بازگشت به خانه

دوشنبه 12 ارديبهشت 1390 ـ  2 ماه مه 2011

 

سه گفتمان ضد دموکراتیک:

بنیادگرایی سنتی، قوم گرایی و آلترناتیوسازی در خارج از کشور!

بیانیه تحلیلی حزب دمکراتیک مردم ایران

فعّالان حزب دمکراتیک مردم ایران در واپسين گردهمايی خود در باره اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور به تبادل نظر پرداختند. حال چکیدۀ همنظری های طرح شده در اين نشست را به آگاهی همگان می رسانيم.

ارزیابی عمومی از موقعیت کنونی حکومت، دگرگونی ها و گرايش های تازه در مناسبات ميان جناح ها و جريانهای رنگارنگ محافل فرمانروا، مقايسه جايگاه و آرايش نيروهای اجتماعی و سياسی در دوران پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری نشانگر رخ نمايی تحولات ژرف و پرپيامد در صحنه ی سیاست و جامعه ی ایران است. فعال تر شدن بی سابقه ی گرايش دگرخواهی مردمی، بويژه در بين جوانان، تشديد ناخشنودی در جامعه و ژرفش نسبی شناخت لايه های گوناگون نسبت به منافع و حقوق خود و ضرورت مبارزه در راه آزادی، آمادگی نشان دادن برای شرکت در پيکار آگاهانه بخاطر در هم شکستن ديوار های اختناق، بالندگی جنبش سبز و برداشتن گام های سنجيده و شجاعانه به پيش از يک سو و از سوی ديگر بر بستر اتحاد ناپايدار و شکننده ی راست، تشديد اختلافات و درگيری ها در بين گروه بندی های درون حاکميت، ريزش پياپی نيرو، گسترش دامنه ی سرکوب و خشونت و بگير و ببند و شکنجه و اعدام، و به پيش صحنه آمدن ولی فقيه از ويژگی های نمايان شرايط مشخص کنونی است.

 

روندِ روبه زوال ولایت مطلقۀ فقیه

چونان پديده ی بسيار چشمگير، مردم ایران در جريان رويداد های پس از کودتای انتخاباتی شاهد حضور و نقش آفرينی فعّال و بی پرده ی سيد علی خامنه ای، همچون اصلی ترين تصميم گيرنده ی مرکز قدرت، در صحنه ی سیاسی کشور بوده اند. او با بهره گيری از همه ی امکانات مالی، سياسی، نظامی و مذهبی، درعمل رهبری مجموعه ی زمينه چينی ها و اقدامات گاه خونباری را در دست گرفت که می بايد به قبضه همه ی ارکان قدرت، به کرسی رياست جمهوری نشاندن احمدی نژاد و به سرکوب مخالفان و انتقاد گران و جنبش اصلاح طلبی سبز مردم ايران بيانجامد.

نقش آفرينی او درسرکوب ها، زندانی کردن سران جنبش سبز و حصر ميرحسین موسوی و مهدی کرّوبی، کارزارهای هراس افکنی و پايمال سازی گسترده حقوق بشر درجامعه، مشروعیت او را بيش از هر زمان در افکارعمومی مردم و نیز در درون نظام، به طورجدّی زیر علامت سوال برده است. خامنه ای، يگانه فرد ی بود که با توجه به موقعيت و جايگاهش دربين سه نيروی رقيب و ناهمگون در حاکميت کنونی ـ يعنی اصول گرایان سنتی، سپاه و دولت احمدی نژاد ـ می توانست آنها را تحت رهبری خود برای رويارویی با جنبش سبز سازماندهی کند. ولی اين همرايی و همگامی گذرا و ناپايدار نيروهای راست درون هرم حاکميت، در ماهيت امر برخاسته از ضرورت لحظه برای چيرگی بر وضعيت بحرانی و بهره گيری نظام از واپسين ظرفيت های موجود آن بود.

موقعیتِ ولّی فقیه و حکومت حتی در بين قشر روحانيت نیز تضعیف شده و بسیاری از روحانيون فعال و هواداران معممِ پیشین او، يا گوشه نشین شده اند و یا آشکارا به صف منتقدان پیوسته اند. با اتکا بیش از پیش آيت الله خامنه ای به سپاه و کوشش بی پرده برای تمرکز قدرت، ترکیب حکومت روز به روز نظامی تر و امنیتی تر شده است. فروغلتیدن سيد علی خامنه ای به چنین جایگاهی جز بازتاب اوضاع واحوالِ بحرانی نظام جمهوری اسلامی و ترک برداشتن پايه های قدرت رژيم ولايت فقيه و شيوه ی پوسيده و نامعاصر حکومت مداری آن در جامعه نيست.

با زیر پرسش رفتن اعتبار ولایت فقیه، دستکم در حال حاضرهیچ یک از ديگر نیروی های قدرتمدار يارای آنرا ندارند که طرح و برنامه ای برای برون رفت حاکميت از وضعيت بحرانی، بازسازی ساختاریِ نظام جمهوری اسلامی و برداشتن گامی در راستای برقراری آزادی و مردمسالاری و تامین حاکمیّت ملی ارائه دهند.

 

گفتمان ايرانی ـ اسلامی

در اين پيوند، از جمله می توان به براه انداختن گفتمان ايرانيت ـ اسلاميت و تلاش نافرجام برای دامن زدن به آن اشاره کرد. جریانی می کوشد در چالش با روحانيت سنتی و بهره جویی از روانشناسی جامعه کنونی ایران که از حکومت دینی خسته شده است، با تکیه بر ایرانیت - اسلامیّت، به بازسازی حکومت و احیاء مشروعیت آن بپردازد. این کوشش از یکسو بازتاب تحولات ژرفی است که درجامعۀ سیاسی و ذهنیّتِ ایرانیان رخ داده و بخشی ازحاکمیّت را به درنگ و چاره اندیشی واداشته است؛ و از سوی دیگر، گفتمان ايرانيت ـ اسلاميت، تلاشی از سوی جناحی از نیروهای راست افراطیِ عوام فریب است تا با اتکاء به آن، موقعیّت و قدرتِ نظامیان و امنیتی ها را در ترکیب حاکمیّت، البته با انجام برخی گشایش های فرهنگی و تعدیل در مسایلی نظیر حجاب و زندگی جوانان محکم ترسازد و دست ِطیفِ روحانیت ـ بازار را از کارها کوتاه کند و بخشی از پايه و نيروی اجتماعی جنبش سبز را به سوی خود بکشاند. اما از آنجا که این تلاش درچارچوب تنگِ حاکمیّت صورت می گیرد، راه بجائی نخواهد برد. در اين ميان، از يک سو موضع واپسگرانه ی آنها در زمينه ی مسائل زنان و خانواده و دامن زدن به خرافات و از سوی ديگر مقاومت ها و واکنش هایِ روحانیت سنتی و اصول گرایان محافظه کار شاهدی بر اين مدعاست. ولی قطع از نظر از عاقبت اين تلاشها، بايد يادآور شد که بی گمان اين روندها دامنه تناقضات و شکافها در درون حکومت را تشدید خواهد کرد و سایش نیروها در میان راست محافظه کار و راست افراطی را بيشتر کرده و زمینه را برای پیشرفت آزادیخواهان ایران و جنبش سبز بیشتر فراهم خواهد کرد. از دیدگاه ما، ژرفش تناقضات و شکاف ها در میان راست محافظه کار و راست افراطی بطور کلی بسود آزادیخواهان ایران و جنبش سبز است.

به باور ما در بی آيندگی ژريم ولايت مطلقه ی فقيه ترديدی نمی توان روا داشت، ولی زوال ولايت مطلقه ی فقيه از ساختار حکومت، لزوما به معنای پايان جمهوری اسلامی نيست يا نمی تواند باشد.

 

جنبش های سياسی جهان عرب و ايران

در جهان امروز، برآمد و بالش جنبش های توانمند ضد ديکتاتوری ــ دامن گسترده از شاخ آفريقا تا خاورميانه و نيز در همسايگی ميهن ما، در بحرين ــ ، شعار دگرخواهی و آزادی را به شعار روز مبارزه ی مردم کشورهای گوناگون تبديل کرده است. اين جنبش ها، قطع نظر از خودويژگی های خاص خويش، بسته به شرايط مشخص اجتماعی ـ اقتصادی، خصلت دولت های حاکم، درجه ی رشد آگاهی سياسی و اجتماعی، و تاريخ و فرهنگ مبارزه در هر يک از اين کشورها، با ديگر تحولات و جنبش ها ی همپيوند و هم سير و سرنوشت هستند. آنها از يک ديگر تاثير می پذيرند و بر يک ديگر تاثير می گذارند. همان طور که جنبش سبز مردم ايران به وقت خود برای مردم ديگر کشورها نقش الهام بخش بازی کرده، اين جنبش ها نيز برای مردم ايران انگيزه بخش بوده است. همسرشتی اين جنشها را در مضمون خواست های مشترک آنها بروشنی می توان ديد: مردم در همه کشورهای بپاخاسته، خواهان افزايش مشارکت در قدرت و گره گشايی مسائل و مشکلات مشخص خود بر اساس احترام به منشور جهانی حقوق بشر هستند. در چنين دورانی، هيچ حکومتی از جمله حکام ايران، نمی توانند برای بقاء و زنده مانی خود، در شرايط صلح، بطور نامحدود و دراز مدت تنها از راه استبداد و کاربرد خشونت و سرکوب حکمرانی کند.

در مورد ايران بويژه نبايد اين واقعيت را از نظر دور داشت که کشور ما پا به دورانی گذارده است که با پشتوانه يک سده مبارزه در راه آزادی و برقراری دمکراسی و عدالت اجتماعی، ديگر نمی توان با داغ و درفش و سرکوب و دامن زدن به موج هراس افکنی، خواست های برحق و پاسخ نيافته تاريخی مردم را ناديده گرفت و با آنها به ستيز پرداخت. به باورما، دراین زمان، رخنه گری ژرف اندیشه های دموکراتیک، عرفی شدن مبارزۀ سیاسی، مرزبندیِ بيش از پيش مردم و نیروهای سیاسی با شيوه های خشونت آمیز و پیدایش رهبرانِ باورمند و پايبند به آزادی و دموکراسی همچون میرحسین موسوی درصحنۀ سیاسی ایران؛ نوید بخش رشد و بالندگی جنبش سبز آزادیخواهی و ضامنِ شکست ناپذیری آن در پهنه ی ميهن ماست.

 

جنبش سبز و رویکرد آن

جنبش بزرگ سیاسی و فرهنگی سبز که با شرکت وسيع و بی سابقه و آگاهانه مردم (بويژه طيف وسيع لايه های ميانی جامعه که عمدتا برخوردار از آگاهی فردی و شهروندی هستند،) در جريان برگزاری انتخابات شکل گرفت، همچنان به زندگی پربار خود ادامه می دهد. اين جنبش در واقع مرحله ای از تکوین يک تحول ديرپای فکری، انباشت تجربه ی تاريخی مبارزه ی اجتماعی و رشد گام به گام و تدریجی آگاهی فردی و مدنی در بين شهروندان و نیروهای سیاسیِ ایرانی است. در همان حال، درحال حاضر، يگانه بدیل معتبر و ممکنِ برایِ حاکمیّت کنونی، همانا جنبش ِ بالنده ی سبز است، که میلیونها ایرانی را به میدان مبارزه دمکراتیک کشاند و با تغییر گفتمان سیاسی کشور، جامعه ایران را یک گام بلند به پیش برد. رفتار مردم در انتخابات و پس از آن نشان داد که اکثریت مردم ایران، افق ديد خود را فراتر از رهبران حکومتی می دانند و دیگر نمی خواهند به حکومت زور و سرنيزه تن دهند. خواست مردم تحقق اصل پايه ای منشور حقوق بشر در راستای تامين «حکومت مردم بر مردم» است. به باور ما، جنبش سبز منادی اين پيکار برحق مردم ايرانست.

جنبش سبز پس از 25 بهمن یکبار دیگر نشان داد که این جنبش را می توان به عقب نشینی کوتاه مدت واداشت، ولی نابود نمی توان کرد، چرا که نگاه اکثریت شهروندان ايرانی به خود، به انسان و فرديت او، به جهان پيرامون و به گذشته و آینده بگونه ای سرشتی دگرگون شده است. رفتار جنبش سبز گويای تحول فرهنگی و اجتماعی ژرف و پردامنه ایست: اين جنبش ديگر به خواست آزادی تنها به چشم یک آرزو یا یک تحول ناگهانی نمی نگرد، بلکه آن را ضرورت انکار ناپذير زندگی اجتماعی، حق بديهی و تجزيه ناپذير شهروندی و لازمه ی مشارکت همگانی در امور جاری جامعه می داند. پافشاری بر اين نکته ضروريست، که گوهر جنبش سبز تغيير نظام نيست، بلکه دگرسازی ساختاری آن با هدف تقويت جمهوريت در راستای استوار سازی هرچه بيشتر حاکميت ملت است.

حزب دمکراتيک مردم ايران همواره بر این باور اساسی بوده است که تحول مسالمت آمیز، آرام و گام به گام ــ هم در تاکتیک و هم در استراتژی ــ ، مطمئن ترین مشی سیاسی برایِ دست یابی ایران به آزادی ودمکراسی پایداراست. درشرایط کنونی نیز بر آنيم، آنچه که جنبش سبز را در یک مبارزه پيگير برای انجام تحولات بنیادی و ساختاری به موفقیت می رساند، همانا تداوم مبارزه مسالمت آمیز و مدنی بر اساس خواستهای روشن اثباتی در راستای گشایش فضای سیاسی کشور است. کاربرد خشونت و طرح شعارهای تند و رادیکال و بيرون از توان واقعی جنبش، جز به معنای آب به آسياب اقتدار گرایان ريختن نيست. حکومت فقط با گسترش خشونت میتواند این جنبش مسالمت آمیز و مدنی را سرکوب کند.

 

برخی رويکرد های زيانبار در اپوزيسيون

به باور ما گفتمان هایی در درون اپوزیسیون حکومت ایران وجود دارد که هرگز دارای خصلت دموکراتیک نیست و رشد آنها می تواند برای جنیش آزاديخواهانه ی مردم ایران، نه زيانبار، که خطرناک باشد. مهمترین این گفتمان های ضددموکراتیک عبارتند از: بنیادگرایی سنتی، قوم گرایی و آلترناتیوسازی در خارج از کشور برای کسب قدرت. این گفتمان ها اگر چه در ماهيت خود علیه حکومت هستند، اما به خودی خود نمی توانند در خدمتِ گذار جامعه به سوی مردم سالاری باشند. مخرج مشترک این گفتمان ها طرحِ شعارهای تند و عامیانه، حذف دگراندیشان از صحنه و گسترش مبارزات و درگیری هایِ خیابانی همچون تنها راه و روش مبارزه است. حال آنکه اين گونه سنگربندی و کنش گری، دستاوردی آينده ساز برای جنبش به بار نمی اورد، بلکه برعکس به استمرار استبداد و ایجاد پراکندگی و تفرقه در جنبش ياری می رساند. به باور ما، درآميزی اشکال و شيوه های گوناگون پيکار مسالمت آمیز، گسترش مبارزات صنفی و طرح خواستهای اثباتی روشن، از جمله و بویژه خواست آزادی های مدنی و حقوق بشری، هرچند در نگاه اول خواستهايی بظاهر کوچک اند، اما کلید گشايش هزار در بسته به روی خواستهای بزرگتر فرداست. هر دستاوردی در اين پهنه، مستقيم يا غير مستقيم حاکميت کنونی، به رهبری سيد علی خامنه ای و دولت احمدی نژاد را به چالش می کشاند.

 

منشور جنبش سبز از ديدگاه ما

با چنين درک و رويکردی است که حزب دمکراتیک مردم ایران خود را با خطوط اساسیِ منشور پیشنهادیِ آقایان موسوی و کروبی هم رای و با باورمندان به آن همگام می داند. این منشور به درستی شکاف اصلی در سیاست و جامعه ایران را شکاف میان آزادی و استبداد، صرفنظر از گوناگونی های دینی، طبقاتی و مسلکی و قومی ارزيابی کرده است. طبيعی است که اين ارزيابی اهميت تعيين کننده و کليدی در ساماندهی راهبرد سياسی دارد. زیرا آزادی ها ــ از جمله آزادی بیان و قلم و مطبوعات، و نيز آزادی سازماندهی و سازمانيابی صنفی و سیاسی ــ سرفصل و پیش شرط هایِ هر تحول دیگر است. تاکید منشور بر این نکته محوری که "جنبش مردم چیزی نمی خواهد جز حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش" و تحقق حاکمیت مردم را از راه انتخابات منصفانه و غیرگرینشی" عملی میداند، روشن ترین و آگاهانه ترین نقد حکومت جمهوری اسلامی است.

بنابراین در شرایط کنونی همين تلاش برای تحقق کامل همه ی ظرفیت های موجود در قانون اساسی، بویژه تا هنگامی که در عمل هیچ راهکار واقعی برای نظارت و کنترل حکومت وجود ندارد، گام بزرگی به پیش بشمار می رود. فرصت وامکان برای اصلاح سنجيده و بهسازیِ قانون اساسی زمانی شدنی است که با تکيه به قدرت نيروهای مترقی بتوان از جمله حاکميت را به پذيرش و مراعات حداقلی از آزادیها و حقوق اساسی انسانی و اجتماعی وادار کرد.

از نگاه ما، نگاه چپِ دمکرات يعنی يک نيروی برخوردار از گوهر رفرميستی و خواهان یک جمهوری پارلمانی، اميد آنست، که جنبش سبز درراستایِ جلب بیشترین نیروی ممکن درپیکار برای دست یابی به آزادی و دمکراسی وبرقرایِ عدالت اجتماعی، بر اساس منشور خود، استوار بر پایه یک گفتمان دمکراتیک، در دو پهنه بگونه ای پيگير عمل کند:

ـ از یک سو، با طرحِ خواست هایِ اثباتی و نه سلبی، به چالش صریح اما مسالمت آمیز سیاست آزادی ستيزانه و سرکوبگرانه ی حکومت بپردازد؛

ـ و از سوی دیگر، از همه ی مبارزات صنفی زحمتکشان و حقوق بگیران، و خواست های بحقّ اقلیّت های قومی و زبانی – فرهنگی با تمام توش و توان پشتيبانی بعمل آورد.

بی گمان گسترش شبکه های اجتماعی، پرهیز از خشونت و بکارگيری زبان قهر، پذيرش رواداری و باورمندی صادقانه به آن در چارچوب احترام گزاری به هم انديشان و دگراندیشان و پاسداریِ از کرامت انسانی شهروندان، همه و همه راه را رفته رفته برای چيرگی بر استبداد هزار ساله حاکم بر ایران هموار خواهد کرد.

ما بر این باوریم که ایران در آستانه بی بازگشت این دوران تازه قرار گرفته است و اميدواريم که مردم پيکارجوی ايران، تا دستیابی نهائی به آزادی ها و استقرار مردمسالاری، راه رنجبار درازی در پيش نداشته باشند.

حزب دمکراتيک مردم ايران - فروردين 1390 - 21 آوريل 2011

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com