سوالاتی پیرامون استفاده مجدد از پروژهء « تسخیر» سفارت

شهرام فريدونی

همهء ما خاطرمان هست که بالا رفتن یک مشت جوان نادان، متعصب، تحریک شده از جانب رژیم ج.ا ( جمهوری اراذل) چه تبعاتی برای ما ایرانیان و کشورمان داشت که چند تایش شروع جنگ 8 ساله، نابودی اقتصاد ایران، عقب ماندگی کشور، سرکوب شدید و نابودی احزاب و تفکرات نوپایه، فرار مغزها، فرار سرمایه، چیزی نزدیک یک میلیون کشته، اسارت یک سری نگون بخت، بوجود آمدن یک سری معلول، یک دست، بی پا، کور، قطع نخاعی، از میان رفتن میلیاردها دلار، بی آبرویی در جهان و،.. شد.

پس دفعه دیگر که یک مرد 40 و یا 50 سالهء بی دست یا بی پائی ديديد، یادتان باشد که دست و پای این بیچاره احتمالاً بخاطر اون دست و پاهایی قطع شده که از سفارت یک کشور خارجی بالا رفتند. یا دفعه دیگه که توی سفارت خانه های این فرنگی ها با گردن کج منتظر ویزا بودید و بهتون ندادند، این نوشته من یادتون بیاد!  متاسفم، نه میخوام بی ادبی کنم و نه میخوام نمک روی زخم اون پدر و مادری و یا خواهر و برادری که بعد از سال ها می خواد بره و عزیز دلش رو ببینه بپاشم، اما واقعیت رو میگم و تعارف هم ندارم! کمترین نتیجهء کارهای این اراذل و از دیوار سفارت بالا رفتن اینها همینه که خدمتتون عرض کردم!

سه شنبه، 29 نوامبر 2011، 8 آذر 1390 بنده و کسانی که این جریان نکبت بار را 33 سال دنبال کرده ایم، با دهانی باز از حیرت، دیدیم که دوباره یک سری از این دستان شوم و بسیار ناپاک، دارند از دیوار یک سفارت بالا می روند. می گویم حیرت، بخاطر اینکه وقتی با خودت فکر می کنی که توئی که همهء فوت و فن ها، معلق بازی ها، شناعت ها و رذالت های این جانوران  را دیده ای، می بينی یکهو یک کاری میک نند که تو می فهمی که هیچ چیز نفهمیده ای و، بقول معروف، حالا حالا ها باید بروی «جلو» و بوق بزنی!

بعد از این مقدمه، بروم سر اصل مطلب که همانا طرح و ارائه چندتا  سوال خیلی ساده ست!

بنده هم مثل همه عزیزانی که عکس ها و فیلم های این فاجعه رو دیده اند از خودم می پرسم که چطور شد که این گروه «خود جوش» همگی مجهز به میدان آمده بودند؟

این همه تجهیزات هم «خودجوش» بود؟

تصاویر را نگاه کنید! در پشت صحنه یکسری با دوربین های پایه دار و تجهیزات کامل، وایستادند و ب خيال راحت دارند فیلم می گیرند.

عکس ها را ببینید! خدا وکیلی ریخت و قیافه و یا سن و سال یک سری از این  «خود جوش ها» اصلاً شباهتی  به دانشجو داره؟

یکی شون با مهارت، آسودگی خیال و البته بدون مزاحمت پلیس،  داره زنجیر در رو می بره! سوالی که تو ذهن من میاد اینه که این  برادر «خود جوش»، با این هیبت و شکل و شمایل، رشته تحصیلیش چی می تونه باشه؟ از بام تا شام که از دیوار بالا میره و زنجیر می بره، شب تا صبح هم که تو کهریزک شیفت داره و برای خاطر خدا....، پس کی واحد هاش رو پاس می کنه؟

تازه، اصلاً چطور شد که اینها دانشجو خونده شدند؟ هم از جانب رژیم و هم از جانب بی بی سی؟ پلیس ضد شورش، دم در سفارت کارت دانشجوی چک می کرده؟

چطور شد در کشوری که اگه یک کم  «خودجوشی» از کسی سر بزنه، سر و کارش با کهریزکه و لواط  باهاش میشه بلیط وردی بهشت، این گاردی های ضد شورشش مثل دربون های دم در رستوران فقط ایستاده بودند و دیگه مثل زمان خیزش مردم از ته دل باتوم رو نمی کوبیدند تو سر و صورت  دخترها  پسر ها؟

راستی، قیافهء اهریمنی  اون یارو رو یادتون هست که از رو ساختمون بسیج با اون کلاشینکفش بچه های ایران رو می کشت؟  یکی پرسید که نظام مقدس چرا اون رو نفرستاده که از سفارت محافظت کنه؟

راستی، این وسط این گروهی که هر کاری می کنند که نظام مقدس شون لطمه نخوره کجاند؟

تا همین دیروز اگر کسی یک شعار ناقابل «هم غزه، هم لبنان، جفتش فدای ایران» می داد (حافظه ام خیلی خوب نیست، اگه اصل شعار رو می خواهید، از آقای کدیور بپرسید)، یا یکی که 33 سال ج.ا براش کافی بود، شعار « مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر می داد، «اسلام» همهء این آقایون درد می گرفت و همین سید خندان خودمون که بعضی ها میگن از غیرت مثل ... زمینی میمونه (...در اینجا یعنی موجودات و نه اون چیز دیگه. اشتباه متوجه نشید!)، میزد زیر گریه و وا اسلامش می رفت هوا! حالا چطور شده که تیتر سایت این آقا از چند روز پیش به اینور، اینه: «خیال نکنید که کار اصلی کاری است که مستقیماً سیاسی است»؟ یعنی این کوه عظیم بصیرت، خطر رو نفهمیده؟

باور کنید راست میگم!  بنده از دیروز تا  همین الان (چهارشنبه 30 نوامبر 2011 - 09 آذر 1390 ساعت دو و25 دقیقه صبح بوقت تهران) پنجاه دفعه سایت این آقا رو چک کردم، ببینم که یک اعتراض از خودش نشون داده یا نه؟  اما دریغ از یک اعتراض کوچیک که بابا، این کار امکان داره کشورمون رو به جنگ بکشونه!

بروید سایت اش رو ببینید!

اگر تا دیروز کسی یک مطلبی میگفت که به اسلام آقایان بر میخورد، صنف شریف عمامه دار لباس زیر طرف را بادبون می کردند! 

چطور شد که علمای عظام که برای اسلام (بخوانید از دست ندادن پایگاه قدرت، وجاهت، اقتدار و البته پول و زمین، و از این دست چیزهای بی ارزش و زمینی) ...جر  می دادند، در این خصوص لام تا کام صداشون در نیومده؟

خودجوشاشون که تو ایران از سفارت بالا میرند، یک سری از «زیرزمین جوشیدگان شون» هم پول های به غنیمت گرفته رو می آرن بلاد کفر و ماشاالله، عینهو سد خیبر،  وایستادن جلوی دمکراسی و آزادی و لابی می کنند و مدام بذر تفرقه می پاشند!  سایت آقای مهاجرانی و خانم کدیور هیچ چی در این مورد ننوشته؟

میگم، حالا که جناب گنجی که قرار بود برگردند ایران و به مبارزه ادامه بدند، افتخار دادند و بیشتر موندند، یک سایتی راه می انداختند که توش یک بیانیه ای، یه چیزی،  صادر می کردند و این خطر بزرگ جنگ رو هم محکوم می کردند که ما ملت ایران هم ببینیم و احسنت بگیم!

راستی واحدی چی؟ چیزی گفته؟ یا قراره بعداً بگه؟

جناب امیر ارجمند و دوستان نادیده و نا شنیده شون چی؟ محکوم کردند؟ یا اونها هم فکر می کنند که عجله کار شیطونه؟

من که تا الان،  یعنی بیش از 24 ساعت بعد از این حادثه، هیچ چی از این کارمندان دیروز ج. ا نشنیدم!

حالا اینها که حال و روزشون معلومه، اما اپوزیسیون و مخالفین اینها کجان و قراره که چیکار کنن؟

آیا فکر می کنید که کسی اين وسط بفکر یک اتحاد واقعاً فرا ایدئولوژیکی و ملی برای نجات کشور بیافته؟

هموطن، سرت رو درد نیارم! سوال در این خصوص زیاده و وقت کم، اما این وسط چیزی که از همه مهمتره  اینه که این سوالات مغزهای ما رو فعال کنه تا سرمون کلاه نگذارند و این یک ذره چیزی هم که برامون باقی مونده بر باد نره!

در پایان،  اگر اشتباهی، غلط املایی انشایی، چیزی توی این نوشته  دیدید، نادیده بگیرید، اما  بچسبید به کنه مطلب! در این دیار دور از وطن ساعت 12 و نیم شبه و من هم که نه اون مهدی بی معرفت برام پول می فرسته و نه تو هیچکدوم از این  اختلاس ها غنیمتی نصیبم شده، باید فردا خودم رو جمع و جور کنم و برم سر کار!

اما قبل اینکه برم خواب وطن ببینم، از همهء دلسوزان وطن می خوام که شما هم سهم خودتون رو در پراکنده کردن و  تکثیر این سوالات  ایفا کنید، یا اینکه خودتون هم چهار تا سوال مطرح کنید، شاید صداهامون یکی شد و به جوابی رسیدیم.

جاوید ایران

زنده باد ایرانی!

اسلو، پنج شنبه اول دسامبر 2011، مطابق با 10 آذر 1390

بازگشت به خانه