|
چهارشنبه 15 فروردين 1390 ـ 4 آوريل 2011 |
اظهار نظرهائی دربارهء مقالهء
«ای بسا آرزو که خاک شده!» از محمد امينی
برگرفته از سايت «اخبار روز»
از : nami امینپور
عنوان
:
ایراد و انتقاد برای الترناتیو سازان
با درود و
احترام به جناب امینی
برداشت من از مقاله ایشان، طبق معمول کارشناسان و روشنفکران
و
سیاستمداران وطنی، تنها انتقادی بود برای افراد یا گروه و تشکیلاتی که با
توجه به اختناق موجود در ایران بدنبال بوجود آوردن الترناتیوی در برون مرز
میباشند، ولی نفرمودند که چه راه حل و نظر و پیشنهادی در گشایش مشکلات سی و
اندی سال که همچنان به بطالت در حال گذران است میباشد.و چه همکاری
میتوانند بکنند تا اگر چنین اندیشه ای را درست میدانند انجام دهند.
با توجه به بگیر وببند ، شکنجه و زندان و تجاوز
در درون مرز و از طرفی خوی
ایرانی که همگان برای رسیدن به آزادی و
بقول ایشان سکولار دمکراسی از خود
انگیزه و یا حرکتی نشان نمیدهند چه انتظاری دارند.
آیا اصولا با الترناتیو سازی مخالفند و یا با افرادی که (بهر دلیل شخصی)
نامی هم از آنها ذکر نشده خوشبین نیستند و نمی پسندند و راه شان را اشتباه
میدانند؟
پس چه باید کرد ؟ تا به کی باید انتقاد کرد و دیدگاه
ها
را تخته کرد و
افراد
و راه کارهایشان را بجای رفع اشکال نمودن و راه حلی بهتر پیداکردن و کار
گروهی انجام دادن باید به انتقاد و بهیچ شمردن آنها ادامه داد.
لابد بهمین دلیل میگویند هر ملتی شایستگی همان حکومتی را دارد که حاکم است.
شاید خردمندانه تر این باشد
تا پس از گذشت سی و سه سال بجای انتقاد و
ایراد
گیری
بدنبال راه و روشی جهت برون رفت و
رهائی از معضل بگردیم.
٣۶۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : ب بسطامی
عنوان
:
دولت سازان خارج نشین
برخی دوستان برون مرز در عرصه های مختلف سعی کرده اند تا بیشترین درخشش
را به دست بیاورند. در شعر، نویسندگی، نظریه ادبی، روزنامه نگاری و برنامه
سازی رسانه ای و در همه اینها میان مایه بوده اند. یعنی خیلی ها نام
بلندتری از این ها دارند. حالا سعی آخرشان در سیاستمداری و آن هم نظریه
پردازی سیاسی است که شکست بزرگ تری برایشان خواهد بود چون
نویسنده ای که
فعالیت تشکیلاتی انجام نداده است و بیشتر بحث های فرهنگی نظری داشته است در
سنین نزدیک هفتاد و دور از متن مبارزه نمی تواند تشکیلاتی شود.
دولت سازی و مجلس سازی و انتخابات در خارج از کشور البته بیشتر به شوخی می
ماند ولی گاهی بی احترامی به شعور مردم داخل کشور هم محسوب می شود. این
دوستان چه رقابتی با داخل کشور دارند؟
استفاده از چهره هایی پر سر و صدا و تاکید بر «سکولاریسم» از جانب آنها در
هر مصاحبه ای که می کنند هم زیاد کمک نمی کند. آن چهره ها مثلا شاهزاده رضا
پهلوی خودشان یک چهره کمتر از آن نظریه پردازها پذیرفته شده اند.
آقای موسوی هم اگر رهبر نمادین جنبش سبزند، به خاطر شکست در انتخابات نبوده
است. به خاطر ایستادگی کنار مردم و دور شدن از نظام بوده است. خانم رهنورد
هم چون خانم ایشان است زن مبارز نشده است، به خاطر صحبت ها و برخوردها و
دیدارهای مرتب از خانواده های زندانیان و کشته شدگان و رقابت نداشتن با
دیگر مبارزین چنین شده است. این را برای اطلاع سکولارهای دولت ساز گفتم که
روزهای اول جنبش سبز می گفتند رهبران نمادین جنبش از خانواده ندا دلجویی
نمی کنند چون آنها سکولارند!
مقاله بسیار متین و مستدلی بود. از آقای امینی متشکرم.
٣۶۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : خشایار رُخسانی
عنوان
:
آرایشگران سیاسی
«آرایشگران
سیاسی»
میگویند که آرایشگران هنگامی که مُشتری ندارند و بُردباری شان را از دست
میدهند، برای اینکه خود را سرگرم کُنند، سر همدیگر را کوتاه میکُنند. از
آنجا که در سه دهه گذشته آقای محمد امینی هیج کار سودمندی برای انجام دادن
نداشته است و همه-ی کار و او نغ زدنِ سیاسی بجای کوشندگی سیاسی بوده است و
«ترک
عادت هم بیماری میآورد»، او بجای اینکه یک پیشنهاد سازنده برای زُدودن
«کاستی
های» هَنداخ (طرح) برپایی «دولت گُذرا» بدهد، با نغ زدن های بی
خردانه به این برنامه، آنرا «از بُنیادش بی پایه» مینامد. فرنود (دلیل)
دلچسب آقای امینی در رد هَنداخ (طرح) «دولت گُذرا» این است که او میگوید:«
برنامه-ی آلترناتیوسازی ایرانیان برونمرزی به رَوَند مردمسالاری در درون
کشور
و گفتگوهای سازنده-ی کشوندگان سیاسی با حکومت اسلامی آسیب میزند»،
انگار که آقای امینی فراموش کرده است که در کشور خفقان سیاسی چیره است و
تنها جاییکه حکومت اسلامی با کشوندگان سیاسی درونمرزی گُفتگو میکُند، در
درون سیاهچال های اوین و کهریزک و از راه بازجوهایش و هنگام شکنجه کردن
آنها میباشد. و از دیگر سَبُک مغز ترین فرنودهای (دلیل های) او برای رد
هَنداخ (طرح) «دولت گُذرا» در برونمرز این است که میگوید: «از آنجا که
کوشندگان سیاسی در برونمرز در سه دهه گذشته هیچکاری نکرده اند، پس از این
پس هم نباید کاری بکُنند». گویا برای آقای امینی درک این نهاده (موضع)
دشورا است که اگر در سه دهه گذشته اپوزیسیون حکومت اسلامی نتوانسته است کار
سودمندی انجام دهد، ولی اینبار اندیشمندانِ برنامه-یِ برپایی «دولت گُذرا»
میخواهد با آموزه (درس) گرفتن از شَوَندِ (علت) سه دهه ندانمکاری ها،
کاستی ها و لغزش هایِ اپوزیسیون حکومت اسلامی، از بازکرد و تکرار آنها
خودداری کُند. در سه دهه گذشته سازمان های سیاسی که شُمار هموندان آنها
همیشه بیشتر از چهار تا پنج تن نبوده است، یا نمیتوانستند برای آلترناتیو
سازی یا ساختن نیروی جایگُزین باهم همبسته شوند و یا اینکه تازه اگر پس از
گذر کردن از «هفت خوان رستم» باهم همبسته میشُدند، آنها نمیتوانسته اند
همگی مردم ایران را نمایندگی کُنند، از اینرو آنها نمیتوانستند سرنوشتی
بهتری از سرنوشت «شورای ملی مقاومت» داشته باشند که هموندانش اورَنگ های
(مقام
های) وزیری و فرنشینی (ریاست) دولت را خودشان بهم بخشیده بودند. و
دیگر اینکه مردم ایران به شوند پیشینه-ی بدی که سازمان های سیاسی دارند و
بدگمانی به آنها، از هیچ نهادی پُشتیبانی نخواهند کرد که نام آنها را یدک
بکشد. از اینرو برنامه-ی برپایی «دولت گذرا» میخواهد کوشش کُند که نُخست یک
«نهاد
مردمی» را به نام مِهستان میهنی (مجلس ملی) و به رای راسته-ی
(مستقیم)
مردم برپا سازد که نمایندگان آن به رای مردم برگُزیده خواهند شُد و
سپس تر از دل این مِهَستان میهنی یک دولت گذرا ساخته خواهد شد که بتواند
برای پُشتیبانی از جنبش آزادیخواهی مردم ایران در درون کشور میان ایرانیان
برونمرزی و درونمرزی هماهنگی برپا سازد، بلندگوی فریاد آزادیخواهی مردم
ایران در برونمرز باشد، جنبش خیابانی و مبارزه نافرمانی شهریگری (مدنی)
آنها را سازماندهی و رهبری کُند، و مِهَندتر از همه تُهیگی قدرت را پس از
سرنگونی حکومت اسلامی پُرسازد تا کشور درگیر هرج و مرج نشود و سپس تر
بتواند برای روشن کردن ساختار سیاسی آینده ایران یا یک مِهستان موسسان برپا
سازد و یا زمینه یک همه پرسی را فراهم آورد.
هنگامیکه حکومت اسلامی همگی راه ها را بجز سیاهچال های اوین و کهریزک، برای
گفتگو با نمایندگان مردم بسته است، اندیشه-ی برپایی یک دولت گذرا در
برونمرز بهترین راهکاری است که میتواند جنبش آزادیخواهی مردم را با کمترین
هزینه-ی جانی و داراکی (مالی) به پیروزی برساند و
بختک حکومت اشغالگر
اسلامی را پس از سه دهه از سر مردم ایران بدور سازد.
خشایار رُخسانی
٣۶۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : دوست
عنوان
:
آقای اسماعیل نوری علاء و سکولاریسم نو و موج سواری او
بهترین مقاله هایی که اخیرا در اخبار رروز خوانده ام دو مقاله آقای
امینی بوده اند. مقاله اولی یادبود درخوری از احمد کسروی بود که در بخش
یادبود منتشر شد. آقای امینی محقق تاریخ معاصر ایران است و در سایت های
آینده نگری و چالشگری مقالات بسیار خوبی را منتشر کرده است که اکثرا مستند و
روشنگرانه درباره تاریخ و معضلات ما ایرانیان است.
آقای امینی از آغاز به جد از جنبش سبز حمایت کرده اند و با اطلاعات وسیعی
که درباره انقلاب مشروطه ایران دارند جنبش سبز را بدرستی مشروطه دوم نامیده
اند که در کشور گسترده تر از مشروطه اول است. ایشان راه حل ما را در حمایت
از این جنبش و کوشش در گسترش و پرورش آن می دانند. من با ایشان موافقم که
برای تغییر در کشور جنبش سبز بزرگترین سرمایه ای است که ملت ایران دارد.
ایراد مهمی که در این مقاله است خودداری آقای امینی از نامبردن
موج سوارانی
است که تحت لوای نام و شهرت سبز، که حاصل کار دیگران بوده است، و سوء
استفاده از آن تلاش کرده اند به اهداف شخصی خود برسند. نام یکی از مهمترین
موج سواران آقای اسماعیل نوری علاء است که برخلاف آقای امینی سالهاست بجای
اشاعه منشور جهانی حقوق بشر در میان مردم بعنوان تنها راه حل برای رفع هر
گونه تبعیض در ایران به اشاعه ی "سکولاریسم نو" پرداخته است انگار که این
منشور جهانی سکولار نیست. بارها این مطلب را من با آقای نوری علاء در میان
گذاشته ام و او هرگز پاسخم را نداده است.
آقای نوری علاء از آغاز با جنبش سبز سر ستیز داشت و هر ضربه ای که تاکنون
توانسته به این وارد آورده است، جنبشی که در درون کشور شکل گرفته است و
ده
ها میلیون عضو دارد. ده
ها میلیون می گویند بلی و او می گوید نه! آقای
نوری علاء می گوید سکولارست ولی رفتارش لائیسیته است. سکولاریسم سر جنگ با
مذاهب و ایدئولوژی ها ندارد فقط جدایی آنها را از سیاست طلب می کند. پس چرا
آقای نوری علاء لحظه ای از کوبیدن موسوی و کروبی باز نمی ایستد ولی در عین
حال در پی دزدیدن اعضاء سبز سکولار دمکرات جنبش سبز است و به کژراهه کشیدن
آنها؟ چرا خودش به
تنهایی قبل از تولد این جنبش نمی توانست چهار ایرانی خارج
از کشور را بدور هم جمع کند تا ما کفایت او را ببینیم؟ شکاف ایجاد کردن در
بین ایرانیان و جنبش سبزشان و تلاش در سوء استفاده از آن بوسیله اقای نوری
علاء مذموم است. سکولاریسم نوی
او دکانی بیش نبوده و نیست.
آقای امینی از آغاز از جنبش سبز پشتیبانی کرده و مقاله ها و گفتگوهایش
همیشه در راستای گسترش منشور جهانی حقوق بشر در میان ایرانیان بوده است.
آقای امینی، شما می بایستی نام آقای نوری علاء که این مقاله درباره اوست را
می آوردید تا خوانندگان بدانند منظور شما کیست و چیست. مقاله معما نیست و
سیاست شوخی نیست. تعارفات بیجا در سیاست جایز نیست.
با تشکر بابت کثیری از گفتگوها و مقالات روشنگر و مستند شما.
٣۶۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : احمد ج
عنوان
:
دست تان درد نکند
دست جناب آقای امینی واقعا درد نکند. بسیار صریح، به موقع، درست و
هشدار دهنده به نیروهایی است که اشتباهه
می کنند. البته تصور من این است که
همه اشتباه نمی کنند. برخی هم با توجه به سیر رویدادها در ماجرای لیبی و
برخی مشابهت سازی ها بوی کباب شنیده اند.
٣۶۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : شهروند ایرانی
عنوان
:
آلترناتیو موثر
قبل از هر چیز مایلم به هموطن گرامی جناب ب بسطامی یادآور شوم که ایشان
نماینده، سخنگو و یا وکیل مدافع ملت ایران نیستند که اقدام برای ایجاد
تشکیلاتی در جهت مبارزه بر ضد حکومت آخوندی را «بی احترامی به شعور مردم
داخل کشور» توصیف می
نمایند. باید توجه داشت که ایشان و یا هر فرد دیگری فقط
می
تواند از قول خود و همفکرانش صحبت کند و نه از سوی ملت ایران. چرا که
سخنگویی خود خوانده از جانب مردم خود بزرگترین توهین به ملت است.
و اما در مورد مقالهء بسیار طولانی جناب محمد امینی باید بگویم که ایشان
بجای ارائهء یک تحلیل منطقی و مستدل به ابراز احساسات بر ضد کسانی پرداخته
اند که از قرار معلوم دارای طرز تفکری متفاوت با ایشان هستند. ایشان از لحن
صحبت این گروه برای ایجاد یک آلترناتیو ضد ولایت فقیه شکوه می
کنند و آن
را
«نه
چندان فروتنانه» اعلام می
دارند ولی خود با استفاده از عبارات طعنه آمیز
و توهین برانگیزی چون «چشم و ابرو نشان دادن» و یا «از آفرینش خویش چنان
سرمست بودن» میزان پایبندی خود را به خامهء فروتنانه اثبات می
نمایند. مطالب
نوشته شده توسط آقای محمد امینی متاسفانه دارای آنچنان عمقی نیست که نیاز
به تجزیه و تحلیل داشته باشد. من فقط به ایشان توصیه میکنم که قدری منطقی
تر و بدور از احساسات به مسائل بنگرند.
من به سهم خود و به عنوان یک شهروند ایرانی از طرح ایجاد یک آلترناتیو موثر
در خارج از کشور حمایت می
کنم و بر این باور هستم که چنانچه طراحان این
موضوع بتوانند شکلی صحیح به تشکیلات خود بدهند این طرح می
تواند در داخل
کشور نیز مقبول واقع گردد.
متاسفانه بخش
های افراطی اپوزیسیون،
مثل شاه اللهی ها و مصدق اللهی ها و
چپ
های افراطی و صد البته دوستاران تبعیدی ولایت فقیه (مانند آقای مهاجرانی و
هم فکرانشان) همه کار می
کنند تا از ایجاد یک تشکیلات فراگیر بر ضد حکومت
حاضر جلوگیری کنند. اینان که پیرو فلسفهء همه چیز و یا هیچ چیز هستند
نمی
توانند ببینند که دیگر گروه
های اپوزیسیون نیز سهمی در رقابت
های سیاسی
دموکراتیک
داشته
باشند.
به نظر من ایجاد یک نهاد رهبری برای مبارزه بر ضد حکومت جاری در داخل کشور
امری محال است. ایرانیان مقیم خارج باید به این نقش تاریخی خود آگاه باشند و
در ایجاد چنین نهادی نهایت تلاش خود را بنمایند. شکی نیست که در فردای
آزادی کشور و در دوران انتقال قدرت کلیهء شهروندان می
توانند در یک جو
دموکراتیک و بر مبنای دموکراسی
های موجود نظام مورد نظر خود را برپا سازند.
من برای این دوستان آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که هر چه زودتر شاهد
جرئیات بیشتری از طرح آلترناتیو آنها باشم. به این دوستان و دیگر هموطنان
گرامی می
گویم که از نجواهای ناامید کنندهء اللهیون نترسند. آنها خود خوب
می
دانند که در یک رقابت سالم دموکراتیک کمترین شانس را برای پیروزی دارند و
برای همین است که بر هر مستمسکی دست می
زنند تا از انجام یک رقابت سالم
سیاسی خودداری کنند.
٣۶۵۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : روزبه
عنوان
:
به اقای محمد امینی
آقای امینی عزیز،
امروز آقای نوری علاء با آقای علیرضا میبدی در تلویزیون پارس در مورد
آلترناتیو سازی گفتگویی داشتند و بییندگان سئوالات خود را از او کردند. من
توصیه می کنم که شما این برنامه را ببینید. در ضمن آقای میبدی گفتند که
موافقان و مخالفان، منظورشان سرشناسان بود،
طرح آقای نوری علاء هم می
توانند
در این برنامه شرکت کنند و نقطه نظرهای خود را درباره طرح آقای
نوری علاء ارائه دهند. این بهترین فرصت برای شماست که صدای مخالفت تان را
بگوش تعداد بیشتری از ایرانیان برسانید و به پرسش
های نه تنها اقای میبدی
بلکه به پرسش
های بینندگان هم پاسخ دهید. حقایق زیادی در مناظره هایی از
این
دست رو می شوند. بی صبرانه منتظر حضور شما در تلویزیون پارس خواهم بود.
با
تشکر از این مقاله خوبتان
٣۶۵۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
: ....مفلس
در نمی مانه
من مدتها از دوستداران جناب نوری علا بودم و برداشت ایشان از سکولاریسم
که سکولاریسم نو باشد را می
پسندیدم که مذهب را هم نوعی ایدئولوژی و یا
ایدولوژی را هم نوعی مذهب می
دانست. کم کم سکولاریسم نو برای ایشان مذهب شد و
همه چیز را از این
دریچه می
دیدند و به نام سکولاریسم نو به اسلام و
مسلمانان - و نه مسیحیان و یا یهودیان – می
تاختند. من مدت
ها در اخبار روز و
سایت
های دیگر به ایشان یاد آور شدم که سکولاریسم و سکولاریسم نو جزئی از
منشور جهانی حقوق بشر است و تاکید بر آن در چهار چوب حقوق بشر رواست.
خوشبختانه بالاخره ایشان به نحوی متوجه شدند و امروزه اکثرا حقوق بشر را
معمولا بعد از ذکر سکولاریسم نو میاورند.
ایشان شدیدا مخالف شرکت در انتخابات بودند و شرکت در آن را تحریم میکردند
تا آنکه تاریخ ورق خورد و جنبش سبز از دل انتخابات در آمد. ایشان بیکباره
علت جنبش سبز را فراموش کرده و در صدد مصادره آن بنام جنبش سبز سکولار
شدند و به قول معروف میخواهند از خود آنها خریده و به خودشان بفروشند.
خداوند هر چه از عمر
بانک صادرات و معادن باقیست به ایشان مرحمت کند که در
هر قصبه و دهکده ای هم شعبه ای افتتاح میکنند.
مهرماه گذشته این طرفداران در نیویورک جمع شدند که اظهار وجود و یگانگی
کنند. جناب نورعلا هم به اتفاق همسرشان ۴۰۰۰ میل رفت و برگشت را طی کردند
که در آن شرکت نمایند. نتیجه را باید در نوشته خانم شکوه میرزادگی دید
: «دوستانم
از گروه های مختلف هر کدام در ساعتی که برایشان تعیین شده بود
مقابل سازمان ملل حضور می یافتند و من، تنها و با همه، میان مردمانی که
خیابان های اطراف سازمان ملل را پرکرده بودند راه می رفتم ـ میان معترضین
سرزمین های دیکتاتور زده ی دیگر. اما حاضر نبودم حتی به نزدیکی جایی که
ایرانی ها، گروه گروه، یا بهتر است بگویم تکه تکه و جدا از هم علیه امری
واحد فریاد می زدند بروم. دلم نمی آمد این جدایی را ببینم».
متاسفانه اصل
مقاله را نتوانستم در سایت ایشان بیابم ولی ذکری
از آن در اخبار روز و
خودنویس در آن زمان کرده بودم.
خطر آنجاست که از ملت سر در هوا و نخوانده ملای ما که با مزخرفات شریعتی و
خمینی و آل احمد - که تا صبح عرق می
خورد و سیگار می
کشد و صبح به آقای خمینی
نامه می
نویسد - انقلاب می
کند و صورت در ماه می
بیند بعید نیست که به قول
معروف دنبال هر مفلسی بیفتد و رهبری بسازد - همانطور که ظاهرا این شعبات
صادرات و معادن هر یک متولی هم دارند - و به کمک خارجی مانند رهبران! عراق و
افغانستان و دیگر کشورهای مستقل!
عربی گل سفت تری به سر ما بگیرند. خدا
را چه دیدی!
٣۶۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : پایدار
عنوان
:
همچون لیبی
...
این دولت «برگزیده»، به نمایندگی از سوی «مردم مبارز، انحلال طلب و
سکولار ایران» و در مقام دولت در تبعید، به «گفتگو با کشورهای دیگر» خواهد
پرداخت.... و احتمالا همچون لیبی درخواست مداخله ی نظامی و یا ارسال اسلحه
خواهدکرد! مثل این که یک دم خروسی پیداست.
٣۶۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
از : رکسانا م
عنوان
:
فعالین سیاسی نسل گذشته
من
باید بگویم که هیچیک از دوستانی که بر ضد آقای نوری علا و جنبش
سکولار سبز مطلب نوشته اند هیچ دلیل و برهانی را برای رد نظریات ایشان بیان
نمی
دارند. همانطور که یکی از نظردهندگان نوشته آقای محمد امینی بجای ارائه
یک تحلیل مستدل به طعنه زنی و ارائه یک برداشت گزینشی پرداخته. متاسفانه
دیگر دوستاران ایشان نیز همین روش را دنبال میکنند. حرفهایی چون
«ملت
سر در هوا و نخوانده ملای ما که با مزخرفات شریعتی و خمینی و آل احمد
-
که تا صبح عرق میخورد و سیگار میکشد و صبح به آقای خمینی نامه مینویسد
-
انقلاب میکند و صورت در ماه میبیند بعید نیست که به قول معروف دنبال هر
مفلسی بیفتد و رهبری بسازد» از جمله حرف
های بسیار سبکی است که شایسته یک
محفل خصوصی است و نه یک رسانهء
همگانی. و یا اینکه صرفاْ به خاطر عملکرد
اپوزیسیون یک کشور دیگر که دارای شرایطی کاملاْ متفاوت است چنین نتیجه
بگیریم که کسانیکه خواستار اتحاد عمل اپوزیسیون هستند مردمانی خائنند و «دم
خروس» آنها پیداست!
این نوع اظهار نظرها درست شبیه اظهارات فعالین سیاسی نسل گذشته است. همان
ها
که خمینی را بر دوش خود به تخت سلطنت و ولایت نشاندند. رسانه های گروهی
نباید جایی برای تیکه انداختن و ارائه بحث
های غیرمنطقی باشند.
شما اگر طرحی
را رد می
کنید اولاْ باید با دلیل و منطق صحبت کنید و بعد راه حلی عملی برای
جایگزینی طرح ارائه شده از جانب مخالفتان ارائه دهید. این روشی است که در
جوامع دموکراتیک اعمال میشود. والا مخالفت کردن بی
مورد و آیه یاس خواندن
کار ساده ای است که فقط دوستاران حکومت اسلامی را خوشحال میکند.
٣۶۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : پیروز پیروزی
عنوان
:
پس از انتقاد ، راهکار چیست
از استاد تاریخدان و جامعه شناسی چون آقای امینی انتظار می
رفت تا
مستدل
تر مشکل را می
شکافتند و ایرادات را متذکر می
شدند و در عین حال راه
حل
های موثری هم در پیشبرد چنین اقداماتی
ارائه می
دادند. وگرنه ایراد گرفتن
و انتقاد کردن و سنگ انداختن در مقابل هر فعالیت و اقدامی که ایراندوستان
برای رهائی از رژیم آخوندی برای رسیدن به آزادی و مردمسالاری و یک حکومت
سکولار، انجام می
دهند در گذشته
و حاضر
مطلب تازه ای نبوده و همگان بویژه
مردمی که بازیچه اینگونه افراد می
گردند به این شیوه خود مطرحی
در بین
سیاستمداران و جامعه شناسان و رسانه داران آشنائی دارند.
٣۶۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
:
هرکه ناموزد ز پند روزگار
سرکارخانم رکسانا
،
اولا آنکه بنده دوستدارجناب
امینی نیستم، سهل است، از ایشان هم گله مندم که چرا جرات پاسخ
به سوالات من به مقاله کسروی را ندارند.
دیگر آنکه کجای کامنت من گفته است " کسانیکه خواستار اتحاد عمل اپوزیسیون هستند
مردمانی خائنند و «دم خروس» آنها پیداست!!" ؟
بنده عرض کردم که " من مدتها از دوستداران جناب نوری علا بودم " و ابتدا از
جمعه گردی های ایشان به خصوص مقالات ایشان در باره صفویه و ملایان لبنانی
بسیار آموختم. و از اینکه ایشان فراموش کرده بودند که
در لندن مقاله ای در
ستایش خمینی نوشته بودند و دیگران را متهم به یافتن اسکلت در صندوق خانه
ایشان نموده بودند نیز خمی به ابرو نیاوردم و توصیه کردم که مانند بسیاری
دیگر به اشتباه خود اقرار کنندکه نکردند.
اکنون ایشان صد و هشتاد درجه چرخیده و در صدد ایجاد آلترناتیوی از طرفداران
جنبش سبز سکولارند که لابد با جمعیتی شبیه تظاهرات نیویورک، خامنه ای را
از بارگاه ولایت فقیه پایین بکشند
.
روکسانای عزیز، این بیشتر به جوک شبیه است تا چیز دیگر. مگر آنکه کسی
مانند کرزای و یا علاوی را علم کرده و مانند خاک افغانستان و عراق، خاک
ایران را به توبره بکشند.
خانم عزیز ما این نمایش را قبلا در یوگسلاوی و افغانستان و عراق دیده و
اکنون آنرا در لیبی مشاهده می
کنیم. از مردم ساده لوح و دهن بینی
که علی
رغم عقیده چهار دوست، خمینی را توصیه کردند
بعید نیست که همان اشتباه را
تکرار کنند.
٣۶۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : روزبه
عنوان
:
خواستار مناظره تلویزیونی نوری علاء و امینی هستم تا منصفانه بین ایندو قضاوت کنم.
من گفتگوی علیرضا میبدی با نوری علاء را دیدم و تماشای آن
را به
نظردهندگان و بخصوص به آقای امینی گرامی توصیه می کنم. همانطور که در نظر
قبلی ام گفتم میبدی راه را برای مخالفانی مثل آقای امینی باز گذاشته تا در
برنامه اش حضور یابند و حرف خود را بزنند. جالب آن بود که خطوط تلفن برای
مردم هم باز شد تا مستقیماً
سئوالاتشان را از نوری علاء بکنند و جواب
بشنوند. تمرین دمکراسی خوبی بود و نوری علاء به همه پاسخ داد. از قرار
معلوم در آینده او باز هم در این برنامه شرکت خواهد کرد و همه ما مخالف و
موافق می توانیم سئوالات خود را از او بکنیم. اگر آقای امینی با میبدی تماس
بگیرند و تقاضای یک مناظره رو در رو با نوری علاء را در این برنامه بکنند
قضاوت های ما نسبت به ایندو منصفانه تر خواهد شد. من با بیانیه ی "مخالفان
فعال" که نوری علاء آنرا امضاء کرد مشکلی جدی دارم و تا ایشان اعلام نکنند
که مخالف هر گونه دخالت نظامی در ایران هسند آرام نخواهم نشد ولی با آقای
امینی هم مشکل دارم که هیچوقت قبول نکرده است که مثل نوری علاء در برنامه
ای رادیویی و تلویزیونی شرکت کند و مستقیما به سئوالات مردم پاسخ دهد. بنظر
می رسد آقای امینی ترجیح می دهند که فقط بنویسند و معدودی نوشته هایشان را
بخوانند تا اینکه پس از گفتن هایشان گوش شنوا هم داشته باشند. این ایراد
بزرگی است که امیدوارم ایشان با قبول حضور در برنامه علیرضا میبدی برطرف
کنند.
همانطور که نوری علاء گذشته ای داشته است فراموش نکنیم که آقای امینی هم با
خمینی گذشته ای داشته است. اگر گذشته چراغ راه اینده باشد اشکالی ندارد.
اگر گذشته خود را نقد کنند و از آن عبور هیچ اشکالی ندارد. اگر بعد از این
تجربه تلخ ۳۲ ساله الفبای دمکراسی را آموخته باشند و مستقیما به مردم
پاسخگو باشند بزرگترین ایراد خود را برطرف کرده اند. من از آقای امینی
انتظار دارم در برنامه علیرضا میبدی شرکت کنند تا مثل نوری علاء به مخالف و
موافقش پاسخ دهند. آیا ایشان چنین خواهند کرد یا نه تعیین خواهد کرد که
ایشان تا چه حد پایبند به اصول دمکراسی هستند که پاسخگویی مهمترین اصل
آنست.
من خواستار مناظره تلویزیونی نوری علاء و امینی هستم تا منصفانه بین ایندو قضاوت
کنم.
مایلم بدانم دوستان در اینجا در مورد این نظر و پیشنهادم چه فکر می کنند بخصوص خانم
رکسانا، "دوست" و پیروز عزیز.
٣۶۵۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
:
منشور جهانی حقوق بشر( سبز؟)
جناب روزبه،
اگر ما در پای مقاله ای کامنت می
گذاریم دلیل موافقت و مخالفت ما با نویسنده
نیست. از شما چه پنهان در اغلب موارد من اول از کامنت ها شروع می
کنم و سپس
به نوشته می
پردازم. زیبایی کار نشریه هایی چون اخبار روز که تقریبا بدون
سانسور عقاید ما را منتشر می
کنند همین است. نویسنده هم یکی از ماست که بهتر
می
نویسد و شهرتی هم بهم زده است. من جناب امینی را نمی شناسم و جز معدودی
از نوشته های ایشان را نخوانده ام و برای من مناظره ایشان با هرکس برای من
اهمیتی ندارد. عقیده من در باره جناب نوری علا هم حاصل یک یا دو مقاله
ایشان نیست و مدتها افکار و افعال ایشان را تعقیب کرده ام . جناب نوری علا
مرد فرهیخته ایست که حیران حسن خویشتن و سکولاریسم نو و فردی تمامیت خواه و
افراطی ست. کتاب مقدس ایشان سکولاریسم نو است و مدتها طول کشید که من به
چند نفری ثابت کردم که سکولاریم برای سعادت جامعه شرط لازم است ولی کافی
نیست و آنچه خوبان همه دارند تنها منشور جهانی حقوق بشر است. اینکه هنوز
زیر علم سکولاریسم سینه زده شود و رنگ تازه سکولار سبز به آن داده و گروهی
بیخبر ساده لوح را گمراه کنند اگر سماجت و نادانی نباشد شیادی و عوام
فریبی
ست
.
نجات ما در منشور جهانی حقوق بشر( سبز؟) است چون که صد آمد نود
هم پیش ماست.
٣۶۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : امیر تبریزی
عنوان
:
مناظره
من برنامهء تلویزیونی جناب آقای نوری اعلا را دیدم و باید بگویم که
ایشان بسیار متین و مستدل مسائل مربوطه را توضیح دادند. البته هر کس به هر
دلیلی می
تواند با ایشان موافق و یا مخالف باشد. من در این میان با افرادی
که بجای تحلیل و استدلال مزه پراکنی میکنند و یا به قول رکسانا خانم سطح
کامنت
ها را به اندازهء بگومگوهای خصوصی تنزل می
دهند حرفی ندارم چرا که
مخاطب قرار دادن آنها چیزی جز اتلاف وقت و توهین به فضای بحث نیست.
ولی ذز اینجا از جناب آقای محمد امینی که مردی فرهیخته و باسواد هستند
انتظار دارم که در یک مناظره تلویزیونی با جناب آقای دکتر نوری اعلا شرکت
کنند. به باور من فرمایشات آقای دکتر نوری اعلا به مراتب منطقی تر و درست
تر از اظهارات آقای امینی است. البته این مسئله می
تواند در یک مناظره
تلویزیونی به صورت دقیق
تری مورد سنجش قرار گیرد. منتظر پاسخ رسمی آقای محمد
امینی هستم. با تشکر از همهء دوستان.
٣۶۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : بیژن باران
عنوان
: ۲
بدیل در خارج
امینی گرامی- مقاله جامع و موجز شما بسیار ارزنده است. اکنون شورای
مقاومت ملی ۳۰ سال است که رییس جمهور مادام العمری و در خارج دارد. آنها با
صدام، نئوکانها و اروپا روابط خارجی داشتند. حالا این بدیل چهارم در خارج
که سابقه داران سیاسی چون خان بابا تهرانی، محمد امینی، بیات زاده با ۵۰
سال مبارزه بضد دیکتاتوری را با
خود ندارد؛ چگونه با شورای ملی مقاومت سرشاخ
می شود؟ آیا روابط خارجی آنها با کشورهای دیگر با روابط خارجی این شورا
همآهنگی خواهد داشت؟
جدایی شریعت از طریقت یعنی سکولاریزم پس از حقوق بشر است؛ نه شعار اصلی
جنبش. چون تمام دیکتاتوری
ها –ا
ز کره شمالی، هیتلر، میله سویچ
- همه سکولار،
مستبد، آزادی کش بودند؛ برخی مانند مبارک و رضاخان مال پرست و غارتگر هم
بودند. ولی همه اشان قدرت سیاسی مادام العمر می خواستند. پس از دید تاریخ
معاصر جهان، سکولاریزم با استبداد و مال
پرستی منافات ندارد.
دیگر اینکه پیر بدیل جدید، شاعر حاشیه و جبون ۵۰ سال پیش تهران، یک روز
زندان نرفته؛ چون مبارزه ممتد بضد دیکتاتوری ۱۰۰ ساله در ایران نداشته است
.
بقول مندلا که میگوید: در منطقه ما- جهان سوم-رهبر از زندان می اید. دوم
این که ایشان در نیمقرن اخیر، تخصص در علوم سیاسی نداشته؛ تجربه مدیریت
کلان یا حتی یک نهاد انتفاعی بانکی نداشته؛ مسئولیت تشکیلات سیاسی نداشته
است. سوم: دیکتاتوری حاکمیت مطلقه، دایم العمر، موروثی دوست دارد. مردم
حکومت انتخابی، ادواری، تخصصی دوست دارند. دیکتاتورها در قدرت جاخوش می
کنند- ولی باید بروند. نسل جوان رهبر جوان خود را می خواهد.
٣۶۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : پیروز پیروزی
عنوان
:
بیشتر از مقاله نویسی و سخنرانی برای رهائی از بن بست آخوندی
عملا چه همکار ی میتوان کرد؟
همانگونه که آقای روزبه عنوان فرمودند، بدیهیست که دراین برهه از زمان
خردمندانه ترین و یا بقول امروزی
ها دموکراتیک ترین روش جهت روشن و شفافیت
دادن به
اهداف اندیشمندان و دگراندیشان برای برون رفت از بن بست
های متعددی
که خواسته و یا ناخواسنه توسط همین اندیشمندان و فرهیختگان و دگراندیشان
تا کنون بوجود آمده میباشد.
حال که تلوزیون پارس و آقای میبدی گردانندگی چنین مناظرهائی را بعهد گرفته
اند چه بهتر از این که بتوان این دمل چرکین چندین ساله بین این افراد
شکافته شود تا خود را بتوانند بهتر به جامعه ایرانی بشناسانند و اگر توان
آن
را دارند که بتوانند راهکار و برنامه ای بطور جمعی برای هدفی مشترک جهت
رهائی ایران و
ایرانی از معضلی که همین افراد که خود را پیشروان و مدافعان
دمکراسی و مردمسالاری و سکولاریزم و حامی
کارگر و زحمتکش
و مجری قوانین
حقوق بشری میدانند ، بوجود آورنده اش بوده اند ارائه دهند.
با امید اینکه تا دیر نشده و بذر
ماندگاری ۳۲ سال دیگر رژیم آخوندی پاشیده
نشده ، رسانه
هائی
که خود را در راه رهائی ایران و ایرانی از آخوند سالاری
مسول میدانند نیز با همکاری و گسترده کردن اینگونه برنامه ها و در اصل برای
ایجاد همبستگی و اتحاد در بین میهن
پرستان
اقدام لازم را بعمل آورند
٣۶۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : الف باران
عنوان
:
ایران و منافع آن به تمام مردم ایران تعلق دارد...
هر سازمان و حزب و یا تشکیلاتی با پیشنهاد حکومت از پیش تعیین شده برای
فردای ایران،
سیاستی تحمیلی و غیر دموکراتیک خواهد بود! مردم در سرنوشت
آینده خود باید دخیل باشند،
حکومت انتخاب کت و شلوار نیست که لباس فروشی بر
طبق اندازه، رنگ و مدل لباس،
مشتری را
هر طور که بخواهد سرکیسه کند
!حکومتهای
"از پیش خود نامزد شده" یک نوع تجارت سیاسی است که برای آن
سرمایه گذاری های مالی و معنوی و هزینههای انسانی نیز بکار گرفته شده
است.
انتخاب درست آن است که خواستههای مردم در قوانین آینده ایران وجود
داشته باشد و در غیر این صورت نارضایتی مردم بصورت انفرادی و یا تشکلهای
سازمانی و سیاسی ظهور خواهند کرد.
این قوانین وقتی پذیرش مردمی خواهد داشت
که نمایندگان منتخب مردم به تدوین قانون اساسی کشور بپردازند.در حال حاضر
نیروهای مردمی به جای تمجید و تعریف از خود و نفی و حذف دیگران باید شرایط
بوجود آمدن چنین انتخاباتی را فراهم کنند.
در یک شرایط دموکراتیک معیارها
با، داشتن "طرفداران بیشتر"، "شهدای بیشتر"، "قدرت بیشتر" و... نخواهد
بود.پس از حذف دیکتاتوری تمام مردم ایران با بینشهای مختلف و نیازهای
متفاوت حق مساوی از یک تریبون آزاد را خواهند داشت.رهبری جنبش سبز هم
می
تواند در یک تریبون آزاد مواضع خود را بیان کند ولی از هم اکنون
نمی
تواند پدرخوانده جنبش دموکراسی ایران باشد! دموکراسی در مقوله انحصار
طلبی نمی گنجد! گذشته و حال رهبران سبز به هیچ وجه دموکراتیک و ترقی
خواهانه نبوده و نیست.
جز این است که تمام فعالیت سیاسی آنها در جمهوری
اسلامی بوده است! تشعشعات دموکراسی و ترقی خواهانه آنها در چه زمانی بوده
است ؟! رهبری جنبش سبز هزاران بار گفته اند که ما رهبر جنبش نیستیم! این
واقعیت ندارد! کسانیکه خط نشان برای گروههای دیگر می
کشند پیامی از یک
رهبری از یک مرکزیت،
آن هم از
نوع "خود محور بینی" و ضدّ دموکراتیک دارد.
در جبهه ضدّ دیکتاتوری هیچ پیش شرطی برای حمایت از جبهه جایز نیست،ایران و
منافع آن به تمام مردم ایران تعلق دارد...
٣۶۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
:
مناظره تلویزیونی
به عرض دوستان عزیزی که خواهان مناظره تلویزیونی هستند می
رسانم که
تجربهء
من از مشاهده این مناظرات بسیار منفی ست و بسیار بندرت آنها را نگاه
میکنم.
در این مناظرات معمولا گرداننده نمایش اشرافی به موضوع نداشته و انجام وظیفه می
کند. به علت محدود بودن وقت
زمان کافی به مناظرین داده نمی
شود و گفتگو به
sound bites
خلاصه می
شود و
بسته به مهارت شخص در اظهار نظریات خود طرفین در شرایط مساوی برای عرضه
عقاید خود قرار ندارند و هر
که حراف تر و خوش بیان ترست برنده مسابقه می
شود.
به عبارت دیگر،
هر که مار را قشنگ تر ترسیم کرد دل خلق غافل را می
رباید.
مناظره آن
هم از نوع تلویزیونی آن بیشتر مسابقه زبان بازی
ست تا بحث مطلب
.
مشاهده این مناظرات جای مطالعه و تحقیق شخص را نمی
گیرد و اغلب چیزی جز عوام
فریبی نیست. این جنابان و سر کاران بقدری در این سی سال نوشته اند که جای
آن در نیمساعت نمایش و سر گرمی نیست.
٣۶۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : unknown
عنوان
:
توضیحی از جانب شبکه سکولارهای سبز
اشاره های آقای محمد امینی در مقالهء «ای بسا آرزو که خاک شده!» در واقع به
یک «سند داخلی ِ» شبکهء سکولارهای سبز ایران مربوط می شود که چندی پیش
بعنوان یک «طرح پیشنهادی» برای اعضاء شبکه فرستاده شده تا در مورد آن نظر
بدهند و هیچ معلوم نیست که ایشان سند پیشنهادی مزبور را از کدام ناحیه ای
به دست آورده، آن را سندی رسمی و منتشر شده جلوه داده و نظرات خود را، آن
هم همراه با یک سلسله مفروضات و جعلیات، بصورت این مقاله منتشر کرده اند.
براستی اینگونه «خیانت کردن در امانت» از جانب کسی که این سند داخلی را در
اختیار ایشان نهاده، و سپس مقاله نوشتن ایشان دربارهء یک سند داخلی که
منتشر نشده، و به همین دلیل هم ایشان قادر نبوده اند در مقالهء خود مأخذی
برای اشارات شان ذکر کنند، تا چه حد در اخلاق سیاسی ما موجه است؟ شبکهء
سکولارهای سبز مسلماً پس از گردآوری نظرات اعضاء خود و نهائی ساختن این
طرح، آن را بصورتی آشکار در معرض دید همگان قرار داده و در موردش پاسخگو
خواهد بود. بعبارت دیگر، شتاب مغرضانهء آقای محمد امینی برای خفه کردن این
طرح در نطفه نمی تواند موجب اعتنای ما به اینگونه چالشگری ها و ماجراجوئی
های سیاسی مبتذل باشد.
اسماعیل نوری علا
مسئوول امور اجرائی شبکه سکولارهای سبز ایران
٣۶۵۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : آزاده ا
عنوان
:
عجله اقای نوری علا مسئوول امور اجرائی شبکه سکولارهای سبز ایران
ای کاش با متانت و سرفرصت و طی مقاله ای به نقد آقای امینی می
پرداختید. به ناگه ایشان را جاعل و ماجراجوی سیاسی مبتذل خطاب کردن آن هم
در این زمانه و در کشوری که زندگی می کنید آدم را دچار نگرانی می کند که
اگر در موقعیت دیگری بودید با این برخورد کوتاه و قاطع با این جاعل و
ماجراجوی سیاسی مبتذل چه می کردید.
خداوند آخر و عاقبت همه را به خیر کند.
٣۶۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : دوست
عنوان
:
عجب استدلالی "پیروز" کرده! من
هم طالب مناظره تلویریونی بین آقایان امینی و نوری علاء هستم.
پیروز عزیز، واقعاً
که! عجب استدلالی جنابعالی کرده اید! از چه می ترسید!
که مبادا مردم استدلال های نوری علاء را بپذیرند و معلوم شود که امینی پوچ
گفته و خودش را خراب کرده! من بعنوان یکی از ارادتمندان آقای امینی هیچ
نگران مناظره ایندو در تلویزیون پارس نیستم.
بنظر می رسد مخالفت شما با نوری
علا
بر سر مبحث سکولاریسم به دشمنی شما با او
تبدیل شده باشد. شما فرق دشمن و مخالف، و دشمنی و مخالفت را مثل اینکه نمی
دانید. کینه ورزی نسبت به مخالف فکری تان به روشنی در نظراتتان دیده می
شوند. مخالفت با یک فرد در مورد یک مطلب بخصوص نباید باعث شود که هر حرف
حساب دیگری که آن فرد می گوید را اتوماتیک رد کرد.
شما که اقرار می کنید گفتگوی آقایان میبدی و نوری علاء را ندیده اید و خیال
دیدن آن یا هیچ مناظره ای را هم ندارید نمی توانید روی هوا آنرا نفی کنید و
قضاوت دیگرانی که این برنامه را دیده اند را به سخره بگیرید.
از نظراتتان
معلوم است که شما سخت دل نگران نتیجه مناظره بین دو طرف قضیه هستید چون
معتقدید که منطق امینی در مقابل منطق نوری علاء در منظر عمومی درب و داغون
می شود. دشمنی و کینه شما نسبت به نوری علاء به اندازه ایست که ترجیح می
دهید ابهامات همچنان باقی و در این ستون محدود بمانند تا قضایا در منظر
عمومی حل و فصل شوند مبادا مردم امتیاز را به دشمن تان بدهند! اینست که
مناظره ها را بطور کل نفی و مردم را فاقد خرد، خام و احمق فرض کرده اید که
براحتی طعمه چرب زبانی های این و آن می شوند! شما هم مثل ولی فقیه به خرد
جمعی مردم هیچ اعتقادی ندارید وگرنه با پاسخگویی مدعیان در رسانه های عمومی
که اساس یک دمکراسی واقعی است را اینچنین زیر ضرب خود نمی گرفتید. شما
اصلا در نظر نمی گیرید که محدود بودن این بحث در اخبار روز قابل دسترسی
برای ملت ایران نیست. در صورتیکه از طریق تلویزیون های ماهواره ای براحتی
در دسترس دهها میلیون ایرانی علاقمند به این بحث قرار می گیرد تا در مباحثی
که مستقیما به آنها مربوط می شود شرکت داشته باشند و مثل مردمان جهان آزاد
با رجوع به خرد خود داوری کنند. ترس شما از داوری آنهاست و نه "چرب
زبانتر" بودن نوری علاء نسبت به امینی. اگر نگرانی شما "چرب زبانی" نوری
علاء است مطمئن باشید که امینی از او کمتر "چرب زبان" نیست. من شکی ندارم
که آقای امینی خود براحتی می توانند از نقطه نظرات
شان دفاع کنند. نگرانی من
در اینمورد زمانی به اوج خود خواهد رسید که آقای امینی بهر دلیلی دعوتی که
آقای میبدی از مخالفان آقای نوری علاء کرده اند را نپذیرند.
در مورد مطلبی که درباره نوری علاء و خمینی در یکی از نظراتتان ذکر کرده
اید، من از صحت و سقم آن بی اطلاعم ولی روشن نکردید که آن مطلب چه ارتباطی
به مطلب امروز او دارد؟ این چه طرز فکری
ست که شما دارید! در این
مورد دو
مطلب باید قابل توجه شما باشد. اول آنکه هر انسانی جائزالخطاست و اگر به
اشتباهات خود پی ببرد و از اعتراف آنها باکی نداشته باشد و تغییر مسیر دهد
به خود و همه خدمت کرده است. اگر نوری علاء دچار آن خطایی شده باشد که شما
می گویید و خطای خود را دیده و تغییر مسیر داده باشد کاری بس پسندیده کرده
است. دوم آنکه امینی و خانواده اش هم در همان روزها خیلی بیشتر و موثرتر از
نوری علاء به خمینی کمک رسانی کردند. حتما خبر نداشتید وگرنه درباره نوری
علاء و خمینی چیزی نمی گفتید. شما که بما مطالعه را بیشتر از تماشای مناظره
ها تجویز می کنید چرا از سابقه امینی ها با خمینی بی اطلاع بودید؟ برای من
همینقدر کافی بوده است که امینی ها پس از تجربه مستقیمی که با خمینی
داشتند زود به اشتباه خود پی بردند و راهشان را تغییر دادند. آقای امینی با
اطلاعات وسیعی که از تاریخ معاصر ایران دارد به ما ملت خدمات شایانی کرده
است. البته مثل هر پژوهشگر تاریخی همه نتایج او درست نیست ولی بنظر من ۹۰
درصدش درست است.
جناب پیروز، اجازه ندهید مخالفت شما با افراد بر سر یک مقوله باعث شود که
دشمن خونین آنها شوید بطوریکه بینایی را آنچنان از شما بزداید که اصول
دمکراسی که مهمترین اصل آن پاسخگویی از طریق رسانه های عمومی است را زیر
پاهایتان له و لورده کنید. به خرد مردم احترام بگذارید و نگران نتیجه
مناظره بین نوری علاء و امینی نباشید. آرزو کنید که در این بحث و بقول شما
"مسابقه"
آن کسی که حرفش منطقی ترست "برنده" شود. خردورزان در برابر منطق
صرفنظر از آنکه چه کسی آنرا می گوید سر تعظیم فرود می آورند و اجازه نمی
دهند غرور و کینه و خودخواهی و و و چشم
هایشان را بروی حقایق ببندد. پیروز
باشید.
به روزبه گرامی، منهم طالب مناظره تلویزیونی بین آقایان امینی و نوری علاء هستم.
پیروز باشید.
٣۶۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : تهمتن - ش
عنوان
:
باز هم ادامه پراکندگی اپوزیسیون ۳۲ ساله ی خارج ازکشور و عوامل آن در مقابل رژیم
سفاک اسلامی; برعلیه مردم ایران
بیش از۳۰ سال از ظلم وستم رژیم جنایتکار بر مردم ایران می
گذرد و بیش از
۳۰
سال هم از پراکندگی اپوزیسیون خارج ازکشور در مقابل رژیم هم همچنان
ادامه دارد که حاصل آن چیزی جز ماندگاری رژیم و
ستم بیشتر بر مردم ایران را
در بر نداشته است. خود قصاوت کنید:
در
طول این سال
ها،
هر کس و هر گروه که
که اشاره و
نظری به همبستگی اپوزیسیون پراکنده در مقابل رژیم ارائه می
کرد،
سریعا بوسیله برخی شخصیت ها و گروهی با این همبستگی نسبی،
مخالفت و تخریب
می
شد که نمونه
و ادامه این تخریب ۳۰ ساله را در مقاله آقای امینی حی حاضر
است. ایشان " نظر و پیشنهاد"
( و تنها نظر و پیشنهاد) در مورد "طرحی" که
هنوز انتشار نیافته و
مورد رد و یا تایئد ایرانیان قرار نگرفته،
یکسویه به
محکمه خود رفته و این نظر
و پیشنهاد منتشر نشده را به شیوهء
فرهنگ ۳۰ ساله
مخالفان اتحاد در مقابل رژیم را تخریب ومحکوم کرده است - به واژه ها و
اصطلاحات او در این نوشته
که برخی از دوستان به آن اشاره کرده اند توجه
کنید- اما ایشان هم به نحوی از آشفتگی اپوزیسیون هم
(بخوانید همان پراکندگی)
سخن گفته است!! اما گویا خود
را دراین پراکندگی و از عوامل آن بحساب نمی
آورد!!؟؟ آقای امینی،
قضاوت و انصاف و وجدان خود
را وسیله قراردهید که این
نوشته شما دل چه کسانی را
شاد میکند؟ آیا خامنه ای و مصباح یزدی وشریعتمداری
و احمدی نژاد از
این نوشته
(تخریب در اپوزیسیون) استقبال می
کنند و یا مردم
ایران؟؟ اما چه باید کرد که متاسفانه هنوز پاشنه در به همان پراکندگی می
چرخد..
٣۶۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
:
انحراف
جناب نوری علا،
بنده ازدوستداران قدیم ام که حالیه بیش از نیمی از ارادتم را از دست داده
ام. بحثی
نیست که شما انسان عاقل و بالغ و مختاری هستید که در افکار و
رفتار و کردار خود آزادید و کسی حق اعتراض ندارد. اما هیچکس ، هیچکس ،
هیچکس نمی
تواند خود را جز در آیینه دید دیگران ببیند و اگر شما شخصیتی
اجتماعی و فعال نبودید کسی وقت
اش
را تلف شما نمی
کرد. من شما را از آغاز جمعه
گردی
ها می
شناسم و از بسیاری از مقالات اولیه لذت بردم و احاطه و تحقیق شما
را در باره تاریخ شیعه و صفویه تحسین کردم. تسلط و دانش شما بر زبان و
درست بکار بردن لغات و کلمات و ریشه یابی آنها که گاهی تا به حد وسواس
میرسد نیز شایسته تقدیر است.
شما در آیینه چشم من مرد دانشمندی هستید که از راه خود منحرف شده اید
و
این موجب تاسف شدید است. این انحراف از زمانی شروع شد که کلمه " سکولاریسم
نو " را ابداع فرمودید و پس از آن چنان در آیینه سکولاریسم نو
محو جمال
خویشتن شدید که بقیه محاسن خود را فراموش کردید و حتی زمانی که بنده
پیشنهاد کردم که با این تعریف ، " سکولاریسم مطلق " ارجح است به گمانم شما
از این تجاوز به حریم " ابداعات " خود آزرده شدید. بنده در فرصت های مختلف
عرض کردم که سکولاریسم و سکولاریسم نو به تنهایی مسائل اجحاف به زنها را
حال نمیکند و کاری به مشگلات قومی و زبانی و نژادی و جنسی ندارد و به فرض
حصول
سکولاریسم نو باید تازه بنشینیم و این مسائل را حل کنیم. عرض
کردم
که بنابر این بهتر است هم خود را صرف اجرای منشور جهانی حقوق بشر بنمائیم
ولی ظاهرا مرغ سکولاریسم نو فقط یک پا دارد و آن پا هم امروز " سبز " است. و
این واژه ، نوعی حزب و جمعیت و گروه و جبهه و انجمن نیست بلکه " شبکه " ای
در خارج از کشور است که میخواهد ولایت فقیه را سرنگون و طرحی نو در
اندازد. راستش این کلمه شبکه را دوست ندارم.
به نا روا و غیر واجب
بوی
جاسوسی میدهد.
سخن کوتاه ، جناب نوری علا ، ما نوری علای آن جمعه گردی ها را شدیدا
" miss "
میکنیم و کاش شما جانشینی در آنجا داشتید.
دیگر آنکه شما با این " شبکه" صد ها نفری کاش ستونی برای نظر بدون سانسور
خوانندگان باز می
کردید. شما که از تابناک و الف و کیهان و رجا نیوزدر داخل
ولایت فقیه و خودنویس و اخبار روز در خارج از کشور که کمتر نیستید و نباید
باشید.
٣۶۵۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
: sound bite
جناب دوست،
عرض بنده این بود کسی که بخواهد به
کنه عقیده این جنابان پی ببرد بهتر است
که پیه روزها مطالعه نوشتجات این جنابان
را به تن بمالد و برای خود قضاوت
کند. اگر ما عرضه و حوصله خواندن یکی دو کتاب خمینی را داشتیم و به چند
کاست شفاهی و
sound bite
کفایت نمی
کردیم امروز به این بدبختی نمی افتادیم و
چنین گلی به سر ما گرفته نمی
شد. مناظره این جنابان جز تاثیری نیم ساعته بر
اندکی بیننده اثر دیگری نخواهد داشت و به قول معروف اگر آتش هم بشوند جز
جای خود را نمی سوزانند و بر دامن کبریای ما گردی نخواهد نشست. منبع
دانستنی های من تلویزیون و رادیو نیست که هر مهملی را به خورد من بدهد.
مطمئن باشد.
٣۶۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : محمد رضا شهاب
عنوان
:
مخالفت یا راهنمائی
مقاله جالبی است ولی بنظر من نویسنده بجای اینکه در ابتدا خط بطلان روی
تمام فعالیت های گروه بکشد و
در آخر بگوید کارهای شما از نظر وطن دوستی در
آن بحثی نیست می
توانست ابتدا نکات مثبت طرح را مطرح می
کرد وسپس به نکات
منفی آن می پرداخت و راهکارهای صحیح را یاد آور می
شد و با اینکار صداقت خود
را نشان میداد نه اینکه از ابتدا به پوچی طرح بپردازد.
٣۶۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : شهروند ایرانی
عنوان
:
مطالب بیشتر
جناب «دوست»، می
خواستم جسارتاْ از شما تقاضا کنم که در عین حال که
همچنان ما را با تحلیل
های خودتان بهره مند می
کنید از پرداختن به بحث
ها و
بگومگو های دوگانه پرهیز نمیایید. کسی که ندیده دربارهء یک مناظره
تلویزیونی اظهار فضل می
کند و اساساْ با هر منتظره تلویزیونی مخالف است،
تکلیفش روشن است. او می
خواهد این میدان را محلی برای کینه ورزی خودش نسبت
به یک فرد دیگر بنماید. همان بهتر که او را به حال خود بگذاریم.
جناب
unknown
مطلب جالبی را از سوی آقای نوری اعلا منتشر کردند. چنانچه
مقدور است مایلم مطالب بیشتری در این مورد بدانم. اگر براستی مطالب اشاره
شده توسط آقای محمد امینی صرفاْ از یک طرح پیشنهادی داخلی (و نه طرح نهایی
گروه) گرفته شده، پس به نظر من فرمایشات آقای امینی دارای حداقل اعتبار
است. امیدوارم که ایشان و آقای نوری اعلا به تفضیل در این مورد در یک
مناظره تلویزیونی صحبت نمایند.
برای همهء دوستان آرزوی موفقیت دارم.
٣۶۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : روزبه
عنوان
:
به آقای امینی و دوستان نظردهنده
شکی ندارم که همه نویسندگان منجمله آقای امینی نظرات را درباره مقاله
هایشان در اینجا می خوانند. بنابراین من از اقای امینی خواهش می کنم که از
مناظره با آقای نوری علاء استقبال کنند. رد آن فقط می تواند به عقب نشینی
آقای امینی از مواضع
شان تلقی بشود. با تشکر از آقای امینی و همه دوستانی که
با مناظره ی ایندو مبارز موافقند و آنرا مظهر دمکراسی می دانند.
٣۶۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰
از : پرتو نوری علا
عنوان
:
دروغ اول آپریل
من به آقای امینی و اندیشه تحلیل گر و تحقیقی ایشان، همچنین به زبان
روشن و رسایشان همیشه احترام گذاشته و آموخته ام. اما این مقاله از جنسی
دیگر است.
در این جا من کاری به درست و غلط بودن ساختن دولت آلترناتیو در
خارج از کشور ندارم، اما برخورد آقای امینی با متنی که هنوز علنن منتشر
نشده و به همین دلیل هیچ مرجعی نیز صدق گفتار ایشان را تأیید نمی کند،
خواننده معمولی مثل من را فقط به حیرت وامی دارد که چی به چی است. چرا
ایشان چنین شمشیر کشان به قصد و نیت کسانی که گمان می کنند بهتر است چنین
یا چنان کنند، می تازد؟ زبان استدلالی آقای امینی کجاست؟ چگونه با چنین
اندیشه و برخوردی می توان ادعای دمکرات بودن و خواستن آزادی برای همه بود؟
من که با شناخت سی ساله ام از کارهای آقای امینی نمی توانم باور کنم این
مطلب ضعیف و پا در هوا از خامه ایشان برآمده است. هنوز یقین دارم که کسی آن
را به عنوان دروغ اول آپریل، جای ایشان نگاشته است.
٣۶۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : باخته
عنوان
:
بگذار هزاران شبکه های سکولار چه در داخل و چه در خارج شکفته شود
آقای محمد رضا شهاب نظر درستی دادند و تائید می کنم. باید اگر مخالف
نظری هستیم و دشمن ما نیستند. جوانب مثبت آن نظر را مطرح کنیم. و بعد اشکال
کار
و یا ضعف تئوریک را
.
این
نوشته آقای امینی وقت زیاد می برد تا طرف مقابل را که هدف قرار داده
اند پیدا کرد. بعد باید با کمک کمنت ها رفت سراغ نوشته های نوری علا که
ببینیم استد لالشان چیست. بعضی ها
بحث
تلویزیونی با نوری علا را پیشنهاد
می کنند. آقای امینی هم در این مناظره ها حتمن شرکت کنند تا آبروی خودشان
را حفظ کنند.
آقا جان :یک کمی هم به فکر خوانند ها باشیم. وگرنه منم پیشنهاد می کنم
ایشان با آقای نوری علا در خانه پدری نوری زاده (صدای آمریکا) مناظره
داشته باشند بهتر است.
اقای امینی زبانی زهر آگین دارند و مسائل سیاسی ایران را مثل بقال های سر
کوچه مطرح می کنند. خوب اگر من با چنین دیدی نقد و به نوشته آقای امینی
بپردازم کاملن مغرضانه
عمل کرده
ام.
ولی باید این را ثابت کرد.آقای امینی
کیفیت مطرح است ولی شما به کمیت می پر دازید و نوشتید:
"مثلا
پنج هزار رای از گروهی از ایرانیان خارج از کشور که از شمار شهروندان
واجد شرایط انتخابات در شندآباد شبستر، اسفراین، شهرک اکباتان و خاش هم
کمتر است، این دولت منتخب، نماینده هفتاد ملیون «مردم مبارز، انحلال طلب و
سکولار ایران» خواهد شد؟
"
من وقت شما را نمی گیرم, چون به تجربه آموختم که کسانی هزاران بار از
دموکراتیک حرف می زنند ولی الفبای کار دموکراتیک را رعایت نمی کنند و یا
حتی حاضر نیستند ,در همین وب سایت وزین اخبار روز تمرین کنند. بعضی از
دوستان به کمنت های نوشته هاشان جواب مستقیم می دهند و متاسفانه بعضی ها
خودشان را به کری و لالی می زنند و جواب نمی دهند. وگرنه این نوشته آقای
امینی پر
از
تناقضات است. اگر در همین جا جواب دهند, مطرح خواهم کرد.
٣۶۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : Mehdi Maher
عنوان
:
کلی گوییها و مغالطه های فراوان
ای بسا آرزو که خاک شده!
آقای امینی
با کلی گوییها و مغالطه های فراوان، اصل طرح را مخدوش کرده اید و نه تنها
نقدی در خور، ارائه ننموده اید، که آب را در همان هاون کوبیده و بر بی
عملی افزوده تا همچنان یاس و سکون و تفرقه بر ما حکم برانند
از این بابت بسیار متاسفم.
٣۶۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : peerooz
عنوان
:
به " دوست " ان عزیزی که به من تاخته اند
عزیزان ، نگاه من به جناب نوری علا مانند نگاه
پدری ست که فرزند با
استعداد خود را بجای تحصیل
، در سر کوچه و بازار با کودکان دیگر مشغول
بازیگوشی و مردم آزاری
می
بیند.
درد امروز
ما و درد دنیا ، عدم مراعات حقوق بشر است چه به شکل ولایت فقیه
باشد و چه به شکل
شیخ های عرب یا سازمان ناتو و یا امپراتوری امریکا و چین
و شوروی
.
تا زمانی که حقوق بشر مراعات نشود قوی به ضعیف ظلم میکند و مرد به زن و
اکثریت زبانی و جنسی و قومی به اقلیت زبانی و جنسی و قومی. اینها ربطی به
سکولاریسم ندارد. سکولاریسم جزئی از این است.
گناه جناب نوری علا در آنست که توجه را از حقوق بشر به سکولاریسم نو معطوف
کرده اند
و با شدت و حدت و انرژی فوق العاده ما را - به عقیده من - از راه
راست منحرف
می
نمایند. درد ما درد حقوق بشر است و سکولاریسم نو یا کهنه به
تنهایی دردی را دوا نخواهد کرد و صد ها مناظره و مبارزه در بر قراری
آلترناتیو سکولار سبز و قرمز و آبی در این راه کمکی به
مراعات حقوق بشر
نخواهد نمود . به قول آخوندها السلام و علی من تبع الهدی یا چیزی شبیه آن.
٣۶۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : آزاده ا
عنوان
:
خانم نوری علا شما هم
آقای نوری علا در کامنت شان برخورد شایسته ای نداشتند. شما
برای تلطیف
آن برخورد ناشایست وارد شدید که البته کاریست شایسته. ولی اینکه نوشته اید
«هنوز
یقین دارم که کسی آن را به عنوان دروغ اول آپریل، جای ایشان
-
امینی- نگاشته است.» باز قضیه رنگ و بوی همان ناشکیبایی و برخورد عصبی زشت
را پیدا کرد
٣۶۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : محمد امینی
عنوان
:
یادداشتی بر داوری های دوستان
داوری های بسیاری که در واکنش که به نوشتار من در این تارنما درج شد،
مرا برآن داشت که این یادداشت را برای روشن کردن پاره ای ناروشنی ها و نیز
پاسخ به پاره ای پرسش های دوستان بنویسم. پاسخ به نوشته اقای اسماعیل نوری
علا را در این یکی دو روز آینده خواهم نوشت.
یک - به دوستانی که مرا به مناظره با اقای نوری علا در یکی از برنامه های
تلویزیونی برانگیخته اند، پاسخم این است که هرآینه دعوت کنند و شرایط برابر
فراهم نمایند، شرکت خواهم کرد. آن برگزارکننده تلویزیونی تا کنون چهار بار
با اقای نوری علا مصاحبه کرده اند و با اینکه مرا نیک می شناسند و می
دانند که چگونه تماس بگیرند چنین نکرده اند. چندان دلسوخته شرکت در برنامه
های ایشان نیستم، اما اگر امکانی فراهم سازند و بی طرفی زمانی را هم رعایت
کنند، می پذیرم.
دو- جای اصلی چالش و گفتگو، همین راه های نوشتاری است که می ماند و کسی نمی
تواند بگوید که «منظورم این نبود» و یا شکایت کند که حرف مرا برگرداندند!
سه - آقای نوری علا و برخی از دوستان دیگر به من توفیده اند که چرا
«سندی
داخلی» را که هنوز «رسمی» نیست مورد بررسی و نقد قرار داده ام و چرا صداقت
در امانت نداشته ام؟! راستی که گرفتاری بزرگی است پاسداری از
این دعوی باز
سوی کسانی که از یک سو می گویند به دلیل وجود اینترنت، رای گیری از ملیون
ها ایرانی شدنی است، اما به
آزادی
هایی که اینترنت در به دست آوردن اگاهی
ها فراهم آورده باور ندارند. آن هم در دورانی که ویکیلیک همه پنهان سازی
های آگاهی هارا بی پایه کرده است. شوربختا کسانی از آن دعوی آغازین خود که
ایجاد یک شبکه از ایران سکولار یا نوسکولار در خارج از ایران بود، خرامان
خرامان دست برداشته و در نوشته و گفتار پرچم ایجاد دولت در تبعید را
برافراشته، کنگره ای هم برای این مهم در ماه اینده فراخوانده اند و اینک در
آستانه برگزاری کنگره می گویند به ما نقد نکنید زیرا طرح نهایی خودرا
هنوز منتشر نکرده ایم!
چهار- نوشته ای را به نام «طرح اولیه برای تشریح روند آلترناتیو سازی
-
نسخه جهارم» در هفته پایانی سال ۸۹ از راه اینترنت به بسیار کسان و از راه
یکی از آن کسان به من هم فرستادند. اینک می نویسند که این طرح داخلی بوده و
نمی باید مورد نقد قرار گیرد! این طرح را «مسئول امور اجرایی شبکه
سکولارهای سبز» برای یارانشان فرستاده و نه یکی از اعضا! کنگره هم بنا است
یکماه و چند روز دیگر برگزار شود. در همان نامه و طرح پیوست، سیاهه ای از
نام
بیش از دویست نفر از «نخبگانی» که بنا است به کنگره ملی
فرا خوانده
شوند آمده
و از یاران درخواست شده که با آن ها تماس بگیرند و داوری ایشان
را درباره طرح بخواهند! اگر این طرح همراه با شش یا هفت طرح دیگر در اختیار
«یاران»
قرار گرفته بود و یادداشتی برآن بود که این ها نوشته های دوستان
است، بخوانید و داوری کنید؛ و من، تنها به نقد یکی از آن ها پرداخته و آن
را داوری همه گروه جلوه می دادم، دوستان حق داشتند به من خرده بگیرند و مرا
«جاعل»
بخوانند، که خوانده اند! اما سند «محرمانه» ای من مورد بررسی قرار
داده ام، بازتاب و هماهنگ با ده ها نوشته و سخنرانی و مصاحبه ای است که به
نام این گروه در اختیار همگان قرار گرفته و افزون برآن، این سند را مسئول
امور اجرایی به عنوان سندی که او با آن موافق است پخش کرده است!
پنج - برخی از دوستان خرده گرفته اند که چرا پس از نقد این داوری ها، به
طرح نظر خود نپرداخته ام. حق با ایشان است و من برآن بوده و هستم که در
روزهای اینده، بخش دوم این نوشته را همراه با چشم اندازی
که من برای اتحاد
ایرانیان خارج از کشور و همراهی با جنبش دموکراسی خواهی درایران می بینم،
منتشر کنم. این داوری من نیز سخن تازه ای نیست. یکسال و اندی است که گروهی
از کنشگران در آمریکای شمالی پیرامون چنین چشم اندازی نوشته و سخن گفته اند
و شش ماه پیش نیز پس از یکسال گفتگو در نشستی در نیویورک گردهم آمدند و
«اتحاد
برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران» را اعلام کردند. این را هم
بیافزایم که من از شمار مسئولان آن گروه نیستم. داوری های این گروه را هم
دوستان می توانند در تارنمای آن ها بیابند.
شش - گیرم که من هیچ برنامه ای از خود نداشته و یا داعیه ای هم در ارائه
برنامه ی رقیب با آلترناتیو سازی نداشته باشم. آیا نداشتن طرح، مرا از نقد
به یک راهکار زیانبار محروم می کند؟ هرآینه من با مداخله نظامی غرب در
ایران مخالف باشم و در باره آن بنویسم، باید طرح شخصی خودرا برای دستیابی
به دموکراسی ارائه دهم؟ هراینه من با ماجراجویی های هسته ایران مخالف باشم،
بنا براین است که پروژه شخصی خودم را برای تولید انرژی الترناتیو در ایران
ارائه دهم؟
هفت - این گونه آلترناتیو سازی ها دو پیامد زیانبار فوری دارد که هر انسان
اندیشمند را که سودای حقوق بشر و دموکراسی در ایران در سر می پروراند، باید
به چالش با آن برانگیزد. نخستین
زیان چنین طرح هایی، آب پاکی پاشیدن به
پروژه ای است که سازمان مجاهدین سی سال است در پی آن اند. اگر دولت در
تبعید و سایه ساختن کار گروهی نخبگان خارج باشد، سازمان مجاهدین خلق، سی و
اندی سال است که ساخته اند، ارتش و جنگجو و پول هم دارند. رئیس جمهورشان را
هم که هم اینک سال ها است برگزیده اند. این پروژه سازی های بی پایه، به
کار سازمان مجاهدین مشروعیت می بخشد. زیان دوم این است که گفتگوهای اشکار و
نهان با دولت های غربی، اسرائیل و عربستان را برای «پشتیبانی» یا بهتر است
بگویم دخالت در اپوزیسیون ایران، مشروعیت می بخشد.
به هر روی از داوری های دوستان سپاسگزارم
و امید براین دارم که این گفتگوی
سیاسی و شهروندانه همچنان برانگیخته و برافروخته بماند و همگان را در
آیینک تیزبین شما به چالش کشد.
محمد امینی
٣۶۵٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : فرشید فرشیدی
عنوان
:
خواب زده رانیازست هشیارکردن
آفرین برشماکه داخل ایران نیستید
ولی ایران را خوب می فهمید.
اما
میخواستم بگویم بگذار
آب در هاون بکوبند.
اگر توانستند
خود
را نماینده ی مردم
لیبی یا
یمن یا...
جا
برنند
می توانند
خود
را
منجی ملت ایران نیز
بنامند.
فرهنگ،
زبان،
منش،
گفتمان،
اخلاق و
روانشناسی جنبش سبز
ازسنخ دیگری است و
زبان آنان درک نمی کنند.
در
فزصتی دیگر
با
شما
سخن خواهم گفت
٣۶۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰
از : مایوس
عنوان
:
به آقای امینی
آقای امینی محترم، از بهانه هایی که در پاسخ شما دیده می شود من فکر
نمی کنم شما در مناظره با آقای نوری علاء شرکت کنید. مجاهدین خلق بخاطر
متشکل بودنشان و با ۵۰۰۰ رای از طرف اسرائیل و نئوکانهای امریکایی جدی
گرفته شده اند. حالا چه اشکالی دارد که نوری علاء هم با ۵۰۰۰ رای حداقل در
مقابل مجاهدین بعنوان یک آلترناتیو بهتر قرار گیرد؟ آیا بنظر شما نوری علاء
از مسعود رجوی برای ایران انقدر بدترست که شما همه انرژی خودتان را صرف
کوبیدن او کرده و می کنید؟ من مایلم بدانم که شما که برخلاف نوری علاء یک
فعال سیاسی زبده
و از یک خانواده سیاسی هستید در طول این ۳۰ سال اخیر
توانسته اید ۵۰۰۰ رای برای خود و گروه سیاسی خودتان جمع کنید تا حداقل جلوی
اجنبی هایی بایستید که مجاهدین خلق را بهترین آلترناتیو برای رزیم فعلی می
خواهند بخورد ۷۰ میلیون ایرانی بدهند؟ من همیشه ارادتمند شما بودم ولی این
مقاله شما با این عنوانی که برایش انتخاب کردید و این پاسخی که در اینجا
گذاشتید مرا از شما مایوس بشدت کرد. این چه آپوزیسیونی است که ما ۷۰ میلیون
ایرانی گرفتارشان شده ایم!
٣۶۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰
از : ایرانی
عنوان
:
قلب واقعیت
هموطن گرامی جناب آقای محمد امینی،
باید خدمت شما عرض کنم که مقالهء شما مقاله ای بسیار گنگ و نامشخص بود که
توضیحات شما در مطلب ۳۶۵۸۰ مشخص نمود که مقالهء شما چیزی بیشتر از یک ابراز
خصومت به یک رقیب سیاسی نیست.
اولاْ مشخص شد که شما یکی از پیشنهادات درون گروهی را به غلط به عنوان طرح
نهایی گروه مخالف در مقالهء خود جا زده اید. این نهایت قلب واقعیت و
ناامانت داریست. ثانیاْ شما فرموده اید که «این پروژه سازی های بی پایه، به
کار سازمان مجاهدین مشروعیت می بخشد». من متوجه نمیشوم که تشابه کار
سبزهای سکولار با مجاهدین خلق در چه چیز است. آقای امینی گرامی نیک میداند
که در تمام جوامع دموکراتیک رسم است که اپوزیسیون برای جایگزینی دولت حاکم
نوعی آلترناتیو به صورت دولت سایه عرضه میدارد. کجای این پیشنهاد شبیه کار
مجاهدین خلق است؟ هر گروه مخالفی موظف است که پیشنهادی را برای مبارزه عرضه
دارد و گروهی را هم برای اجرای نظریاتش تعیین کند. اگر این گروه خواست با
زور و بدون جلب نظر مردم از طریق رای گیری نظریاتش را اعمال کند آنگاه
میتوان بدانان خرده گرفت. آیا آقای نوری اعلا و دوستانشان میخواهند همچون
مجاهدین از طریق عملیات نظامی به قدرت برسند؟ آیا آنها هم همچون رجوی و
دوستانش دارای زندانهای عقیدتی هستند و
پیشاپیش برای مردم و بدون توجه به
آرای عمومی خواستار حکومت ایدئولوژیک خود میباشند؟
آقای امینی گرامی، چنین قلب واقعیتهایی در شأن شما نبود. آقای دکتر نوری
اعلا پاسخ جالبی را به این مقالهء شما داده اند که توجه همه را بدان در
سایت گویا نیوز جلب میکنم.
٣۶۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰
از : روزبه
عنوان
:
به آقای امینی
آقای امینی محترم، با توجه به پاسخ شما در اینجا منهم فکر نمی کنم که
شما در مناظره ای شرکت کنید که باید بگویم باعث تعجب من شد. من خودم با
آقای نوری علاء مشکل دارم ولی حالا با شما هم مشکل پیدا کرده ام. هر چه ما
پیشتر می رویم متوجه می شوم که منطق شما ضعیفتر و ضعیفتر می شود. حال تصمیم
گرفته اید که بواسطه نظراتی که در اینجا داده شده است مقاله دیگری
بنویسید. امیدوارم اگر پی برده اید که منطق شما قابل دفاع نیست دیگر بیشتر
از این پافشاری نکنید چون بیشتر به شما ضرر می رساند تا منفعت و بسود طرف
مقابل تمام می شود. من مقاله جدید آقای نوری علاء را در پاسخ به شما و
همفکرانتان خوانده ام و آنرا قانع کنند یافته ام. راستی چرا فعالان سیاسی
مثل شما که در آزادی و امنیت کامل بسر برده اند در این ۳۰ سال بسر برده اند
تا حالا نتوانسته اند بطور جدی وارد میدان شوند و چرا پس از اینهمه سالها
وقتی فرد "بی تجربه" ای در اینکار مثل آقای نوری علاء وارد میدان می شود
شما آنرا برنمی تابید؟ (من خیلی مایلم که مقاله ای در این رابطه از شما
ببینم. آیا خیال چنین کاری را دارید یا نه؟).
آیا
شما با مجاهدین خلق چون
"اینکاره"
اند مشکلی ندارید و آنها را مضر برای جنبش سبز ارزیابی نمی کنید؟
آقای امینی محترم، شراکت در امور سیاسی بوسیله ما ایرانیان و ایجاد تشکیلات
سیاسی نوین تجربه های خوبی برای ما استبداد زده هاست. من هیچ مشکلی با
تشکیلات سیاسی ای که آقای نوری علاء بدنبالش هستند ندارم البته تا
آنجائیکه:- ۱. او و تشکیلات اش مخالف هر گونه حمله نظامی بهر دلیلی به
ایران باشند؛ ۲. در صدد یا خواستار حذف سبزهای علوی نباشند و آنها را
بعنوان طیفی سیاسی و سبز به رسمیت بشناسند، و از حق حیات سیاسی آنها حمایت
کنند؛ ۳. اصولی را که برای تشکیلات خود برمی گزینند کوچکترین منافاتی با
منافع ملی ایران نداشته باشد مثلا دمکراسی پارلمانی و قانون اساسی جدید که
ملزم به اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران باشد. تا آنجا که من می
دانم اینها همه خواسته های شما هم هست. اگر اشتباه می کنم مرا در اولین
فرصت آگاه بفرمایید. در ضمن شما می توانید از حالا اعلام کنید که چه اصول و
فروعی را می خواهید یا نمی خواهید در تشکیلات او ببینید. این بما کمک می
کند تا هر قدمی که آقای نوری علاء برمی دارند و شما آنها را علیه منافع ملی
ما می دانید به ایشان گوشزد کنیم و به تجارب سیاسی خود بیافزاییم. مضاف بر
آن، نظارت بر اعمال سیاسی دیگران یکی از مهمترین وظائف شما بعنوان یک
شخصیت سیاسی و ماهرست که به گسترش فرهنگ سیاسی ما می تواند کمکهای شایانی
بکند. با آرزوی توفیق برای شما.
٣۶۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۰
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=36939&direction=forward&last=36557
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |