|
دوشنبه 22 فروردين 1390 ـ 11 آوريل 2011 |
از انقلابیون گذشته تا دیکتاتورهای امروز و فردایی روشنتر از امروز
بهمن زاهدی
جنگ سرد ما بین کمونیست شرق و امپریالیسم غرب بعد از شکست آلمان و تقسیم آلمان به دو کشور مستقل به نامهای جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی و جمهوری فدرال آلمان غربی آغاز شد. مرزهای این جنگ سرد به زودی به امریکای جنونی و شرق آسیا گسترش پیدا کرد. جنگ کُره پنچ سال بعد از اتمام جنگ جهانی دوم با حمله حکومت کمونیستی "کیم ایل سونگ" برای تصرف مناطق جنوبی آن کشور شروع شد و به اولین جنگ تمام عیار امریکا بر عیله کمونیستها تبدیل گشت. دو قدرت جهانی برای تصرف منابع طبیعی مورد مصرف خود به رقابتی خونین دست زدند و سعی را در گسترش مناطق تحت نفوذ خود گذاشتند. معادن مس در شیلی امریکا را مجبور به پشتیبانی از کودتای پینوشه بر علیه دولت سالوادور آلنده کرد. فیدل کاسترو در کوبا حکومت ژنرال باتیستا را با انقلاب کارگری ( کمونیستی ) بر کنار کرد. در مصر جمال عبدل ناصر انقلاب سوسیالیستی را به ثمر رسانید. مصدق در ایران بخاطر ضعف دولتش در تصمیمگیری برای امضای قراد داد جدید نفت و افزایش گرایشهای کمونیستی وابسطه به شوروی بر کنار شد. این روند جابجایی حکومتها را "جنگ سرد" دو ابر قدرت بشمار میآوردند.
دههای پنچاه و شصت انقلابها و کودتای زیادی را به همراه داشتند. با اعمال نفوذ دو قدرت جهانی امریکا و اتحاد جماهیر شوروی حکومتهای محلی برای دسترسی آنان به مواد اولیه ارزان قیمت مانند نفت، مس و اورانیم سرنگون و یا جایگزین میشدند. تا دو قدرت جهانی بتوانند هزینههای این جنگ را بپردازند و رونق اقتصادی خود را افزایش دهند. در جنگ ویتنام امریکا بزرگترین شکست خود را چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ انسانی متحمل شد. این جنگ باعث تغییر سیاست امریکا در مقابل پیشرفت روزافزون اتحاد جماهیر شوروی گشت. اواخر دهه شصت تا اویل دهه هفتاد گروههای تروریستی چپ در اروپا، امریکای جنوبی و آسیا با حمایت شوروی کار خود را آغار کردند که مرحله جدیدی در جنگ سرد به حساب میآمد. با سر کار آمدن حزب دموکرات امریکا و ریاست جمهوری جیمی کارتر سیاست امریکا تغییر آشکاری کرد. نظریه کمربند سبز را اولین بار زبيگنيو برژينسكی لهستانی اصل که مخالف سرسخت اتحاد جماهیر شوروی بود با کمک جیمی کارتر به مرحله اجرا گذاشت. انقلاب اسلامی را کسانی که به نظریه توطعه اعتقاد دارند از رویدادهای اولیه همین کمربند سبز میدانند. نه تنها در خاورمیانه بلکه در اروپای شرقی تحت تصرف شوروی هم مذهب ابزاری برای مقابله غرب با شرق کمونیست شده بود.
با حمله شوروی به افغانستان امریکا با مسلح کردن اسلامگرایان به مقابله شوروی رفت. با شروع جنگ ایران و عراق میدان تجاری اسلحه برای تمامی کشورهای بلوک شرق و اروپای غربی باز شد. زمانیکه این دو کشور ثروتمند با هم میجنگیدند سیل اسلحه از تمامی نقاط جهان به کشورهای ثروتمند حومه خلیج فارس سرازیر شد. دهه طلایی هشتاد اروپائیان را ثروتمندتر و دو کشور ایران و عراق را تا مرز فقر پایین برد.
با فروپاشی دیوار برلین در سال اواخر ده هشتاد کشورهای ورشکسته شده بلوک شرق از اتحاد جماهیر شوروی جدا شدند. جمهوریهای سوسیالیستی تک حزبی که اکثرا یک رئیس جمهور برای تمام عمر داشتند از وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی در آمده و به دیکتاتورهای فردی منطقهای تبدیل شدند. غرب برنده جنگ سرد نبود، بلکه میراث ورشکستگی کشورهای بلوک شرق را که تازه آزاد شده بودند بر دوش خود حس میکرد. جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی که مانند دیگر کشورهای بلوک شرق "جمهوری دموکراتیک" را یدک میکشید، سربار جمهوری فدرال آلمان شد. بعد ار چهل سال جدایی کشور آلمان تقسیم شده دوباره متحد شد. بار سنگین اقتصادی چهل ساله کمونیزم را آلمانیها هنوز بعد از بیست سال با پرداخت "مالیات همبستگی" نتوانستهاند جبران کنند.
انقلابیون گذشته تبدیل به دیکتاتورهای تازه بدوران رسیده شدند. غرب که دشمن شرقی خود را دیگر در مقابلش نمیدید، توانست اکثر دیکتاتورهای انقلابی را وابسته به خود کند. بیست سالی طول کشید تا چین کمونیست هم خود را از میراث مائو جدا کرده و بسوی اقتصاد آزاد حرکت کند. دیکتاتورهای انقلابی توانستند با کمک اروپائیان و امریکای ضعیف شده به ثروتهای فردی رئیس جمهورهای حاکم خود بیافزایند و جمهوریهای مورثی از کوبا تا سوریه جمهوریخواهی انقلابیون دههای گذشته را زیر سوال کشید، که مردم در سیستمهای جمهوری چه نقشی را بازی میکنند؟
پیشرفت در سیستم ارتباطات که با بکار افتادن انترنت آغاز شده بود، توانست مردم کشورهای مختلف از جمله غربیان را از وابستگی به اطلاعرسانی دولتی و تحت کنترل جدا کند. آگاهی از امور کشورهای دیگر و استفاده از دانشکدههای انترنتی سطح آگاهی جوانان را در سرتاسر جهان آنچنان بالا برد که به بر علیه حکومتهای مستبد خود قیام کردند و یا به بزودی قیام خواهند کرد. آنچه را که غرب نتوانسته بود به کشورهای جهان سوم صادر کند، اندیشه آزاد زیستن بود. آزادی به مفهوم واقعی آن در فرد بوجود میآید و نه در جامعه. واقف شدن به حقوق شهروندی بعد از رسیدن به آزادی درونی که با آگاهی شروع میشود مانع کنترل کردن مردم توسط دولتها شده است. حراس دیکتاتورها از بالا رفتن سطح اطلاعات عمومی افراد جامعه باعث تشدید عمل آنان در امر اطلاعرسانی یکطرفه و خود سانسوری رسانههای وابسته به قدرت حاکم میشود. آگاهی سرآغاز مدرنیتهای میباشد که انقلابیون و مذهبیون نمیخواستند در جامعه نهادینه شود. با نهادینه شدن مدرنیته در افراد که متشکل کننده جامعه هستند روند اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع تغییر خواهند یافت و در این مسیر هیچگونه نیروی نمیتواند جلوی سیر تکاملی انسان را بگیرد.
آغاز دوره جدیدی را نگاره میکنیم که تجربه دو جنگ جهانی، چهل سال جنگ سرد، بیست سال دوره آگاهی بیواسطه و تجربه دیکتاتوریهای مذهبی، ایدولوژیکی، نتیجه نظامهای جمهوری و سلطنتی را در کولهبار خود دارد. هدف نهائی این روند روزافزون را در کوتاه مدت رسیدن به جامعهای آزاد با اندیشههای پویا و فراوان میتواند تعریف کرد که انسان در مرکزیت آن قرار خواهد داشت. بهترین راه برای رسیدن به این هدف را برقراری "لیبرال دموکراسی" نامیدهاند. در لیبرال دموکراسی اندیشههای متفاوت با گفتگو از قالب مطلقگرای خود خارج میشوند و رواداری رمز موفقیت جوامع برای رسیدن به جامعه مدنی خواهد بود.
تا آن روزها فاصلهای نداریم و باید آمادگی برای رسیدن به آن آزادی را در خود از هم اکنون فراهم کنیم.
http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_80.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |