|
دوشنبه 21 شهريور 1390 ـ 12 سپتامبر 2011 |
برون رفت از پارادکس انتخابات آزاد در ایران
رضا سیاوشی
1 - پارادکس انتخابات آزاد همان پارادکس گذار مسالمت آمیز است
امروز انتخابات آزاد تنها دروازه گذار مسالمت آمیز ایران به دمکراسی با کمترین هزینه و بیشترین نتیجه است. اما بدیهی است که نظام جمهوری اسلامی به خواست خود تن به انتخابات آزاد نمی دهد. زیرا به منزله خوردن جام زهر برای خودکشی است. بنا براین انتخابات آزاد در نظام جمهوری اسلامی مانند بن بست، یا پارادکس به نظر می رسد. اما تئوری برون رفت از پارادکس های سیاسی ناشناخته نیست. با جایگزین کردن هدف با فرایند، «پارادوکس به پروسه» تبدیل می شود، در فارسی سره « فرادخش به فرایند» تبدیل می شود. سخن از جایگزینی هدف، با فرایند رسیدن به همان هدف است. یعنی خواسته ناممکن را به فرایندی ممکن برای رسیدن به همان خواسته تبدیل کنیم. اگر مطالبهء انتخابات آزاد از رژیمی که با انتخابات آزاد منهدم می شود پارادکسیکال است، در عوض، باید تلاش خود را بر شکل دادن به فرآیند دست یابی به آن، متمرکز کرد. فرایندی که در آن وظیفه دمکراسی خواهان بسیج نیرو برای شکستن مقاومت نظام و برگزاری انتخابات آزاد، برای انتقال قدرت است. البته این معادله در اینجا بسیار ساده شده و پیچیدگی های «فرایند دستیابی به انتخابات آزاد» را نشان نمی دهد. در این نوشته کوشش می شود این پیچیدگی ها بازشکافته شوند.
2 - ویژگی امروز صحنهء سیاسی ایران
برای تبیین درست و شایستهء «فرایند دستیابی»، باید از گزاره هائی مانند «بسیج نیرو برای شکستن مقاومت نظام» که در بالا گفته شد فراتر رفت. این نوع گزاره ها لزوماً غلط نیستند، ولی ناکامل اند. تمرکز آنها عمدتاً بر روی لحظهء آخر، یعنی لحظهء شادی آفرین شکستن مقاومت نظام، یا تمکین نظام است. آنها دربارهء چگونگی رسیدن به آن نقطهء آخر، بجر کلیشهء «بسیج مردم» چیزی نمی گویند. فراموش می کنند که ما در ایران آپوزیسیون منسجم و کارآمدی که بتواند به شکل مداوم و مستمر در صحنه باشد و بصورت سیستماتیک به بسیج مردم برای شکستن مقاومت نظام بپردازد، نداریم.
اصولاً نیروهای سیاسی کنونی ایران در هم آمیخته تر از آنند که مدل کلاسیک «آپوزیسیون - نظام» برای درک و تحلیل آنها کفایت کند. بسیاری از افراد و جریانات آپوزیسیون کنونی، در گذشته خودشان در بروی کار آمدن و تثبیت همین نظام شریک بوده اند. اکنون نیز، رهبران نمادین بزرگ ترین جنبش ضد حکومتی سه دههء اخیر ایران، موسوی و کروبی، خود از بنیانگذاران این نظام بوده اند و تا چندی پیش از چهره های اصلی آن بحساب می آمدند. از سوی دیگر، «نظام» هم به معنی متعارفش نظام نیست. این نظام داری ساختار متناقض است. میان نهاد دولت و نهاد ولایت همواره کشاکش و تنش است. امروز ملاط یا چسب همبستگی گذشته این نظام بشدت رقیق شده، تا آنجا که حتی جناح ولایت هم دچار تنش و التهاب درونی است. طرد حلقه به حلقه شرکای نظام که از آغاز شکل گیری نظام وجود داشت، امروز به درون جبهه اصولگرایان کشیده شده. امروز اصولگرایان هم با عنوان هائی مانند «خواص بی بصیرت» یا «جریان انحراف»، مورد عتاب مقام ولایت قرار می گیرند. بنا براین، چه در جبهه مخالفین و چه در جبهه نظام، با تغییر و تحولات شتابنده ای روبرو هستیم. این تصویر پر تلاطم از صحنهء سیاسی ایران، ما را با فرصت ها و خطرات بی شمار به چالش می کشد. در این نوشته نشان داده می شود که برای استفاده از تمام این ویژگی ها به نفع گذار به دمکراسی، لازم است مدل کلاسیک تقابل «آپوزیسیون» در مقابل «نظام» را به شرایط کنونی ایران تطبیق دهیم. برای بدست آوردن مدل دقیق تر و راهگشاتر، لازم است معادله «نظام - آپوزیسیون» با معادله «ولایت مطلقه - صندوق رای» جابگزین شود. در نتیجه گوهر ستیز در صحنهء سیاسی ایران، از تقابل سادهء آپوزیسیون در مقابل نظام فراتر رفته و به تقابل «ولایت مطلقه» در مقابل «صندوق رای» تکامل می یابد.
3 - فرایند دستیابی به انتخابات آزاد
با توجه به تصویر فوق، حوزهء عملکرد «فرایند دستیابی» تنها به جبههء مخالفین محدود نمی شود، بلکه اجباراً جبههء «نظام» را هم در بر می گیرد. هر گاه از روزن «فرآیند دستیابی» نگاه کنیم، این دو نیرو کاملاً از هم جدا نیستند. بخشی هائی از این دو بهم آمیخته و در هم تنیده اند، و پایه های آنها باهم همپوشانی دارند. و هر دو در یک زمین مشترک با هم مسابقه و هماوردی دارند. اتفاقاً به همین دلایل است که با «فرانید دستیابی» می توان بر جبهه نظام تاثیر داشت، بشرطی که به خرافات سیاسی از نوع توهمات «اصلاحات طلبی و انتخابات در چهارچوب قانون اساسی» و موهومات «سرنگونی اول، و یا دولت در تبعید» آلوده نگردد.
در متن فرایند دستیابی، ملاط سیاسی نظام بتدریج رقیق می شود و ائتلاف حاکمیت به سمت انحلال تدریجی پیش می رود. بجز نهاد ولایت، نیروهای سیاسی دیگر نظام که کمابیش دارای امکانات و سازکارهای جدال انتخاباتی (بر سر چی؟) باشند، بالقوه در نقطهء چرخش، انتخابات آزاد را به نفع خود خواهند یافت. انحلال تدریجی نظام در متن این فرایند چیزی نیست مگر گسترش و تعمیق همانی که امروز با چشم خود شاهد آن هستیم. در این فرایند، به تدریج از قدرت حقیقی اراده ورزی[1] نهاد ولایت کاسته، و قدرتی معادل یا کمتر از آن، در میان جناح های نظام و مخالفین سرشکن می شود. بخشی از این قدرت کنده شده از نهاد ولایت، بوسیله خودی های نظام مانند احمدی نژاد تصاحب می شود. اما بخشی دیگر هم بوسیله جنبش دمکراسی خواهی، از جمله جنش سبز، باز پس گرفته می شود. در نقطهء تلاقی دو مسیر کاهش قدرت «بیت» ولایت مطلقه، و افزایش قدرت طرفداران انتخابات آزاد، برگزاری انتخابات آزاد برای دست بدست شدن قدرت امکان پذیر می شود. این فرایند را سر ایستادن نیست[2]. نه نظام و نه مخالفین قادرند آن را متوقف کنند. اما مخالفین می توانند و باید آنرا خودآگاه نموده و در هیبت یک کمپین فراگیر و هدفمند مهار کنند، و بسمت دست یابی سریعتر و کم هزینه تر به انتخابات آزاد هدایت نمایند.
کمپین انتخابات آزاد تجمیع فعل و انفعالات این فرایند در یک تلاش خودآگاه، هدفمند، و سازمان یافته است. در نهایت، «کمپین» باید بتواند به نمایندگی از تمام طرفداران انتخابات آزاد، برای هماوردی مرگ و زندگی با «بیت»، (چرا نه قانون اساسی؟) بصورت مستمر و متداوم در صحنه سیاسی ایران حضور یابد، و بصورت قاعده مند و سیستماتیک برای شکستن بن بست انتخابات آزاد، سیاست کند.
4 - برجسته کردن انتخابات آزاد بعنوان هدف استراتژیک
می گویند اگر بدانیم به کجا می خواهیم برویم شاید بدانجا برسیم و شاید هم نرسیم، اما اگر ندانیم، حتماً نمی رسیم. آیا می دانیم جنبش سبز به کجا می خواهد برود؟ هدف استراتژیک جنبش سبز کدام است؟
در فرایند گذار «هدف استراتژیک» آن نقطهء عطفی است که در آن قدرت دست بدست می شود و از دست حاکمیت غیر منتخب بدست نمایندگان منتخب مردم (در داخل قانون اساسی فعلی) منتقل می شود. برای گذار مسالمت آمیز در کشور ما، آن نقطهء عطف چیزی جز انتخابات آزاد نخواهد بود. سرشت انتخابات آزاد تضمین می کند که این انتقال قدرت، تنها انتقال از گروهی به گروه دیگر نباشد، بلکه از حاکمیت ولایت مطلقه، به حاکمیت صندوق رای باشد. اگر عمود خیمه نظام کنونی بیت ولی فقیه است، عمود خیمه نظام آینده صندوق رای و انتخابات آزاد است.
برجسته کردن انتخابات آزاد به عنوان آوردگاه نهائی گذار، بعنوان نقطه ای که در آن قدرت دست بدست می شود، برای دمکراسی خواهان اهمیت خارق العاده دارد. زیرا چشم انداز روشنی برای جنبش بوجود می آورد، همسوئی و هماهنگی وسیع مخالفین را مهیا می سازد، امکان تمرکز توان و توشه جنبش به روی هدف مشترک را فراهم می آورد تا از پراکندگی منابع جلوگیری شود. فقدان چنین چشم اندازی در جنبش سبز بخوبی احساس می شود. این هدف گذاری روشن تا آنجا اهمیت دارد که می تواند حتی بخشی از فقدان یا کمیود رهبری را جبران کند.
5 - مهار قدرت با قدرت در فرایند دستیابی به انتخابات آزاد
از روزن انتخابات آزاد، «مهار قدرت با قدرت» به «مهار قدرت با صندوق رای» تکامل می یابد. برای روشن شدن تفاوت این دو، ابتدا از همان منظر رایج مهار قدرت با قدرت شروع می کنیم.
قدرت را تنها با قدرت می توان مهار کرد. اگر نظام با قدرت متراکم حکومتی جلوی انتخابات آزاد ایستاده است. مخالفین هم نیازمند تولید قدرت برای عقب راندن نظام و تحمیل انتخابات آزاد به او هستند. ویژگی انتخابات آزاد یکی آن است که خودش همزمان می تواند هم محور تولید قدرت برای دمکراسی خواهان، هم عامل فرسایش و کاهش قدرت نظام باشد. در یک سو، منطقاً می توان به گرد انتخابات آزاد، بزرگ ترین ائتلاف ممکن را برای تقابل با نظام شکل داد. در سوی نظام هم، می توان با قرار دادن تعریف «انتخابات آزاد» در برابر واقعیت «شبه انتخابات» نظام، نامشروع بودن نظام و تمام جناح های آن را، به روشنی آفتاب آشکار نمود. و نشان داد که این نظام و جناح های آن برخاسته از رای مردم نیستند، بلکه حق حاکمیت ملی (بر اساس تعريف های کدام قانون. اين حق از چه سرمنشائی ناشی می شود؟) را غصب کرده اند. و دعوای آنها بر سر تقسیم غنائم و سهم قدرت است. با همین گفتمان، راه باز می شود تا اگر جناح یا گرایشی از نظام برای خودش حداقلی از مشروعیت قائل باشد، با پیوستن به جبهه انتخابات آزاد ، مشروعیت خود را اثبات نماید. همین گفتمان حکم می کند تا نیروهای اصیل و واقعی جبهه انتخابات آزاد، راه خروج از نظام و پیوستن به جبهه انتخابات آزاد را برای همه گرایشات هموار سازند.
تصویر فوق درست است اما کامل نیست. زیرا مبنای آن مدل «نظام - آپوزیسیون» است، که برای توضیح فرایند دستیابی به انتخابات آزاد کفایت نمی کند. البته از منظر «فرایند دستیابی» نیز باید برای کاهش قدرت نظام و تغییر توازن قوا به ضرر نظام تلاش کرد، اما سهم کاسته شده از قدرت نظام، لزوماً به حساب «آپوزیسیون» ریخته نمی شود، بلکه به حساب قوی تر شدن نقش «صندوق رای» ریخته می شود. یک مزیت مهم این رویکرد آن است که نگرانی عبور از یک استبداد به استبداد دیگر، یا خطر بازتولید استبداد، را منتفی میکند.
از سوی دیگر، کاهش قدرت نظام در پرتو «فرایند دستیابی»، بیشتر از سهم ولی مطلقه، و نهادهای انتصابی آن خواهد بود. زیرا اولاً بیشتر قدرت نظام در در دست ولی مطلقه متراکم است، و ثانیاً بنا به سرشت «فرایند دستیابی»، میان انتخابیون و انتصابیون همین نظام هم تفاوت است. و علی رغم آنکه می دانیم، شبه انتخابات این نظام با هیچ استانداردی آزاد و موجه نیست، اما حداقل امتیاز منتخبین همین نظام آن است که (خواهی نخواهی و بطور نسبی) با ساز و کارهای جدال انتخاباتی آشنا شده اند، و اگر تصمیم بگیرند که به جبههء انتخابات آزاد و حاکمیت صندوق رای متعهد شوند، در فردای دمکراتیک ایران، برای شرکت در انتخابات آزاد آماده ترند.
6 - جنس قدرت و سرشت سیاست در نظام جمهوری اسلامی
سیاست در جمهوری اسلامی فروکاسته شده به تلاش برای جلب رای ولایت مطلقه برای مشارکت در صندوق غنائم.
در مقایسه، هدف تلاش سیاسی باید جلب رای مردم در انتخابات آزاد برای مشارکت در حکومت باشد.
با این حساب، مشکل سیاست در ایران تنها خود سیاست (به معنی دست بدست شدن قدرت) نیست، بلکه جنس و سرشت قدرت است. قدرتی که دست بدست می شود چیست؟ جمهوری اسلامی با نظام های استبدادی متعارف مانند نظام سابق شاه یا نظام مبارک در مصر، تفاوت دارد. در آن نوع نظام ها، با افتادن قدرت بدست دمکراسی خواهان، بسیاری از مسائل حل می شوند. اما در ایران مشکل سیاست بسیار بنیادی تر از آن است که مثلاً اگر اصلاح طلبان یا هزار بار بهتر از آنان بقدرت برسند، چیزی حل شود. جنس قدرت در ایران نه زمینی است و نه آسمانی، بلکه ولائی است. حتی رسماً و مطابق با قانون اساسی، و سنت پذیرفته شده سی ساله نظام، هیچ حدودی برای دست اندازی بیت ولایت به جان و مال و ناموس مردم وجود ندارد، بشرطی که بنام حفظ نظام باشد. طبق اصل «هرج»، بیت ولایت می تواند بنام مصلحت نظام، رسماً قوانین اسلام و قرآن را زیر پا بگذارد. یکی از وظائف نهاد مجمع تشخیص مصلحت نظام پیگیری همین امر است. سیاست در نظام جمهوری اسلامی نه آسمانی است و نه زمینی، بلکه ولائی است. در این نظام به بهانه آسمان به حقوق زمنیان تجاوز می شود، و برای مصلحت ولایتمدار زمینی، قوانین آسمان زیر پا گذاشته می شود. سیاست در ایران مسموم و منحط است. نیاز به یک دگردیسی بنیادی. دگردیسی سیاست در ایران از فرایند جایگزین کردن حاکمیت «ولایت مطلقه» با حاکمیت «صندوق رای» می گذرد. در این دگردیسی، مهار قدرت با قدرت، به مهار قدرت با صندوق رای تکامل می یابد.
7 - آیا انتظار جدا شدن جناح های مغضوب از نظام و پیوستن آنها به جبههء انتخابات آزاد خوش بینی است؟
جابجائی های سیاسی را باید از زاویهء اجبارات بررسی کرد و نه اختیاراً. انتخابات آزاد برای مغضوبین مانند حلقه نجات برای غریق است. آنها با انتخابات آزاد عمر دوباره می یابند. در این مورد بررسی رفتار اصلاح طلبان بسیار آموزنده است. آنها تا هنگامیکه امید برگشت به قدرت را داشتند، آمادگی پذیرفتن شعار انتخابات آزاد را از خود نشان ندادند. حتی در ادبیات سیاسی خود، عبارت «انتخابات آزاد» را بکار نمی بردند. و بجای آن عبارات «انتخابات سالم» یا «انتخابات رقابتی» را بکار می بردند. اما با اتفاقات چند ماه گذشته که گزینهء شرکت در انتخابات نظام از دسترس آنها کاملاً خارج شد، بتدریج به شعار انتخابات آزاد تمایل نشان دادند. اهمیت این چرخش وقتی دو چندان می شود که بدانیم شعار «انتخابات آزاد» رقیب اصلی دو شعار «اصلاحات» و «قانون اساسی بی تنازل» است، و خواهی نخواهی به خرج دو شعار دیگر برآمد می کند. اخیراً محمد رضا خاتمی معیار موفقیت اصلاحات را نیز انتخابات آزاد قرار داده است. او می گوید «اگر به جایی برسیم كه واقعا انتخابات آزاد برگزار شود اصلاحات به بخش قابل توجهی از ایدهها و افكار خود رسیده»[1]. اگر اصلاح طلبان به آنچه می گویند متعهد باشند و این سخنان فریب و ترفند سیاسی نباشد، می توان به این نتیجه رسید که «فرایند دستیابی» به مقدار زیادی تکوین یافته است.
8 - جنبش سبز، سر آغاز فرایند دستیابی به انتخابات آزاد
جنبش سبز با شعار «رای من کو» که نطفه همان انتخابات آزاد است، آغاز شد. یکی از علل موفقیت شگفت آور جنبش سبز ، همانا طنین متقابل میان شعارهای آن با نیاز اساسی سیاست در ایران است. برای دست یابی به انتخابات آزاد، جنبش سبز باید بصورت آگاهانه به نهضت انتخابات آزاد تکامل یابد تا توان و توشه آن برای ایجاد لوازم و امحای موانع انتخابات آزاد بکار رود. کمپين انتخابات آزاد قسمت سازمان یافته چنین نهضتی خواهد بود.
9 - کمپین انتخابات آزاد، بدیل دمکراتیک نظام جمهوری اسلامی
بستر شکل گیری کمپین انتخابات آزاد، پیوند راهبرد انتخابات آزاد و دیالوگ ملی، با جنبش سبز است. جنبش سبز بطور طبیعی نطفهء انتخابات آزاد را با شعار «رای من کو» در بطن خود دارد. همین جنبش، با سرشت متکثر و مسالمت آمیز و ملی خود، بستر طبیعی دیالوگ ملی است. هر گاه جنبش سبز به نهضت انتخابات آزاد تکامل یابد، کمپین انتخابات آزاد بخش سازمان یافته، هدفمند، خودآگاه، و با برنامه آن جنبش خواهد بود.
در ابتدای این نوشته به لزوم تطبیق مدل تقابل «آپوزیسیون - نظام» به شرایط کنونی ایران پرداختیم و به مدل تقابل حاکمیت «ولایت مطلقه» در مقابل حاکمیت «صندوق رای» رسیدیم. با استفاده از این مدل، چیستی و سرشت کمپین انتخابات آزاد را بهتر می توان درک کرد. در این تصویر، همانگونه که ولایت مطلقه در تشکیلات یا نهاد «بیت» متجلی است، به همان قیاس، فرآیند دستیابی به انتخابات آزاد و حاکمیت صندوق رای هم باید در تشکیلات یا نهاد متناسب با خود متجلی شود، که همان کمپین انتخابات آزاد است.
«بیت» و «کمپین» از هر لحاظ و از هر جهت متضاد یکدیگرند. (اين حرف صد در صد درست است چرا که قانون اساسی را هدف نمس گيرد). «بیت» بدنبال مصادره تمام قدرت است و نمی خواهد هیچ کس یا گروه دیگری در ایران سهمی از قدرت داشته باشد، در صورتیکه «کمپین»، خودش بدنبال کسب قدرت سیاسی نیست، بلکه هدفش مهیا کردن بستر مناسب برای مشارکت همه نیروهای سیاسی ایران در قدرت، از طریق جلب آرای مردم در انتخابات آزاد است. این تفاوت در حوزهء سیاست راه را باز می کند تا سرشت و جنس کمپین در حوزه های دیگر هم متضاد بیت باشد. که البته به شرکت کنندگان این کمپین بستگی دارد که اراده کنند تا فرهنگ و اخلاق و روابط درونی و روابط اجتماعی ... و جنبه های دیگر این کمپین را نیز بدیل بیت سازند. لازمه پیروزی کمپین همین است. پس برای پیروزی، شرکت کنندگان کمپین باید با یکدیگر و با ملت ایران وارد یک پیمان شوند. در این پیمان تعهد می سپارند که نه تنها برای جایگزین کردن ولایت مطلقه با صندوق رای تلاش خواهند کرد، بلکه در طول این تلاش، کوشش می کنند به شایسته ترین تجربهء برازندگی فرهنگی و اخلاقی و سازماندهی و روابط درونی، و کارآمدی،.. تاریخ اخیر ایران شکل دهند. بدون چنین آرمان هائی ملاط لازم و کافی برای انسجام کمپین جهت شکستن بیت فراهم نمی آید.
کمپین با اینکه خواهان کسب قدرت سیاسی نیست، اما پروژهء مشترکی است که می تواند بستر شکل گیری بزرگ ترین ائتلاف سیاسی تاریخ ایران باشد. عمق این ائتلاف فقط یک موضوع است: انتخابات آزاد.
حدیث انتخابات آزاد و جمهوری اسلامی حدیث چشمه و سنگ است:
از ملک الشعرای بهار
جدا شد يكي چشمه از كوهسار
به ره گشت ناگه
به سنگي دچار
به نرمي
چنين گفت با سنگ سخت
كرم كرده راهي ده
اي نيكبخت
گران سنگ
تيره دل سخت سر
زدش سيلي و گفت: دور اي پسر!
نجنبيدم از سيل زورآزماي
كئي
تو كه پيش تو جنبم ز جاي؟
نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد
به كندن در استاد
و ابرام كرد
بسي كند و
كاويد و كوشش نمود
كز آن سنگ خارا رهي بر گشود
پا نویس ها:
[1] اینجا قدرت اراده ورزی به عنوان قدرت ایجابی استفاده شده. میان جنبه سلبی و ایجابی قدرت تفاوت است. مثلاً طالبان در افغانستان از قدرت ایجابی بسیار کمی برخوردار است، اما توان سلبی آن کم نیست و اجازهء حکمت ورزی را به پایتخت نمی دهد.
[2] شاملو: «نه این برف را سر ایستادن نیست».
[3] جرس، 8 مرداد 90.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |