|
دوشنبه 15 فروردين 1390 ـ 4 آوريل 2011 |
انتقادهای چپ ها از شبکه دموکرات های سبز سکولار
کامبیز باسطوت
جناب محمد امینی در یادداشتی طولانی و انتقادی پیرامون "طرح اولیه تشریح مشخصات روند آلترناتیو سازی نسخه چهارم- 16 مارچ 2011" که از سوی "شبکه سکولارهای سبز ایران برای آزادی و دموکراسی" منتشر شده است، نوشته اند که از جهت های زیادی سزاوار بررسی است. این قلم از لحن تمسخر آمیز، تحقیر کننده و توهین آمیز این نوشته که با حق آزادی بیان سیاسی گروهی از «دمکرات های سکولار» روبرو می شود صرف نظر می کند و به جوهر انتقادهای ایشان می پردازد.
اینطور به نظر می رسد که ایشان به هدف اصلی این طرح که «متحد کردن سکولار دموکرات های مقیم خارج» است گرفتاری ندارند و به کلمهء اولیه که قابل تغییر بودن در آن مستتر است توجه نکرده اند. آشکار است که این طرح اولیه به دموکرات های سکولار پیشنهاد شده است که معتقدند نیاز به یک کانون سیاسی سازمانی دارند تا بتوانند در سرنوشت سیاسی ایران موثر باشند؛ کاری که با پراکندگی نمی توانند انجام دهند. به همین علت در بند 3 آن به پیشنهادی بودن طرح و نام های آن تأکید شده است.
اولین سئوالی که با خواندن این یادداشت مطرح می شود این است که آیا ایشان بعنوان یک سکولار دمکرات از این طرح انتقاد می کند؟ جواب این سئوال بخاطر برخورد خصمانهء ایشان احتمالاً منفی است؛ با در نظر گرفتن عبارت هائی که ایشان برای فعالیت های کوشندگان سیاسی بکار می برند مانند "در این آشفته بازار سیاست و اندیشه در برون مرز" که نام اصلی آن دموکراسی و آزادی بیان است اما چون مورد پسند ایشان نیست اینگونه نامیده می شود. جناب امینی معتقدند: آشفتگی فکری که پیش از این نویسندگان این طرح را به آن متهم می کردند با نگاه ژرف تر ایشان از روی اندیشه و کاری برخاسته اند و "هر آینه چنین راهکاری پا بگیرد زیانی جبران ناپذیر و ماندگار به جنبش سکولار دمکراسی نو پای ایران خواهد رساند". ایشان معین نمی نمایند که رهبری این جنبش سکولار دمکرات در ایران کیست و کدام بیانیهءسیاسی در این راستا منتشر کرده است. بنظر می رسد جناب امینی مایل نیست نامی از موسوی و کروبی ببرد که رهبران اصلاح طلب اسلامی هستند و صراحتاً وفاداری خود را به رژیم اسلامی بیان کرده اند. در این صورت معین نیست [چرا بايد] تشکل سکولار دمکرات های خارج، که اساسنامهء آنها بروشنی و بدون تردید اعتقاد خود را به دموکراسی و حقوق بشر اعلان کرده اند و اراده آن را دارند که در خارج به نیروهای سکولار دمکرات داخل ایران پایگاه سیاسی معینی را بدهند "تنها در کژاندیشی نویسندگان اش نیست" نامیده شوند؟
جناب امینی ایراد دیگرشان این است که چرا بعد از 32 سال، به اتکا به این جملهء بیانیه "...که همهء راهای سیاسی بسته شده است..."، سکولار دموکرات ها اراده به تشکیل رهبری سیاسی در خارج گرفته اند. و سئوال کرده اند مگر پیش از این زمان فعالیت های سیاسی در ایران زیر حکومت جمهوری اسلام آزاد بوده است؟ جواب ایشان این است که در وحلهء اول ذهنیت سیاسی مردم در این 32 سال بشدت بعلت تجربهء ساسی شان تغییر کرده است و جبههء دمکرات های سکولار هرچند که می باید سال ها پیش تشکیل می شد در حال حاضر به نیاز دموکرات های سکولار داخل کشور جواب می دهد که مایلند نزدیکی با "یاحسین، میرحسین" نداشته باشند. حال، با وجود آنکه اینقدر شبکه دمکرات های سکولار دیر تشکیل شده است، هنوز با استقبال منفی ایشان روبرو می شود.
بنظر می رسد بزرگترین مشکلی که جناب امینی با این بیانیه دارد «تشکل رهبری دمکرات های سکولار در خارج» می باشد و طرحی که برای سپری کردن دوران انتقالی از انحلال جمهوری اسلامی تا تشکیل رژیم دموکراسی است. ایشان استدلال می کنند که برای تشکیل چنین رهبری دمکرات های سکولار در خارج چه شرایطی دگرگون شده است؟ و طرحی که در این بیانیه ریخته و ارائه شده است بر پایهء فرضیات توهم آمیزی که برای دوران انتقالی تغییر رژیم اسلامی در ایران وجود دارد بنا شده است. اگر چنین است ایشان چرا بخود زحمت می دهد و خود و دوستان شان را نگران می نماید؟
جناب امینی در مورد برنامه این طرح در این جمله "ایجاد امکانات برای بازگشت نیروهای مسلح به آغوش ملت" اظهار می دارند که «مگر این نیروها پیشتر در "آغوش ملت" بوده اند که اینک می خواهید آنها را به این آغوش برگردانید؟» و در ادامهء توجیه بیشتر آن ذهنیتی استالینیستی و پول پتی کامبوجی را القا می کنندکه یاد آور اصرار کمونیست ها در انقلاب 57 به خمینیست ها است که ارتش ایران را باید منحل و تعداد اعدام های نظامی ها را بیشتر کرد. جدائی و انتقاد از اصلاح طلبان اسلامی برای دمکرات های سکولار بمعنی تحمل نکردن آنها نیست؛ هیچ مدعی دموکراسی نیست که نداند اسلامی های پایبند به دموکراسی بخشی از ساختار سیاسی ایران خواهند بود.
در بخش دیگری از این نوشتار، ایشان شبکهء سکولار دمکرات ها را مقایسه و در ردیف نیروهای سیاسی سلطنت طلب ها، مجاهدین، و تجزیه طلب ها قرار می دهند که درک ایشان را از کار کرد کسانی که به سکولار دموکراسی معتقدند آشکار می نماید که جای پرسش دارد.
در بخش دیگر یادداشت انتقادی، جناب امینی درک خود را از جنبش آزادی خواهانهء مردم ایران بعد از آخرین انتخابات رئیس جمهوری بیان می نمایند. آنچه از تحلیل ایشان بیشتر از همه نظر را جلب می نماید «بی سر بودن» این جنبش است. ایشان رهبری در جنبش نمی بیند که از آن با نام پشتیبانی کند و همچنین از تعقل معین سیاسی در این مبارزه ضد فقاهتی نام نمی برد. نیروهای سیاسی که رژیم فقاهتی را به مبارزه طلبیده اند طیف وسیعی بودند که بطور خلاصه شامل طیف های متفاوت اصلاح طلب ها، چپ، و دمکرات ها می شدند.
همانطور که ما در انقلاب 57 دیدیم، طیف های مختلف اسلامی، کمونیست ها، و جبهه ملی و آسوده گری و تن به سرنوشت دادن سلطنت طلب ها دولت آخرین نخست وزیر رژیم مشروطه را سرنگون کردند. چیرگی خمینیست ها تصادفی و اتفاقی نبود و هوشمندی قابل ملاحظه ای در آن بکار برده شده بود. خمینی بدقت قابل ملاحظه ای و بترتیبی که چیرگی او را به انقلاب بخطر نیاندازد از دولت های بختیار و بازرگان آغاز کرد و با سرکوب کردن کمونیست ها، مجاهدین، بنی صدر ادامه داد تا به تجانسی رسید که بتواند به یکه تازی اسلامی خود بپردازد. کاری که فقیه خامنه ای با بقایای اسلامی ها مانند یزدی، مجاهدین اسلامی و دیگران انجام داد. انقلاب برای غیره خمینیست ها ـ مانند کمونیست ها ـ با تشکیل دولت بختیار به پیروزی رسیده بود؛ لیکن نه بازرگان، نه جبههء ملی ها، و نه کمونیست ها هيچکدام از آن شعور سیاسی تاریخی بخصوص انقلاب مشروطیت برخوردار نبودند تا منافع خود و مردم ایران را درک کنند و ایران را دچار سرنوشت شوم رژیم اسلامی نکنند.
در پایان این یادداشت اینطور به نظر می رسد که ایشان از سازمان بندی ایرانیان سکولار و دموکرات برای پشتیبانی از خیزش مردم ایران بر ضد رژیم اسلامی مشکلی ندارند. مشکل ایشان از آنجا آغاز می شود که این شبکه سکولار دموکرات ها برنامه سیاسی و آینده نگری را پیشنهاد می نمایند که هر ایرانی اگر با آن موافق باشد بتواند از آن پشتیبانی کند و به استقبال آیندهء سیاسی ایران با برنامه ای معین و روشن برود. در هر صورت، شبکهء سکولار دمکرات ها بارها اعلان کرده است که معتقد است نظر آقای امینی عمر رژیم اسلامی را درازتر می نماید و در زمان تغییر رژیم زمینه برای یک دیکتاتوری تازه نفس دیگر فراهم می شود؛ اگر تجربهء انقلاب 57 را در نظر بگیریم و بخواهیم آن را بکار ببریم.
آقای محسن مشایخی نيز در مقاله انتقادی دیگری که نوشته، خط یکسانی را مانند آقای امینی کم و بیش تعقیب کرده است. ایشان حسن نیت و درستی جناب نوری علا را زیر سوال برده اند، دربارهء ناموفق بودن شبکهء سکولارهای سبز دمکرات ها نوشته اند، تجربه های پیشین شکست خوردهء رژیم های جایگزین رژیم اسلامی مانند سلطنت طلب ها، آقای بنی صدر و مجاهدین را یادآوری نموده اند و سرنوشت یکسانی برای اين شبکه پیش بینی یا آرزو کرده اند.
آقای مشایخی از چپ برای اینکه آلترناتیو در خارج تشکیل نداده است تشکر کرده است. بدنیست به آقای مشایخی یاد آوری بشود که چپ تا اواخر دههء 80 با رژیم جمهوری اسلامی آشکارا همکاری می کرد و از آن ببعد تا بحال رژیم جمهوری اسلامی را بخاطر مبارزات ضد امپریالیستی و سرمایه داری "رژیم های دمکراسی غربی" مستقیم و غیره مستقیم حمایت کرده است، مراجعه کنید به نوشته های فرخ نگهدار. ایشان هم به تودهء مردم بی چهره که به خیابان ها می ریزند و با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کنند اشاره کرده اند و بی نیازی آنها به نمایندگانی و پایگاهی برای بخشی از آنها با عقیده ای معین مانند سکولار دمکرات ها.
این موضع سیاسی «رفقا» من را به یاد گردهمائی در یکی از کالج های آمریکا کمی پیش از انقلاب 57 می اندازد که رفیق چپی در تمجید شورش پانزده خرداد 42 حزب الله سخنرانی می نمود بدون اینکه از ماهیت اسلامی و رهبر آن خمینی ذکری بنماید. بعد از آن سخنرانی یکی از مذهبی ها به من گفت که می بینی که چگونه فلانی یک کلمه از حزب الله و خمینی نگفت.
بنظر می رسد که هر دوی این نوشته های انتقادی از جایگاه چپ به شبکه سکولارهای دموکرات نگاه می کنند. این قلم بارها تلاش کرده است همبستگی کمونیست ها و چپ را با رژیم جمهوری اسلام که در نوشته های آنها آشکار است نشان دهد. شگفت آور است که نیروی چپ از تجربه های تاریخی خود درس نمی گیرد؛ از وابستگی حزب توده به روسیهء شوروی و همکاری آن با جمهوری اسلامی، حتی وقتی که بخش هائی از کمونیست ها بدست رژیم اسلامی قتل عام می شدند (رجوع کنید به نوشته های دکتر مسعود نقره کار). نیروهای چپ بجای توهم مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری باید نگاه کنند به نتیجهء موضع های سیاسی گذشتهء خود. مثلاً، انقلاب 57 چه ارمغانی برای آرمان های آنها آورد که بتوانند به موضع های سیاسی خود برضد دولت بختیار و بازرگان و حمایت از اشغال سفارت آمریکا افتخار کنند؟
در تاریخ معاصر ایران که از انقلاب مشروطیت آغاز می شود، معمولاً کمونیست ها سکولاریسم و لائیتسیزم را به شکل سازمان یافته نمایندگی می نمودند. این مصادرهء سکولاریسم و شاید بیشتر لائیتسم توسط مجموعهء سازمان یافته چپ، دمکرات های سکولار را از سازمان بندی سیاسی بی بهره کرده بود و کمونیست ها معمولاً آنها را بنام لیبرال، و در انقلاب 57 آنها را لیبرال های خائن، می نامیدند و دولت بختیار را هم نماینده آنها می دانستند. تشکل جدید سازمانی شبکهء سکولار دموکرات ها که در «سکولاریسم نو» رژیم های ایدیولوژیک را با ایمان سیاسی مذهبی نموده برابر است دشمنی کمونیست ها را در کنار اسلامی های سیاسی جلب کرده است. علاوه بر این، با تشکیل شبکه سکولارهای سبز دمکرات، کمونیست ها انحصار سازمان سیاسی سکولار بودن خود را نیز از دست داده اند.
طبیعی است که سکولار دموکرات ها از طرف هر دوی این گروه ها مورد حمله واقع شوند. با وجود «شبکهء سکولارهای سبز دمکرات»، مذهبی ها دیگر مجبور نیستند برای فعالیت سیاسی به مذهب خود پشت کنند و یا لائیک بشوند بلکه می توانند به سکولار دموکرات ها بپیوندند و پاره ای از کوشندگان برای دموکراسی باشند و از جنایت های سیاسی حزب الله دوری کنند.
از جهت دیگر، سکولارهائی که، در مقابل "اقتصاد دولتی کمونیست ها"، به "اقتصاد مردمی" اعتقاد دارند (که در ادبیات کمونیستی "سرمایه داری" نامیده می شود؛ مانند هژبر یزدانی که بزرگترین صنعتگر کشاورزی پیش از انقلاب 57 بود و ایران تایمز بعد از مرگش در کستاریکو، که در آنجا به فعالیت های صنعتی کشاورزی خود ادامه می داد، بنام سرمایه دار یاد می کند نه یک صنعتگر کشاورز) مجبور نیستند بین سکولاریسم و آزادی های اقتصادی خود یکی را انتخاب کنند. چون سکولار دمکرات ها همانقدر که از غیر مذهبی بودن رژیم دموکراسی دفاع می نمایند از آزادی های اقتصادی و شعور "انترپنور" مردم نیز دفاع می کنند. بنابراین سکولار دمکرات ها سازمانی سیاسی را پیشنهاد می نمایند که از دو قطب سیاسی سنتی طبیعتاً می تواند هموند سیاسی جذب کند. اگر شبکهء سکولارهای سبز دمکرات خود را «نیروی سوّم» می نامد شاید بخاطر این باشد که به مردم ایران این فرصت را می دهد تا از دام افراطی گری سیاسی و قطب های سیاسی افراطی بپرهیزند. شبکهء سکولارهای دمکرات می تواند دمکراسی در کشور را ضمانت کند چون یک نیروی افراطی سیاسی نیست و با بخشی از بخش های مردم در جنگ نیست.
شبکهء سکولارهای دموکرات بدون شک می باید به روی پای خود بایستد و توانائی آن را داشته باشد که از خود در برابر منتقدین اش دفاع کند. این یک آلترناتیو دمکرات است که بهیچوجه سرشت آن با سلطنت طلب ها، اسلامی های سیاسی مجاهدین و غیر قابل مقایسه نیست. تردیدی نیست شبکه سکولارهای دمکرات به هر انتقادی که برخاسته از سرشت دمکراسی خواهی باشد با فکری باز استقبال می نماید اما هرگز از تشکیل پایگاهی سیاسی برای سکولار دمکرات های درون مرزی و برون مرزی دست بر نخواهد داشت.
سکولار دمکرات ها براین واقعیت کاملاً واقف هستند که سپهر سیاسی ایران از اسلامی های اصلاح طلب، جبهه ملی ها، سلطنت طلب ها و کمونیست ها تشکیل شده است و دمکراسی آرمانی ایران نمی تواند بدون همکاری تمام اینها به واقعیت تبدیل شود.
يکشنبه، سوم آوريل 2011
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |