|
جمعه 11 آذر 1390 ـ 2 دسامبر 2011 |
تابستان67، پروندهایست هنوز ناگشوده(*)
مهدی اصلانی
خانمها، آقايان سلام بر شما.ه
از شما متشکرم که اين فرصتِ مغتنم را در اختيار من قرار دادهايد.
اين نخستين بار نيست که جمهوری اسلامی از ورود هيئتهای نمايندگی به ايران جلوگيری به عمل میآورد. به عنوان نمونه چندی پيش نيز و پس از آنکه جامعهی جهانی از سر تعامل همهی پيش شرط های نظام اسلامی مبنی بر غير اروپايی و مسلمان و مرد بودن گزارشگر ويژه سازمان ملل را پذيرفت، از ورودِ آقای احمد شهيد به ايران ممانعت به عمل آوردند.
خانمها آقايان!ه
اگر شما به گونهای ادواری با اين شکل از عدم تعاملِ اين عنصر شرير و اصلاحناپذيرِ جامعهی جهانی يعنی نظام اسلامی مواجهه میشويد، اين نظامِ خداسالار از بدو تولدش، روزانه بیهيچ تعاملی با شهروندان خود، نوعی تحقير اجتماعی را بر جامعهی ايرانی تحميل کرده است.
شما قرار بود در سفرتان به تهران با مسئولينِ نظام اسلامی در مواردی همچون حقوق بشر و برنامهی هستهای "گفتوگوی سازنده" داشته باشيد. پس به من اجازه دهيد کمی از موقعيت خود و ارتباط آن با نقض حقوق بشر و غيرِ سازنده بودنِ اين حد از تعامل بگويم.
من يکی از بازماندهگان کشتار سراسری در زندانهای ايران در تابستان سال 1367 هستم؛ سالی که پس از پايانِ جنگ ايران و عراق به فرمانِ بالاترين مقامِ مذهبی- سياسی ايران آيتالله خمينی و همراهی و همدستی تائيدآميزِ تمامی کار بهدستان نظام اسلامی که بسياریشان در مقام قضاوت و مسند قدرت هستند دستکم نزديک به چهار هزار نفر زندانی حکم گرفتهی نظام اسلامی در فاصلهای کمتر از يک ماه در مقابل هيئتِ مرگِ منصوب از جانب آيتالله خمينی که يادآور دادگاههای تفتيش عقايد در دوران مدرن بود قرار گرفته و سهميهی گورستانهای بینام و نشان شدند. تکرار میکنم دستکم نزديک به چهار هزار نفر. اين کشتارِ بیبديل که به جهت سکوتِ همهی دولتمردان وقت همچنان در نظام اسلامی يک رازِ دولتی است، متاسفاًنه در زمانِ وقوع با سکوتی جهانی نيز مواجه شد. شادمانی از پايان يافتن جنگی هشت ساله و بازگشت جمهوری اسلامی به جامعهی جهانی و کمک به بازسازی و سهمبری از نفت و ديگر مزايای اقتصادی بیترديد در چشم بستنِ بر آن اسيرکشی نقشی انکارناپذير داشت.
خانم ها آقايان! ه
شما در سفر احتمالیتان به ايران فرصت نمیکرديد يا اين فرصت به شما ارزانی نمیشد تا از مکانی که میخواهم به شما معرفی کنم، ديدار کنيد. اين مکان گورستانی متروکه در کيلومتر سيزده جادهی خراسان در جنوب شرقی تهران است. گورستانی که پس از انقلاب دفنگاه بیخدايان، مشرکان و کفار و بهائيان شد. اين گورستان که حکومتيان آن را لعنتآباد نام نهادند، امروز از جانب خانوادههای قربانيان گلزار خاوران ناميده میشود. خاوران امروز مکانی است برای فراموش نکردن. آنچنان که آشويتس و داخائو نزد همهگیمان چنين مرتبتی دارد. خاوران دفنگاه پارهای از روشنفکران و فعالين سياسی ايرانی است که تنها به جهت داشتن فکر مخالف در گورهايی بینشان جای گرفتهاند. هنوز دفنگاه هزاران اعدامی ديگر بر ما دانسته نيست. در تابستان شصت و هفت اما به جهتِ ابعاد و ويژهگی جنايت، اعدامشدهگان را پس از دار زدن، با کاميونهای يخچالدار حمل گوشت بدين مکان حمل و شبانه در گورهای جمعی پنهان کردهاند.
خاوران تنها گورستانی از اين دست نيست که مشهورترين آن است. اغلب گورهای جمعی پس از سرنگونیی حکومتها کشف میشوند و محافل حقوق بشری از آنها به عنوانِ اسنادِ آشکارِ جنايت عليه بشريت سخن به ميان میآورند. خاوران را اما مادرانِ ايرانزمين زمانی کشف کردند و با چنگ و ناخن شخم زدند، که هنوز حکومت اسلامی پابرجا است. خاوران شناسنامهی دگرانديش کُشی نظام اسلامی میباشد.
برای يافتن اورانيوم غنی شده و برنامهی اتمی جمهوری اسلامی شما نيازمند دستگاههای پيچيده و ماهوارههای فوق مدرن هستيد، اما اگر گذارتان به گورستان خاوران افتاد، با کمی خراش خاک به استخوان میرسيد. حفاری خاوران يعنی کشف استخوان هزاران جان جوان و غيبت انسان. حکومتيان بارها قصد تخريب و تغيير جغرافيای اين مکان را داشتهاند. مادران خاوران اما اين گورستان را برای روز دادخواهی عادلانه که دور نيست حفظ کردهاند.
امروز که اين شانس نصيب من شده تا از اين مکان خواستِ هزاران خانواده و وجدانِ زخمی و بيدار، که جز دادخواهی عادلانه نمیباشد را پژواک دهم، آنچه از دستتان بر میآيد برای ثبت و حفظِ اين مهمترين بنای يادبود و سند جنايت جمهوری اسلامی دريغ نکنيد و کشتار تابستان 67 را مصداق جنايت عليه بشريت به رسميت بشناسيد و برخوردی شايستهی قاتل داشته باشيد!ه
متشکرم.
ـــــــــــــــ
* اين سخنرانی در روز سه شنبه هشتم آذرماه 1390 (29 نوامبر 2011) در پارلمان اروپا ـ بروکسل ايراد شد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |