بازگشت به خانه

دوشنبه 9 آبان 1390 ـ  31 اکتبر 2011

 

تئوری محذوریت آیت الله خامنه ای

حسین باستانی

«بعضیها دوست دارند بگویند فلان تصمیمها بدون نظر رهبری گرفته نمیشود. نه، این طور نیست. مسئولین در بخشهای مختلف، مسئولیتهای مشخصی دارند... در همه اینها رهبری نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلا امکان ندارد.«

این قسمتی از اظهارات ده روز پیش آیت الله خامنه ای است که علی مطهری نماینده تهران، در جلسه دیروز (سه شنبه 25 اکتبر) مجلس با استناد به آن نتیجه گرفت که رهبر جمهوری اسلامی، در تصمیم گیری های مسئولان حکومتی دخالت محرمانه نمی‌کند.

آقای مطهری برای اثبات دیدگاه خود، به قسمتی از اظهارات آیت الله خامنه ای در اول شهریور ۸۹ در دیدار با تعدادی از دانشجویان اشاره کرده که حکایت دارد: "مبادا کسى تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح می‌شود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل می‌کند که اجرا کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست... نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام می‌شود."

این نماینده تهران، از نقل قول فوق نتیجه گرفته که کسانی که با خبر دادن از نظرات غیر علنی آیت الله خامنه ای، مسئولان و از جمله نمایندگان مجلس را به انجام دادن یا ندادن کاری وا می دارند، خلاف دیدگاه های واقعی او عمل می کنند.

دیدگاه مطرح شده از سوی این نماینده اصولگرای منتقد دولت، در واقع اشاره ای به یکی از مهمترین - و در عین حال ناشناخته ترین - تئوری هایی است که در محافل قدرت ایران، در توضیح رفتار حکومتی آیت الله خامنه ای مورد استناد قرار می گیرد: تئوری محذوریت رهبری.

 

شرح تئوری محذوریت رهبری

تئوری محذوریت رهبری، یکی از مفاهیم شناخته شده در میان محافل تندروی حامی آیت الله خامنه ای است که بحث علنی در مورد آن، در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی به عرصه مطبوعات کشیده شد.

مطابق این تئوری، رهبر ایران به خاطر مسئولیت رسمی خود، دارای محذوریت های داخلی و بین المللی متعددی است و در نتیجه، امکان بیان همه دیدگاه ها و فرمان های خود را ندارد.

معتقدان به این تئوری می گویند که پیروان رهبر، به همین علت نباید تنها ظاهر سخنان وی را مبنای عمل قرار دهند و باید بکوشند با پی بردن به "خواسته های قلبی" ولی فقیه، این خواسته ها را برآورده کنند.

محمد تقی مصباح یزدی تئوریسین مورد اعتماد آیت الله خامنه ای، که رهبر ایران او را با مرتضی مطهری از نظریه پردازان اصلی جمهوری اسلامی مقایسه کرده، در همین ارتباط به صراحت می گوید: "فهمیدن نظرات مقام رهبری معظم انقلاب کار ساده‌ای نیست و باید از طریق قراین و سخنان از اصل نظراتشان مطلع شد". (خبرگزاری مهر، ۱۶ مرداد ۱۳۸۶)

خود آیت الله خامنه ای می گوید که هرچند احتمال دارد به خاطر مصالح حکومتی، برخی از دیدگاه های خود را پنهان کند، اما این به آن معنی نیست که ممکن است در بیان دیدگاه های خود مطالب خلاف حقیقت بگوید.

به عنوان نمونه رهبر ایران چند سال پیش، در پاسخ به نماینده "اتحادیه انجمن‌های اسلا‌می دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور" که پرسید: "آیا برخی اظهار نظرها که عنوان می‌شود نظر رهبری در جلسات خصوصی است، صحیح است یا خیر؟" گفت: "سخن رسمی بنده آن چیزی است که از من در دیدارهای مختلف با مردم و مسوولا‌ن می‌شنوید، ممکن است به دلا‌ئلی از جمله [جلوگیری از] آگاه شدن دشمن مصلحت نباشد چیزی را بیان کنم، ولی این بدان معنی نیست که خلا‌ف واقع را بیان می‌کنم." (خبرگزاری ایسنا، ۱۸ مهر ۱۳۸۶)‌

با این حال، برخی منتقدان آیت الله خامنه ای وی را متهم می کنند که در موارد حساس، از بیان اظهاراتی که مغایر با دیدگاه های وی بوده نیز پرهیز نداشته است.

در نگاه آنان، نمونه هایی معروف از این قبیل اظهارات رهبر جمهوری اسلامی، مربوط به یکی – دو سال اول ریاست جمهوری محمد خاتمی می شوند. زمانی که در پی غافلگیری نیروهای سیاسی از نتایج انتخابات، آیت الله خامنه ای هم برای مدتی از مقابله با محمد خاتمی پرهیز کرد و حتی خود را مدافع وی دانست.

معروف ترین حمایت رهبر از رئیس جمهور سابق، حدود چهار ماه مانده به انتخابات مجلس ششم صورت گرفت که در پی حملات بی سابقه محافظه کاران به رئیس دولت، رهبر جمهوری اسلامی ایران در اظهاراتی شگفت انگیز گفت که از محمد خاتمی به طور "صددرصد" حمایت می کند. (خبرگزاری ایرنا، ۹ مهر 1387).

اما حتی در آن زمان، نشریات و نهادهای زیر نظر آقای خامنه ای از مقابله با آقای خاتمی دست بر نداشتند؛ گویی به دلایلی مطمئن شده بودند که اعلام حمایت رهبر از رئیس جمهور وقت، برای آنها تکیف عملی ایجاد نمی‌کند.

ابوالقاسم خزعلی، از اعضای سابق شورای نگهبان، می گوید که بعد از اظهارات مشهور آیت الله خامنه ای در دفاع از آقای خاتمی، در دیداری با رهبر به او گفته است: "شما فرمودید من صددرصد رئیس جمهور را تأیید می کنم. این مطلب، خیلی دنباله دارد. ما نمی توانیم این را کنترل کنیم. تا ما بخواهیم جایی صحبت کنیم، بلافاصله می گویند: آقا ایشان را صددرصد تأیید کردند."

به گفته آقای خزعلی، آیت الله خامنه ای در پاسخ به او تاکید کرده که به خاطر شرایط حساس کشور از رئیس جمهور حمایت کرده تا دولت با مشکل مواجه نشود، اما افزوده: "این بدان معنا نیست که شما انتقاد نکنید. شما اگر مطلبی دارید بگویید و انتقاد کنید." (منبع: زندگی نامه ابوالقاسم خزعلی، به نقل از سایت پارسینه، 20 آبان 1388)

در عمل هم، به فاصله کوتاهی بعد از انتخابات، آقای خامنه ای رویکرد تهاجمی شدیدی را در مقابل همکاران و مدافعان خاتمی در پیش گرفت و این رویکرد را تا پایان دوران ریاست جمهوری او ادامه داد.

آیت الله خامنه ای سال ها بعد و در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد هم، در موارد گوناگون بر مخالفت خود با سیاست های محمد خاتمی تأکید کرد و به این فرضیه دامن زد که احتمالا سخن او در مورد حمایت از خاتمی - حتی در دو سال اول ریاست جمهوری - نشان دهنده نظرات واقعی او نبوده است.

به عنوان نمونه، آقای خامنه ای دو ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم در دیدار با اعضای دولت، گفت که پیش از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد "روند غرب‏باورى و غرب‏زدگى" و "گرایش‏هاى سکولاریستى" در "مجموعه‏ هاى دولتى" و "مجموعه مدیران کشور" نفوذ کرده بود، اما دولت جدید موفق شده این روند را متوقف کند. (خبرگزاری فارس، ۳ شهریور 1388 )

آقای خامنه ای سال پیش هم در دیداری با با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در توضیح دلایل حمایت خود از محمود احمدی نژاد گفت که "این دولت با دولت‌های گذشته تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی کنند حاکمیت دوگانه درست کند."

 

وی با اشاره به "سوء‌ رفتارهای" مقام های ارشد دولتی در گذشته تاکید کرد: "امروز وقتی رئیس جمهوری یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور می‌رود، من نگرانی ندارم؛ اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور می خواهند چه بگویند؟" (خبرگزاری فارس، 16 آبان 1389)

در دوران آقای احمدی نژاد، شواهد مهمتری نیز به دست آمده که نشان داده تا چه ممکن است سخنان خامنه ای با آنچه در دل او می گذرد تفاوت داشته باشد.

یکی از برجسته ترین شواهد در همین زمینه، مربوط به زمانی بود که در 30 اردیبهشت 1386، حسین شریعتمداری مدیر مسئول منصوب آقای خامنه ای در روزنامه کیهان، در سرمقاله ای به وزارت امور خارجه ایران تذکر داد که اظهارات علنی رهبر جمهوری اسلامی در مورد "گفت و گوی رو در رو با آمریکا"، با آنچه در "ژرفای قلب" وی می گذرد متفاوت است.

سرمقاله روزنامه کیهان، چهار روز بعد از آن منتشرمی شد که آیت الله خامنه ای در اظهار نظری بی سابقه، گفته بود: "وزارت امور خارجه به درخواست دولت عراق تصمیم گرفته در یک گفت وگوی رودررو با آمریکایی ها مسئولیت و وظایف آنان را در قبال امنیت عراق یادآوری و با آنها اتمام حجت کند." (خبرگزاری ایرنا، 26 ارديبهشت 88))

آقای شریعتمداری، در سرمقاله این روزنامه نوشت: "از دولت نهم انتظار می رود منویات اصلی آقا را به درستی دریابد و به عرصه ای که سمت و سوی فریب و رنگ و بوی سوءاستفاده آمریکایی ها از آن به مشام می رسد پای نگذارد. ممکن است آقا اجازه داده باشند [که با آمریکا مذاکره شود]، ولی باید حضرت ایشان از ژرفای قلب مبارک خویش راضی هم باشند. آیا راضی هستند؟"

این در حالی بود که روند وقایع در ماه های بعد، نشان داد که اشاره کیهان به آنچه در قلب آقای خامنه ای می گذرد درست بوده و مسئولان ایرانی در عمل بر سر امنیت عراق به همکاری با آمریکایی ها نپرداختند.

 

نتایج عملی تئوری محذوریت رهبری

نخستین نتیجه عملی تئوری محذوریت رهبری، سردرگمی در فهم نیات واقعی آیت الله خامنه ای است. در حقیقت، در مواردی که رهبر به طور شفاف در مورد موضوعی اعلام نظر نمی کند و مسئولان هم خبر موثقی در مورد تمایلات واقعی او ندارند، روند تصمیم گیری های مهم در داخل حکومت ایران دچار بن بست می شود.

بسیاری از موارد سردرگمی یا تأخیر نهادها و مسئولان ایرانی در اتخاذ مواضع شفاف، ریشه در همین فرایند دارند.

جدیدترین نمونه خبرساز از این سردرگمی، سرنوشت سوال از رئیس جمهور در مجلس هشتم است.

بعد از آنکه در ۵ تیر ماه گذشته این طرح با 100 امضا تقدیم هیات رئیس مجلس شد، عده ای از نمایندگان مجلس در مورد احتمال عدم موافقت آیت الله خامنه ای با احضار رئیس جمهور سخن گفتند و در چنین فضایی بود که هیات رئیس مجلس هم، از قرار دادن این طرح در دستور کار خودداری کرد.

با گذشت سه ماه و نیم از بلاتکیفی نمایندگان مجلس ایران بر سر این طرح، روز ۲۳ مهرفاش شد که علی مطهری در نامه ای به آیت الله خامنه ای از او خواسته است تا "دست مجلس را در موضوع سوال از رئیس جمهور باز بگذارد".

به گفته خود آقای مطهری، آیت الله خامنه ای پاسخی به این نامه نداده بود و وی سکوت رهبر را "دلیل رضایت و لااقل بی نظری" او در مورد سوال از رئیس جمهور تلقی کرد.

اما تنها ۴ روز بعد، محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس ایران گفت که "بزرگان نظام" – اصطلاحی که برای اشاره به رهبر جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار می گیرد - "کش دادن" ماجرای سوال از محمود احمدی نژاد توسط نمایندگان مجلس را به صلاح ندانسته اند.

دو رو ز بعد هم، محمد دهقان یک عضو هیات رئیسه مجلس، اعلام کرد که 29 نماینده امضای خود را برای طرح سوال از آقای احمدی نژاد پس گرفته اند و به این ترتیب، این طرح در صحن علنی مجلس مطرح نخواهد شد.

یکی دیگر از تاثیرات تئوری محذوریت رهبری، ایجاد انگیزه در بعضی محافل تندرو است تا در مواردی که معتقدند آیت الله خامنه ای زمینه را برای بیان دیدگاه های "واقعی" خود مساعد نمی بیند، زمینه های لازم را برای بیان چنین دیدگاه هایی فراهم کنند.

به عقیده این محافل، یکی از مهمترین دلایل پرهیز رهبر از بیان دیدگاه های واقعی خود، آن است که احساس می کند در صورت انجام این کار، جامعه و به ویژه مدافعان حکومت، آمادگی لازم را برای اجرای دیدگاه های وی نخواهند داشت.

این محافل نتیجه می گیرند که اگر مدافعان رهبر، بدون آنکه منتظر موضع گیری علنی او باشند، خود به انجام کارهایی بپردازند که متقاعد شده اند آیت الله خامنه ای "در دل خود" با آنها موافق است، در واقع به او کمک کرده اند تا راحت تر به نتایجی که می خواهد برسد.

ظاهرا یکی از مصداق های معروف این تفکر، مربوط به مواقعی است که ولی فقیه در اظهارات رسمی خود از مقامی حکومتی حمایت می کند، ولی هواداران او همان شخص را مورد حمله قرار می دهند و استدلال می کنند که حمایت رهبر، نشانه رضایت درونی وی از فرد مورد حمایت نیست.

به عقیده این هواداران، دلیل حمایت رهبر آن است که وی زمینه اجتماعی را برای برخورد با برخی مسئولان آماده نمی بیند و در نتیجه لازم است که نیروهای هوادار او، چنین زمینه ای را فراهم آورند.

هواداران تندروی رهبر جمهوری اسلامی، اعلام حمایت های اولیه او از رئیس جمهور سابق محمد خاتمی و نیز اظهارات آیت الله خمینی در پشتیبانی از ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران را دارای چنین ماهیتی می دانند.

در همین ارتباط، محمدتقی مصباح یزدی سال پیش با تشبیه پشتیبانی اولیه آیت الله خامنه ای از محمد خاتمی پس از انتخابات دوم خرداد 1376 با حمایت های اولیه آیت الله خمینی از ابوالحسن بنی صدر گفت: "آن رئیس جمهور [بنی صدر] با رأی نسبتاً بالایی انتخاب شد... رفتار امام طوری بود که مردم خیال می‌کردند که خود ایشان هم با او موافق است... تا روزی که همه مردم فهمیدند که این دیگر به درد ریاست جمهوری نمی‌خورد... بعدها ایشان [خمینی] فرموده بود: من از اول با این شخص [بنی صدر] مخالف بودم."

آقای مصباح یزدی در ادامه، در پاسخ به این سوال که "چرا مقام معظم رهبری آنجاهایی که ما حتی یقین داریم که فردی صالح نیست، ایشان باز هم در شرایطی به صورتی [از آن شخص] حمایت می‌کنند" اظهار داشت: "در یک کلمه باید گفت: ایشان افقی را می‌بیند که حفظ یک مصلحت اقوا [قوی تر] و اهمّ [مهم تر] دینی است. این مسأله باید به جایی برسد که همه مردم حقیقت را بفهمند". (سایت محمدتقی مصباح یزدی، 10 دی 88)

در مورد اهمیت زمینه سازی نیروهای تندرو برای اقدامات شخص اول حکومت، سعید قاسمی، از فرماندهان سپاه پاسداران در زمان جنگ با عراق و عضو فعلی شورای سیاست گذاری پایگاه "عماریون" - تشکل جدید التاسیس متشکل از شخصیت های تندروی حامی آیت الله خامنه ای - چند سال پیش اظهار ات تأمل بر انگیزی را بیان کرده است.

وی با توصیه مدافعان حکومت به "خط شکنی"، از کسانی انتقاد کرده که "با این بهانه که باید پشت سر رهبری حرکت کنیم، از حرکت آفندی انقلاب ممانعت کرده اند". وی توضیح داده که خط شکنی همان کاری است که، به عقیده او، تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ انجام داده بودند، یعنی تسخیر این سفارتخانه "بدون اذن امام"، در حالی که این کار بعدا با "تقدیر" آیت الله خمینی مواجه شده بود. ( سایت رجانیوز، 10 دی 87)

تاثیر مهم دیگر تئوری محذوریت رهبری، زمینه سازی اقدامات به اصطلاح "خودسرانه" گروه های تندرو است.

این نیروها، همواره خود را آماده مقابله شدید با "دشمنان" حکومت از روش هایی دانسته اند که معتقدند منطبق با خواست های قلبی رهبری است، اما وی به علت محذوریت های داخلی و بین المللی، امکان بیان علنی آنها را ندارد.

شاید شناخته شده ترین نمونه از این گونه اقدامات، حملات خشونت آمیز گروه های "لباس شخصی" به تجمع های دانشجویان و دیگر منتقدان حکومت باشد.

حکومت ایران، تاکنون هرگز مسئولیت عملیات این گروه ها را - که بعضی اوقات تحت نام گروه "انصار حزب الله" و در بعضی موارد بدون هیچ عنوان مشخصی فعالیت می کنند - قبول نکرده است.

حتی در مواردی هم رهبر ایران علناً به انتقاد از عملیات خشونت آمیز این گروه ها پرداخته که معروف ترین نمونه های آن، سخنان آیت الله خامنه ای بعد از دو حمله خبر ساز 18 تیر 1378 و 25 خرداد 1388 نیروهای پلیس و لباس شخصی به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران بوده است.

در نخستین مورد، رهبر ایران با محکوم کردن فوری حمله به دانشجویان گفت که به خاطر این واقعه "قلبش جریحه دار شده" (خبرگزاری ایرنا، ۲۰ تیر 1378) و در مورد دوم، با تاخیری چند هفته ای، این حملات را "جنایت" دانست (خبرگزاری فارس، ۹ شهریور 1388).

ولی با وجود تمام این واکنش های رسمی، عملیات نیروهای لباس شخص علیه منتقدان حکومت ایران در طول سال های گذشته کمابیش ادامه داشته و این نیروها به خاطر چنین حملاتی مورد محاکمه قرار نگرفته اند.

برای درک بهتر میزان مصونیت این گروه های لباس شخصی ها کافی است یادآوری شود که پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در 18 تیر 1378، حتی مقام هایی در حد رئیس پلیس تهران به دادگاه کشیده شدند - هرچند دادگاه نهایتا همه مسئولان پلیس را تبرئه کرد - اما یکی از نیروهای جزء لباس شخصی هم محاکمه نشد.

پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در 25 خرداد 1388 نیز، علی رغم جنایت نامیده شدن این حمله توسط آیت الله خامنه ای، تا کنون لباس شخصی های مهاجم به دانشجویان محاکمه نشده اند، در حالی که در مقابل، بسیاری از دانشجویانی که مورد حمله قرار گرفته بودند، دستگیر و به زندان محکوم شده اند.

نکته قابل تأمل در زمینه اقدامات این مهاجمان آن است که به نظر می رسد تمام آنها متقاعد شده اند که حتی در صورت انتقاد ظاهری رهبر جمهوری اسلامی از حملات خشونت آمیزشان، نهادهای قضایی و امنیتی زیر نظر رهبر با آنها برخورد نخواهند کرد.

 

افزایش اهمیت بازیگران پشت پرده

نتیجه ساختاری تئوری محذوریت رهبری، برجسته شدن نقش پشت پرده کسانی است که به اصطلاح، از آنچه در دل آیت الله خامنه ای می گذرد اطلاع دارند.

اهمیت نقش این مطلعان، البته به معنی آن نیست که افردی پشت پرده - به عنوان مطلع از خواست های اعلام نشده رهبر - وجود دارند که مسئولان رسمی حکومتی در ایران، همواره مجبور به اطاعت از آنان هستند.

چرا که اولاً این افراد، فقط در خصوص موضوعاتی خاص و محدود اطلاح دهنده از خواسته های قلبی رهبر هستند؛ و ثانیاً در خصوص بعضی از موضوعات روزمره حکومتی، مسئولان رسمی کشور (چون روسای سه قوه) مستقیما در جریان دستورات غیر مستقیم و غیر رسمی رهبر ایران قرار می گیرند.

با این حال، وقتی پای بعضی موضوعات حسا سیاسی، امنیتی و نظامی در میان باشد، شخصیت ها و مسئولانی در داخل حکومت ایران، در نقش بیان کننده خواسته های قلبی رهبر به نقش آفرینی در اقداماتی محرمانه می‌پردازند.

در نهایت، نتیجه مشخص تئوری محذوریت رهبری آن است که نیروهای فدایی حکومت برای فهمیدن تکلیف خود، به قواعد شفاف و قابل استناد رجوع نمی کنند یا حتی لزوماً همه اظهارات رهبر را مبنای کار خود قرار نمی‌دهند.

بلکه در کنار اظهارات علنی رهبر - که بسیاری از آنان مضامینی بسیار تند دارند- خواست های غیر علنی او را نیز مبنای عمل قرار می دهند. خواست هایی که بیان کننده آنها، فرماندهان، روحانیون یا سیاسیونی هستند که تمایلات قلبی رهبر را، در جلسات غیر علنی به اطلاع دیگران می رسانند، به هیچ نهادی پاسخگوی نیستند و معمولا کسی حق بازگو کردن اظهارات آنها را در رسانه های گروهی ندارد.

به این ترتیب است که رفتار مسئولان و نیروهایی که اجرا کننده حساس ترین پروژه های سیاسی و امنیتی در جمهوری اسلامی هستند، به رفتار گروه های غیرمسئول و غیر رسمی شبیه می‌شود.

گروه هایی که از اعضای خود، انتظار دارند اطاعت کننده مطلق از دستورات افرادی باشند که مدعی اطلاع از اسرار حکومت و تمایلات درونی ولی فقیه هستند.

ادعایی که تجربه اثبات کرده که در بسیاری از موارد، بی اساس نیز نیست.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/10/111026_l39_khamenei_constraints_leader_motahari.shtml

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com