|
دوشنبه 16 آبان 1390 ـ 7 نوامبر 2011 |
اگر من به جای اردشیر امیر ارجمند بودم...
آرمان امیری
«ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یك اختلاف خانوادگی است كه اگر خامی كنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد». (میرحسین موسوی، بیانیه شماره 9)
خانم کلینتون میگوید چون سران جنبش سبز از آمریکا درخواست کمک نکردند، آمریکا ترجیح داده است از معترضان ایرانی حمایت نکند. قطعا منظور ایشان از «حمایت» در این مورد، دخالت نظامی کشورهای غربی در مسایل داخلی ایران است؛ شیوهای مشابه آنچه که در لیبی شاهد آن بودیم. در این صورت، حق با ایشان است و جنبش سبز، دست کم با تعبیری که میرحسین موسوی از آن دارد و من نیز بدان پایبند هستم، هیچ گاه خواستار مداخلهء نظامی خارجی نبوده و نخواهد بود. با این حال من نمیپذیرم که هرگونه «کمک خارجی» به «مداخلهء نظامی» تعبیر شود.
اردشیر امیرارجمند در واکنش به سخنان خانم کلینتون و در گفت و گو با شبکه فارسیزبان بی.بی.سی گفته است «کمک برای چه؟ برای مداخله در امور داخلی ایران؟ قطعاً چنین کمکی از هیچ قدرتی درخواست نمیشود. ملت ما ملت سرافرازی بوده که همیشه سعی کرده خودش مشکلات اش را حل کند». من دقیقاً منظور آقای امیرارجمند، در انکار هرگونه «کمک خارجی» را متوجه نمیشوم. اگر اشاره ایشان هم به رد دخالت نظامی غرب در مسایل داخلی ایران است، تایید دوبارهای است بر مواضع سران جنبش که من گمان میکنم اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران نیز با آن موافق هستند، اما صرف نظر از گزینهء نظامی، آیا در دیگر موارد هم ما میتوانیم ادعا کنیم که «کشورهای جهان حق دخالت در مسایل داخلی ما را ندارند»؟
من مسئله را از چند جنبه نگاه میکنم. نخست اینکه در یکی از مناطق جهان، حاکمیتی شروع به سرکوب مردم خود میکند. با چه استدلالی میتوان حق دیگر مردم جهان، برای کمک رساندن به مردم این منطقه را به کلی رد کرد؟ صرف مرزبندیهای سیاسی، حق انسانی مردم جهان را برای کمک به یکدیگر از بین میبرد؟ در کجای جهان چنین منطقی پذیرفته شده است؟ آیا حتی حاکمیت کنونی کشور نیز خودش این منطق را قبول دارد؟ پس چطور به خودش حق میدهد از شهروندان بحرین، یا معترضان انگلیس حمایت کند؟
دوم اینکه آیا ما قرار است حتی تاریخ انقلابی که به روی کار آمدن جمهوری اسلامی منجر شد را هم فراموش کنیم؟ آیتالله خمینی خودش از کجا مشغول رهبری این انقلاب بود؟ آیا غیر از این بود که کشور فرانسه، علیرغم مخالفت دولت پادشاهی ایران، به رهبر مخالفین حکومت پناه داد و شرایط سازماندهی مخالفین در اطراف ایشان را پدید آورد و رسانههای خارجی نیز برقراری ارتباط با مردم داخل را میسر کردند؟ آیا بدون این کمکها امروز خبری از جمهوری اسلامی بود؟
همه اینها به کنار، آقای امیرارجمند و دیگر فعالین جنبش در خارج از کشور از کمکهای داخلی استفاده میکنند؟ ایشان برای حرف زدن خودشان هم ناچار هستند با تلویزیون بی.بی.سی گفت و گو کنند. بیشترین بار خبررسانی بر دوش شبکههای ماهوارهای انگلیس و آمریکاست که هیچ کدام به داخل کشور مربوط نمیشوند. حتی دهها و ای بسا صدها فعال و روزنامهنگاری که روانهء اروپا و آمریکا شدهاند امروز تحت فضای مساعدی که در جهان غرب وجود دارد موفق شدهاند که رسانههای خودشان را تاسیس کرده و به فعالیت ادامه دهند. پس چطور آقایان اساس نیاز جنبش به کمکهای خارجی را منکر میشوند؟ آیا حتی بزرگترین آلترناتیو دموکراسیخواه جمهوری اسلام هم نمیخواهد ادبیات دیپلماسی جهانی را یاد بگیرد و هنوز هم به شیوههای سنتی و بیقاعده جمهوری اسلامی برای جهان پیام میفرستد؟
با تمام احترامی که برای آقای امیرارجمند قایل هستم، در این مورد باور دارم که ایشان با ادبیات نسنجیدهء خود مشغول یک فرصت سوزی تاریخی هستند که ضربات سهمگین آن را در درجهء اول جنبش سبز و در درجهء دوم کل مردم ایران متحمل خواهند شد. من اگر جای ایشان بودم، به جای رد و نفی هرگونه ارتباط با کشورهای جهان، به صورت صریح و شفاف اعلام میکردم که جنبش سبز برای تثبت دموکراسی در ایران خواستار یاری و حمایتهای جهانی است و در این راه چهار درخواست مشخص وجود دارد:
در درجهء نخست ما میخواهیم که جهان فکر هرگونه دخالت نظامی در ایران را از سر به در کند، چرا که حملهء نظامی نه تنها کمکی به نهادینه شدن دموکراسی در کشور ما نخواهد کرد، که اساسا امکان تحقق آن را تا آیندهای نامعلوم به تعویق خواهد انداخت.
در درجهء دوم از کشورهای جهان میخواهم که جنبش سبز را، به عنوان صدای دموکراسی خواهی مردم ایران به رسمیت بشناسند و از هرگونه مذاکره احتمالی با گروههای تروریست و منفوری همچون «سازمان مجاهدین خلق» خودداری کنند. این گروه ها نه تنها نماینده مردم ایران نیستند، بلکه اساساً به عنوان دشمنانی خائن در داخل کشور محسوب میشوند و در آینده نیز، حتی اگر قدرت را به دست بگیرند، دستاوردی جز یک حکومت فاشیستی نخواهند داشت.
در درجهء سوم از کشورهای پیشرفته جهان میخواهیم تا هرچه بیشتر امکانات رسانهای برقراری ارتباط را برای فعالان ایرانی فراهم کنند. جنبش ما جنبشی متکی بر آگاهی بخشی است و اساساً ما اعتقاد داریم که دموکراسی جز در پایه آگاهی شهروندان تحقق نخواهد یافت. پس کشورهای پیشرفته میتوانند همانگونه که 30 سال پیش امکان برقراری ارتباط میان رهبران انقلاب با مردم را فراهم آوردند، این بار و با بهرهگیری از فنآوریهای پیشرفته، سدهای فیلترینگ و سانسور جمهوری اسلامی را از میان بردارند و امکان ایجاد رسانههای مستقل را فراهم سازند.
در نهایت سازمانهای جهانی باید به صورت مستمر بر رفتارهای حاکمیت ایران نظارت کنند و سران حکومتی را به خاطر نقض حقوق انسانی شهروندانشان تحت فشار قرار دهند. نقض مکرر حقوق بشر، نقض حقوق اسرای جنبش و بیخبری و حصر رهبران آن، به هیچ وجه نباید از جانب مجامع بینالمللی نادیده گرفته شوند. مسوولان حکومت ایران باید به صورت عملی متوجه شوند که نمیتوانند در داخل کشور خودشان انسانیت شهروندانشان را زیر پا بگذارند و در خارج از این مرز، به مانند دیپلماتهای یک کشور متمدن مورد استقبال قرار گیرند.
http://30mail.net/weblog/2011/oct/30/sun/12010
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |