حس غالب بر فرد پس از جدایی، احساس طرد و کنار گذاشته شدن است. مریم سعیدی روانشناس، در این خصوص می گوید: “در ابتدا افراد دچار بحران شدیدی می شوند و همواره از خود می پرسند که چرا این اتفاق برای من افتاد؟”
وی معتقد است بسیاری از افراد در این مرحله برای اثبات خوب بودنشان به دیگران، از کوبیدن طرف مقابل شروع می کنند و معایبش را به کرات تکرار می کنند تا بدین طریق معایب و میزان سهم خود را در بوجود آمدن این جدایی بپوشانند.
واقعیت این است که در مرحله طلاق فقط “زن و مرد” نیستند که دچار بحران می شوند بلکه جدایی، دو خانواده طرفین را هم تحت تاثیر قرار می دهد و در آنان نیز احساس خشم، ناراحتی و اجحاف ایجاد می کند.
سعیدی با تاکید بر این که در این مرحله آسیب پذیری زن بیش از مرد است میگوید: “زنان دچار مسائلی می شوند که مردان در مرحله طلاق با آن روبرو نمی شوند و این امر بر زخم های ناشی از طلاق آنان می افزاید. دیدگاهی که جامعه نسبت به یک زن مطلقه دارد و جریاناتی که برای زنان در این مرحله پیش می آید زنان را آسیب پذیرتر از مردها می کند.”
این روان شناس همچنین معتقد است که مشکلات مالی برای زنان در هنگام طلاق پررنگ تر می شود .او میگوید: “زنان در رسیدن به استقلال مالی نسبت به مردها- در حالت کلی- ضعیف تر هستند به طوری که در بسیاری موارد میبینیم زن و مرد در شرایط و شغل برابر، دستمزدهای یکسان دریافت نمی کنند، بدین ترتیب علاوه بر مشکلات عاطفی، مساله اقتصادی نیز بر زنان در این مقطع از زندگی فشار مضاعفی وارد می کند.”
زنانی که سرپرستی فرزندان را عهده دار می شوند نسبت به سایرین، مشکلات بیشتری را متحمل می شوند. این روانشناس حضور فرزند را راهی برای کینه جویی طرفین دانسته و می گوید: “وجود فرزند در طلاق موجب می شود تا زن و مرد و گاه، خانواده های آنان به واسطه کشمکشی که برای حضانت فرزند ایجاد می کنند، تسویه حساب های شخصی شان را انجام دهند و در واقع از طریق حضور بچه از یکدیگر انتقام جویی کنند.”
او معتقد است بسیاری از افراد پس از این دوران، مهاجرت به خارج را راهی برای برون رفت از طلاق می دانند. وی می گوید: “بسیاری از افراد به خصوص زنان در مرحله طلاق تصمیم می گیرند از ایران خارج شوند چرا که به طور ناخود آگاه می خواهند در جایی حضور پیدا کنند که کسی آنان را نشناسد و در بسیاری موارد زنان طی دوران زندگی زناشویی ناموفق تجربه لذت آمیزی از زندگی خانوادگی ندارند و معنای دوست داشته شدن را هرگز نمی فهمند بنابراین از تشکیل زندگی مجدد سر باز می زنند.”
سعیدی زنان را در این مرحله به چند گروه تقسیم کرده و خاطر نشان می کند: “دسته ای از زنان در این مرحله از زندگی تصمیم می گیرند هرگز ازدواج نکنند و زندگی زناشویی را ناخوشایند می دانند، حتی برخی از آنان از حضور در مراسم عروسی و شروع یک زندگی احساس ترس و نگرانی دارند و هرچه مربوط به مراسم عروسی باشد را تداعی کننده احساس ناراحتی و بدبختی ها می دانند. حتی برخی از زنان در مراحلی که در دادگاه حاضر می شوند بنا به شرایط روحی که دارند، تمام قوانین را علیه خود می دانند و تصورشان بر این است که قانون هیچ حمایتی از آنان نمی کند، به همین علت نیز نسبت به قوانین کشورشان بی اعتماد و گاه متنفر می شوند.”
وی میافزاید: “برخی از زنان نیز طلاق را یک مرحله آزادی دانسته و آن را رسیدن به آرامش می دانند، به خصوص زنانی که مدت طولانی در زندگی تجربه تلخی داشته اند، پس از طلاق و به آرامش رسیدن حاضر نیستند استقلال خود را از دست دهند که اگر هر یک از موارد فوق ریشه یابی و درمان نشود فرد را از ادامه زندگی خانوادگی باز می دارد.”
صاحبان یک ارث تاریخی
“جامعه ایرانی هویت مستقلی برای زن قائل نیست. تا زمانی که در خانه پدری زندگی می کنی، جنس ذکور خانواده از پدر و عمو و دایی همه وهمه صاحبت هستند، حتی اگر برادرت کوچکتر از تو باشد به دلیل جنسیتش می تواند برایت باید و نباید تعیین کند”.
شهره حقیقت عکاس خبری است. او که عنوان ”زن مطلقه” را در دو جامعه ایرانی (در داخل وخارج از کشور) تجربه کرده است در ادامه می گوید: “اینجا دیگر میزان دانایی و تحصیلات و سن مطرح نیست بلکه فقط وفقط جنسیت تعیین کننده است. از مرز خانواده پدری هم که گذر می کنی، صاحب دیگری بنام “شوهر” از راه می رسد و جامعه او را به رسمیت می شناسد. که البته این امر دربسیاری موارد از جامعه فراتر رفته و قانون نیز، شوهر را صاحبت می داند. بدون اجازه رسمی شوهر امکان خروج از کشور وسفر نداری، راستش گاهی برای زنان مطلقه نه پایی برای ماندن ونه راهی برای رفتن باقی می ماند.”
او در پاسخ به این که آیا نگاه جامعه ایرانی داخل کشور به یک زن مطلقه با نگاه جامعه ایرانی در خارج از کشور متفاوت است، میگوید: “گویی نگاه به این امر، مرز جغرافیایی نمی شناسد و نگاه به زن مطلقه یکسان است وعلتش هم این است که هنوز جامعه ایرانی طلاق را نپذیرفته است.”
حقیقت همچنین معتقد است که زنان ایرانی میراث تاریخی را بدوش می کشند که بدنه جامعه با تغییر این نگاه به زنان چندان سر سازگاری ندارد. او می گوید: “به اعتقاد من زنان برای این که حوزه امن را درزندگی حفظ کنند، به اجبار شرایط اجتماعی، ترجیح می دهند که کسی در مورد متارکه کردن آنان چیزی نداند. به طور کلی گویی این تعرف جا افتاده وبه ارث رسیده است که زن انتخاب می شود و انتخاب نمی کند و زنی که انتخاب کند ودر این جایگاه قرار بگیرد مورد سوال و نگاه های مشکوک قرار می گیرد وحتی گاهی تیترش عوض می شود و صفت های مختلف به او نسبت می دهند. جامعه براحتی او را به قضاوت می نشیند.”
او در پاسخ به این که راه برون رفت از این معضل اجتماعی چیست، میگوید: “همان طور که گفتم ما زنان ایرانی، یک ارث تاریخی را بدوش می کشیم اما من به این نتیجه رسیدم که باید تابو شکنی کنیم. وقتی من دوربین به دست میگیرم و در یک تصویر زوایای پنهانی یک رویداد را به نمایش می گذارم و ثبت می کنم می توانم در معضلات اجتماعی نیز انچه به ظاهردیده نمی شود را به نمایش بگذارم و تابو شکنی کنم. البته تغییر این امر روند طولانی دارد. اما برای رسیدن به حقوق برابر با مردان باید این راه را پیمود.”
طلاق، یک رفتاربهنجار است
در بسیاری از موارد دیده می شود که برخی از زنان در فاصله بسیار کوتاهی از زندگی، تجربیات تلخ دو ازدواج ناموفق را با خود به دوش می کشند.
فرامرز امینی جامعه شناس، مشکلات اقتصادی را ریشه اصلی این امر دانسته ومی گوید: “به طور معمول، یک زن بعد از جدایی علاوه بر درگیری اجتماعی با شرایط اقتصادی هم باید دست و پنجه نرم کند و بیش از گذشته نیازمند حمایت خانواده است. بسیاری از زنان نیز پس از جدایی به خانواده بازمی گردند و از آنجایی که خانواده نیز آزرده خاطر است و زن را هم در این اتفاق مقصر می داند، ناخواسته به مشکلات عاطفی او می افزاید و زنان در این مرحله از طلاق، فشار عاطفی زیادی را تحمل می کنند، چرا که فشارهای تبعیت از تصمیم خانواده یا ازدواج مجدد، بحران تازه ای برای زنان درست می کند.”
او در ادامه میافزاید: “اگر پایگاهی برای روان درمانی زنان در این مرحله از زندگی که بحران های عاطفی هجوم میآورد وجود نداشته باشد، به واکنش های مخرب روی می آورند، برخی فکر می کنند بروند و از مردها انتقام بگیرند، برخی منزوی می شوند و نقش خود در جامعه را کم رنگ می کنند که این سردر گمی ها در ارتباطات شان بر آن عواطف آسیب دیده قبلی مشکلات جدیدی را اضافه می کند.”
با توجه به اینکه آمار طلاق طی چند سال گذشته در کشور رو به فزونی گذاشته، رسانه ها سعی در آشنایی افکار عمومی با این امر داشته اند تا فرد مطلقه بتواند به زندگی عادی خود بازگردد اما این اقدامات کافی نبوده است.
امینی با اشاره به این که زنان زیادی را می شناسد که در مرحله بحران پس از جدایی به سر می برند، میگوید: “بهتر است پایگاه های زیادی که برنامه مشاوره برای زنان دارند داشته باشیم تا بتوانند پس از طلاق به خودشناسی برسند و سهم خود در یک زندگی ناموفق را بپذیرند. البته هر زنی که متارکه می کند الزاماً ناموفق نیست، چرا که طلاق یک رفتار است. همان طور که خندیدن در یک مراسم عروسی رفتار بهنجار محسوب می شود و گریه در مراسم عزاداری و اگر کسی در عروسی گریه کند، رفتارش نابهنجار خوانده می شود. در بعضی موقعیت ها، طلاق یک رفتار بهنجار محسوب می شود و اگر بتوانیم کمک کنیم فرد به خودشناسی لازم برسد این بحران طی می شود و خواهیم دید این زن به موقعیت های چشمگیری دست پیدا می کند.”
در بسیاری مواقع شاهد هستیم برخی زنان آنقدر عرصه زندگی را بر خود تنگ می بینند که از حس مادری در برابر به دست آوردن “امنیت” می گذرند و مادر و فرزند یا فرزندان هر دو، پس از مرحله جدایی دچار دلتنگی های بسیاری میشوند. این گروه از زنان در واقع دو جدایی را در یک مرحله از زندگی پشت سر می گذارند، مرحله طلاق و جدایی از فرزندان شان. چه بسا که برای اثبات وفاداری و حس مادرانه شان به فرزندان، هرگز تشکیل خانواده دیگری ندهند. اما همواره در مظان اتهام “بی عاطفگی” قرار دارند.
امینی با اشاره به اینکه این گروه از زنان نیاز به دوره درمان طولانی تری نسبت به سایرین دارند، می گوید: “بدیهی است که این گروه از زنان بنا بر شرایط دشوارشان حساس تر و ضربه پذیرتر هستند و نیاز به حمایت بیشتری دارند و دوره نقاهت شان طولانی تر از سایرین است. از سوی دیگر جامعه نیز سخت تر این گروه را در میان خود می پذیرد.”
نگاهی به آمار طلاق در ایران
نخستین هشدارهای رشد نرخ طلاق، به شهریورماه 1388 برمیگردد؛ زمانی که محسن زنگنه، رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران در شهریورماه همان سال از رشد 21 درصدی طلاق در استان تهران خبر داد.
اندکی بعد، ناهید اعظم رام پناهی، معاون مرکز اطلاعات و آمار زنان، میانگین نسبت طلاق به ازدواج در کشور در شش ماهه نخست سال 1388 را 13 به 24 درصد اعلام کرد.
انتشار آمار طلاق مربوط به نهماهه نخست سال 88، باعث شد تا نگرانیها دوباره به افکار عمومی باز گردد. سازمان ثبت احوال، از ثبت قریب به 93 هزار طلاق در 9 ماهه نخست خبر داد. آماری بیشتر از آمار 12 ماهه 84 و 85 و با اختلافی کم نسبت به آمار 100 هزار طلاق 12 ماهه 86٫ این آمار خبر از رشد سریع نرخ طلاق در ایران میداد.
وضعیت طلاق را حتی اگر با استناد به حرفهای نمایندهای چون ستار هدایتخواه بررسی نکنیم که معتقد است 30 تا 35 درصد ازدواجها در ایران به طلاق ختم میشوند، باز هم باید نگرانکننده دانست.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |