|
چهارشنبه 15 تير 1390 ـ 6 جولای 2011 |
تجاوز جنسی، پاسخ به کدام نیاز؟
ژیلا افتخاری (روانشناس)
طی چند هفته اخیر خبر تجاوز گروهی به زنان در نقاط مختلف ایران موضوع بحث رسانه ها و محافل مختلف بوده و موج وسیعی از اعتراضات را برانگیخته است.از طرفی کارگزاران و مسئولین حکومتی، ضمن سرپیچی از مسولیت حقوقی خود در قبال تامین امنیت شهروندان ، قربانیان تجاوز را گناهکار و عامل ترغیب به تجاوز جنسی می دانند. ژیلا افتخاری روانشناس بالینی نگاهی دارد به تئوری هایی که ریشه های روانی تجاوزات جنسی را توضیح می دهند.
کارشناسان رشته های روانشناسی، روانپز پزشکی و جامعه شناسی هر کدام تئوری های خاصی را در بررسی علل تجاوزات جنسی ارائه داده اند. بخشی از تئوریسين های روانپزشکی معتقدند که میل به تجاوز جنسی مادرزادی بوده و علت آن را در تولید بیش از حد هورمون تسترون می دانند. جامعه شناسان غربی مسئله تجاوز جنسی را از زاویه رابطه قدرت و جنسیت می بینند و اعتقاد دارند که خشونت و تجاوز مردان وسیله ای برای اعمال قدرت بر زنان است. دو مکتب مهم روانشناسی از دو زاویه متفاوت به مسئله نگاه می کنند. مکتب روانشناسی شناختی، علت تمایل به تجاوز جنسی را در ذهنیات و افکار غلط در این زمینه می جوید. روانکاوان تاکید زیادی بر آسیب های جدی (تراوما) در دوران کودکی دارند و معتقدند که این آسیب ها منجر به اختلال در رشد فرد و تمایل به تجاوز جنسی شده است. در تحقیقات موجود نگاه روانکاوی به این پدیده، مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. گروس، روان شناس سوئدی، در زمره روانشاسان مرتبط با مکتب روانکاوی است که انگیزه های تجاوز جنسی رابه سه دسته تقسیم می کند:
1- تجاوزات ناشی از خشم و عصیانیت
در این حالت فرد متجاوز سرشار از خشم و عصبانیت است و عمل تجاوز وسیله ای برای بیان و تخلیه خویش از خشم ونفرت و با هدف تحقیرنمودن فرد قربانی است. عمل تجاوز، واکنشی به فشارروحی و استرس و یک حادثه تصادفی تلقی می شود.
2- تجاوز ناشی از میل به قدرت
در این نوع تجاوز، تمایل به تسلط و غلبه بر دیگری انگیزه اصلی فرد متجاوز می باشد. در اینجا سکس به وسیله ای برای ترمیم احساس و کسب قدرت، کنترل، اتوریته، هویت وتوانمندی تبدیل می شود.
3- تجاوز سادیستی
در این حالت خشونت، سکس و قدرت با هم تلفیق می شوند. عمل تجاوز توآم با لذت جنسی است و تجاوزگر از آزار و اذیت قربانی لذت می برد. قربانی می تواند زندانی شده و به مدتی طولانی مورد آزار و اذیت واقع شود. این گونه تجاوزها معمولا به کشته شدن قربانی منجر می شوند. عمل تجاوز برنامه ریزی شده و کاملا آگاهانه است.
از نگاه گروس، تجاوز جنسی با هدف ارضاء جنسی نیست بلکه این عمل برای فرد اعمال کننده مملو از دلهره و اضطراب است. مرد متجاوز همواره با احساس کمبود، حقارت، ناباوری به خود و دیگران دست به گریبان است. او همواره در انتظار تآئید شدن عمیق احساسی به سر می برد. ارزش مردانگی او در پتانسیل جنسی اش نهفته است. تعلیق بین عدم اطمینان و توقع تآیید شدن، به دشمنی، سوئ ظن و نیاز انتقام گیری منجر می شود. او این حق را به خود می دهد که فرد دیگری را مورد سوء استفاده قراردهد زیرا که او خود را لگد مال شده و استثمار شده می پندارد. (1)
تجاوزهای گروهی
آنچه ما در ایران طی هفته های اخیر شاهدش بودیم موارد متعددی از تجاوزات گروهی بود. بر اساس تحقیقات منچهم، روانشناس آمریکائی، تجاوزات گروهی معمولن توسط دو فرد متجاوز ویا گروهی از چندین فرد متجاوز انجام می شوند. گروههای دو نفره اغلب مسن تر بوده و بچه های جوانتر را مورد تجاوز قرار می دهند. گروههای بزرگتر متجاوز غالبن متشکل از جوانان هستند که بشدت از همدیگر تاثیر می پذیرند. مصرف مواد مخدر و الکل در این گروهها معمول است. عواملی که در این نوع تجاوزها نیز موثر هستند میل به احساس قدرت، خشونت و آسیب پذیری میباشند. در مطالعه تجاوزات گروهی از انحرافات جنسی (پرورشن) نام برده می شود. استالر، روانکاو آمریکائی، که تحقیقاتی را در زمینه تکوین هویت جنسی افراد انجام داده است ، رابطه مستقیمی بین انحرافات جنسی(پرورشن) و شیوه مدیریت تهدیداتی که علیه هویت جنسی احساس می شود می یابد. از نظر وی انحراف جنسی بیان سکسی تنفر است که خودش را در تجاوزات جنسی نشتان می دهد. پیشینه انحراف جنسی به دوران کودکی بر میگردد که آسیبهای جدی در آن، هویت مردانه فرد را مورد تعرض قرار داده است. پروسه تربیت فرد توام با تمسخر و تهدید بوده است. فردی که از انحراف جنسی رنج می برد اغلب در خانواده ای بزرگ شده است که از سکس پدیده مرموزی ساخته اند که منجر به وحشتناک جلوه دادن این پدیده می شود. پسری که در رشد جنسی خود با مانع مواجه می شود در دوران بزرگسالی قادر به برقراری ارتباط سالم جنسی نیز نخواهد بود. آسیبهای مکرر وارده در این دوران، فرد را از احراز توانمندی ها محروم کرده و نوعی سردرگمی در وی بوجود می آورد و به مرور با خشم و دشمنی در انحراف جنسی خودش را نشان می دهد. تجاوز جنسی در وافع به به نمایش گذاشتن تحقیرهائی است که خود فرد تجربه کرده است. فرد متجاوز می خواهد در برابر احساس ضعف و حقارت درونی ، از خود دفاع کرده و احساس قدرت ، کنترل و برتری بدست بیاورد. به این ترتیب فرد متجاوز بطور مقطعی با سلاح جنسیت انتقام می گیرد، بحران درونی اش آرام می گیرد و هویتش قوی تر می شود. به این ترتیب، نیاز به مدیریت و کنترل آسیب درونی به تکرار وسواس گونه تجاوز منجر می شود.
نظریه دیگری که در توضیح اجتماعی انحراف بکار می رود. تئوری آنومی است که به بی نظمی، تزلزل، بی اعتمادی و در هم ریختگی جامعه اشاره می کند. دورکهیم ، جامعه شناس فرانسوی پایه گذار این تئوری بود. از نظر وی جامعه انحراف افراد را پی ریزی می کند. متاثر از تئوریهای دورکهیم جامعه شناس آمریکائی، مرتون نظریه "استرین" و یا تئوری استیصال ناشی از سخت گیری را معرفی کرد. از نظر مرتون وقتی که افراد یک جامعه امکان رسیدن به انتظارات فرهنگی همطراز امکانات نهادینه موجود را نداشته باشند، خود را در تنگنا دیده ودچار استیصال می شوند. به بیان دیگر بین هدف و امکان رسیدن به آن، تفاوت فاحشی بوجود می آید. مرتون از جمله از اختلافات طبقاتی و دسترسی به امکانات تحصیلی و پرورشی یکسان نام می برد. وی معتقد است که فرد مستاصل و در این مورد تجاوزگر، و نیز گروهای اجتماعی محروم و در تنگنا قرار گرفته ازسه استراتژی متفاوت برای رهائی جستن از این استیصال بهره می جویند.
زيرنويس ها:
1 - استفاده از وسیله (از نظراجتماعی و اخلاقی)نامشروع برای رسیدن به هدف
2 – دوری جستن از به کار گیری امکانت نهادینه و اهداف فرهنگی
3 - انقلاب، یعنی جایگزنی سیستم موجود با سیتمی جدید.
(1) برگرفته از مقاله نگارنده در مجله آوای زن منتشر شده در فوریه 2011
منابع:
- Groth, A-N.(1981)Män som våldtar, vilka är de? Varför begår de våldtäckt, myter om gärningsmannen. Stockholm: Prisma
- Adler, F., & Laufer, W S. (1995). The legacy of anomie theory. New Jersey: Transaction Publishers.
- Blanchard, W. H. (1959). The group process in gang rape. The journal of social psychology. Vol. 49, pp. 259- 266.
http://1million4equality.info/spip.php?article8118
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |