|
زندان یا محل شکنجه و کشتار!
شهباز نخعی
وضعیت زندانیان و بویژه زندانیان سیاسی در حکومت سپاهی- آخوندی داستان بسیار دلخراشی است که هر وجدان بیدار و آگاهی را به درد می آورد. شوربختانه این وضعیت نه تنها رو به بهبود ندارد، بلکه روز بروز هم بدتر و وخیم تر می شود. تارنمای "زنان ایران" در تاریخ 6 خرداد 1390 می نویسد: «مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران) خواستار رسیدگی فوری به وضعیت اسفبار درون زندان های جمهوری اسلامی هستند. اخبار بسیار تکان دهنده ای که گهگاه از داخل زندان های جمهوری اسلامی به بیرون راه می یابد حاکی از فجایع بی شماری است که هر روز در داخل بسیاری از زندان های کوچک و بزرگ این سرزمین تا اسارتگاه های کمتر شناخته شده و دورافتاده آن روی می نماید، به طوری که هیچ انسان آزاده ای نمی تواند در مقابل آن سکوت اختیار کند. بنا به بسیاری گفته ها و نوشته های به جا مانده از درون زندان ها، اعدام های ساختگی، تجاوز جنسی، کشیدن ناخن، فروبردن سرزندانی در کاسه توالت، تهاجم سگ های وحشی، شکنجهء بستگان در مقابل چشم زندانی، خوراندن داروهای روان گردان تا حد زندگی گیاهی، بازجویی های طولانی با بدن برهنه، تحقیرهای جنسی، شلاق، محرومیت از خواب، حبس در قفس های تنگ، سلول های انفرادی طولانی مدّت، تهدید، تطمیع و دروغ از شکنجه های جسمی و روحی متداول در حکومت اسلامی در طول سال هاست».
برخورد و رفتار حکومت آخوندی با زندانی نه تنها انسانی و در چهارچوب جرمی که ارتکاب آن به او نسبت داده شده نیست، که از محدوده شخص زندانی نیز فراتر می رود و خانواده را نیز دربر می گیرد و خانواده نیز خواه ناخواه در رابطه بین حکومت و فرد زندانی درگیر می شود و از دیدگاه حکومت به نوبهء خود بطور بالقوه بصورت مجرم در می آید. به گزارش تارنمای "انقلاب اسلامی" در تاریخ 4 تیرماه 1390: «جمعی از خانواده های زندانیان اعتصاب کننده غذا با ارسال نامه ای به گزارشگر ویژه حقوق بشر با ابراز نگرانی شدید از وضعیت موجود از ایشان تقاضا کردند برای ملاقات با زندانیان سیاسی و بررسی شرایط آنها هرچه زودتر به ایران سفر کند... مورد هدی صابر نشان می دهد که ما برای نجات جان ایشان و رفع خطری که از سوی زندانبانان متوجه جان ایشان است باید فوراً دست به کار شویم. در عین حال، صدها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر اکنون در زندان های جمهوری اسلامی با انواع محکومیت ها و فشارهای روحی و جسمی مغایر با مفاد تعهدات حقوق بشری جمهوری اسلامی دست به گریبانند».
"خطری که از سوی زندانبانان متوجه جان" زندانیان است، امری ناشی از توهّم و زاییده ذهنیت زندانی یا خانواده او نیست. خطری واقعی و موجود است که تاکنون قربانیان بسیار گرفته و تازمانی که دربرپاشنه کنونی می چرخد، در آینده هم خواهد گرفت. شبنم مددزاده، فعال دانشجویی زندانی منتقل شده به زندان قرچک ورامین به خانواده اش گفته است که فکر نمی کند زنده از این زندان خارج شود.
با وجود انواع تبعیض هایی که حکومت آخوندی درحق زنان روا می دارد، باید پذیرفت که در بدرفتاری با زندانیان زن تبعیض قائل نمی شود و سهم آنان را برخلاف قوانین ارث و قصاص و دیه بطور کامل می پردازد. تارنمای کردی "روژه لات" می نویسد: «200 نفر از زندانیان زن زندانی در بند زنان زندان ارومیه با نوشتن نامه ای به بیرون از زندان در مورد وضعیت نامناسب خود نوشته اند و از تشکلات بین المللی و مدافعان حقوق بشر خواسته اند که به وضعیت زنان در زندان های جمهوری اسلامی توجه بیشتری نمایند. بنابراین نامه، زنان زندانی حق دفاع از خود را نداشته و کسانی که به دلیل این وضعیت اعتراض کرده یا به بیرون نامه ای نوشته باشند شکنجه ویا به قرنطینه برده می شوند».
شرح فجایعی که در زندان های حکومت آخوندی به گفته خانم شیرین عبادی به صورت "سیستماتیک" رخ می دهند، در گنجایش یک مقاله و حوصلهء خوانندگان آن نیست. از اینرو، به عنوان مشت نمونه خروار شهادت کوتاه چندنفر که خود درد و زجر زندان حکومت آخوندی را تجربه کرده اند و در حال حاضر نیز در زندان بسر می برند را نقل می کنم. مهدی محمودیان، روزنامه نگار زندانی در نامه ای خطاب به سیّدعلی خامنه ای می نویسد: «در حکومت شما زندان ها به شهر مردگان می مانند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد... در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط به صورت امری معمولی و قابل پذیرش درآمده... در این زندان هرکسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو و یا پول خوبی در حساب اش نداشته باشد که به دیگران باج بدهد، به زور در سالن های مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی بدست می آورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری می فروشد».
شاهد دوّم ضیاء نبوی دانشجوی محروم از تحصیل است که حدود دو سال است در زندان بسر می برد و دربارهء تراکم جمعیت در زندان کارون اهواز به دبیر ستاد حقوق بشر قوهء قضاییه می نویسد: «چنین جمعیتی حتی به صورت ایستاده هم به سختی در اتاق ها جای می گیرند لذا علاوه بر جمعیت زیادی که کف خوابند (تختخواب ندارند)، نزدیک به یک سوّم جمعیت بند حیاط خوابند، به این معنی که تمامی (فضای) هواخوری زندان توسط پتوهای زندانیان مفروش شده و تعدادی از زندانی ها روز و شب را در سرما و گرما در حیاط بسر می برند».
شاهد سوّم نیز هاشم خواستار، معلم بازنشسته ای است که 21 ماه است در زندان وکیل آباد مشهد بسر می برد. او در نامه ای به رییس قوهء قضاییه و وزیر اطلاعات ضمن شرح انواع بدرفتاری ها با زندانیان نوشته است که در دادگاهی که تنها 6 دقیقه طول کشیده او را به 6 سال زندان محکوم کرده اند.
بدرفتاری با زندانیان در حدی است که گاه زندانی دست از جان می شوید و برای رهایی از وحشیانه ترین شکنجه های جسمی و روحی دست به خودکشی می زند. سیامک مهر (محمدرضا پورشجری) وبلاگ نویس زندانی که پیشتر در یک دادگاه فرمایشی چند دقیقه ای به اتهام های "توهین به مقام معظم رهبری" و "تماس با رسانه های بیگانه" به 3 سال زندان محکوم شده و هم اکنون نیز مقامات اطلاعاتی- امنیتی قصد دارند در دادگاهی دیگر او را به اعدام محکوم کنند، در شرح چگونگی دستگیری خود می گوید که چگونه براثر شدّت شکنجه های جسمی و روحی با شیشه عینک رگ خود را بریده و دست به خودکشی زده است.
مقامات قضایی و سازمان زندان ها در برابر انتقادها از وضعیت ناهنجار و فاجعه بار زندان ها رویکردهایی متفاوت دارند. حجت الاسلام محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه در تاریخ 2 خرداد 1390 می گوید: «تبلیغات سوء بیگانگان در خصوص وضعیت زندان ها شایعه است. زندان جمهوری اسلامی به نسبت زندان های دنیا از محدودیت کمتری برخوردار است و مقدار مرخصی و وجود ملاقات حضوری و کابین در کشورهای دیگر یا وجود ندارد و یا بسیار کم است و حتی زندانیان در ایران می توانند وسائل و امکانات و موارد مورد نیاز را با خود به زندان ببرند و حتی از رادیو و روزنامه نیز استفاده کنند که این موارد در بسیاری از کشورهای مدّعی حقوق بشر وجود ندارد».
در گفته های دادستان کل کشور دو نکتهء چشمگیرتر از بقیه است: نخست این که "زندانیان می توانند وسائل و امکانات موردنیاز را با خود به زندان ببرند" و با این گفته وجود نوعی از رفاه در زندان های حکومت آخوندی را القاء می کند، در حالی که زندانیان حتی زمانی که سلامت و زندگی شان در خطر است، از دستیابی به خدمات درمانی، حتی به هزینه شخصی، محروم می مانند و این مسئله گاه به بهای زندگی شان تمام می شود. تارنمای "تحول سبز" در تاریخ 3 مرداد 1390 می نویسد: «وضعیت جسمانی حسن فرجی موسوی، زندانی سیاسی بند 350 زندان اوین وخیم گزارش می شود. این زندانی که حدود 20 ماه است در زندان بسرمی برد، به بیماری روده مبتلاست امّا مسئولان زندان هیچگونه توجهی به وضعیت او ندارند. پزشکان زندان به او هشدار داده اند که ادامه این بیماری ممکن است منجر به سرطان روده شود؛ موضوعی که موجب نگرانی خانواده این زندانی شده، امّا دادستان تهران از دادن مرخصی درمانی به وی خودداری می کند. برخی روزها این زندانی دچار دردهای شدید جسمی می شود که منجر به انتقال او به بهداری زندان می شود و با تزریق مسکّن کمی دردهای وی تسکین می یابد امّا با این همه پزشکان زندان به او هشدار داده اند که به علت عفونت پیشرونده روده ها این زندانی هرچه زودتر باید مورد عمل جراحی قرارگیرد».
نکتهء دوّم تأکید دادستان کل کشور و سخنگوی قوهء قضاییه بر "مرخصی" به عنوان نشانهء مهربانی و عطوفت حکومت آخوندی نسبت به زندانیان است. حکومت آخوندی که در مسیر مشارکت در مدیریت جهانی مدّت هاست مرحلهء شایسته سالاری را پشت سر گذاشته و به نابغهء سالاری رسیده، یکی از این نابغه ها به نام غلامحسین اسماعیلی را به ریاست سازمان زندان های کشور منصوب کرده است. این رییس نابغه برای برخورداری زندانیان از "مرخصی" – که دادستان کل منت آنرا سر زندانیان می گذارد – آیین نامه ای تدوین کرده که تقریباً به اندازهء منشور جهانی حقوق بشر ماده و تبصره دارد! در این آیین نامه که دارای 29 ماده و 3 تبصره است، مانند آزمون سراسری دانشگاه ها برای کارهای مختلف زندانیان امتیازهایی در نظر گرفته شده و کسانی که یک ششم دوران محکومیت خود را سپری کرده و در این مسابفه کسب امتیاز نیز به رده های بالا برسند، می توانند از مرخصی برخوردار شوند. در این آیین نامه رعایت مقررات زندان/ همکاری در انجام فعالیت های فرهنگی/ شرکت در دورهء احکام سطح/ شرکت در دوره های تربیت معلم، آموزشیاری یا مربی گری/ شرکت در کلاس های فنی و حرفه ای و اخذ گواهی فنی و حرفه ای هر کدام 10 امتیاز دارند. یعنی اگر یک زندانی کاملاً سربراه و بی نهایت با استعداد و کوشا باشد و بتواند همهء این امتیاز ها را یکجا کسب کند، 60 امتیاز به دست می آورد. از سوی دیگر، مواد دیگری از آیین نامه مقرّر می دارند که انتخاب فرد زندانی برای شرکت در جشنوارهء قرآنی 100 امتیاز و حفظ قرآن به ازاء هر جزء 200 امتیاز دارد. از آنجا که تنها درصد محدودی از زندانیان می توانند بر مبنای امتیازهای به دست آورده از مرخصی برخوردار شوند، عملاً این مرخصی به مراتب بیشتر نصیب کسانی می شود که یا در جشنواره قرآنی شرکت کنند و یا یک جزء از قرآن را حفظ کرده باشند و سر بقیه زندانیان بی کلاه می ماند!
همین مقام ریاست نابغهء سازمان زندان ها در گفتگو با باشگاه خبرنگاران در واکنش به اظهارات رسانه های غرب مبنی بر غیر استاندارد بودن زندان های جمهوری اسلامی می گوید: «در دنیا استانداردی برای زندان ها در نظر گرفته نشده امّا جمهوری اسلامی در سال گذشته استانداردهایی را برای زندان تعریف کرده و با انعقاد قراردادی با سازمان استاندارد کشور حداقل هایی را برای امر زندانبانی در نظر گرفته است. با وجود کمبود امکانات، در سرانه فضای مورد نیاز زندان ها، غذا و بهداشت زندانیان و پرسنل مورد نیاز در حوزه بهداشت و درمان، بهبود سازی شده و استانداردها رعایت می شود».
امّا، رییس نابغه سازمان زندان ها بزودی گفته های خود درمورد استاندارد سازی زندان ها را فراموش می کند و در همایش دادستان های عمومی و انقلاب سراسر کشور که در تاریخ 16 اسفند 1389 برگزار شده می گوید: «امروز که من در خدمت شما هستم با ظرفیت اسمی 85 هزار نفری زندان های سراسرکشور، بیش از 220 هزار نفر زندانی داریم»! او به گفتهء خود افزود که در دورهء مأموریتش 55 هزار نفر به جمعیت زندانیان افزوده شده در حالی که فضای زندان ها 55 متر هم اضافه نشده است!
رییس سازمان زندان ها توضیح نمی دهد که درحالی که تراکم جمعیت در زندان ها نزدیک به 3 برابر حد مجاز است و به گفته خودش حتی 55 متر هم به فضای زندان ها اضافه نشده، چگونه می خواهد با قرارداد با سازمان استاندارد، وضعیت زندان ها را استاندارد کند!
واقعیت این است که فاجعه بار بودن وضعیت زندان ها و رفتار حکومت آخوندی با زندانیان مسئله ای ریشه ای و مربوط به ساختار حکومت و نوع نگاهی است که نسبت به انسان دارد. واقعیت دردناک این است که حکومت آخوندی ارزشی برای جان انسان، اعم از زندانی یا غیر زندانی، قایل نیست و بر مبنای این نگرش با زندانیان رفتار می کند. در ده سال گذشته، بنا بر گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، دستکم 18 نفر در زندان های حکومت جان خود را از دست داده اند: «تقریباً در همهء موارد یاد شده پیگیری برای یافتن مقصران و یا شرایطی که منجر به مرگ زندانی شده، عملاً ناکام باقی می ماند و در برخی موارد به جای پاسخگویی به مقامات، خانواده ها با ارعاب و تهدید از پیگیری پرونده مرگ در زندان منصرف شده اند... در برخی از پرونده های مطرح شده به وضوح می توان دید که دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی و دستگاه قضایی همهء امکانات خود را برای وارونه جلوه دادن حقایق به کار بسته اند و از هر روشی برای مصون داشتن خاطیان از مجازات استفاده کرده اند».
18 مورد زندانیانی که در زندان های حکومت آخوندی در ده سال گذشته به قتل رسیده اند عبارتند از:
1 - زهرا کاظمی، زندان اوین تیرماه 1382.
2 - اکبر محمدی، مرداد 1385.
3 - ولی الله فیض مهدوی، شهریور 1385.
4 - دکتر زهرا بنی یعقوب، مهر 1386.
5 - ابراهیم لطف الهی، دیماه 1386.
6 - کاوه عزیزپور، اردیبهشت 1387.
7 - هاشم رمضانی، دیماه 1387.
8 - محمد رجبی ثانی، مهر 1387.
9 - عبدالرضا رجبی، آبان 1387.
10- امیرحسین حشمت ساران، اسفند 1387.
11- امیدرضا میرصیافی، اسفند 1387.
12- امیر جوادی فر، تیرماه 1388 (کهریزک).
13- محمد کامرانی، تیرماه 1388 (کهریزک).
14- حسین روح الامینی، تیرماه 1388 (کهریزک).
15- رامین آقازاده، تیرماه 1388 (کهریزک).
16- حسن دکمه چی، فروردین 1390.
17- حسن ناهید، فروردین 1390.
18- هدی صابر، خرداد 1390.
موارد یادشده فقط مواردی هستند که توسط فعالان حقوق بشر رصد شده و رسانه ای گشته اند. به احتمال زیاد، موارد دیگری نیز وجود دارند که به دلیل تهدید خانواده ها و ترس و سکوت آنها ناشناخته مانده اند و با نگاهی به کارنامه زندانبانی حکومت آخوندی در 32 سال گذشته، با جرئت می توان گفت که تا زمانی که این نظام هست، زندان ها همچنان محل شکنجه و کشتار باقی خواهند ماند!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |