بازگشت به خانه

دوشنبه 21 آذر 1390 ـ  12 دسامبر 2011

 

«انتخابات» مجلس شورای اسلامی و اهمیت یک جنبش تحریم گسترده

تقی روزبه

اکنون ما شاهد رشد تضادها در هر سه مؤلفهء شکاف های درون حکومتی، شکاف بین مردم و رژیم (هم سیاسی وهم اقتصادی)، و نیزشکاف بین حاکمیت با دولت های آمریکا و اروپا در مرحلهء تازه ای هستیم. ویژگی وضعیت کنونی، فعال شدن همزمان این تضادها، و ورود آنها به فاز جدید و پرآشوبی با نتایج و پی آمدهای نامعلوم است که مجموعهء وضعیت را به نقطهء بحرانی تازه ای سوق داده است. این بحران، در در وجه خارجی خود، با تشدید بی سابقهء فشارهای اقتصادی و سیاسی، و از جمله تحریم های تازه ای که نفت و پتروشیمی و بانک مرکزی را هدف  گرفته اند، در صورتی که وارد فاز عملیاتی بشوند اگر نه موجب جنگ گرم، ولی به معنای اعلام جنگ سرد است (که البته در بطن و یا ادامهء خود حامل عناصری از برپائی جنگ گرم است). زیر ضرب قرار گرفتن متحد استراتژیک رژیم در منطقه – سوریه- و پی آمدهای مهم آن در راستای تغییر توازن قوا در جمهوری اسلامی جنبهء دیگری از تشدید این وجه بحران است.

در وجه داخلی، رژیم جراحی جدید در ساختارسیاسی و قانونی خود را پيش رو دارد که  نقداً برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس شورای اسلامی و سودای تغییر قانون اساسی در جهت سترون ساختن بیشتر قواعد انتخاباتی از جملهء اهداف آن است. تشدید بحران و فشارهای اقتصادی و سیاسی و سرکوب توده های ناراضی، که همواره امکان خیزش و شعله ور شدن مجدد اعتراضات آنها وجود دارد، از دیگر وجوه کنونی وضعیت را تشکیل می دهد.

تمرکزاصلی این نوشته نگاهی به تضادهای درونی حاکمیت در آستانه برگزاری "انتخابات" و نقش تحریم اين انتخابات است.

 

تشدید تضادهای درون حکومتی:

نمودهای دلالت کننده بر تشدید تضادهای درونی حکومت بسیارند وچنان عیان که نیازی به بازگوئی آنهانیست. مواردی هم چون دعوای حاد پیرامون اختلاس قریب به  سه میلیارد دلاری که دردوسوی آن مجلس وقوه قضائیه ودولت صف آرائی کرده اند وباوجود آنکه خامنه ای خواهان کش ندادن آن شده است (لابد بدلیل آن که هم پای همه جریانهای رقیب درحاکمیت درمیان است و هم  بهره داری دشمن)،اما درعمل تبدیل به نبردفرسایشی باندهای قدرت وتصفیه حساب آنها بایکدیگرشده است. یا درنمونه دیگر حمله کانگسترگونه قوه قضائیه به روزنامه دولتی ایران وکارمندان آن وضرب و شتم مشاوراحمدی نژاد ومسؤل این روزنامه. این دو واقعه مهم  بروشنی  نه فقط بیانگرعمق چپاول ثروت های اجتماعی وابعاد فساد درکالبدنظام جمهوری اسلامی است،بلکه هم چنین حاکی از تشدید جدال ها تا مرزبگیروبه بند است.

بنظرمی رسد که جمهوری اسلامی برای فرارازبحران های فلج کننده ای که به گریبانش چنگ انداخته،  باردیگردرآستانه یک جراحی درساختارسیاسی خود باسودای یکدست کردن باهدف تأمین بقاء خودقرارگرفته است. اگردرجراحی های گذشته برای یکدست کردن خود این لیبرالهای مذهبی ویا  اصلاح طلبان حکومتی بودندکه ازساختارسیاسی کنارنهاده شدند،این باردامنه این بحران به حذف بخشی ازاصول گرایان یا باصطلاح  به جراحی در بافت اصلی حکومت اسلامی کشیده شده است.این جراحی ها نه فقط باهدف تک بنی کردن بافت سیاسی-طبقاتی حاکمیت به سودیک باند فرادست ویکه تاز، ومعادل قراردادن منافع آن با کل منافع نظام است بلکه درهمان حال به معنی پوکیده شدن و نهیف ترگشتن هرچه بیشترریشه ها وتنه درخت ولاجرم آسیب پذیرترشدن آن دربرابروزش طوفانهای محتمل آتی است.میزان تشتت وخود ویرانگری به قدری نیرومنداست که حتی تلاش های برخی سردمداران  رژیم وشخص خامنه ای برای میدان داری و کنترل تنش ها درشرایطی که وجه خارجی بحران فعال شده ودامنه شکاف درونی تااین اندازه مصلحت نیست،بی پاسخ می ماند وحال آن که درگذشته بهنگام حادشدن وجه بیرونی بحران تضادهای درونی  لااقل درظاهرقابل کنترل بودند.

وزیراطلاعات خامنه ای اخیرا چالش های رژیم را درسه گروه دسته بندی کرده است:جریان انحرافی،فتنه گران(سبزها) واصلاح طلبان آمریکائی . البته اواشاره ای  به شکاف های درونی  باند اصول گرایان حاکم وکشمکش های درونی آن ها که لااقل خود  به دودسته جبهه متحد اصول گرایان  و وجبهه پایداری(بقول خودشان اصول گرایان پیگیر دربرابرناپیگیرها)نکرده است. جریان مسلط با اتکاء به پشتیبانی خامنه ای، تمامی تلاش خود را صرف فلج کردن تحرکات دولت احمدی نژاد بکارگرفته است.درست به همان روشی که دردوره خاتمی برای فلج کردن اصلاح طلبان حکومتی بکارمی گرفت. ازدیربازعملکرداصول گرایان سنتی مصداق ضرب المثل دیگی که برای من نجوشد بگذارکله سگ درآن بجوشد،بوده است. کشاندن وزیران کابینه به مجلس وتهاجم های اخیر نشان میدهدکه هردوباند متعلق به اصول گرایان سنتی ازهمه شیوه ها و اهرم ها برای زمین گیرکردن دولت سودمی جویند. البته احمدی نژاد باوجود آن که کلا دروضعیت دفاعی قراردارد درعین حال  گاه گداری به ضدحمله می پردازد. سیاست او ترکیبی است ازهمراهی وعرض اندام کردن برای عبورازاین طوفان. ضدحمله هائی هم چون "برادران قاچاقچی خودمان" و"اگربه دولت نیم ساعت فرصت حرف زدن بدهند،قیمت سوراخ موش بالامی رود" ویا ادعای داشتن 140هزارسند افشاگرانه ازرقیب، ازمهمترین فرازهای ضدحمله اوبه رقبای خوداست. ازجانب دیگر فشاربراصلاح طلبان وفتنه گران نیزهم چنان ادامه داشته ورژیم اجازه هیچ گونه تحرکی به آنها را نمی دهد. بستن اخیرروزنامه اعتماد به دلیل مصاحبه با جوانفکر(همانطورکه باهنراخیرا گفته است) بازتاب دهنده نگرانی این جناح ازنزدیکی "منحرفان" و "فتنه گران" و اصلاح طلبان به یکدیگر است. حالا آش آنقدرشورشده  که خان هم آن را فهمیده است.چنانکه اخیرا موسوی خوئینی ها،این بقول خودشان  پدرمعنوی ومحافظه کاراصلاح طلبان ودبیرکل مجمع روحانیون مبارزگفته است دیگر رژیم نیاز وتمایلی به شرکت اصلاح طلبان درانتخابات ندارد وبنابراین احتیاجی هم به بحث وتصمیم گیری حول آن نیست. جبهه مشارکت ومجاهدین انقلاب اسلامی غیرقانونی اعلام شده اند وبقیه جریانات این طیف ازجمله مجمع روحانیون واحزاب دیگرنیزهمگی درحالت کما بسرمی برند.بهمین دلیل درشرایطی که سه ماه بیشتربه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی نمانده است،هیچ دودی ازتنورانتخابات فرمایشی پیش رو بیرون نمی آید واساسا هم قرارنیست دودی بیرون بیاید.

بنابراین همانطورکه خامنه ای اعلام داشته است نمی خواهد اجازه دهد که انتخابات به موضوعی امنیتی تبدیل شود و یا همانگونه که مصلحی، وزیرامنیت خامنه ای، اخیرا بیان داشته است خطر در کمین انتخابات نشسته است و اگرفرصتی برای عرض اندام داده شود به چالش با نظام ورهبری تبدیل می شود.

دراین راستا بنظر می رسدکه پس ازمدت ها بگو و مگو پیرامون چگونگی نمایش انتخاباتی و اتخاذ تدابیر لازم و اضافی برای برگزاری بهداشتی آن، از جمله چگونگی و دامنهء حضور گرایش های مجاز به شرکت، تصمیم نهائی آن شده است که انتخابات تنها در میان طیف بسیار محدود و اصلی اصول گرایان و گرایش های درونی آن برگزار شود (البته برگزاری چنین سناریوئی منافاتی با حضورحداقلی چند کاندید باصطلاح مخالف مطئمن و ونرم تن خارج ازطیف خودی ها ندارد).حتی بین خودشان درمورد نحوه شرکت خودشان هم اختلاف وجود دارد. چنانکه ازیکسو کنی وحداد عادل حتی درغیاب یک رقیب واقعی برارائه لیست واحد ازسوی همه جریانات اصول گرا تأکید دارند وحال آنکه ازطنز روزگار حامیان مصباح یزدی وتبه کارانی چون حسینیان، به ارائه لیست های جدا گانه برای باصطلاح داغ کردن تنورانتخابات وتظاهربه وجود رقابت،و لی دراصل برای گرفتن سهم بیشتری ازقدرت توسط باندخودشان تأکید دارند. واین درحالی است که کل حاکمیت همچون مارگزیده هراسان ازریسمان سفید وسیاه،نگران عبورو نفوذ اشباح واجنه وبقول خودشان کاندیداهای سفیدوغیرمارکدارازفیلترهای گوناگون تصفیه هستند.چنانکه مصلحی وزیراطلاعات خامنه ای هشدارمی دهدکه انتخابات پیشارو حساسترین انتخابات کل حیات جمهوری اسلامی است.آن ها علیرغم پائین کشیدن فتیله ها وسیاست خاموش نگهداشتن تنورو اجتناب ازهرگونه ناپرهیزی دردوره پیشاانتخاباتی،بازهم نگران برگزاری انتخابات ووقوع اتفاقات پیش بینی ناشده ای هستند.

علاوه برانتصابات مجلس که ازمهمترین چالش های درونی حکومت درطی ماه های پیشاروی است، سران نظام وخامنه ای که از دردسرهای تشریفات قانونی خاطرات تلخی تا سرحد خطر چپه شدن نظام دارند، بفکرتغییراتی در ساختارحقوقی قدرت ومکانیزم های انتخاباتی افتاده اند تابه گفته خامنه ای نظام ریاستی جمهوری کنونی به نظام ریاستی پارلمانی تبدیل شود .براین اساس رئیس جمهوربجای آنکه بارأی مستقیم رأی دهندگان انتخاب شود،بطورغیرمستقیم ازطریق نمایندگان دست چین شده وازفیلترگذشته پارلمان(همان مجلس شورای اسلامی)انتخاب می شود. تصور بر این است که با چنین تمهیدی می توان ازخطرعرض اندام محتمل رئیس جمهوربه هنگامی که فیلش یادهندوستان کند،همانطورکه درمورد احمدی نژاد اتفاق افتاد،جلوگیری کرد.با دومرحله ای کردن انتخابات ریاست جمهوری به صورتی که درموردانتخاب ولی فقیه توسط مجلس خبرگان شاهدیم، ازشکل گیری هرگونه قدرت دوگانه دربالا (وبه طوراخص درقوه مجریه)که مهمترین دغدغه خامنه ای وحامیانش را تشکیل می دهد می شود اجتناب کرد.باین ترتیب  فرصتی برای مردم ویا دشمنان خارجی نظام جهت سوء استفاده  بوجود نخواهد آمد.البته برای تضمین سرسپردگی بازهم بیشتر مجلس دربرابراشارات و فرامین ولی فقیه سوای نظارت استصوابی واهرم های موجود، می توان ازاهرم های مکملی نظیرهمان لایحه نظارت مجلس برنمایندگان خاطی سود جست. ازقدیم گفته اندکه دوپادشاه دریک اقلیم نگنجند.خامنه ای وحامیانش برای تحقق سودای حکم رانی مطلقه به فکر دوختن تن پوش جدید حقوقی وسیاسی به قامت برازنده استبداد مطلقه برآمده اند وآن را با عناوین غلط اندازوباصطلاح "خررنگ کن" نوسازی حکومت ونظام ازنوع پارلمانی به مثابه قدرت انعطاف وپویائی نظام دربرابرتحولات زمانه توصیف می کنند. باین ترتیب شاهد گام های جدیدی درراستای پوست اندازی رسمی "جمهوری" اسلامی به درقالب حکومت اسلامی وولایت مطلقه هستیم.براین اساس دولت ومجلس وتمامی نهادها باید مستقیما به کارگزاران وعاملین اجرائی و تحت امرولی فقیه تبدیل شوند تا همانا الگوی الهی وآسمانی ولایت مطلقه معنای واقعی وملموس تری پیداکند.

نقطه ورود دشمنان و چشم اسفندیار رژیم درنزد جناح حاکم  وشخص خامنه ای، تخلل قدرت و نبود تمرکز بقدر کافی در بالاترین سطوح رهبری نظام،و تزاحم روزافزون رعایت تشریفات و روزنه های "قانونی" با عملکرد ولایت مطلقه است که با مسدود کردن آنها می توان راه رخنه دشمنان را بست وخویشتن را روئین تن نمود. اکنون قدرت حقیقی بفکرایجاد تن پوش حقوقی ورسمی مناسب تری با خود برآمده است.

بدیهی است که چنین رویکردی رو به قهقرا دارد و در مغایرت با روح زمانه وتحولات داخلی و منطقه وجهانی است که جمهوری اسلامی درآن محصوراست.ازهمین روهرگز قادربه مسدودساختن روزنه های خطرنیست وباتلاش برای مسدودساختن هرروزنی دهها روزن جدید گشودمی شود.این روزنه ها نیز بیش ازآنکه ازباصطلاح بافت های حقوقی قانون اساسی ویا چندگانگی درونی نشأت بگیرند،ازبیرون رژیم وازدرون فضاهای محیط برآن (ازجمله نارضایتی گسترده مردم) نشأت می گیرند. تجربه نشان داده است که هرجراحی دربدن این بیمارفرتوت نه فقط  پس ازمدتی مجددا شروع به بازتولید سریع همان شکاف های جراحی شده می کند،بلکه بردامنه تقابل و انزوای داخلی وجهانی رژیم می افزاید. دوقطبی شدن بیشتر تضاد بین مردم ورژیم بخصوص سیبل شدن کانون قدرت-ولی فقیه- یکی  ازنتایج بارزآن است که درکل برطوفندگی مبارزه و شکنندگی آن می افزاید .نگاهی به سرنوشت دیکتاتورهای منطقه نشان می دهدکه سرنوشت فرایند تمرکزقدرت دردستان یک دیکتاتوردرجهان امروزنه فقط نقطه قوت نیست بلکه به نقطه ضعف آنها ودرشرایط دهان بازکردن بحران به نقطه بی بازگشت چنین نظاماتی تبدیل می شود.ازسوی دیگرامروزه استفاده هرچه بیشترازاهرم قهرمستقیم برای سرکوب اعتراضات بادشواری های روزافزونی مواجه شده است.توسل قذافی به سرکوب مستقیم و خشن،سرنوشت او وسقوط شتابانش را رقم زد.درمورد سوریه وتوسل بشاراسد به خشونت نیز شاهد طی همان روند لیبی هستیم. بی تردید ایران وجمهوری اسلامی هم استثنائی براین روند عمومی نبوده وسرنوشت آن درمتن تحولات منطقه رقم خواهد خورد.بااین همه درجهتی خلاف آن تلاش رژیم دربستن هرچه بیشترمنفذهای سیاسی وتوسل به سرکوب و دیکتاتوری عریان است. سودای  یک دست شدن همچون سرابی است که پایانی برای آن متصورنیست. ونتیجه نهائی هم چیزی جزلاغرترشدن طبقه سیاسی حاکم وتبدیل شدن آن به تنه درختی کاملا پوک و موریانه خورده، وافزایش خطرفروپاشیدگی دربرابر وزش طوفان های درونی وبیرونی نخواهد بود. محمد خاتمی که بخوبی این خطررا لمس کرده است،در آخرین سخنانش باردیگربه رژیم هشدارداده است که با بازکردن فضا ودادن اجازه نفس کشیدن،می توان خطرات وتهدیدها را خنثی کرد. همو درادامه سخنانش  می افزاید که باکمال تأسف شاهد روندهای عکس آن هستیم. با این همه تلاش این دسته از اصلاح طلبان نظام حاکم ناظر به آن است که از بسته شدن کامل روزنه های تعامل با رژیم برای افزایش شانس بقاء آن  ممانعت به عمل آورند. بخصوص تشدید فشارها و تهدیدهای خارجی کورسوئی از امید را درکالبدآنان برای یافتن جائی درنظام کنونی برای آویختن شال وقبای خود برانگیخته است.برای آنها گزینه تحریم نتخابات نظام وجود ندارد.آنها همانگونه که گفته اند اپوزیسیون دولت(ویکی ازجناحها) هستند ونه نظام. حتی تهدید به عدم شرکت آنها درانتخابات نیزبرای اعمال فشاربرای گشودن دریچه ای برای منظورفوق است. درنزدآنها سیاست ورزی یعنی مشارکت درانتخابات وبدون آن ازسیاست ورزی چه می ماند؟!

 

بسوی یک جنبش تحریم فعال

همانطورکه اشاره شد رژیم برآن است که با پرهیز از افتادن در دام وسوسهء داغ کردن تنور انتخابات، امکان وارد کردن هیچ گونه خلل و رخنه ای به رقبای خود و "سوء استفاده" ی مردم  و یا قدرت های بزرگ ندهد. از سوی دیگر، در این دوره، با بحرانی شدن منطقه و متزلزل شدن حکومت های وابسته به قدرت های بزرگ و فعال شدن جنبش های اعتراضی (وازجمله از نوع اسلامی آن) و در شرایط تشدید افزایش انزوا و فشارهای جهانی، رژيم، برای نفوذ در جنبش ها و مقابله با فشارها و ممانعت از اجماع جهانی علیه خود، سخت نیازمند نمایش انتخاباتی و تبلیغ الگوی باصطلاح مردم سالاری دینی است. این نیز بدیهی است که داغ کردن این تنور با تکیه بر اصول گرایان منفور سنتی  و عناصر معلوم الحالی چون مصباح یزدی و یا عناصر اطلاعاتی نظیر حسینیان، همکار و مدافع سعید اسلامی ها، ناممکن است. و این دقیقاً همان چالش اصلی است که می تواند زمینه ساز اعمال تاکتیک تحریم گسترده و فراگیر را فراهم آورد و افلاس و انزوای رژیم را به تماشا بگذارد. حتی اگربرغم شکاف های درونی، جناح اصلی قدرت هوس تقلب گسترده کند و ارقام غیرواقعی ارائه دهد نه فقط اسباب تمسخربیشترخود را فراهم خواهد ساخت بلکه خطروقوع اعتراضات را بالاخواهد برد. برای گذربه تحریم فعال ونشان دادن انزوای پرشکوه رژیم، نیازبه آن هست که تحریم "انتخابات" درخیابان ها وصندوق ها بویژه درشهرهای بزرگ با تمامی ابعاد خود به معرض نمایش گذاشته شود. اینکه ازمفهوم تحریم فعال چه می فهمیم،بحثی است باز ودارای مراتب مختلف. دامنه بروزآن بستگی به میزان بکارگیری ابتکارات جنبش وفعالین تحریم کننده دارد.ازتبلیغ وسیع تاکتیک تحریم درگستره جامعه، تنها گذاشتن رژیم وخلوتی هرچه وسیعتر صندوق های رأی تا به تصویررسانه ای کشیدن هرچه بیشترانزوای رژیم وخنثی کردن تلاش های  مذبوحانه بوق های تبلیغاتی آن،ویا خنثی کردن ترفندهایش برای  جلب اقشارکمترآگاه،وارد کردن فشاربه اصلاح طلبان برای موضع گیری قاطع علیه انتخابات وافشاء حامیان شرکت درانتخابات، ودربهترین حالت  مبادرت به تظاهرات واعتراضات گوناگون علیه انتخابات نمایشی وحتی درصورت امکان بهم ریختن نمایش انتخاباتی....جملگی ازوجوه ومراتب سیاست تحریم فعال بشمارمی آورد بااین همه .بی تردید نیروی محرکه جنبش تحریم را مدافعان سرنگونی نظام کنونی نشکیل می دهند واصلاح طلبان وجنبش موسوم به سبز قادربه تبلیغ وترویج فعال این تاکتیک نیستند.دربهترین حالت عدم دادن فراخوان  برای شرکت درانتخابات والبته مجازبودن شرکت فردی درانتخابات موضع آنها را تشکیل می دهد. سکوت وعدم شرکت آنها نیزعمدتا از ِقبل راه ندادن رژیم است وگرنه منش واقعی آنها را صبروانتظاربه امید روشن شدن چراغ سبزرژیم تشکیل می دهدکه مصداق "ازتوبه یک اشارت، ازما بسردویدن" خواهد بود.با این همه ابعاد تحریم انتخابات این دوره می تواند ودرمقایسه باسالهای گذشته وسعت بیشتری  داشت باشد.هم چنان که فشارها وحساسیت های جهانی نسبت بیشترشده  وبراهمیت تحریم انتخابات وپی آمدهای آن افزوده است .

بااین همه وجود زمینه های عینی  ومناسب برای تحریم،معادل شکل گیری یک جنبش تحریم نیست. با درنظرگرفتن تمایزنسبی ایندو، زمینه های عینی می تواند امکانات مناسبی را برای فعلیت یافتن جنبش تحریم ونقش آفرینی شبکه ها ومحافل وتشکل ها و عناصرآگاه فراهم سازد.

درچنین شرایطی برای آنکه کنش عدم شرکت به یک کنش فعال وجنبشی- تحریم فعال- تبدیل شود مستلزم گسترش دامنه حرکت وآگاهی تحریم  کنندگان به عمل ومعنای اقدام خود می باشد.عدم شرکت وقتی آگاهانه واعلام شده وهماهنگ شده باشد آن را به یک تحریم فعال وکنش آگاهانه  تبدیل می کند. ازاین رو باتوجه به زمینه های مناسب  تبدیل یک تحریم منفعل ودرخودبه تحریمی فعال ولاجرم یک کنش آگاهانه وجنبشی ،قاعدتا بایدشکل گیری یک تحریم فعال ازمهمترین دغدغه های فعالین ومحافل وشبکه ها وسایرتشکل های مردمی بشمار رود.وقتی که"شرکت نمی کنیم" به زبان آید ودروسعت جامعه نقل قول شود،وپیک های گسترده ای آن را دراشکال گوناگون وازجمله دیواربه دیوارو دهان به دهان وشهربه شهر بازگوکنند، ما با طلیعه یک جنبش تحریم مواجه می شویم. البته  نباید فراموش کنیم که انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری تفاوت آشکاری دارد وباداشتن وجه محلی وشهری فاقد قدرت بسیج کنندگی سراسری آن است.با این همه رژیم جمهوری اسلامی برای پیشبرد برنامه های سرکوب خود هم چون دوره عزل لیبرالها وبنی صدر دردوره پیشارو،به یک مجلس دست آموز وصددرصدمطیعی برای پیشبرد اهداف خود ومشروعیت بخشیدن به تصمیم های نظام نیازمبرم دارد.بهمین دلیل تحریم هرچه گسترده ترچنین مجلس فرمایشی،بخصوص،بخصوص درکلان شهرها که وجه سیاسی انتخابات برجسته است  وبازتاب آنها نیزمعنادار،مهرابطالی خواهد بود برنقشه رژیم.

 

نقش عوامل سه گانه دردامن زدن به گستره جنبش تحریم*

درمقطع کنونی سه عامل مهم می تواند درتقویت جنبش تحریم ودامنه آن مؤثرباشد:

الف-تجربه جنبش اعتراضی دوسال پیش ازسوی مردم وجوانان درموردماهیت نمایش انتخاباتی رژیم وافزایش خشم عمومی دراین فاصله.دراین معنا تحریم گسترده به معنی پس گرفتن  رأی هائی است که درانتخابات بعدی مصادره گشت وازسوی رژیم "حماسه" خوانده شد.

ب-سیاست انقباضی رژیم دردایره انتخاب شوندگان ولاجرم کنارگذاشته شدن اصلاح طلبان وحتی اصول گرایان میانه رو ازدایره کاندید شدن. واگردرنظربگیریم که یکی ازابزارهای مهم رژیم دردوره های قبلی برای گرم کردن تنورانتخابات و جلب مشارکت بیشتر مردم ،تبلیغات گسترده  اصلاح طلبان-وعناصری چون خاتمی وتاج زاده ونبوی وایفاء نقش تحریم شکنی ازسوی آنها بوده است، این بار رژیم عملا خود را ازچنین پشتیبانان مهم وبازارگرم کن محروم ساخته است.

ج- فشارقدرت های بزرگ جهانی به رژیم،حساسیت افکارعمومی جهانی وتحولات منطقه ای،همه نگاه ها را به انتخابات پیشاروی رژیم معطوف ساخته است.

درنتیجه ترکیب عوامل فوق است که می توان گفت که حتی نفس عدم شرکت و تنها گذاشتن هرچه بیشتررژیم درروزانتخابات این دوره-یعنی حتی یک تحریم گسترده ساده-  درجهانی که همه نگاه ها به رژیم دوخته شده است ،دارای پژواک وپی آمدهای مهمی بوده وبه معنی یک شکست بزرگ برای رژيم وریزش اعتماد به نفس حامیان او ویک پیروزی مهم برای جنبش اعتراضی خواهد بود. مصلحی درگفتگوی خویش ازتحریم به عنوان توطئه  قدرت های خارجی نام برده است که نشان میدهد که سران نظام تا چه اندازه نگران به نمایش درآمدن انزوای خود هستند. البته دراین که قدرت های خارجی به مسأله انتخابات ایران حساس هستند و درگزارش نماینده حقوق بشرهم برلزوم نظارت داخلی وبین المللی برآن تأکیدشده است، حرفی نیست. اما تجربه بیش ازسه دهه نشان داده است که درغیاب مردمی فعال وحاضردرصحنه آن ها نیزقادربه کاری نیستند. آن ها درخلأ اقدام نمی کنند بلکه پروژه ها واهداف خویش را باتوجه اعتراضات وتحولات محتمل خود جوش مردمی و جهت دادن به آن پیش می برند ودراصل نگرانی رژیم هم بیش ازمداخله قدرت های بزرگ ویا رقبای داخلی خود، پتانسیل اعتراضی وانباشت نارضایتی مردمی است که برآنها حکومت می کند  ونگرانی اصلی نیزگشوده شدن روزنه هائی است که می تواند موجب جریان یافتن خشم آنها گردد.

درشرایط وجود بازیگران گوناگون باهدف ها ومقاصد گوناگون درصحنه، برای مدافعان آزادی ورهائی، مهم حرکت آگاهانه وخودجوش ومستقلانه مردم هست که بتوانند فارغ ازاهداف رژیم یا قدرتهای خارجی مطالبات اصیل خود را مطرح وپیگیری کنند.

 

دو چالش دیگر "انتخابات":

چالش اول: برگزارکننده انتخابات بطورطبیعی دولت ووزارت کشوروکارگزاران برگزیده آن درنقاط گوناگون کشوراست.اکنون باتوجه به منازعات موجود،جناح رقیب علیرغم اعمال حداکثرفشاربه دولت برای دست ازپاخطا نکردن، براین نظراست که دولت نمی تواند برگزارکننده بیطرفی برای انتخابات پیش رو باشد.بهمین دلیل اگربه توافق لازم نرسند-آنطورکه دردوره خاتمی به چنین توافقی رسیدند- چنین شکافی می تواند به چالش مهمی  دربرگزاری انتخابات تبدیل شود.البته جناح حاکم هم بیکارنمانده وازهمین حالا درصدد مقابله با آن است. چنانکه قوه قضائیه ازهم اکنون برای کنترل انتخابات  ستاد بدیلی تحت مسؤلیت اژه ای وذوالقدر،سپاهی سابق ،بوجود آورده است که هدف رسما اعلام شده اش  پیشگیری ازجرائم انتخاباتی است.

چالش دوم را باید ازسوی برخی ازگرایش ها ونیروهای موجوددراپوزیسیون دانست که باشعار"انتخابات آزاد"به مثابه استراتژی خود عملا وخواسته وناخواسته به مقابله با تحریم انتخابات وکاستن ازُبرندگی آن برخاسته اند.این شعاربا شعاراصلاح طلبان مدافع قانون اساسی بی تنازل ومخالف تحریم فعال هم  همپوشانی دارد.ازاین رو عملا زمینه مساعدی برای به توهم  پراکنی حول امکان برگزاری انتخابات آزاد توسط این گونه جریانات  فراهم می کند ومی تواند موجب اختلال درگسترش دامنه وتشتت درصفوف تحریم گردد.البته دفاع از "استراتژی انتخابات آزاد" درمعنای کلی خود وبنابه روایتی می تواند ربط مشخصی به تاکتیک معین دربرابر"انتخابات" کنونی و درتوازن قوای کنونی نداشته باشدوبه معنی درخواست آزادی انتخابات درنظام جمهوری اسلامی نباشد والبته می تواند  درروایت دیگری به آن ربط داشته باشد باشد.اگربراستی منظورازطرح این شعارکلی،فراترازتاکتیک معین است وبه دوره پساجمهوری اسلامی مربوط می شود.دراین صورت اگرریکی به کفش کسی نباشد،ضرورت تفکیک آن ازتاکتیک مشخص تحریم دربرابرنمایش انتخاباتی رژیم ضروری است.

2011-12-05  14-09-1390

  

*-بی شک سیاست تحریم به یک معنا برای همه عناصرآگاه تر ومدافعان واقعی آزادی جنبه استراتژیک داشته است.چرا که  درنظام جمهوری اسلامی انتخابات هیچ گاه معنای واقعی حتی درحد دموکراسی صوری هم نداشته است. فراترازاین برای کمونیستها ومدافعان رهائی ازنظام سرمایه داری هدف اصلی راززدائی ازدموکراسی صوری وعملکرد واقعی آن وعبور استثمارشوندگان ازسازوکارهای سیستم است وبرخورد با انتخابات هم درراستای آن وباتوجه تقویت چنان روندی صورت می گیرد. بنابراین وقتی ازتاکتیک تحریم سخن می گوئیم به معنای دامن زدن به کنش توده ای برای عبورمردم ازسیستم است ونه مبارزه برای تحقق شکل دیگری ازحضوردرسیستم.

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

 

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com