بازگشت به خانه

چهارشنبه 18 خرداد 1390 ـ  8 ماه ژوئن 2011

 

چرا بردگان شورش نمی کنند؟

توربیورن تنشو

ترجمه ژیلا افتخاری

پيشگفتار: سرکوب جاری در جامعهء ایران و به قتل رساندن هاله سحابی در مراسم تشیع جنازه پدرش این پرسش را فراروی ما گذاشته است که چگونه یک نظام دیکتاتوری قادر به اعمال این درجه از سرکوب و فشار بر یک ملت است و چگونه است که ملتی این حد از سرکوب و ستم را تحمل می کند. ترجمه مقاله حاضر تلاشی است برای روشنگری در زمینهء فلسفه استمرار ستمگری و ستم پذیری. توربیورن تنشو، فیلسوف سوئدی و از سال 2002 پرفسور در فلسفه کاربردی دانشگاه استکهلم می باشد. وی مسئول مرکز اخلاقيات زيست شناختی دانشگاه استکهلم و استاد رشته اخلاقيات پزشکی در مرکز آموزشی کارولینسکا (دانشکده پزشکی استکهلم) است. او مشاور امور اخلاقی وزارت بهداشت سوئد و کمیته اهداء ارگان می باشد. توربیورن تنشو با نفوذترین فیلسوف سوئدی در اخلاقيات زيست شناختی، فلسفه اخلاق و فلسفهء سیاسی است و اغلب در بحث های مختلف مطبوعات و رادیو و تلویزیون شرکت می کند. وی 25 کتاب و بیش از 80 مقالهء آکادمیک در زمینهء فلسفه به تحریر در آورده است. مقالهء حاضر در فوریه سال جاری و در جریان انقلاب مصر در یکی از پرتیراژترین روزنامه های صبح سوئد، داگنس نی هتر، به چاپ رسیده است.

****

تظاهرکنندگان بارها و بارها در میدان تحریر تجمع می کنند. امری که خوشحال کننده و انگیزاننده است، اما چگونه چنین چیزی ممکن بوده است. ویلهلم ریچ ، روانکاو و مارکسیت، ما را تشویق به طرح این سوال کرده است: نپرسید چرا برده شورش می کند، بلکه بپرسید چرا برده اغلب شورش نمی کند. چگونه است که اقلیتی قادر به اعمال سرکوب دراز مدت بر اکثریتی می شود؟

این پرسش موضوع پژوهش ها بوده است. محققین یک پروژه تحقیقی در دانشگاههای استکهلم و روحدس در آفریقای جنوبی تلاش کرده اند به آن پاسخ دهند. در اینجا توضیحات روشنگرانه وآنالیز ما در مورد چگونگی امکان اعمال سرکوب ارائه داده می شود. نتیجه این تحقیقات از نگاه سرکوبگر و سرکوب شونده قابل توجه است چرا که نمونه بارزی از کارکرد فلسفه ما کیاولی " هدف وسیله را توجیه می کند" در دوران ماست.

یک نظریه پژوهشی، سرکوبگری را به ایدئولوژی ارجاع می دهد. بنا به این نظریه، سرکوبگر موفق می شود تا جائی به سرکوب شونده تلقین کند که آنان باور کنند که همه چیز آنگونه است که باید باشد. سرکوب شوندگان لیاقت وضعیتی بیش از این را ندارند. یا اینکه این باور را بر انها تحمیل می کند که چیزی بهتر از این ممکن نیست.

دیدگاه دیگری، ثبات دیکتاتوری را درضعف سرکوب شوندگان در سازماندهی حرکات اعتراضی خویش می بیند. تعداد سرکوب کنندگان اندک، مسلح و سازمان یافته هستند. سرکوب شوندگان بسیارند، غیر مسلح و در سازماندهی خود ضعیف هستند. آنها به سختی میتوانند همگام حرکت کنند.

یک مرجع مهم در این زمینه، اندیشمند فرانسوی آلکسیس دو توک ویله است که با اشتیاق خاصی توضیح می دهد چگونه نگهبانان درزندان در سینگ-سینگ، صدها زندانی را تحت کنترل خود در می آوردند. زندانیان در معدن سنگی با کلنگ کار می کردند. تعداد اندکی نگهبان آنان را زیر نظر داشتند. چرا زندانیان شورش نکردند؟ آنها حتی مسلح هم بودند! به نظر او یک توضیح ساده وجود دارد. به آنها اجازه صحبت با هم داده نشد. هرتلاشی برای صحبت کردن با هم ، رویکردی برای سازماندهی شورش تلقی شده و زندانی مورد هدف گلوله نگهبانان قرار می گرفت. و این کار برای آچمز کردن همگی آنان کافی بود.

ما شاهد این امر در مصر هستیم. مریدان مبارک سازمان دهی شده بودند. تظاهرکنندگان معترض در سازماندهی حرکات اعتراضیشان ضعیف هستند. مبارک اینترنت را قطع کرد. با این وجود تظاهر کنندگان موفق به راه اندازی شورش شده اند. این امر چگونه ممکن است؟ آنان میدانی را یافته اند که در آن می توانند به هم بپیوندند. آنان بدون آمادگی قبلی، بدون وسایل ارتباطی زیاد توانسته اند تلاشهایشان را هماهنگ کنند. مبارک نتوانسته است مانعی برای جمع شدن و دیدار آنان با همدیگر ایجاد کند و میدان را از آنان بگیرد.

اگر به تئوری سازماندهی باور داشته باشیم بایستی بگوئیم که مبارک دچار اشتباه فاحشی شد که تظاهرکنندگان راهنگامی که تعدادشان اندک بود، سرکوب نکرد. شاید او قادر به انجام این کار نبود. شاید این کار او ارتش را به رو در رویی با او وا می داشت. او به گروه اجیر شده اش اطمینان کرد که در نهایت بازی را باختتند و این جای بسی خوشحالی دارد.

مشکل مردمی که می خواهند شورش کنند فقط ایجاد ممانعت در برقراری ارتباطات توسط دیکتاتور نیست. آنها مشکل سازماندهی حرکات اعتراضی خویش را نیز دارند.

مسئله دیگری که از جانب اقتصاد دانان شیکاگو ،که خود را طرفداران نظریه انتخاب عمومی می دانند، مطرح می شود، عدم تمایل افراد به شرکت در پروزه های انقلابی است. طبق این نظریه این افراد هیچ انگیزه ای در خود نمی یابند.

آبشخور فکری این اقتصاد دانان خود محور بودن فرد است. فرد در درجه اول به منافع خویش و نزدیکانش اهمیت می دهد. اگر نظر آنان درست باشد، حضور در میدان تحریر کاری احمقانه است. آگر به آنجا بروم ممکن است آهن پاره ای به سرم می خورد و یا ممکن است کشته شوم. همزمان مشخص است که حضور من در انجا ناچیز است. انتظار می رود که صدها هزار نفر در آنجا حضور بیابند. حضور و یا عدم حضور من در آنجا محسوس نخواهد بود.

اگر انقلاب پیروز شود می توانم به خودم تبریک بگویم. بدون اینکه هزینه ای برای برقراری دمکراسی پرداخته باشم از مزایای آن، که نتیجه انقلاب است، استفاده خواهم کرد. اگر انقلاب شکست بخورد در آن صورت هیچگونه ریسکی را نپذیرفته ام وخلاصه اینکه حضور و یا عدم حضور من برای نتیجه مسئله تعیین کننده نخواهد بود.

مشکل فقدان انگیزه در کنار سازماندهی ضعیف، می تواند توضیح دهنده استمرار سرکوب طولانی در مصر باشد. امانمی تواند آنچه را که امروز شاهدش هستیم توضیح دهد. آنچه را که ما امروز در مصر می بینیم چیز دیگری است. صدها هزار نفر به میدان رفته اند و دیکتاتور را زیر علامت سوال برده اند. این امر چگونه ممکن بوده است و این افراد چگونه به فردیت خویش غلبه کردند؟

حقیقت این است که آنانی که تظاهرات می کنند خود محور نیستند. آنان حداقل در حال حاضر خود محور نیستند. این حقیقت نشان می دهد که برای انسانها در شرایط خاصی غلبه کردن بر فردیت خویش و ابراز همبستگی ممکن است. ما خیلی خوب میدانیم که چه وقتی چنین امری ممکن است. روانشناسی اجتماعی این موضوع را مورد مطاله تجربی قرار داده است.

در زیر چند فاکتور مهم روشنگرانه آورده می شود. فاکتورهائی که توضیح می دهند کجا و تحت چه شرایطی انسانهای معمولی مثل من و شما آماده نشان دان شجاعت و همبستگی هستند:

سرکوب شدگان بایستی شخص خود را محبوس در دیکتاتوری احساس کنند تا خلاقانه در پی راه حلی برای برون رفت از آن باشند. آنان باید احساس کنند که یک فرد به تنهائی قادر به حل این مشکلات نیست. آنان باید همه توهماتشان را در مورد " جابجایی اجتماعی" از دست داده باشند. در غیر این صورت آنها در پی حل مسئله به صورت فردی خواهند بود تا یک حرکتی عمومی.

آنان باید شرایط سیاسی موجود را با ثبات احساس کنند. فشاری را که روی دوش خویش احساس می کنند باید تغییرناپذیردانسته و تصور از بین رفتن خود بخودی آن وجود نداشته باشد. در آن صورت آنان در انتظار فرا رسیدن دوران بهتری خواهند نشست. آنان بایستی باور داشته باشند که اگر خودشان اقدامی انجام ندهند دیکتاتوری همچنان پا بر جا خواهد ماند.

کلام آخر اینکه آنها بایستی نمونه های مثبت را تجربه کنند. آنان بایستی تعداد اندکی انسانهای فداکار، خالص و شجاع را دیده باشند که در جهت تغییر شجاعت نشان داده و نمونه ای ازکسب موفقیت نسبی باشند. اگر همه این شرطها وجود داشته باشد اکثر ما آماده ریسک پذیری برای بهبود وضع مشترکمان هستیم. در آن صورت ما آماده ایم که همبستگیمان را نشان دهیم.

برگرفته از سايت عصر نو

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com