|
دوشنبه 10 مرداد 1390 ـ 1 اگوست 2011 |
دمکراسی بدون آلترناتیو شبيه بانکی بی پس انداز و ذخیره است
فرهنگ قاسمی
در این نوشتار سعی بر آنست به زمینه های تخریب مشروعیت رژیم پرداخته شود وشرایط وعوامل آن مورد بررسی قرار گیرد. همینطور برخوردی با نظرات یکی دیگر از اصلاح طلبان، آقای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق بعمل آید و در پایان به تحولیکه در جامعه ما در حال انجام است پرداخته شود. این تحول از دو زاویه مورد بررسیقرار خواهد گرفت یکی تغییری است که از نظر کیفی در سطح اجتماع خودنمایی میکند و دیگری ادراک تمایل به همسازی و تساهل است که در بخشی از اپوزیسیون احساس میشود. در خاتمه کلام کوشش شده است چشم انداز مثبتی را نسبت به وظایف اپوزیسیون در انتخابات آینده و در تعطیل بساط جمهوری اسلامی متجسم کند .
جدال مشروعیت و عدم مشروعیت
رژیم جمهوری اسلامی که در ساختار و در جوهر وجودی خود با جهان مدرن که اساس آن احترام به شرافت انسانی و آزادی و استقلال فرد در جامعه بر اساس احترام به حق و رعایت مسئولیت انسان است در تضاد بنیادی بوده و میکوشد با تظاهر به برخی از مظاهر دمکراسی مانند جمهوریت و آزادیخواهی، انتخابات که از انقلاب 1357در قانون اساسی بجای مانده است اسلام را دمکراتیزه یا دمکراسی را اسلامیزه کند .برای همین، حاکمیت امت اسلامی را با صفت جمهوری می آراید و انتصابات استصوابی را انتخابات مینامد.
این کوشش ها چیزی غیر از تجاوز و بیاحترامی محض به قوه ادراک اجتماعی و آزادیخواهی مردم ایران نیست و در جهان امروزی مردود، ضد دمکراسی، متضاد با قوانین بین المللی و بمثابه زیر پا گذاردن اصول و قوانین جامعه بشری است. به شهادت تاریخ، به ویژه این سیو اندی سال معلوم شد که ارزش های دینی قابل تامین و تطبیق پذیر با حاکمیت ملت و آزادی انتخابات در جوامع انسانیامروزی نیستند.
از سوی دیگر، نگاهیبه بیلان کار حاکمیت در دوسال گذشته براحتی نشان میدهد که در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی حاکمیت علیرغم کوشش های فراوان خود، عمده ترین نقش را در بیآبرو کردن خود بازی کرد و کسانی که مهره های اصلیاین ابروریزی شدند بخش سنتیاپوزیسیون نبودند بلکه پاره ای از عوامل وهمکاران قدیمیحاکمیت بودند .برای همین باید اذعان داشت که آقایان موسوی و کروبی ضربه بزرگی به جمهوری اسلامی وارد کردند که از هیچ بیگانه ای ساخته نبود.
اینکارآیا آگاهانه و برنامه ریزی شده بود یا نه، اگر به روند حوادث نظری بیاندازیم بیشک خواهیم گفت نه. در حقیقت این جامعه و مردم بودند که این شرایط را دامن زدند و حرکت جنبشی را هدایت کردند و به پیش راندند و در این میان اپوزیسیون داخل و خارج چه آنهایی که مخالف شرکت در انتخابات بودند و چه آنهایی که موافق آن، هرکدام به سهم خود نیز دراین امرنقش آفرین بودند.
عامل دیگری که به این شرایط کمک رسانی کرد ماهیت و جوهر فلسفیرژیم است که مبنا را بر حذف مخالفان نهاده است این حذف بطور منطقیتا جاییپیش میرود که دیگر در صفحه شطرنج آن مهره ای باقینماند. بد نیست یاد آوری شود که متاسفانه این تنها رژیم حاکم نیست که این ویژگیرا دارا میباشد بلکه در تاریخ اجتماعی ما چنین زیستاری قرن هاست که رفتاری شده و در نهاد قدرت رسوخ داشته و اگر چه با آن مبارزه ها شده اما هنوز موفقیتی کافیکه بتواند استبداد را از پای در آورد بدست نیاورده است. پس این مخاطره کماکان وجود دارد و در آینده نیز باید از احتمال بروز آن بیمناک بود.
اصولاً در رژیم جمهوری اسلامی دو نوع اپوزیسیون وجود داشته است یکی آن گروهی که بر اساس ادراک و تحلیل خود به این نتیجه میرسید که به این رژیم نباید اعتماد کرد پس به مبارزه رو در رو با آن دست میزند که تلفات زیادی میدهد. دومی گروهی است که از ابتدا بدنبال اصلاح در رژیم بود پس با آن کنار میآید، نقش بازی میکند تا قدرت سیاسی را از درون آن و با سازش با آن بدست آورد. این گروه هم باوری به جمهوری اسلامی دارد و هم آن را دستکم می گیرد. این گروه که سال هاست شرایط را برای استحکام استبداد جمهوری اسلامی فراهم میکند در حقیقت سوپاپ اطمینان رژیم و آلات فعل آن نیز هست که هر گاه که پا از گلیم خود بیرون گذارده است منکوب شده و با حفظ ویژگیها و تاریخچه خود به بخش نخست، یعنی اپوزیسیون سنتیمیپیوندد. این ها همان اصلاح طلبان رژیم در مراحل مختلف این سیسال اخیر تاریخ ایران بشمار میآیند. در خلال انتخابات آتی بیشک عده دیگری از این اصلاح طلب ها قربانی خواهند شد. اما از حق نباید گذشت که این تلفات هر بار نتایجمثبتی را نیز در جهت رشد اجتماعی و افشا بیش از پیش جمهوری اسلامی داشته و تاثیر آن در شناسایی خصائل ضد انسانیو مستبد مافیای جمهوری اسلامی، به عبارت دیگر در فراهم آوردن شرایط عدم مشروعیت رژیم، کمتر از اقدامات اپوزیسیون سنتی نبوده است .
انتخابات مجلس اسلامی
انتخابات مجلس اسلامی فرصتی است تا حاکمیت جمهوری اسلامی نمایش احمقانه خود را یک بار دیگر روی پرده آورد. همان طور که رژیم و شخصیت های اقماری آن میکوشند از این فرصت به سود مشروعیت دادن به خود استفاده کند اپوزیسیون نیز باید بکوشد با استفاده از همین فرصت یکبار دیگر عدم مشروعیت رژیم را به جهانیان نشان دهد.
با اساس همین سنتز شاید خاتمی قربانی آتی تضادی باشد که جوهر و ذات این رژیم با آزادی دارد او کماکان گمان دارد با اتکا به ارزش های انقلاب و قانون اساسی میتواند در رژیم اصلاحات ایجاد کند. چنانچه مدعی می شود :
«راه نجات کشور ما که دشمن خارجی و مشکلات داخلی تهديدش می کند بازگشت به ارزش های انقلاب و روح قانون اساسی است. بايد فضا را فضای آزادی و استقلال و اطمينان کنيم. انتخابات شاه بيت مردم سالاری است. مردم سالاری بدون انتخابات آزاد معنايی ندارد. آزادی بدون انتخابات سالم معنايی ندارد. اينکه فضا باز بشود، مردم با همه گرايش ها و سليقه ها در انتخابات حضور داشته باشند و اطمينان داده شود که آنچه مردم می خواهند تحقق پيدا خواهد کرد خواست همه ما است»(*)
متن بالا بخشی از سخنان آقای خاتمی در دانشگاه شیراز است صرف نظر از «روح قانون اساسی و ارزش های انقلاب» که مفاهیمی قابل تفسیر و تعبیر با برداشت های گوناگون هستند بقیه حرف های او در واقع خواست هایی می باشند که اپوزیسیون سال ها است مطالبه میکند و هنوز بدست نیاورده است. او گمان دارد که بسته بندی مفاهیم آزادی، انتخابات آزاد و سالم و استقلال در چادر روح قانون اساسی و ارزش های انقلاب، خامنه ای و احمدی نژاد و طرفداران ارتجاع مذهبی را متقاعد خواهد کرد تا انتخابات را آزاد کنند؛ نه! اینطور نیست، اینان در بهترین حالات رفتاری بهتر از آقایان موسوی و کروبی با او نخواهند داشت!
با اطمینان باید گفت که سخنان آقای خاتمی برای برخیدر ایران این تصور را بوجود خواهد آورد که با روح قانون اساسی میتوان آزادی و استقلال را تامین کرد غافل از اینکه دیده شده که این خواست در چارچوب جمهوری اسلامی غیر ممکن است. اما ممکن است گفته شود مطالبه آزادی و دمکراسی حتی در این چار چوب باعث نشر این مفاهیم خواهد شد؟ پاسخ این سوال میتوانست مثبت باشد اگر او در همان جلسه گفتگو و بار ها و بار ها اظهار نمیکرد که:
«در نظام ما که نظامی اسلامی است، آنچه رخ می دهد مردم و جهان آن را به حساب اسلام خواهند نوشت. در عرصه عمل سياسی و اجتماعی نيز سياست ها و روش های غلط ترديدهايی را نسبت به اصل انقلاب و اسلام ايجاد خواهد کرد. برای دفاع از اسلام و انقلاب بايد به اين مفاهيم و ارزش ها درست نگاه کنيم».
این بیانات در واقع در ردیف همان کوشش هایی هستند که می خواهند از یک سو اسلام را دمکرتیزه کنند و از سوی دیگر دخالت دین و دولت را ترویج دهند و، در عین حال، آزادی و استقلال و مردم سالاری را خواستار شوند. با توجه به این تضاد های عمیق در اندیشه این فرد باید به ایشان گفت که بجای دفاع از اسلام حکومتی و انقلاب اسلامی شاید مناسب تر باشد که در شناخت و ادراکات خود تأمل بیشتری انجام دهد، زیرا با افکار قرون وسطایی نمیتوان روشنگری کرد با این برداشت ها از سیاست یعنی هنر و فن اداره جامعه، یا باید خود را کنار بکشد یا او نیز قربانی تحولاتی خواهد شد که فرا روی است .
تحولات بنیادی در جامعه
تحول دمکراسی خواهی در کشور های زیر زنجیر های دیکتاتوری نه به دلیل خواست قدرت های بزرگ بلکه به جهت گسترش ارتباطات جهانیاز طریق تکنولوژی مدرن راه فوقالعاده زیبایی را در پیش گرفته است و این حرکت به هیچوجه قابل عقب گشت نیست و هر روز در اقصی نقاط جهان سدهای استبداد و عقب ماندگی را در هم میکوبد و به پیش میرود .
جامعه ما اگر در این تحول در ردیف اول نباشد جز پیشگامان است. زیرا هیچکس نمی تواند انکار کند که علیرغم فشارهای اجتماعی و شکنجه و کشتار مبارزان سیاسی و اجتماعی ـ مانند جبش زنان، دانشجویان، اصناف، کارگران، کارمندان، معلمان، وکلا، روشنفکران و استادان… ـ اين جامعه دمی بیکار نبوده است. برعکس در سال های اخیر حرکت های اجتماعی و اعتراضات پی در پی نسبت به شرایط موجود، مرتباً در حال رشد و پیشرفت است و غلیان بیسابقه ای در این دیار براه افتاده که در تاریخ رشد فرهنگی ما تاثیر گذار است. بیگمان بخشی از این تاثیرات در نحوهء نگرش ما به قدرت و ادارهء مملکت مفید فایده خواهد بود وستون پایه های سنت و مذهب را که مدتی است زیر سوال رفته دگرگون خواهد ساخت.
طبیعتا بر خورد مردم عادی، کنشگران سیاسی و اجتماعی، چه آنهایی که در ایران زیرفشار های امنیتی هستند و چه آنهایی که در زندان ها بسر میبرند و چه آنهائی که در پوسته های بیرونی هستهء مرکزی ولایت فقیه قرار دارند، با فرصت های اجتماعی و سیاسی پیش روی، مانند همین انتخابات مجلس، از معیار های تازه ای بر خوردار خواهند شد.
به عبارت دیگر، اگر به رشدی که در بالا بدان اشاره شد اعتقاد داشته باشیم باید قبول کنیم که امروز این معیارها از اعتلای کیفی ارزشمند تری برخوردارند. پس، در منطق، بایستی بتواند در سیاست حذفی حاکمیت اثر بیشتری بر جای گذارد و مهره های دیگری را از میدان عمل حاکمیت اسلام بدر کند. همیطور این اعتلای کیفی باید بتواند در منش اپوزیسیون مقرر در رده های مختلف و با طیف های گوناگون اش نیز موثر واقع گردد. آنچه که در روند تکاملی جامعهء ما مشهود است حاکیاز این تحول مثبت است. تحولی که هنوز کفایت نمیکند اما حسنی که دارد این است که از گذشتهء خود درس میگیرد و در حرکت آن بسوی بهتر شدن است. و هر عضو جامعهء سیاسی ِ مسئول و هر شهروند معمولی باید بکوشد به سهم خود سنگی براین زیربنای ضروری بگذارد.
اثرات انتخابات دورهء دهم ریاست جمهوری از یک نظر دیگر قابل توجه است، زیرا جنبش هشتاد و هشت تحولاتی را نیز در درون اپوزیسیون باعث شد رنگ ها روشن تر شدند، نگاهی به موضعگیری ها ناشی از تشخیص موج سوارانی شد که با امواج اجتماعی بالا و پایین می رفتند و به چپ و راست می زدند، همینطور یکرنگی و پافشاری دستهء دیگری را بر اصول و عقاید اساسی جامعهء مدرن شاهد بودیم. امروز، پس از گذشت دو سال از آن جنبش، طرفداران جدایی دین و دولت و استقلال و آزادی و دمکراسی و لائیسیته و سکولاریسم و سرنگونی رژیم نیاز همسازی و همگرائی و همزیستی را بیش از پیش احساس می کنند و در این زمینه گام بر می دارند.
با توجه به این مقدرات، براستی حرف بر سر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیست؛ زیرا هر گروه و هر فرد بنا بر مقتضیات و شناخت و ضروریاتی که در شرائط خاصی با آن روبرو میشود عمل میکند و صرف دعوت به رأی دادن نیز باید بر اساس مسئولیت دعوت کننده و پاسخگویی به مردم باشد. مهم این است که در جستجوی مکانیسم هایی باشیم که به جهانیان نشان دهد در جمهوری اسلامی آزادی انتخانات برای هیچکس موجود نیست .بدین جهت بهتر است بر اصل تضمین انتخابات آزاد و شرایط آزادی انتخابات بر اساس استاندارد های بین المللی پافشاری کرد و باید از هم اکنون آگاه بود که این رژیم قادر به چنین تضمینی نیست اما هدف ما افشا عدم مشروعیت رژیم باید باشد. در چنین حالتی شایسته است، و وجدان سیاسی حکم می کند، که به مردم امید بیهوده داده نشود تا باز برایش قربانی ندهند.
خارج کشور و افکار عمومیجهان
نقش نیروهای خارج کشور در مجموع، به ویژه در شرایطی که افراد زیادی از داخل بدان پیوسته اند براستی با ارزش است. هدف آن باید در این «موقعیت ِ انتخاباتی» دستآوردی حاکی از عدم مشروعیت رژیم در امر آزادی انتخانات در ایران باشد و از این طریق آشکار سازد که در جمهوری اسلامی ایران احترام به آزادی های مندرج در منشور جهانیحقوق بشر و جهانشمولی آن مفهومی ندارد و همهء ما در این مرحله باید این امر را در دستور کار خود قرار دهیم و از افکار عمومی آزادیخوه و مترقی جهان بدون کوچکترین وابستگی یاری بگیریم و کسانی که با بیگانگان حشر و نشر دارند را ترد و خنثی کنیم.
به موازات آن و بالاخص فراموش نکنیم که امروز دمکراسی در ایران نیاز به نزدیک شدن نیروهای اپوزیسیون جمهوریخواه طرفداران جدایی دین و دولت و استقلال و آزادی و دمکراسی و سرنگونی رژیم دارد. همینطور بدانیم که دمکراسی بدون آلترناتیو شباهت به بانکی دارد که پس انداز و ذخیره در خزانهء خود ندارد؛ یا همانند اتوموبیلی است که چرخ پنجم یا زاپاس نداشته باشد. در هر دو صورت در موقع احتیاج قادر به اقدام مستقل نخواهد بود، به وابستگی کشانیده خواهد شد، و دیگران برایش تصمیم خواهند گرفت. پس نباید تلاش های همسازی اپوزیسیون و اندیشهء بدیل سازی را بی فایده انگاشت، کسی که در تلاش عملی ساختن این دو نیست، بی گمان نسبت به امر بر زمین زدن حاکمیت اسلامی مستقر در ایران در اوتوپی بسر می برد، شاید بد نباشد که از کنشگری و مسئولیت سیاسی کنارگیری کند و اگر توانایی علمی، فرهنگی و پژوهشی دارد از این طریق به جامعه خود کمک رسانی کند.
پاریس ژوییه ۲۰۱۱
* اعضای انجمن فرهنگ و سياست دانشجويان دانشگاه شيراز با سيد محمد خاتمی ديدار و گفت و گو داشتند و به بيان نقطه نظرهای اعضاء و گزارشی از فعاليت های اين گروه پرداختند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |