|
چهارشنبه 23 آذر 1390 ـ 14 دسامبر 2011 |
«صور خیال» آقای اسماعیل نوری علا
الف. ع. متین
امروز صبح (19/9/90) که به سایت گویا سرزدم، جمعه گردی آقای اسماعیل نوری علا توجهم را جلب کرد. خواندم که ببینم در ایران آینده چه خبر خواهد بود.
از مقاله چیز زیادی عایدم نشد و رسیدم به ارجاعات در زیر نویس ها، که همه هم از آثار قلمی خود ایشان بود و سر انجام مقالهء "اسلامیست ها در آیندهء ایران" در سایت جناب ایشان.
مقاله با ترسیم وضع فعلی "مام وطن" شروع می شود که آمادهء زایمان است: «نظر عدهء زيادی از ناظران سياسی بر آن است که ما اکنون در لحظات حساسی به سر می بريم که طی آن "مادر وطن" مان، در ميان انفجار سيلوهای موشکی و کشته شدن متخصصان و سرداران خمپاره ها و موشک های حکومت اشغالگر اسلامی و مرگ عبرت آموز فرزند فرمانده سابق سپاه پاسداران آن، و نيز در برابر چشمان امیدوار و منتظر فرزندان مدرن و مبارزش، درد زايمان آينده را تحمل می کند.»
موضوع مقالهء آقای نوری علا "حضانت" نوزاد ی ست که "مام وطن" به دنیا خواهد آورد. البته جناب نوری علا به نمایندگی از سکولارها و نئو سکولارهای وطنی، با قبول حضانت نوزاد، به اعلام مواضع حکومتگران آیندهء ایران پرداخته اند: «واقعيت آشکار آن است که، ما در طی سی و سه سال گذشته، مشکل خاصی با "مسلمانان مؤمن و علاقمند به شرکت در فعاليت های سياسی" نداشته ایم و هرچه بر سرمان آمده از جانب "اسلاميست" ها بوده است. سکولار ـ دموکرات ها ـ يا معتقدان به ضرورت برقراری يک حکومت دموکراتيک جدا شده از هر نوع مذهب ـ نيز مشکلی با «"مسلمانان مؤمن و علاقمند به شرکت در فعاليت های سياسی" نداشته و دارند و تنها به مبارزه با اسلاميست ها دست می زنند؛ چرا که معتقدند ساخته شدن حکومت (قانون اساسی و نهادهای حکومتی / دولتی) بر بنياد شريعت حاکم بر يک مذهب موجب آن می شود که جامعه دچار ناهمواری، تبعيض، بی عدالتی و فساد ـ حتی در بين دينداران ـ شود و، در نتيجه، برای بازگشت بوضعيت عادی، لازم است که هرچه زودتر حکومت را از چنگال دخالت هر نوع مذهبی نجات داد و آن را مستقل ساخت. پس، مبارزهء سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب ايرانی با دينداران کاری ندارد اما همه گونه انديشهء اسلاميستی را در آماج خود گرفته و می خواهد که از ادامهء اجرائی خواست های آنان جلوگيری کند.»
به اسلامیست ها ، یعنی اصلاح طلبان ، هشدار می دهند که دست از فعالیت بر دارند و عرض خود نبرند و زحمت ایشان ندارند. چرا که: «آشکار است که، لااقل در اين سه دهه، برای همهء ايرانيان موجبات فهم تجربی خواست های اسلاميست ها فراهم آمده است؛ اسلاميست هائی که کوشيده اند تا، با پوشيدن لباس های مختلف، حضور شريعت خود در حکومت را محفوظ بدارند و، از اين بابت، بين اصول گرايان و بنياد گرايان و اصلاح طلبان و نظايرشان تفاوت چندانی وجود ندارد. و اگر هم وجود داشته باشد آن تفاوت بيشتر در حوزهء "نحوهء عمل" و "چگونگی حفظ حکومت" رخ می دهد و نه در اصل "حفظ حکومت بهر قيمت که شده"».
ایشان در توجیه چرائی قبول حضانت نوزاد "مام وطن" می فرمایند:
«گاه خواستاری سکولاريسم در نزد مردم چندان دست بالا را می گيرد که اسلاميسم ظاهراً خود را به استقرار سکولاريسم متمايل نشان می دهد».
به عقیدهء آقای نوری علا، این گاه که خواستاری سکولاریسم در بین مردم ایران دست بالا را گرفته است و "حکومتی سکولار ـ دموکرات که در آينده بدون شراکت آنها (اصلاح طلبان) برقرار شده باشد نمی تواند پرونده های اعمال آنها را از گنجه های حافظه و عاطفهء داغديدگان ميهن مان بيرون نکشد و از آنها در مورد فجايع گستردهء دوران حکومت شان پرسش نکند و نپرسد که تو در مجلس خبرگان قانون اساسی چه می کردی و چرا امضايت را می توان پای اين بی قانونی فاجعه بار يافت؟ يا تو در سپاه پاسداران بچه کار مشغول بودی؟ و تو در دفتر سياسی وزارت کشور چه می کردی؟ و تو چگونه در برساختن وزارت اطلاعات شراکت داشتی؟ و تو چرا پای تيرک اعدام جوانان وطن هلهله می کردی؟ " اسلامیست ها را مجبور به "مغازلهء تجاوزکارانه با سکولاريسم" کرده است. اما و هزار اما که:
«اگر جريان برآمدن سکولار ـ دموکراتيسم را، بعنوان پادزهر حکومت مذهبی، تعقيب کرده باشيم براحتی می توانيم ديد که سکولاريسم و اسلاميسم ضدينی هستند که جمع آمدن شان تنها موجب اضمحلال سکولاريسم و استقرار اسلاميسم می شود».
خب، اصلاح طلبان بروند پی کارشان و دست از مغازلهء تجاوزکارانه بردارند، تا حکومت سکولار- دموکرت آیندهء ایران، آنها را نیاورد و به چهار میخ نکشد که بگو، در مجلس خبرگان و سپاه و... چه می کردی؟ تصور هم نکنند که می شود نگفت. اگر تجربهء زندانی شدن و بازجوئی ندارند، از اولین سکولار – دموکرات دم دست شان، که بین مردم دست بالا را دارند، بپرسند .
حال سخنی با جناب نوری علا که شاعرند و در بند "صور خیال":
در اینکه اکثریت قاطع ایرانیان حکومت اسلامی نمی خواهند، شکی نیست. نظر من این است که سال 57 هم نمی خواستند. برای اینکه چیزی را بخواهی باید تصوری از آن داشته باشی، که نداشتیم . آنچه در ذهن مردم مسلمان ایران بود، تصویری بود از علی و حسین، که عادل بودند و آزاده .
تصویر عدالت علی و آزادگی حسین ، در گذر زمان در ذهن آنان شکل گرفته بود. قال الصادق و قال الباقر لقلقهء زبان طلاب بود در حوزهء علمیه. چرا که در صحنهء عمل اثبات کردند که اعتقادی به آن هم ندارند. قبل از پیروزی انقلاب وعده، وعده حکومت علوی بود به تودهء مردم، با حکایت خلخال زن یهودی. حرفی از فقه و اصول نبود، چون جذابیتی نداشت .
عشق و علاقه مردم به طالقانی و بازرگان و... هم به خاطر صداقت آنان بود و مردم دوستی شان و به خمینی هم تا زمانی که نگفته بود "اسلام یعنی آخوند" و آخوندها را به جان مردم نیانداخته بود با اسلام فقاهتی شان. بازرگان در آخر گفت که اسلام دین خدا و آخرت است و نه حکومت .(نقل به مضمون) که به نظر من درست هم گفت.
آقای نوری علا. باور کنید که تئوری های سکولاریسم و نئوسکولاریسم و هر ایسم دیگری، همانقدر در بین مردم جذابیت دارد که اسلام سیاسی. ولی مردم اصلاح طلبان را می شناسند، از حیث صداقتی که دارند یا ندارند، چون بین مردم زندگی کرده اند و اگر با مردم همدل نباشند هم، همزبانند.
ولی شمایان چی؟ که در بین مردم نبودید و نیستید و زبان مشترکی هم ندارید، با مردم.
http://my.gooya.com/permalink/3692.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |