|
کفران نعمت
فدوی گمان نمی کند که دیگر احدی از آحاد وطن سابق وجود داشته باشد که از مراتب ارادت ِ عمیق حضرات آیات عظام و حجج اسلام، کثرالله امثالهم، به ولی نعمت خود، ایران سابق، بی خبر مانده باشد؛ معذالک برخی حضرات، در این ارتباط هنوز تردید دارند و آن را یک خط در میان متذکر می شوند تا یک وقت ملت یک لاقبا فراموشش نشود. از جمله، به نقل از «حوزه نیوز!»، حضرت حجتالاسلام والمسلمین حسن(ع) عرفان، که می پندارد ملت در پی این سی و چند ساله هنوز ملتفت مهملات داهیانه ی این بزرگواران نشده است؛ مطالبی فرموده که ملاحظه می کنید:
«حجتالاسلام و المسلمین حسن عرفان نقش روحانیت در حفظ کیان ایران اسلامی را برجسته دانسته و گفت: اگر روحانیت نبود، کشوری به نام ایران باقی نمیماند!»
باری، به نقل از همان منبع، حجت الاسلام مذکور، که نفس اش را مدیون خاج پرستان است، در ادامه و شیهه کشان فرموده است:
«امروز تنها جایی که به فکر تربیت صحیح انسان است حوزه های علمیه است! که یک آجر آن را نباید با میلیون ها دانشگاه های غربی عوض کرد!»
برادر حسین(ع) شریعتمداری، متولی امامزاده ی (ع- س- ص-عج) کیهان اسلامی که "سر بریده می دارد دوست" اما، از این هم فراتر رفته و افزون بر لوله ی ارز فشار قوی تهران ـ فلسطین، توقع داشته است که تیم فوتبال اسلامزده ی ایران سابق، علیرغم پیروزی در مقابله با برادران فلسطینی، شدیداً اظهار شکست و ذلت نیز بکند؛ به نقل از جراید شریفه ی دارالخـُرافه، ملاحظه کنید:
«شریعتمداری: پیروزی تیم ایران مقابل فلسطین، دور از آداب پهلوانی بود!»
و در ادامهء کار، البته حسب شیوه ی مرضیه، به ذکر مصیبت و صحرای کربلا می رسد:
«چهارشنبه شب هفته گذشته ـ 13/7/90 ـ تيم ملی فوتبال كشورمان در يك ديدار تداركاتی تيم فوتبال فلسطين را با نتيجه 7 بر صفر شكست داد و به نوشته ورزشی نويسان "جشنواره گل به راه انداخت"! ذوق زدگی برخی محافل ورزشی كشورمان از اين پيروزی و دست افشانی آنها در پی اين به قول خودشان، "جشنواره گل"! ديدنی و تاسف خوردنی بود و بعيد نيست كه روح پوريای ولی از خندهء آنها به گريه افتاده و به زبان حال خطاب به آنان گفته باشد: "من برای به دست آوردن دل شكسته يك مادر پير، در مقابل حريفی كه بی ترديد بر او پيروز می شدم، تن به شكست دادم و شما همهء آنچه در توان داشتيد را برای شكست تيمی كه به نمايندگی از مردم مظلوم فلسطين ميهمان شما بود! به كار گرفتيد و در پی اين پيروزی به وجد آمده و آن را جشنواره گل ناميديد! و حال آن كه اين پيروزی، با توجه به شرايط سخت تحميل شده از سوی صهيونيست ها بر مردم مظلوم فلسطين! و محروم بودن اجباری تيم ياد شده از تمرينات و امكانات فراوانی كه شما در اختيار داريد، اهميت چندانی هم نداشت، چه رسد به آن كه جشنواره گل ناميده شود!"» (کیهان)
یکی دو تن از مؤمنین نیز، به سبک آتش بیاران معرکه، شیهه کشان به یاری برادر حسین(ع) شریعتمداری آمده و کوشیده اند به هر بهائی که شده، بین گودرز و شقایق رابطه ای ولو آبکی برقرار فرمایند:
«يادداشت 16/7/90 آقای شريعتمداری تحت عنوان "جای پوريای ولی خالی" واقعا آموزنده و عبرت آموز بود و افسوس بر مسئولين دست اندركار فوتبال كشورمان كه سرگرم بازی های كودكانهء خويش هستند و عقل شان به مسائلی كه در اين مقاله اشاره شده بود قد نمی دهد! باوند»
برادر ديگری به نام هاشمی هم حجت را بر خوارج تمام فرموده و با افشای دست استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل، که ناگهان از آرنج یک بازیکن نابکار ایرانی بیرون آمده، به شرح زیر زنجیر پاره کرده است:
«در تاييد مقالهء اخير مدير مسئول روزنامه كيهان كه از نبود سيره و روش پوريای ولی در فوتبال كشور گلايه كرده بودند بنده اضافه می كنم ای كاش مشكل فوتباليست های ايران فقط همين يك مسئله بود. چرا كه شاهد بوديم در داخل زمين هم مهمان نوازی نكردند به طوری كه يكی از بازيكنان سرشناس با آرنج خود! دروازه بان تيم فلسطين را به طرز ناجوانمردانه ای نقش زمين كرد. تنها بردي كه تا اين لحظهء عمرم در عرصهء ورزشي بنده را سرافكنده كرد همين بازي تداركاتي ايران و فلسطين در كشورمان بود! ايكاش فوتبالي هاي كشورمان در كنار فراگيري فنون بازي براي غلبه بر حريفان خود مردانگي را هم مي آموختند. خدا شاهد است وقتي اين بازي را ديدم خيلي متأثر شدم. آنها به عشق ايران حامي فلسطين از ميان خون و آتش آمده بودند! علي ذاكري- تهران»
نيز: «مقالهء اخير آقاي شريعتمداري، با عنوان جاي پورياي ولي خالي، طوري اشك بنده را در آورد كه شايد چند روضه نمي توانست در بياورد... انديشگر از اهواز».
به نظر فدوی اما، عملیات ایذائی فوق علیه تیم فوتبال ایران، که به امامت حسین(ع) شریعتمداری اقامه شده، آنطور که باید و شاید تأثیر (تخریب ـ م) مورد انتظار را نداشته است؛ و این نقصان را البته، مُمیّزان اعزامی از بیت رهبری، در تحریف کتاب های درسی، جبران فرموده اند. به بریده ای از تاریخ مقطع دوم راهنمائی، به عنوان تیر خلاص، توجه کنید:
«تا قبل از ظهور اسلام، ایرانیان مردمانی بدوی، بُت پرست و با تمدن کاملاً بیگانه بودند. در این دوره برخی از قبایل ایرانی، دختران خود را زنده به گور می کردند. با ظهور دین اسلام، آوازه ی این دین پُر از مهر و محبت خیلی زود به ایران رسید. مردم ایران شخصی به نام سلمان فارسی را به نیابت از خود به نزد پیامبر فرستادند. سلمان فارسی به نزد حضرت محمد رفت و از او خواهش کرد تا ایرانیان را به عنوان مسلمان بپذیرد! اکثر اعراب با این درخواست سلمان فارسی مخالفت کردند اما حضرت محمد که دارای قلبی رئوف و مهربان بودند با رویی گشاده از سلمان پذیرایی نمود و درخواست وی را پذیرفت. این خبر مسرت بخش چنان سلمان را خوشحال نمود که فاصله ی چهل روزه ی بین مکه تا مدائن را بیست روزه طی نمود. مردم ایران به مناسبت این خبر خوش یک هفته ی تمام را به جشن و پایکوبی پرداختند. همان طور که در بالا اشاره شد مردم ایران فاقد فرهنگ و تمدن بودند بنابراین بار دیگر سلمان فارسی را به نزد پیامبر فرستادند و از او خواهش نمودند تا تنی چند از مسلمین را برای اداره ی کشور و آموزش سایر موارد به ایران بفرستد. در طی دهه ها، بر اثر جنگ های قبیله ای در ایران، بسیاری از مردان و پسران کشته شده بودند و در نتیجه بسیاری از زنان بی شوهر و بسیاری از دختران فاقد خواستگار بودند. پیامبر اسلام چند صد مسلمان عرب را به کمک ایرانیان فرستاد! مسلمانان در ابتدای امر هر کدام هفت یا هشت زن ایرانی را اختیار نمودند. گرچه مسلمانان دختران و زنان ایرانی را به همسری برگزیده بودند اما تعداد زن ها و دختران آن قدر زیاد بود که با این وجود باز هم بسیاری از آنان بی شوهر ماندند. در نتیجه مسلمین تصمیم گرفتند ده ها هزار زن و دختر ایرانی را برای رسیدن به شوهر، به شبه جزیره عربستان بفرستند، بدین ترتیب ریشه ی فساد را در همان ابتدای کار خشکاندند. از آن پس دیگر هیچ زن و دختری بدون شوهر نماند!».
و سرانجام این که:
«تخت جمشید، بیستون، سی و سه پل، چهل ستون و بسیاری دیگر از آثار باستانی ایران در دوران امام علی در ایران ساخته شدند».
و حال که کارمان بدینجا کشید، بد نیست فدوی هم در تأیید فرمایش برادران، چند سطری از تاریخ را، قبل از ذبح اسلامی آن، در پی بیاورد:
باری - خوانندگان محترم ضدانقلاب نیز بیکار ننشینند و، به عنوان مشق شب، پیدا کنند پهلوانی را که بیش از سه دهه است پرتقال فروش شده!.
زیاده عرضی نیست
نهم اکتبر المؤدّب سنه ی 2011 ترسائی
راهکار
فدوی، همانند اکثریت قریب به اتفاق هموطنان گرامی، از تأسیس دانشکده ای بنام دانشکده ی علوم و فنون قرآن، بی خبر بود که البته مانعی هم ندارد؛ چرا که تأسیس و راه اندازی تأسیسات مشابه بسیاری را پیش از این، به هزینه ی ملت بیخبر و یک لاقبای ِایران سابق، بارها شاهد بوده و دندان روی جگر ِ نداشته اش گذاشته و دم نزده است. لکن آنچه فدوی را به تحریر این مختصر واداشت، اظهارات رئیس دانشکده ی من درَآوردی مذکور است که البته، پیرو وقایع اتفاقیه ای در دوران طلائی حضرت امام(ل) رخ می دهد، که نامبرده: "در نشست تخصصی! بررسی سند چشم انداز شکوفایی قرآن در راستای بررسی و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری"! ِاشعار داشته است. فدوی که در ارتباط با اینگونه مسائل، دیگرحالش بد می شود، نمی داند که این مطلب را چگونه تاب بیاورد:
«این نشست در واقع پیدا کردن راهکارهایی در خصوص گسترش حفظ قرآن در کشور است!» (پارسینه)
فدوی که حالش خوش نیست، لکن خوانندگان محترم ضد انقلاب، پس از سیطره ی سی و چند ساله و البته بلامنازع برادران بر وطن سابق، اگر راهکار تازه ای برای "گسترش حفظ قرآن" یافتند، فدوی را نیز خبر کنند، که ثواب دارد!..
زندان پنج ستاره!
در ارتباط با زندان های حکومت اسلامی که قرار نبوده است اصلاً زندانی در کار باشد، همواره متولیان امور بر این نکته تأکید داشته اند که زندان های حکومت اسلامی در حکم دانشگاه اند و "میزان باز دارندگی" در حدی ست که ویژگی های زندان را از دست داده است!*.. و اگرچه متولیان زندان ها به کرات تغییر کرده اند، لکن این فرمایشات ذره ای تغییر نکرده است و علیرغم شکنجه های طاقت فرسا که جهان بر آن نظارت دارد، به نظر می رسد که به قول آن شاعر ضد انقلاب "آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم!" ملاحظه کنید:
«اسماعیلی، رئیس سازمان زندانها، در گفتگو با مهر: شکنجه در زندانهای ایران دروغ شاخدار است! در زندان های جمهوری اسلامی شکنجه معنا و مفهوم ندارد! و این از افتخارات زندان ها است! وظیفهء ما اصلاح و تربیت زندانی است. شکنجه در زندان هایی انجام می شود که توسط پلیس اداره شده و دائما زندانی در حال بازجویی است. ولی در ایران زندان ها توسط پلیس و قاضی اداره نشده و به صورت مستقل زیر مجموعه سازمان زندان ها و تحت نظارت قوه قضائیه است. به گزارش خبرنگار مهر، غلامحسین اسماعیلی، فارغ التحصیل حوزه و دانشگاه در رشته حقوق، که پیش از این به عنوان قاضی دادگاه ویژه روحانیت و دادستان مشهد مشغول به فعالیت بود، 20 ماه است که بر صندلی ریاست سازمان زندان های کشور تکیه زده است. هر چند که ورود اسماعیلی به سازمان زندان ها پس از اقدامات غیرقانونی در زندان کهریزک بود ولی حوادث پس از انتخابات سال 88 و رسانه ای شدن حوادث کهریزک این سازمان را در تیتر رسانه ها قرار داد ولی رئیس این سازمان هیچگاه شایعات را تائید نکرد و هم چنان اعلام کرد زندان های کشور عاری از هرگونه مشکلات مطرح شده مانند اعتصاب و شکنجه و... است».
آمار زیر خاکستر!
فدوی نمی داند که چرا هر چه برادر مهندس الاسلام والمسلمین احمدی نژاد، دامت تحریکاته، رشته می کند، برخی دیگرپنبه می کنند؟ فی المثل، وقتی حضرت شان پاره ای مسائل ناموسی مانند همجنس گرائی و ایدز و از این قبیل را، حتا در گفتگوی مستقیم با خاج پرستان، از بیخ و ُبن منکر می شود، چه معنی دارد که برادران، برخلاف آن، با شلنگ فشار قوی، آب مبسوطی به شرح زیر به آسیاب دشمن صهیونیستی بریزند:
«بررسی آمار رسمی مبتلایان به ایدز در سالهای مختلف نشان میدهد که هر 6 ساعت یک نفر در ایران به ایدز مبتلا میشود! به گزارش آفتاب، دکتر سید احمد علی(ع) نقی(ص)، پژوهشگر مرکز تحقیقات ایدز ایران، در گفتوگو با "قانون" میگوید: آمار رسمی مبتلایان به ایدز در ایران 22 هزار نفر و بنابراین برآورد آمار واقعی حدود 100 هزار نفر است!»
زیاده عرضی نیست...
مشکل بینائی
فدوی می پندارد که زمینهء چشم پزشکان در جامعهء شکوهمند اسلامی ما نقصان گرفته و بینائی برادران را دچار اشکالات جدی کرده است، چرا که، در غیر اینصورت، سرپرست سازمان بهزیستی نمی فرمود: «شرط نگهداری زنان خیابانی و یا دختران فراری این است كه اولاً بی سرپرست و یا بد سرپرست باشند و دوم اینكه به نوعی بزه دیده اجتماعی باشند و احساس شود كه مشكل دارند!» (آفتاب)
«ایکاش ما هم کاکتوس داشتیم!» امام خمینی(ل)
فدوی در مرور خبرها دید که در آریزونا، واقع در ممالک محروسه ی امریک، یک عکاس حیات وحش توانست از پدیدهای عجیب عکس برداری کند که در آن یک گربه وحشی دمکوتاه از ترس یک شیر گرسنه به نوک یک کاکتوس 15 متری پرید و به مدت 6 ساعت در آنجا گیر افتاد.
فدوی تردید ندارد که اگر ملت ما هم چنین کاکتوس رشیدی داشت، از دست حضرات آیات عظام و حجج اسلام و توابع سببی و نسبی آنان، کثرالله امثالهم، به روی آن پریده و تا انقلاب مهدی(عج) نیز پائین نمی آمد!.. آن گربه ی خاج پرست نیز برود و قاصم الجبارین را شدیداً شکر کند که اقامت اش بر روی کاکتوس مذکور سی و دو سال طول نکشیده است!..
فدوی در پایان این نکته را نیز ناگفته نگذارد که "در مثل مناقشه نیست" و حضرات آیات بیشتر به روباه شبیه اند تا به شیر!...
زیاده جسارت است!..
گزینش
از میان برادران لاریجانی، که افزون بر این که از سهامداران محترم حکومت اسلامی هستند، در حاشیهء دربار اعلیحضرت العظما بن علی خامنه ای، دام الذله، نقش عمله جات طرب را نیز به خوبی بازی می کنند، جواد آقایشان، به دلائلی که در پی می آید، به فدوی البته حال بیشتری می دهد!.. حالا از شغل اش که «دبیر ستاد حقوق بشر قوه ی باه (قضائیه - م)، که تیول اخوی گرامی ست، بگیرید تا اظهارات شگفت انگیزش در باب اينکه «سنگسار شکنجه نیست!»
باری، بررسی همین مقدمات امر به راحتی نشان می دهد که حال این بزرگوار، از احوال اخوان، به مراتب وخیم تر است و امیدی نیز به معالجه و مداوا و از این قیبل هم نمی رود. فدوی در وخامت حال او تا همین حد بسنده می کند که وی، حکومت اسلامی را، در گفتگو با خبرگزاری وابسته ی فارس، دمکراتیک خوانده و پرسيده است: «در فتنهء 88 كه یك كودتای تمام عیار علیه نظام دموكراتیك ما بود اگر این كودتا به پیروزی میرسید، چه میشد؟«
خبرگزاری مذکور، در ادامه ی شیطنت خود، با طرح پرسش بیربط دیگری می پرسد: «انقلاب اسلامی ایران چه پیامی داشت كه امروز تبلور آن را در تحولات منطقه مشاهده میكنیم؟!»
که وی در پاسخ، به همان صحرای کربلای مربوطه زده و حتا متولی و قیّم مردم از بند رسته ی منطقه، که از «همّت بلند» ملت به جان آمده ی ایران «به جائی رسیده اند»، شده و شیهه کشان، در همان بیراهه می فرماید:
«شما خودتان را به جای یك مصری بگذارید؛ یك مصری میگوید كشور من 40 سال پیش مهمترین كشور منطقه خاورمیانه بود. ولی امروز یك كشور كاملاً بیخاصیت، فقیر از لحاظ تكنولوژی و علوم عقب افتاده، توسری خور رژیم صهیونیستی و یك نظام عقب افتاده مدنی است. حال همین مصری به ایران نگاه میكند و میگوید كه ایران در دورانی پایگاه طاغوت و آمریكا بود اما ظرف 30 سال گذشته یك نظام دموكراسی در آن شكل گرفته كه در خاورمیانه بینظیر است!»
وی که از متخصصین برجسته ی پیوند گودرز و شقایق کشورمان است، در ادامه به تلاش های طاقت فرسای خود برای پیوند گودرز و شقایقی ديگر، که همانا ترکیب مانعة الجمع دمکراسی و اسلام باشد، ادامه داده و افزوده است:
«در واقع، در جریان فتنهء سال 88 در ایران كودتایی علیه دموكراسی اسلامی به وقوع پیوست و غرب به دنبال این بود كه دیكتاتوری سكولار را جایگزین دموكراسی اسلامی كند».
فدوی، که علیرغم میل باطنی خود، از وطن اسلامی گریخته و، آمیزش با کژدم غربت را به همنشینی با برادران ترجیح داده، بارها در ممالک محروسه ی خاج پرستان دیده است که مقامات گوناگون، از وزرا گرفته تا رئیس جمهور و غیره، چگونه توسط مردم ضد انقلاب خود عنداللزوم، به راحتی و بی آن که حتا به کهریزک بروند، عزل و از اریکه ی قدرت به زیر کشیده می شوند و در مقابل نیز به ضدیت با نظام، توهین به مقام معظم رهبری و سایر مسؤلان نظام مقدس، حمل و استعمال مواد مخدر، سبّ ائمهء طاهرین، سلام الله علیهم اجمعین، متهم، محکوم و معدوم نمی شوند؛ معذالک برادر جواد در همین رابطه می گوید:
«نخستین كابوس غرب این است كه مردم بتوانند نظرات خود را در مورد حكمرانان و قوانین شان نه كامل بلكه به صورت نسبی (20 درصد) اجرایی كنند! یعنی حتی از 20 درصد نظر مردم هم میترسند!»
به قول عوام: «? can you believe that»
زیاده عرضی نیست...
پای درد دل مردم دارالخُرافه
اشاره: پیام ها همگی واقعی و برگرفته از جراید ِ شریفه ی دارالخُرافه، پاسخ ها اما از فدوی ست.
«رحيميان: مجري اخبار سيماي جمهوري اسلامي در صفحه 10 كيهان 16/7/90 در مورد چادر خانم ها به نكتهء بسيار مهمي اشاره كرده است و آن اينكه در فيلم هاي صدا و سيما متاسفانه هنرپيشه هايي از چادر به عنوان حجاب برتر استفاده مي كنند كه خودشان در زندگي شخصي پايبند به استفاده از چادر نيستند و بلكه برعكس بدحجاب در مجامع ظاهر مي شوند. اين دوگانگي در عمل و گفتار اثر سوء روي بيننده مي گذارد».
فدوی: برادر رجبیان! البته به فدوی مربوط نیست؛ لکن طرف هنرپیشه است و ممکن است روزی نقش اش ایجاب کند که مرتکب قتل شود؛ این اما، بدین معنا نیست که هنر پیشهء مذکور، در عمل نیز مثل اغلب برادران، مرتکب قتل می شود!
«کاشانی: اي كاش اين قدر كه آقاي احمدي نژاد براي جاسوسان انگليسي و آمريكايي دلسوزي مي كند و به طور يك جانبه آن ها را آزاد مي كند اندكي هم به فكر زندانيان بي گناه ايراني در زندان هاي آمريكا و انگليس باشد».
فدوی: احمدی نژاد را بگذارید نان و نفت اش را بخورد، برادر کاشانی! بهتر است که ما خودمان تقسیم کار کنیم. یعنی، زندانيان بي گناه ايراني در زندان هاي آمريكا و انگليس را بگذارید برای فدوی، شما هم انبوه زندانیان سیاسی همانجا بغل گوشتان را دریابید؛ باشد برادر کاشانی؟بقول عوام ، Ok؟
«محمودي: آمار ارائه شده در هفتهء دولت از كار و تلاش و خدمت به مردم، نشان از اهتمام دولتمردان ما به سال همت مضاعف و كار مضاعف است و انتظار مي رود با تداوم آن شادي و نشاط و آباداني بيشتر براي مردم به همراه داشته باشد. به همه خدمتگزاران مردم شريف ايران خسته نباشيد مي گوييم».
فدوی: در مجالی که از قضا بسیار هم سر حال بودند، بعرض رسید. فرمودند که دیگر وقتش است که به هیئت محترم دولت نقل مکان فرمائید، برادر محمودی. در باب نوع وزارتخانه هم فرمودند که نقلی نیست، هر وزارتخانه ای را که بلا متصدی ست بقول عوام take over فرمائید. و اگر نبود ، وزارتخانه ی دیگری را (مثلاً وزارت خیار، هویج... یا هر چیز دیگری که لازم می دانید،) ابداع و برقرار و تصدی فرمائید. و من الله التوفیق.
«يکی از برادران: در جاده هاي شمالي كشور، از جمله جاده هراز، بعضاً مشاهده مي شود كه بعضي از خانم ها در داخل اتومبيل كشف حجاب كرده اند. قبل از هر چيز مقصر مأمورين نيروي انتظامي هستند كه با مرتكبين و مروجين بي بند و باري در جامعه برخورد نمي كنند».
فدوی: والله، برادر مؤمن، بقول سید قاسم (مش قاسم سابق – م ) دروغ چرا؟.. تا اعدام آ آ آ آ ... مسافران محترم در جاده ی هولناک هراز فقط بفکر آنند که یکوقت به لقاء الله نپیوندند و دیگر حواس شان به روسری و غیره نیست، شما چگونه در آن هیر و ویر، آن هم در حال عبورسریع، بر و روی خواهران را محک زدید، برادر مؤمن؟
«يك هموطن: سريال ملكوت بر اساس كدام روايت الهي يك فرشته خدا را با صورت تيغ زده نشان مي دهد؟»
فدوی: خون مبارک را کثیف نکنید، برادر هموطن. آن قسمت هائی که شما ملاحظه کردید، بچگی های فرشته بوده. بچه ها که ریش ندارند، دارند برادر شهروند؟
«رضايي از اصفهان: كالاهاي چيني، به خصوص گوشي هاي تلفن همراه، كيفيت بسيار نازلي دارند. از دولت محترم خواهشمند است مانع ورود اين كالاها به كشور شود».
فدوی: مراتب در مجالی که چندان هم سرحال نبودند، بعرض رسید. قدری اوقات شان تلخ شد و گفتند ایشان از اینکه جلو واردات اجناس بنجل چینی را بگیرند، حرفی ندارند لکن آيا شما می توانید در بزنگاه های هسته ای و غیر هسته ای، هوای جمهوری شکوهمند اسلامی را داشته باشید، برادر رضائی؟
«يك پيمانكار: گلايهء ما پيمانكاران مربوط به شهرداري مي شود كه طلب ما را نمي دهند و در اين ميان افرادي بعنوان كارگزار شهرداري وارد معامله مي شوند به اين صورت كه 20 درصد از طلب ما را به حساب خودشان كم كرده و بقيه پول را تسويه مي كنند. اين واقعا عجيب نيست؟!»
فدوی: نخیر!
«شريفي از بابلسر: 12 ماه است كه براي كنتور برق ثبت نام نموده ام اما كسي پاسخگو نيست اظهار مي دارند نه تير برق داريم نه پيمانكار. تا كي بايد از همسايه برق بگيريم؟»
فدوی: فدوی نمی داند که چند بار دیگر باید این نکته ی بدیهی را متذکر شود که شما اصلاً کنتور برق لازم ندارید، برادر شریفی. زیرا که برق از آن اقلامی ست که حضرت امام (ل) همان اوائل آن را مجانی اعلام فرمود. چنانچه شما در 31 سال گذشته چیزی بابت برق پرداخت کرده اید، که خود کرده را تدبیر نیست. معذالک لطفاً یک کپی از آنها را مرحمت کنید تا فدوی پدر صاحب بچه را در آورد!
«يک خواننده: چرا كسي به وضعيت معيشتي طلبه ها رسيدگي نمي كند؟ طلبه متأهل با يك فرزند با شهريه يكصد و بيست هزار تومان؟!»
فدوی: ضمن حمایت از درخواست خداجویانهء اين برادر طلبه، به آگاهی می رساند که برادران طلبه، برعکس دانشجویان زحمتکش، بابت مهملاتی که می آموزند، نه تنها شهریه نمی دهند، بلکه شهریه هم می گیرند! (اين يکی محض اطلاع خوانندگان ضد انقلاب عرض شد!)
«يک شهروند: يكي از بدترين راه هاي كشور مسير گردنهء آغاجري است. در ورودي شهر آغاجري نوشته به سرزمين ذخاير نفت و گاز خوش آمديد. چرا درصدي از اين ذخاير هزينه اين راه ها نمي شود؟»
فدوی: صورت مسأله درست است لکن راه حل آن غلط است، برادر شهروند! در پاسخ، و محض اطلاع و یادآوری عرض می کند که مملکت، مملکت امام زمان(عج) است نه مملکت شما، تا ایشان ارواحنا له الفدا، چه اراده فرمایند. قدری ملاحظه کنید، برادر شهروند!
«يك شهروند: قيمت لاستيك مدتي است كه به شدت افزايش يافته است. لطفا رسيدگي شود».
فدوی: مراتب پیگیری و بررسی شد. کارشناسان مربوطه علت را کمبود لاستیک دور سیاه و دور سفید تشخیص داده و آنرا نیز ناشی از افزایش طلبه گان اعلام کردند.فدوی بی تقصیر است، برادر شهروند!
«كاشاني: پرواز هواپيماي بدون سرنشين كشورمان، هر ايراني آزاده و وطن پرستي را خوشحال كرده است. خدمت جناب رئيس جمهور بفرمائيد حتي حذف يك وعده غذا از سفره ايرانيان ارزش آن را دارد تا توان نظامي و دفاعي كشورمان به بالاترين حد خودش برسد».
فدوی: مراتب به آگاهی همگان رسید لکن مع الاسف با اعتراض شدید اکثریت هم بندانی که همان یک وعده غذا را هم ندارند واقع و دستجمعی گفتند شما همان کشک اسلامی خودتان را بسابید، کفایت می کند، برادر کاشانی!
«ملا باقري: مي خواستم از شهرداري تهران تقاضا بكنم كه حداقل در ميادين بزرگ و مهم تهران هنگام ظهر و مغرب شرعي اذان پخش كنند و فضاي معنوي به جامعه بدهند.
فدوی: دیگر همه چیز را بگردن مسؤلین محترم نیندازید، شما چرا خودتان قبول زحمت نکرده و در میادین عرّ و تیز نمی کنید، برادرملا باقری؟
علی الله التکلان و هوُالمُستعان فی جمع امور
16 اکتبر المؤدّب سنه ی 2011 ترسائی
کتبةالفقیر کمتر از قطمیر - فدوی
تا درودی دیگر، بدرود
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |