بازگشت به خانه

دوشنبه  9 خرداد 1390 ـ  30 ماه مه 2011

 

سیاست و اخلاق سیاسی

جلال ایجادی

idjadi@free.fr

چندی پیش "دومینیک استروس کان" یکی از رهبران حزب سوسیالیست فرانسه، مدیر صندوق بین المللی پول و یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری در فرانسه با تهام " خشونت وتجاوز جنسی" توسط پلیس آمریکا دستگیر شد و در برابر دادگاه قرارگرفت. واقعه ای مهم برای محافل جهانی اقتصاد، رویدادی اسفناک برای محافل سیاسی و پدیده ای دردناک برای جامعه زنان. مردی ثروتمند و با قدرت بزیر میافتد و بعنوان یک فردی "خشن و متجاوز" در زمینه سکسی مورد قضاوت قرار میگیرد. مردی که برنده آتی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه تلقی میشد، مورد انتقاد و تمسخر جامعه قرار میگیرد، مردی که بعنوان مسئول سیاسی قلمداد میگردید، اینک بمثابه فردی "پست و متجاوز به زن" در برابر دادگاه افکار عمومی باید جواب دهد. نظام قضائی آمریکا از زمان دستگیری و اعلام بررسی جرم، بطرزسنگین "استروس کان" را بعنوان یک مجرم بافکار عمومی معرفی کرد. صرفنظر از اینکه نتیجه قطعی دادگاه چه باشد این رویداد نکات زیر را مورد بحث قرار می دهد.

اخلاق سیاسی: اخلاق و اتیک ضرورتی برای یک جامعه است. اخلاق که از نظر فلسفه کانت بمعنای مجموعه ای از ارزش های خوب ومثبت که در جامعه باید برقرار باشد و مقوله اتیک که از نگاه اسپینوزائی همچون روند رفتاری برای بهبود جامعه و جهت خوشبختی همگانی مورد توجه است، در دنیای سیاست باید اساس کار باشد. روشن است که منظور از اخلاق واتیک، دین ومذهب نیست. سیاستمداری که با اخلاق واتیک سروکار ندارد، مورد اعتماد نمیتواند باشد. سیاستمداری که که مافیائی وفاسد باشد، سیاستمداری که تجاوز به زن وروسپیگری را پا میدهد، سیاستمداری که فساد مالی را تحمل کرده وخود مشارکت میکند، چگونه میتواند نماینده درستی برای جامعه باشد؟ چگونه میتوان امور شهروندان را به سیاستمداری سپرد که قادر برعایت حیثیت افراد نیست وامیال خودپرستانه پولی وسکسی وسیاسی اش امر اصلی او گشته ومنافع عمومی تنها بوسیله ای برای کسب امتیاز بیشتر تبدیل شده است. مسئولیت سیاستمدار سنگین است. هرشهروندی میتواند با منش خود سرچشمه ای برای ارتقا جامعه باشد وروشن است که سیاستمدار بلحاظ قدرت تصمیم گیری خود بطور برجسته ای میتواند با ارزش های اخلاقی وآرمانی به ارتقا جامعه کمک نموده و روحیه جامعه را بسوی همبستگی و کمال انسانی سوق دهد. ممکن است بمن گفته شود که برخورد ایده الیستی دارم واین خواست دور از واقعیت است. بسیارخوب، روشن است که من از آرزوی خود وتمایل خود حرف میزنم، روشن است که کردار واقعی بسیاری از این سیاستمداران در جهان به انحطاط وفرومایگی سودارد، ولی آیا ما نباید این خواست را مطرح کنیم؟ همه باید با سقوط همگی خوشحال باشند واز تلاش دست بردارند؟ دفاع از حقوق بشر، ارتقا فرهنگی جامعه، مخالفت با مرد سالاری و اعتراض به ستمی که بر زنان وارد میشود، همبستگی با رنج کشیدگان، اعتراض به انهدام طبیعت، خواست آرامش وصلح برای جامعه انسانی، مقابله با بردگی روح انسانی جزو اخلاق واتیک من در این جهان است. درسیاست اگر اخلاق نباشد تبهکاری است وتبهکاری جز فساد ونابودی پیوندهای انسانی و سلطه خودپرستانه منافع فرد چیز دیگری نیست.

موقعیت زنان: زنان زیرفشار مردسالاری و فرهنگ مذهبی ضد زن وسنت های اجتماعی خشونت ورزی نسبت به زن پیوسته مورد تعرض قرار داشته واز حقوق خود وجایگاه اجتماعی خود محروم بوده اند. مذهب یهودی ومسیحیت و اسلام در برابر زنان و علیه آنان تبلیغ کرده و عمل نموده اند، قدرت های سیاسی مردسالار از پیشرفت و تقسیم مسئولیت موافق زنان پیوسته در کردار جلوگیری نموده اند، وفرهنگ ورفتار جاری در بسیاری از جوامع با خشونت علیه زن، بامتلک های سکسی، با پیش داوریهای بی اساس، منافع مردانه را طبیعی وبرتردانسته اند. در سه دستگاه مذهبی یادشده هیچ زنی دارای مسئولیت نیست و بمثابه رهبر وپیشوای مذهبی نمی تواند مطرح باشد وتمام مسئولیت های دینی مخصوص مردان است. زن نه خاخام میتواند بشود ونه کشیش و آیت الله، واز این نگاه زن تنها باید تولید نسل کند ودر خدمت مردباشد. در جمهوری اسلامی حقوق زنان پایمال میشود وزن باید زیر حجاب باشد و مرد چند همسر را بپذیرد و نصف مرد ارث داشته باشد. در جامعه فرانسه تنها هفده درصد مجلس را زنان تشکیل میدهند و نابرابری دستمزد بین زن ومرد گاه تا بیست درصد میرسد. درواقع فرهنگ ضد زن کهن وریشه دار است. فرهنگ ضد زن از یکسو تلاش دارد تا کند فکری زن ویا پست بودن اورا اثبات کند واز سوی دیگر هوش برتر مردو شایستگی اودر هدایت جامعه راتاکید میکند. این فرهنگ سلطه گرا در تمامی جوامع ودر تمامی اقشار و گروهبندی اجتماعی وجوددارد. این فرهنگ همیشه عریان عمل نمیکند، گاه در قالب یک قانون، گاه در یک تصمیم گیری اجتماعی واقتصادی، گاه در یک شوخی ومتلک، گاه در خشونت وتجاوز، گاه در تفسیری دانشمندانه وگاه در تقسیم کار خانوادگی خودرا نشان میدهد. هنگامی که ماجرای استروس کان پیش میاید، در فرانسه در رسانه ها و گفتار شخصیت ها قبل از هرچیز از بیگناهی استروس کان وتوطئه احتمالی علیه اوحرف زده میشود، تا تجاوز نسبت به خدمتکار هتل که یک زن سیاهپوست است. از اولی صحبت میشود که چه بسا بیگناه باشد ولی از دومی حرف زده نمیشود که چه بسا صادق باشد. چندین شخصیت مهم با گفتار خود تمایل مردسالارحاکم را همراهی نموده و وبطور غیر مستقیم تجاوز جنسی نسبت به یک خدمتکار افریقائی را واقعه ای بی اهمیت تلقی میدهند. آقای "روبرت بدنتر" از حزب سوسیالیست و شخصیت برجسته قضائی فرانسوی و "برنارد هانری لوی" فیلسوف ونویسنده فرانسوی به حمایت شدید از استروس کان برخاسته و روزنامه نگاران را باین خاطر که بیگناهی استروس کان را زیر سئوال برده ویا زیاده گوئی میکنند، مورد حمله قرارمیدهند. "ژاک لانگ" وزیرفرهنگ سوسیالیست پیشین فرانسه میگوید در این ماجرا قتلی اتفاق نیافتاده است. روزنامه نگار سرشناس ژان فرانسوا کان میگوید خشونتی در کار نبوده بلکه فقط یک همخوابگی با یک خدمتکاررخ داده است. این واکنش ها دراجتماع اتفاقی نیست بلکه ناشی از تحقیرزن ویا فرهنگ مردسالارنه در اعماق جامعه میباشد. اینگونه واکنش ها خودرا زمانی بهتر نشان میدهد که دفاع از مردی است که قدرتمند است ودارای شبکه و روابط رفیقانه وسیاسی ومذهبی وایدئولوژیک گسترده است. زمانی که "رئیس نر" مورد انتقاد بوده ودر شرایط دشوار قرار دارد،همه افراد نزدیک وهمبسته بپا میخیزند.

روانشناسی جامعه: مردان وزنان فاسد همیشه از حمایت معنوی و اجتماعی بخشی از جامعه برخوردارند. فرصت طلب ها، بادمجان دورقاپچی ها، جیره خوارها، سازش طلب ها، خیرخواهان، دعاگویان و آنانی که در اتحاد واتفاق سیاسی واجتماعی با این افراد قرار دارند، کارشان سکوت کردن و بی اهمیت جلوه دادن پدیده دردناک و حمایت از قدرتمندان وسروران است. این افراد حامی وحاشیه ای برای امتیازات ریز ودرشت، واقعی وتصوری، خود به نگهداری قدرت شخصی و مالی و سیاسی قدرتمندان پرداخته وبا کردار و نوازش های خود صاحبان قدرت را پناه میدهند ودلگرم میکنند. در جامعه رابطه هاو پیوندها،هم صادقانه و دوستانه و محبت آمیز و انساندوستانه اند وهم با منافع گوناگون گره خورده وبا دروغ ونیرنگ وچاپلوسی همراه میباشند. عوام فریبی یکی از پایه های اساسی جامعه معاصرو "تعادل" آن بشمار میاید. البته در پیچیدگی اجتماعی دیوار چین این دوطیف را جدا نمیکند و آنها گاه در هم آمیخته اند، ولی بحث بر سر گرایشات سنگین و عمیق است. پدیده بزرگ فریب ودروغ را درون حکومت اسلامی ایران وحامیان وجیره خواران قدرت سیاسی موجود میتوان مشاهده کرد ، فریبکاری را در تمامی دستگاههای دولتی در جهان میتوان ردیابی نمود ویا دررفتار تمامی سازمان ها واحزاب سیاسی ورهبران آنهامیتوان مورد تحلیل قرار داد وبالاخره اینگونه بدی ها را در اطرافیان دور ونزدیک افراد سیاسی که فرصت طلب بوده وگاه چه بسابه فساد آلوده میباشند نیزمیتوان پیداکرد. قدرت میفریبد و فریفته درخود فریبی لذت میبرد. قدرت هم جاذبه دارد وهم سرسپردگی و کرنش بوجود میاورد وقدرتمند برای حفظ این مکانیسم کشش ووابستگی، فعالانه عمل کرده واخلاق واتیک را زیر پا میگذارد. به گفته اسپینوزا آنچه که زیباست مشکل وکمیاب میگردد. افراد قدرتمندناسالم تلاش دارند روان وروح جامعه را نرم کنند وآنرا بسلطه درآورند. بطور مسلم در جامعه کسانی یافت میشوند که وارد معامله میگردند وبازیگرانی موجودند که وارد استراتژی اتحاد برای منافع آتی میگردند. استروس کان در سفر اخیر خود در پاریس قبل از آنکه ماجرای دستگیری اش پیش آید، با تمامی نشریات متمایل به چپ فرانسوی ملاقات کرده واز آنها میخواهد تا در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری فرانسه از او پشتیبانی کنند. در همین ملاقات ها او میگوید حریفان انتخاباتی اش چه بسا در پی آن باشند تا ازمناسبات او با زنها استفاده کرده وایجاد مشکل بکنند وبنابراین او انتظار کمک دارد. استروس کان از نفوذ شخصی وموقعیت سیاسی ویژه خود وشبکه ارتباطی گسترده استفاده میکند تا روزنامه نگاران را تطمیع ومجذوب کند، تا راه پیروزی را هموار نماید. قدرتمند ی که پرعطش است و فاقد اخلاق واتیک روشن است، آرام میکند، همراه میکند، فاسد میکند و برای حفظ قدرت همه اهرم ها را بکار می گیرد، سکس، خشونت، دروغ، نیرنگ، دین، پول، رابطه ها و رسانه ها.

پاریس 26 مه 2011

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com