|
دوشنبه 2 آبان 1390 ـ 24 اکتبر 2011 |
رهبر ایران و خطر فرسودگی و از کارافتادگی نظام اسلامی
فرج سرکوهی
رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی هفته جاری خود در کرمانشاه، برای اولین بار و به صراحت، به یکی از مباحث جدی سال های اخیر مدیریت سطح بالای نظام جمهوری اسلامی اشاره و خطر «پیری»، « از کارافتادگی» و «فرسودگی» نظام جمهوری اسلامی را مطرح کرد هر چند کوشید تا با شمردن هدف های کلی چون «عدالت»، «عزت» و «استغنای ملی» پاسخی انتزاعی و کلامی را در برابر پرسشی عینی و واقعی ارائه دهد.
آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی بیش از هر مقام و نهاد دیگری در ایران از گزارش ها و تحلیل های علنی و محرمانه نهادهای گوناگون در باره وضعیت کشور و از ابعاد گوناگون حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران اطلاع داشته و نه فقط بر عوارض و پیامدها، نمودها و نمودارهای آسیب شناسی نظام جمهوری اسلامی، که بر دلایل، علت ها و زمینه های این نمودها نیز وقوف و آگاهی دارد.
بحث رهبر جمهوری اسلامی در باره بحران «فرسودگی»، «از کارافتادگی» و «پیری» نظام جمهوری اسلامی، بحرانی که می تواند پایه های نظام را با خطری جدی مواجه کرده و نه فقط بر عرصه فرهنگی، نظری و سیاسی، که بر بافت اداری و ساختار قدرت نیز موثر است، واقعیت هائی را آشکار می کند که تا کنون پوشیده مانده یا بسیار کم از آن سخن گفته اند.
جوانی ، میانسالی و پیری نظام های مکتبی
نظام های ایدئولوژیک و مکتبی، چون نظام اتحاد شوروی سابق و جمهوری اسلامی کنونی، بر محور آرمان هائی شکل می گیرند که اکثریت مردم را در انقلاب و این اکثریت و بافت قدرت را در نخستین سال های پس از انقلاب بر گرد خود بسیج کرده، نظام اداری و ساختارهای سیاسی، امنیتی و نظامی و سیاست های کلان امنیتی، داخلی و خارجی را جهت داده و معنا و توجیه می کنند.
این گونه نظام ها در نخستین سال های حیات خود و به پشتوانه آرمان های انقلاب، جوان و سرزنده و در عرصه نظری و سیاست عملی خلاق و توانمنداند اما ناتوانی آنان در تحقق هدف های آرمانی به تدریج هویدا شده و با متحول شدن به دستگاه حفظ قدرت، خلاقیت ها و توانائی های خود را در سازگاری با موقعیت های متغیر و تحولات از دست داده و از تولید مفاهیم، آرمان ها و برنامه هائی که جوانی نظام را تداوم می بخشند، ناتوان می شوند.
نظام های برآمده از انقلاب با پشت سر گذاشتن سرزندگی و خلاقیت جوانی، با استحاله جنبش به نهاد و با تقلیل آرمان های انقلابی به مصلحت حفظ قدرت، به تدریج از میان سالی بر گذشته و به رکود پیری و فرسودگی می رسند.
دستگاه های فکری و فیزیکی و اداری سیاسی این نظام ها به تدریج به از کارافتادگی مبتلا شده و توانائی های خود را در تولید مفاهیم و آرمان های جدید، در جذب و بسیج اکثریت و در معنا بخشی به ساختارها از دست می دهند.
برخی جامعه شناسان از روند تهی شدن نظام های ایدئولوژیک یا مکتبی از چشم اندازهای آرمانی، حذف تدریجی آرمان های نخستین از زندگی واقعی، تقلیل آرمان های برانگیزاننده به شعارهای کلیشه ای بی تاثیر و از روند دگردیسی نظامی جوان و انقلابی به مدیریت حکومتی به عنوان دوران «پیری و فرسودگی» یاد می کنند و کم رنگ شدن آرمان های گذشته، نازائی فکری و ناتوانی حکومت در تولید مفاهیم و آرمان های جدید، دور شدن قدرت از مردم و گرایش قدرت به حفظ و بازتولید خود را از شاخصه های این دوران می دانند.
پیری و فرسودگی نظام ها نه فقط در عرصه فکری و تولید مفاهیم بسیج کننده، که در عرصه های دیگر و حتی در نهادینه شدن فساد اقتصادی قدرتمندان سابقا انقلابی نیز جلوه می کند.
جهان دگرگون می شود اما نظام پیر و فرسوده از همگن کردن خود با تحولات و تغییرات بازمی ماند.
قدرت انقلابی که مشروعیت خود را نه از استبداد، که از هژمونی و حمایت مردمی می گرفت، به تدریج به نهادهای سرکوب کننده فیزیکی و فکری و بافت متورم اما از کارافتاده اداری متکی شده و مکتب انقلابی به تدریج به دستگاه نظری توجیه و بازتولید قدرت استبدادی تقلیل می یابد.
نمونه ای از این روند را می توان در ظهور و سقوط اتحاد شوروری سابق دید.
جمهوری اسلامی، از شور انقلاب تا غیبت معنا
جمهوری اسلامی نظامی مکتبی است که از انقلابی بزرگ برخاسته و در دو دهه نخستین حیات خود از سرمایه آرمان های انقلاب و آرمان های مطرح شده در جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران، از استقلال و آزادی و عدالت اسلامی گرفته تا دفاع از خاک میهن، تغذیه کرد.
با پایان گرفتن جنگ مفهوم « سازندگی» مطرح شد. این مفهوم با شتابی روز افزون از برنامه ای که قرار بود جامعه را بسیج و جوانی و سرزندگی انقلابی نظام را در سمت و سوی بازسازی اقتصادی کشور هدایت کند، به رانت خواری و خصوصی سازی به سود شبکه های قدرت، نهادینه شدن فساد اقتصادی قدرتمندان و تحکیم استبداد سیاسی بدل و با کم رنگ کردن ارزش و آرمان های مطرح شده در انقلاب، نه فقط لایه های فقیر و متوسط جامعه، که بخش مهمی از هواداران نظام را نیز از آن دور کرد.
مفهوم «مردم سالاری دینی» شور و شوق جامعه نیازمند به آزادی را برانگیخت اما در ۸ سال ریاست جمهوری محمد خاتمی رنگ باخت.
مفهوم عدالت اجتماعی و برنامه مبارزه با قدرتمندان فاسد آرای بسیاری را برای محمود احمدی نژاد به ارمغان آورد و جنبشی که در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری پا گرفت، لایه هائی از مردم را بسیج و به چشم انداز آینده امیدوار کرد.
برنامه های آقای احمدی نژاد در سنگ آسیاب پرقدرت ساختار واقعی نظام و در تضاد بین دفتر ریاست جمهوری با دفتر رهبری و جناح های روحانیت محافطه کار و اصول گرایان مرید رهبر، خنثی و جنبش معروف به جنبش سبز نیز با خشونت سرکوب شد.
برنامه جناح ها و گرایش های حکومتی برای مبارزات انتخاباتی مجلس آینده، که بر محور سازش ها و ائتلاف های فراکسیونی و نه برنامه ها و مفاهیم جذاب، شکل گرفته اند، از غیبت مفهوم و برنامه بسیج کننده و از فقدان آرمان های سرزنده در بافت حکومت خبر می دهند.
سه مرحله و سه مساله رهبر
مدیریت سطح بالای جمهوری اسلامی، که عوارض و نمودارهای پیری و فرسودگی را نه فقط در فقدان توضیح نظری روزآمد و بسیج کننده از بافت قدرت، که در ناتوانی از خلق مفاهیم نو و متناسب با زمان و زمانه و حتی در فساد اقتصادی رده های بالا نیز می بیند و با دگرگونی پرشتاب جهان و منطقه نیز رو به رو است، این خطر را از چندی پیش در لابلای سطور و به اشاره و ابهام مطرح کرده است اما خطر فرسودگی و از کارافتادگی نظام اکنون چندان پررنگ شده است که از موضوع بحث نشست های دربسته سطح بالای نظام برگذشته و در قالب جمله های صریح در سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی مطرح می شود.
آقای خامنه ای در سخنرانی خود در کرمانشاه گفت « مسئله پیری و جوانی نظام اسلامی چگونه قابل تحلیل است ؟ آیا نظام، روزی پیر و از کار افتاده خواهد شد ؟ آیا راهی برای جلوگیری از این فرسودگی وجود دارد ؟ و آیا اگر این وضع پیش آمد راه علاجی وجود خواهد داشت؟ »
رهبر ایران خطر فرسودگی، از کارافتادگی و پیری نظام را چون احتمالی در آینده مطرح می کند اما طرح این مساله در سخنرانی عمومی و تلاش برای پاسخ دادن بدان بر حضور قطعی این خطر در حال گواهی می دهند.
آیت الله خامنه ای برای تحلیل مساله «پیری ، از کارافتادگی و فرسودگی نظام» طرحی از سه دهه گذشته را چون « زنجیره ای منطقی از مراحل شکل گیری، حرکت و استمرار نظام اسلامی» به دست داده و «حلقه های این زنجیره» را که از منظر او «هویت و شاکله کلی جمهوری اسلامی است» در سه مرحله « تشکیل دولت اسلامی، تشکیل جامعه اسلامی و سپس تشکیل امت اسلامی» طبقه بندی می کند.
از نگاه آقای خامنه ای ایران مرحله «تشکیل دولت اسلامی» را در انقلاب و نخستین دهه پس از انقلاب از سرگذرانیده و اکنون، به دوران رهبری او، مرحله «تشکیل جامعه اسلامی» را تجربه می کند و مرحله «تشکیل امت اسلامی» چشم انداز آینده آن است.
آقای خامنه ای با این تقیسیم بندی تحقق جامعه اسلامی را برنامه دوران کنونی و آرمانی می داند که می تواند جوانی، سرزندگی و خلاقیت فکری و سیاسی نظام جمهوری اسلامی را احیا کرده و از پیری، فرسودگی و از کارافتادگی نظام جلوگیری کند.
رهبر ایران در ادامه سخنان خود جامعه اسلامی و هدف های آرمانی آن را نیز تعریف کرد « جامعه اسلامی، جامعه ای است که آرمان ها و اهداف و آرزوهای بزرگ اسلام برای بشر در آن تحقق می یاید.»
او افزود «برخورداری از عدالت و آزادی، نقش آفرینی موثر مردم در اداره کشور و تعیین سرنوشت خویش، برخورداری از عزت و استغنای ملی، رفاه عمومی و از بین رفتن فقر و گرسنگی، بهره مندی از پیشرفت های همه جانبه علمی، سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و دوری از سکون و توقف و پیشروی دائم از خصوصیات بارز جامعه اسلامی است»
اما تحقق جامعه اسلامی و هدف ها و خصوصیات بارز آن، که رهبر ایران آن ها را چون آرمان هائی برای احیاء جوانی نظام مطرح می کند، سخن ها و مفاهیم تازه ای نیستند.
این برنامه و هدف ها در سی سال گذشته بارها تکرار شده، کارائی های بالقوه و بالفعل، ممکن و واقعی خود را تحقق بخشیده و به تدریج جذابیت های خود را به عنوان آرمان از دست داده و به شعارهای کلی و تکراری بدل شده اند.
هدف های مطرح شده در سخنان رهبر ایران، جز در یک مورد، کلی تر و انتزاعی تر از آن اند که بتوانند با پاسخ گوئی به نیازهای نسل های جوان ایران، آنان را چنان بسیج کنند که نظام اسلامی سرزندگی دوران جوانی خود را بار دیگر تجربه کند.
رهبر جمهوری اسلامی تنها در یک مورد حدود هدف را به دقت مشخص کرده است اما این تمایز بیش از جذب و بسیج و برانگیختن، به دور شدن مردم از قدرت و به یاس و ناامیدی دامن می زند.
مدیریت کشور بر اساس رای اکثریت در انتخاباتی آزاد و منصفانه از خواست های مطرح شده لایه های گسترده ای از ایرانیان است اما آیتالله خامنه ای در سخن گفتن از اهداف آرمانی نظام این مفهوم را به «نقش آفرینی موثر مردم در اداره کشور» تقلیل می دهد.
این برداشت از مفهوم پذیرفته شده دموکراسی، اداره کشور بر رای آزاد اکثریت، دور است اما به ساختار واقعی سیاسی ایران، انتخاب از میان نامزدهای تعیین صلاحیت شده، نزدیک تر است و در آن تعیین کننده بودن رای اکثریت به نقش داشتن محدود شده است.
رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی خود تاکید می کند که هدف های مرحله تحقق جامعه اسلامی را نه به مفهوم غربی که « فقط در معنای عمیق اسلامی» آن ها در نظر دارد اما تا کنون هیچ تعریف مشخص اسلامی از این هدف ها ارائه نشده است.
« آیا جامعه برخوردار از چنین آرمان ها و ویژگی هائی هرگز پیر و کهنه خواهد شد؟»
رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ به این پرسش خود به جای ارائه داده های عینی و دلایل مشخص به استدلال کلی به شیوه منطق قدیم توسل می جوید و می گوید چون «آرمان هائی نظیر عدالت طلبی، آزادی خواهی و کمال جوئی فطری و خدائی هستند» پس «ذاتا کهنه شونده نیستند و هیچ گاه از طراوت و تازگی نمی افتند.»
«بنابراین جامعه ای نیز که به دنبال این اهداف والا حرکت کند هیچ گاه دچار کهنگی و فرسودگی نمی شود.»
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنان خود با تاکید بر تغییر ناپذیری این هدف ها راه را بر هر بحثی در باره سیاست های کلی نظام می بندد و تغییرات مجاز را به «تغییر در مهندسی و ساز و کارها» و به شیوه های اجرایی محدود می کند.
مشابهت های ناگزیر و سرنوشت مشترک؟
تقسیم بندی سه مرحله ای رهبر ایران از روند جمهوری اسلامی به دوره بندی های حزب کمونیست شوروی سابق به دوران پیری و فرسودگی آن نظام شباهت بسیار می برد.
نظام شوروی سابق و حزب کمونیست حاکم این کشور در زمان حکومت لئونید برژنف، به دورانی پیری و فرسودگی و از کارافتادگی خود رسید و هم در این دوران بود که نظریه پردازان حزب حاکم تاریخ نظام شوروی سابق را به سه مرحله استقرار حکومت کارگری، دوران تحقق سوسیالیزم و دوران تحقق کمونیزم تقسیم بندی کردند.
از این منظر دوران تحقق حکومت کارگری در انقلاب و سال های نخستین انقلاب به پایان رسیده و جامعه شوروی دوران تحقق جامعه سوسیالیستی را تجربه می کرد و تحقق جامعه کمونیستی آینده آن بود.
تشکیل حکومت اسلامی در گذشته، تشکیل جامعه اسلامی در اکنون و تشکیل امت اسلامی در آینده، سه مرحلهء رهبر ایران را می توان معادل دیگری از سه مرحلهء تحقق حکومت کارگری، تحقق جامعه سوسیالیستی و تحقق جامعه کمونیستی، سه مرحله حزب کمونیست شوروی، تلقی کرد.
حکومت استبدادی شوروی سابق یکی دو دهه از پشتوانهء آرمان های انقلاب و جنگ علیه تجاوز ارتش آلمان تغذیه کرد. جامعه سوسیالیستی را تحقق نبخشید و تحقق جامعه کمونیستی را در آینده منتفی کرد و چون نظامی مبتنی بر سرمایه داری دولتی به پیری و فرسودگی رسید و درگذشت.
جمهوری اسلامی نیز اکنون و به گفته رهبر آن مرحله اول، تغذیه از آرمان های انقلاب و جنگ را پشت سر گذاشته و مرحله دوم، تحقق جامعه اسلامی را تجربه می کند و اگر در تحقق هدف های جامعه اسلامی ناکام بماند اکنون خود و آینده تشکیل امت اسلامی را منتفی کرده است.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/10/111018_l20_fsar_iran_stages.shtml
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |