|
چهارشنبه 13 مهر 1390 ـ 5 اکتبر 2011 |
سکولار دموکرات ها زیر حملهء مدعیان سکولاریسم و دموکراسی
کامبیز باسطوت
جناب دوشوکی به تندی بیشتری از آنچه در مقالهء خود به سکولار دمکرات های "شبکهء جهانی سکولارهای سبز ایران" نسبت می دهد به آن حمله کرده است. ظاهراً سکولاریسم و یا سکولاریسم نو (که نام کتابی است که دکتر نوری علا آن را نوشنه) کانون مقالهء پرخاشگرانه ایشان به شبکه است. هر ناظر منصفی که تلاش سیاسی شبکهء سکولار دمکرات ها را دنبال می نماید می داند که در میان بنیادهای ساختاری آن مانند دموکراسی، اتکا به بیانیه حقوق بشر، یک پارچگی ایران و ساختن آلترناتیو حکومت جمهوری اسلامی و انحلال، سکولاریسم هم یکی از آن بنیادها است. البته سکولار دمکرات ها اهداف دیگری را هم برای خود معین کرده اند که در همایش تورنتو شان مطرح و دربارهء آنها گفتگو شد که ظاهراً نظر ایشان را بخود جلب نکرده اند. بهر حال، تاکید به سکولاریسم در حکومت جایگزین حکومت اسلامی از طرف شبکه جوهر انتقاد ایشان را در بر می گیرد.
ایشان برای اثبات امکان وجود اندیشهء مذهبی در حکومت به انگلستان اشاره کرده اند که در آن پادشاه هم رئیس کشور و هم رئیس کلیسا انگلیکن است. گذشته از اینکه بدون بیان علت تاریخی داشتن این دو منصب توسط پادشاه که بیرون آوردن کلیسای انگلستان از زیر حاکمیت پاپ در روم و، در نتیجه، جلوگیری از دخالت کلیسای عصر تاریکی روم در اصلاحات سیاسی و اقتصادی انگلستان بود، اساساً داشتن هر دو منصب کاملاً جنبهء تشریفاتی دارد و سرهای آن پادشاهانی که این مقام تشریفاتی را نپذیرفتند بباد رفته است. در هر صورت ایشان مسیحیت امروز غرب را با اسلام سیاسی حاکم بر ایران نمی توانند مقایسه کنند و مقایسهء درست آن با عصر تاریکی اروپا پیش از رنسانی است که ما را به قرن چهاردهم اروپا می برد.
در ادامه، ایشان به سکولار بودن رژیم های کمونیستی و دیکتاتوری های معاصر عرب اشاره کرده اند بدون اینکه توجه کنند که بنیاد اولی «کمونیسم در رابطه با مذهب» و دومی «دیکتاتوری در رابطه با مذهب» است. همانطور که می دانیم، پیش از انقلاب 1357، سکولاریسم در ادبیات سیاسی جای چندانی نداشت و مردم سکولار ایران آنچنان مبارزهء نیروهای دمکرات و مترقی در انقلاب مشروطیت با اسلامی سیاسی را به فراموشی سپرده بودند که بدام خمینی و همدستان او که (کمونیست ها و بخش مخالف دکتر بختیار در جبهه ملی بودند) افتادند. در حال حاضر، با وجود رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی، طبیعی است که شبکهء دمکرات ها سکولاریسم را با نام خود عجین کند.
همانطور که جناب دوشوکی اذعان می نمایند، سکولاریسم غربی با مسیحیت در جدال نیست. بنابراین، معین نیست چگونه ایشان سکولاریسم دمکرات های شبکه را ضدیت با دین تعبیر می نمایند در صورتی که دموکرات های شبکه بروشنی جدائی حکومت از مذهب را سکولاریسم تعریف می کنند. در اینجا مشاهده می شود که جناب دوشوکی استدلالی مشابه ماشین تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی را برای عوام مذهبی مطرح می نماید که بیشتر شامل تحصیل کرده های مذهبی می شود تا بی سوادان و، بنادرستی، سکولار دمکرات ها را به اسلام ستیزی متهم و سکولاریسم را جزم اندیش پرخاشگر می نامد.
اندیشهء بنیادی دیگری که بشدت توسط سکولار دمکرات های شبکه پیگیری می شود اتحاد نیروها و شخصیت های سکولار دمکرات، با در نظر گرفتن برنامهء سیاسی مدون شبکه، است. ظاهراً جناب دوشوکی، بدون توجه به علت نپیوستن دکتر نوری علا به اقدام به «اتحاد نیروهای سیاسی»، که اصولاً مجموعه ای آشکار و پنهان از کمونیست ها و جبهه ملی هاست، با سیاسیت هائی که انباشته از مماشات با جمهوری اسلامی و حمایت از آن، و با گذستن از کوچه پس کوچه های سیاسی و، در نهایت به پایداری حکومت اسلامی منجر می شود توجه نکرده اند.
بعد از 32 سال، برای دموکرات های ریشه کرده در اندیشه های تجدد خواهانهء انقلاب مشروطیت و دست آورده های بر باد رفتهء آن در انقلاب 57، بخوبی آشکار شده است که چگونه به اصطلاح «سکولاهای متحد خمینی در انقلاب 57» بهر دست آویزی متوسل می شوند تا عمر ننگین حکومت اسلامی را طولانی تر کنند. شاید به همین دلیل باشد که در مقالهء ایشان به دو اندیشهء بنیادی سکولار دمکرات ها که انحلال حکومت جمهوری اسلامی و ایجاد آلترناتیو سیاسی برای آینده ایران است زیاد توجه نشده و یا نادیده گرفته شده است.
بدون شک و تردید، تنها نیروی سیاسی که در حال حاضر در حال جنگ با حکومت اسلامی است شبکهء سکولار دمکرات هاست. در این مبارزه طبیعی است که سکولار دموکرات ها، برای روشن کردن افکار عمومی، با آن دسته از مذهبی ها ـ که هدف شان ايجاد اصلاحات در رژیم اسلامی است و معتقد به دخالت مذهب در سیاست هستند ـ در گیر مجادلهء اندیشورزانه شوند؛ امری که جناب دوشوکی آن را «سکولاریسم پرخاشگر» و غیره نامیده اند. اینطور که از مقالهء جناب دوشوکی آشکار است، و گذشتهء اين سخنان به انقلاب 57 و پیش از آن می کشد، سکولار دمکرات ها ناچارند که در سنگر دیگری نيز که از آن «سکولارهای هم پیمان اسلامی ها» بوده و بیشتر شامل کمونیست ها و جبهه ملی های کهنسال که دلبستگی هائی آشکار و پوشیده به رژیم اسلامی دارند می شود مبارزه کنند.
آشکار است که تنها اصلاح طلبان مذهبی نیستند که امیدشان را به آقایان کروبی و موسوی بسته اند و مدعیان سکولاريسم و دموکراسی خواهی، مانند نویسندهء منتقد ما، نیز چنین امیدی را در دل می پرورانند. این دو گروه سیاسی ِ «اسلامی» و «سکولارهای پیوسته به اسلامی ها» از بدو تأسیس شبکهء سکولار دموکرات ها (که تشکیل آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی را هدف قرار داده اند) شبکه را یک حرکت انحرافی خوانده و بر ضد آن سخن پراکنی کرده اند؛ در صورتی که شبکه هیچ مخالفتی با پیشرفت اقدامات آقایان کروبی و موسوی نکرده و نمی کند و تنها به پیشرفت تشکیلاتی، انسجام و بقای شبکه تاکید کرده و تا بحال پویائی نیروی خود را نشان داده است.
به نظر می رسد آنچه مخالفت جناب دوشوکی و همگرایان ایشان را بر می انگیزد وجود و پیشرفت سیاسی شبکهء سکولار دموکرات ها است. در حالیکه کسانی چون ایشان که خود را سکولار و طرفدار دمکراسی می دانند، بخاطر تمایل سیاسی تکثرگرای خود نباید از وجود شبکه و موضع محکم آن در برابر جدائی حکومت و مذهب استقبال نکنند.
نکتهء قابل توجه در نوشتار ایشان این است که می گويند «تاکید به سکولاریسم در حکومت آینده ایران» سر چوبی است که سر دیگر آن به معنی ضديت با دین مردم معرفی شده است. در این تعبیر از سکولاریسم، حضور و کارکرد ِ تعقل حزب اللهی آشکار می شود و يا می بينيم که تبلیغات حزب اللهی اين تصور را برای ایشان به یک واقعیت و حقیقت تبدیل کرده است. در صورتی که سه عامل «میلیون ها ایرانی مهاجر به خارج» و «مخالفت اکثریت مردم با حکومت اسلامی» و «اتکای اين حکومت بر نیروهای امنیتی و نظامی» خلاف آن را به ما نشان می دهد.
جناب دوشکی این چنین به نظریه پردازی خود ادامه می دهد که "مروجان سکولاریسم بجای اینکه آن را در چهارچوب حکومت مردم (دمکراسی)، برابری، حقوق بشر، تکثر گرائی و اصالت علم و عقل و ارادهء انسان آزاد، معرفی و ترویج کنند؛ سکولاریسم را بصورت یک مقولهء انتراعی در جدال با بظاهر طرفداران دین، و از منظر توده ها با خود دین، مطرح می کنند". گذشته از اینکه این نظریه پردازی پر از ابهام و کلی گوئی است و ایشان بايد در مورد مفردات آنچه که اقامه می کنند، و در آن مفروضات نادرست وجود دارد، توضیح دهند، بنظر می رسد که جناب دو شوکی با فرض نادرست ِ "در جدال با بظاهر طرفداران دین، و از منظر توده ها با دین" از روبرو شدن با «اسلام سیاسی» خوف دارند و یا اینکه سخن شان از روی دلبستگی به اين جريان خطرناک است. در صورتیکه واقعیت تاریخی آموزش دیگری به ما داده است. نیروهای مردمی و دمکرات که، بعد از بیش از نیم قرن بیرون از سیاست بودن مذهب، سه دهه است شاهد حاکمیت اسلام سیاسی بصورت جمهوری اسلام بوده اند، این بار مصمم شده اند که اسلام سیاسی را برای همیشه از سپهر سیاسی ایران اخراج کنند؛ درست همانطور که غرب این کار را با مسیحیت سیاسی کرده است.
در واقع، در حال حاضر، کسانی که مدعی سکولار بودن و دموکراسی خواهی اند با یک انتخاب آشکار روبرو شده اند: آنها روز به روز بيشتر ناچار خواهنئ بود که به صراحت بین «اصلاح طلبان مذهبی» و «شبکهء سکولار دموکرات های انحلال طلب» يکی را انتخاب کنند.
حال اگر به انتخاب های سیاسی نیروهای سیاسی ظاهراً سکولار در گذشتهء نزديک ايران توجه کنیم مشاهده خواهیم کرد که آنها همواره از میان دو انتخاب سیاسی که در پيش رو داشته اند گزينهء سیاسی ـ تاریخی اشتباهی را، با نتایج وخيم دراز مدت برای مردم ایران، انجام داده اند. در انقلاب 57 هم آنها بین دو انتخاب سیاسی کاملاً آشکار و روشن «دولت ملی و سکولار مشروطهء دکتر بختیار» و «رژیم اسلامی خمینی و حزب الله»، با افتخار خمینی و حزب الله را انتخاب کردند و در نابودی دست آوردهای انقلاب مشروطیت نقشی تعیين کننده بازی نمودند. در حال حاضر نيز بقایای این نیروی سیاسی، که احتمالاً جناب دوشوکی هم به آن تعلق دارد، آشکارا نیروی سیاسی شبکه سکولار دمکرات های متکی به حقوق بشر و انحلال طلب را به نفع اصلاح طلب ها مذهبی می کوبد و نام آنرا ملی گرائی و طرفداری از مردم ایران می گذارد.
اين نيروها بايد بدانند که هويت و نقش نیروها و شخصیت های سیاسی گذشته و امروز ایران را انتخاب های سیاسی شان ساخته است؛ هر چند که مشکل می توان سیاست پیشه ای را در ایران پیدا کرد که با مفهوم مسئولیت انتخاب سیاسی خود آشنا و به آن معترف باشد، و اکثر آنان آشکارا به هر دست آویزی متوسل می شوند تا مسئولیت خود را در نگون بختی ایران نپذیرد.
شبکهء سکولارهای دموکرات یک گزينهء تاریخی را در برابر سیاست پیشه گان ایران قرار داده که ریشه در انفلاب مشروطیت دارد و پیروزی آن نقطهء عطفی در تاریخ ایران خواهد بود. مردم ایران سزاوار داشتن یک نیروی مترقی سکولار و دمکرات هستند و بهیچوجه نيارمند آن نيستند که از همان «اسلام سیاسی» که مسئول ویرانی ملی کشور است درخواست اصلاح شدن کنند. خرده گیرانی مانند جناب دوشوکی هم باید در نظر داشته باشند که با چه جریان تاریخی سازنده، ملی و دموکراتی روبرو هستند و چگونه دشمنان سربلندی ایران از جدال داخلی سکولارهائی با تعلق های سیاسی متفاوت بهره برداری می نمایند.
2011/10/02
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |