بازگشت به خانه

جمعه 3 تير 1390 ـ  24 ماه ژوئن 2011

 

نظرتان درباره تشکیل دولت در تبعید چیست؟

گفتگو با ابوالحسن بنی صدر

گفتگوگر: رادیو عصر جدید

پرسش: نظرتان در باره تشکیل دولت در تبعید و موانع و مشکلات سر راه آن چیست و اگر با آن مخالف هستید چه کاری را به طور دقیق و شفاف بجای آن پیشنهاد می کنید.

پاسخ: دولت در تبعید به چه کار می‌آید؟ دولت یعنی کی؟ دولت یک تعریف دارد. یک ملتی که دارای قلمروی است و سرزمین دارد و وطن دارد و دارای حقوق ملی است، بر فرض اینکه این حقوق ملی همراه باشد با حقوق انسان، دولت پیدا می‌کند. برای تصدی امور آن کشور هم در مقام دفاع از حقوق ملی در برابر قدرتهای خارجی هم در مقام اجرا کردن اون حقوق ملی در سطح کشور و رعایت حقوق انسان اینرا می‌گویند دولت حقوق مدار. البته هر دولتی نمایندگی می‌کند در عالم واقع از منتجه روابط قوا در سطح کشور و میان کشور با کشورهای دیگر. توضیح اینکه جامعه گروه بندیهای اجتماعی دارد ، قشر بندی دارد. شما قشر طبقه کارگر دارید قشر پیشه ور دارید دهقان دارید بازرگان دارید دیوانسالار دارید و اون کارفرما و به اصطلاح اقلیتهای صاحبان ثروت هم در جامعه ها هستند. اینها در روابط قوا هستند با یکدیگر و دائم با هم در کشاکش هستند برای اینکه هر کدام سهم بیشتری بدست بیاورند از اونچه که به آن می‌گویند منافع. اگر حقوق مبنا بود البته این کشمکشها هم نبود جامعه میل می‌کرد به توحید یعنی نبود تضاد میان قشرهای مختلف جامعه. ولی در عالم واقع برخوردها وجود دارند و قشرهای مختلف و گروه بندیهای اجتماعی و یا طبقات اجتماعی با هم برخورد دارند و دولت منتجه قوای این گروه بندیها و این طبقه ها بندیها و یا قشرها است. البته این این اصطلاحی که من بکار بردم یک معنا نمی‌دهند ولی نمی‌خواهم روی این قضیه به ایستم زیرا سؤال شما یک چیز دیگری است. و نیز بین این جامعه و جامعه های دیگر.

حالا اگر یک دولتی بکلی مستقل بود یعنی منتجه روابط قوا یعنی اونچه که نیروهای خارجی به مرزهای ما که می‌رسید می‌شد صفر یعنی هیچ تأثیری از نیروهای خارجی نمی پذیرفت در درون مرزها لاجرم حقوق ملی مبنا قرار می‌گرفت برای اینک اون قشر حاکم یا اون گروه بندی حاکم توانایی اینکه اعمال قدرت کند را از دست می‌داد و جامعه تحول می‌کرد. این است که شما می‌بینید که جامعه های مختلف بدون رابطه با قدرت خارجی، دولت هایی را که دارند بسته به اینکه رابطه‌شان با قدرت خارجی چگونه باشد کم کیف دولت هایشان هم با هم فرق می کند.

خوب شما می‌خواهید دولت در تبعید تشکیل بدهید. نمایندگی از ملت دارید؟ خیر. ملت جایی جمع نشده که رأی بدهد و شما را دولت بکند. می‌گویید که ما از ملت در حقوقش وکالت فضولی می‌کنیم. خوب از لحاظ حقوقی اینکار شدنی است؟ فرض کنیم که اینطور باشد. خوب فلسفه وجودی دولت موقت ویا دولت در تبعید چیست؟ برای چی می‌خواهیم اینکار را بکنیم؟ این فقط یک کاربرد دارد و اون «تنظیم رابطه با قدرت های خارجی است». برای اینکه کسانی که اون دولت در تبعید تشکیل می‌دهند بتوانند حاکمیت موجود را ساقط کنند و خود بتوانند جانشین آن بشوند. جز این هیچ کاربردی ندارد. مثل اینکه الان در لیبی شورایی، تازه اونهم دولت در تبعید و یا دولت الاحده تشکیل ندادند، بلکه شورای ملی تشکیل داده‌اند. ولی شما می‌بینید که این فلسفه وجودی‌اش جز این نیست که با غرب روابط برقرار بکند، پول های لیبی را غرب در اختیار آنها بگذارد و هدف هایی که آنها می‌خواهند این ارتش های غربی بمباران بکند و بتدریج آنها جانشین رژیم قذافی بشوند. این کاربردش است. یا در جنگ دوم جهانی، آقای دوگل در لندن اعلان مقاومت کرد. خوب این روشن بود که جنگ بود و قشون آلمان فرانسه را تصرف کرده بود و حکومت ویشی به ریاست مارشال پتن پذیرفته بود و با آلمان قرارداد تسلیم امضا کرده بود و دوگول و بخشی مهمی از جامعه فرانسوی آنروز این تسلیم را نپذیرفتند و با متفقین در جنگ با آلمان همکار شدند. پس کاربرد انهم با اینکه او هنوز دولت در تبعید، با معنایی که توی ذهن پرسش کننده های گرامی است را هم تشکیل نداده بود.

خوب آیا ما می‌خواهیم همین کار را بکنیم؟ می‌خواهیم دولت در تبعید تشکیل بدهیم؟ برای اینکه قدرت های خارجی بیایند قوای نظامی خود را بکار بیاندازند برای اینکه رژیم برود و ما به کمک قوای خارجی در ایران حاکمیت پیدا کنیم؟ واضح باید حرف زد. سؤال گنگ که صورتاً سؤال و مقصود یک چیز دیگر است نباشد. اگر این است مقصود از سؤال؟ این به نظر من نسبت به ملت ایران خیانت و جنایت است. نقض استقلال ایران است، نقض آزادی انسان است و به این دور باطل استبداد در ایران پایان نمی‌دهد. بلکه عمر آنرا طولانی‌تر هم می کند. هنوز از یک رژیمی خلاص نشده باید گرفتار یک دولت دست نشانده دولت خارجی بشویم.

حالا تنها این عیبش نیست و بلکه عیب های دیگری را هم دارد. برای اینکه این کیست که این دولت در تبعید را تشکیل می‌دهد؟ هر گروهی و یا چند گروهی که با هم ائتلاف بکنند و با هم چنین دولتی تشکیل بدهند؟ خوب دیگران که بیکار نیستند و گروه های دیگر هم همین کار را خواهند کرد و نتیجه یک وقت می‌بینید که شما چند تا دولت در خارج دارید که برای همه دنیا مایه خنده می‌شود.

من نه تنها با دولت در تبعید من مخالف هستم، بلکه با آلترناتیو وابسته به قدرت خارجی هم من مخالفم. در این سی سال تمام بخش کوشش ما ـ یعنی آنها که در خط استقلال و آزادی بوده اند ـ این بوده است که مانع از این بشوند که آمریکا و متحدانش برای این رژیم آلترناتیوی که وابسته به خودشان باشد ایجاد کنند و از این پس هم به این کوشش ادامه خواهیم داد. برای اینکه نمی‌خواهیم این مدار بسته بشود، ما زحمت کشیدیم و این مدار را باز کردیم الان جامعه برایش معلوم است که اگر این رژیم را نمی‌خواهند چی جای آن می‌خواهند. این مردم می‌آیند بیرون و چند دفعه هم رأی دادند با اینکه انتخابات هم آزاد نبوده، ولی دمکراسی بر اصول استقلال و آزادی و ولایت بر جمهور مردم را گفته‌اند. خوب حالا ما این کاری که خود کردیم خودمان هم از بین ببریم؟ نه اینکار را نمی‌کنیم. این محصول یک کوشش عظیمی است.

یادآور می‌شوم به شنوندگان شما که انقلاب مشروطه به عنوان تجربه از بین رفت نه تنها بخاطر اینکه رضاخان کودتا کرد و دیکتاتوری برقرار کرد نه اونها که اون انقلاب را انجام دادن تجربه را پی نگرفته بودند. بخشی از آنها هم یعنی نزدیک به همه آنها بجز یکی دوتا استثناء که مثل مصدق و دیگران باشند باقی به دیکتاتوری رضاخان پیوستند. نتیجه تجربه شد بی دنباله و اون مدار دوباره بسته شد. تا اینکه بعد از جنگ دوم جهانی اونها که رضاخان را آورده بودند او را بردند و فضا باز شد، مدار باز شد. اینبار حزب توده بوجود آمد و کودتای ۲۸ مرداد درواقع با استفاده از حزب توده به عنوان تهدید انجام گرفت. البته حزب توده در آن کودتا خود نقش داشت و بی نقش هم نبود. اینها را در کتاب نهضت ملی به روایط اسناد اگر خوانندگان مراجعه کنند نقش حزب توده را در اون کودتا می یابند. به هر حال دوباره مدار بسته شد. تا انقلاب ایران. انقلاب ایران شد، متاسفم آنها که می باید نمی گذاشتند این مدار بسته می‌شد با ایجاد ستون پایه‌های جدید مثل سپاه پاسدار و بنیاد مستعضف و جهاد سازندگی و دادگاه انقلاب و کمیته ها و ….دوباره این مدار را بستند. الان ما در سی مین سال اون کودتای خرداد ۶۰ هستیم. چرا اون کودتا انجام شد. دعوای اصلی سر ولایت و حاکمیت جمهور مردم بود و مدعیان حاکمیت مطلقه ولی فقیه و ما بقیه هم شعر و غزل است . این دعوای اصلی بود و البته همراه این دعوا، دعوا بر سر استقلال ایران بود دعوا سر همین ستون پایه‌ها بود دعوا سر آزادی احزاب و گروهها و ازادیهای عمومی و حقوق اون مردم بود دعوا سر حقوق انسان بود دعوا سر دو برداشت از دین هم بود. یک برداشت می‌گفت دین به عنوان بیان آزادی در انقلاب ایران مردم اینرا پذیرفته‌اند و یک برداشت می‌خواست که دین را وسیله قدرت بکند که کرد. اون برداشت اولی با اینک دین با دولت باشد مخالف بود نه اینکه با سیاست و … نه بلکه دین با اصل دولت که قبلاً هم اینرا توضیح دادم که می‌گفت نه دولت دینی ممکن است و نه دین دولتی . دین دولتی که می‌شود همین که این آقایان راه انداخته اند که ضد دین است. این برخورد بود ما اون تجربه را رها نکردیم و گفتیم که این تجربه مردم ایران باید پی‌گیری بشود تا اینکه این ولایت جمهور مردم مستقر بشود. اون تجربه شورای ملی مقاومت هم برای این بود که این تجربه بسته نشود. ما به ملت ایران یک خدمت بزرگ کردیم.از راه یک تجربه‌ای که هیچ خرجی برای این مردم نداشت . این گروهها که قدرت را هدف کرده بودند را در معرض امتحان قرار دادیم و اینها با نقض آزادی و با نقض استقلال که رفتنند به عراق خدمت صدام . مدار باز ماند و الان مردم ایران وقتی نه می‌گویند، نه به ولایت مطلقه فقیه میگویند، می‌دانند که چی جای آن می‌خواهند و می‌دانند که خطر یک دسته مستبد دیگری، زور پرست دیگری بیاید جای اینها بنشیند اینها در کار نیست حالا می‌فرمایید چه بکنیم؟ می‌فرمایید که ما اون کار کرده‌ای که انجام داده‌ایم و زحمتی را که کشیدیم را بگذاریم کنار؟ شما جوانان ایران نه من از آن ادمها نیستم که بنشینم و رنجها و دردها را برای شما شماره کنم، اما آنها که مبارزه می‌کنند اولاً می‌دانند که کار سیاسی غیر تفنگ دست گرفتن و خشونت بکار بردن است. مشکلی نیست فکر راهنما هم نمی‌خواهد و زور است و تخریب است. این ساختن است که زحمت دارد. این زحمت انجام گرفته است هم در دروه شاه و هم بعد از آن و حالا معلوم است که این رژیم رفتنی است و معلوم است که دمکراسی بر استقلال و آزادی حقوق انسان و حقوق ملی جانشین طبیعی این رژیم است. این دستاورد کمی نیست که ما اینرا رها کنیم و برویم دنبال بازیهایی از اینوعی که حتا اگر موفق بشود می‌شود نوع لیبی آن. پریروز یک گروه رفته بودند به بن غازی که تحقیق کنند که اصلاً اینها که می‌گویند شورای ملی اینها کیها هستند. اینها برگشتند و می‌گویند اینها اونچه که در کله شان نیست دمکراسی است .یک دسته هستند که می‌خواهند قدرت را از دست آقای قذافی دربیاورند و خودشان حکومت کنند. غرب هم نفعش را در این می‌بیند و این شده است که هواپیماها و هلیکوپترها افتادند به جان ملت لیبی و شب و روز بمب و موشک می بارند بر سر اون مردمش. این نوع موفق آن است. ناموفق آن می‌شود فاجعه و یک فضاحت ببار می آورد و رژیم از آن استفاده خواهد کرد. اولاً در ذهن مردم اینرا جا می‌اندازد که مخالفین این رژیم گویا همین اینها بودن. در‌ واقع این آقای مدحی اینها را به بازی گرفته و دست انداخته است. ثانیاً توی ذهنها اینجور می‌آید که اینها یک عمر در خارج بودند و یک شخصیت سردار مدحی که در‌واقع یک چاقوکشی است، یک چماقداری از چماقداران رژیم بیاید با اینها. بیاد شنوندگان شما می‌آورم که عکسهای این آقا جزء سرکوبگران خیابانهای تهران در همین سایت انقلاب اسلامی انتشار پیدا کرد. خوب رژیم می‌گوید که یک مامور دون پایه من می‌تواند برود همه اینها را به بازی بگیرد و فیلم هم از اینها تهیه بکند و بیاورد من تلویزیون خودم نشان بدهم. چیزی به عنوان جانشین وجود ندارد و رژیم اینرا می‌خواهد تبلیغ کند . اونهای که می‌خواهند دولت در تبعید تشکیل بدهند یک همچین ادمهای هستند که یک مدحی نامی بتواند به بازیشان بگیرد.

برگرفته از سايت «انقلاب اسلامی»

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com