بازگشت به خانه

دوشنبه 12 دی 1390 ـ  2 ژانويه 2011

 

آموزه داروین برای انتخابات پیش رو

رضا علیجانی ـ روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی مقیم فرانسه

داروین می‌گفت در موجودات زنده، اگر مدت‌ها از ويژگی ای استفاده نشود، آن ويژگی احتمالاً خود به خود ضعیف و حتی حذف می‌شود.

در دو وضعیت "زندان" و "خارج از کشور" ارتباط با متن و واقعیت "زنده" و "ملموس" جامعه به شدت کاهش می‌یابد. گویی اصل داروینی یاد شده در مورد توانش "عقل عملی" آدمی در این دو وضعیت کاربرد پیدا می‌کند. به این معنا که چون در این دو وضعیت به تدریج از قدرت اثرگذاری مستقیم و ملموس افراد در واقعیت جامعه کاسته می‌شود، انگیزه و تمرکز آنها نیز در زمینه "طراحی عملی" برای اثرگذاری مستقیم در جامعه کاهش می‌یابد و گاه به حد صفر می‌رسد؛ و جای آن را تحلیل و تخیل در باره آینده جامعه و تصور "بهترین آرزوها" می‌گیرد.

به این ترتیب، به جای طرح سخنان "مفید" و طراحی نقشه‌های "موفق"، طرح سخنان "درست" و تحلیل بر اساس "تمایل" برای دستیابی به بهترین آرزوها جایگزین می‌شود. در این راستا عقل "عملی" رو به تعطیلی می‌رود و عقل "نظری" جانشین می‌شود. هر چند در وضعیت عادی و طبیعی همیشه نسبتی تعاملی بین این دو برقرار است و به ویژه انسان‌های آرمان‌خواه سعی در حرکت از واقعیت های موجود به سوی حقیقت‌های مطلوب بر اساس راه‌های ممکن و مقدور دارند.

 

تعیین تکلیف "سیاسی" با انتخابات

داستان انتخابات پیش روی مجلس در ایران نیز دچار همین حکایت شده است. این انتخابات اولین انتخاباتی است که حاکمیت امنیتی – نظامی ایران، پس از انتخابات پرماجرای ریاست جمهوری 1388 برگزار می‌کند؛ انتخاباتی که حامل یک جنبش اجتماعی اعتراضی پس از خود بود. آوازه این جنبش سراسر ایران و جهان را درنوردید و خود فصلی نوین را در تاریخ ایران و منطقه گشود.

با این پیشینه ذهنی – روانی جامعه ایران می‌خواهد شاهد انتخابات مجددی از سوی همان حاکمان و مجریانی باشد که به شدت به تخلف و تقلب متهم شدند و بعداً زور، سرکوب، حبس، تجاوز، قتل و غارت نیز به اتهامات شان افزوده شد. هر چند گفته می‌شود حافظهء تاریخی جامعهء ایرانی زیاد فعال و قوی نیست، اما کسی از ضعف حافظهء کوتاه مدت مردمان این سرزمین چیزی نگفته است!

بر این اساس، حداقل برای طبقهء متوسط مدرن جامعه که بخش اصلی معترضان به انتخابات پیشین را تشکیل می‌داد تا تغییر محسوسی در اوضاع پیش نیاید، که تاکنون نه پیش آمده و نه چشم‌انداز مثبتی برای آن وجود دارد؛ هیچ انگیزه‌ای برای شرکت دوباره در انتخابات وجود ندارد.

بنابراین تعیین تکلیف "سیاسی" با انتخابات پیش رو، علی‌الاصول کار چندان دشواری نباید باشد و نیست. نیروهای مختلف اصلاح‌طلب و تحول‌خواه در داخل کشور نیز تاکنون چنین کرده‌اند و هزینه موضع‌گیری خود را نیز پرداخته‌اند. البته باید حساب اقلیتی محدود که به دنبال تصاحب کرسی‌های مجلس و امکانات و رانت‌های متصل به آن هستند را جدا کرد. اینان تاکنون منطق مهمی برای این کار خود جز این توجیه سست عاطفی که "ما از نظام قهر نمی‌کنیم" ارائه نکرده‌اند.

آشنایان با وضعیت انتخابات "مجلس" در ایران بارها گفته‌اند که این انتخابات با انتخابات "واحد و سراسری" ریاست‌جمهوری این تفاوت را دارد که مطالبات، موضوعات و حساسیت‌های منطقه‌ای و نیز رقابت‌ های فامیلی و محلی و طایفه‌ای و... (به ویژه در شهرهای کوچک)، در آن نقش پررنگی دارد که گاه خط‌کشی‌های سیاسی و حساسیت‌های عام‌تری که در انتخابات سراسری ریاست‌جمهوری (یا به طور کلی در شهرهای بزرگتر) وجود دارد را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این موضوع خارج از بحث مورد نظر در این نوشتار است.

 

تعیین تکلیف "استراتژیک" با انتخابات

حال که تعیین تکلیف "سیاسی" با این انتخابات برای نیروهای اصلاح‌ طلب و تحول‌ خواه کار سختی نیست، آیا نتیجه و بر آیند این امر آن است که این فعالان باید با اعلام موضعی روشن و دقیق تکلیف‌شان را روشن کنند؟

پاسخ عملی این نیروها، کم و بیش و با فاصله زمانی کم و زیادی از یکدیگر، تقریباً یکسان بوده است: ما لیست نمی‌دهیم، شرکت نمی‌کنیم یا حتی تحریم می‌کنیم. از ادبیات نهفته در هر یک از این پاسخ‌ها، که برخاسته از شرایط حضور آن نیرو (در داخل یا خارج) و یا رویکرد و مشی سیاسی کلی آنهاست، بگذریم؛ نتیجهء عملی همهء آنها مشترک و واحد بوده است: عدم حضور در پای صندوق‌های رای و عدم شرکت در فعالیت‌های انتخاباتی و تبلیغاتی متداول در این ایام.

از نظر نگارنده، این موضع صد در صد منطقی، صحیح، مترقی و قابل دفاع است.

اما این همه داستان نیست و خود حکایت از کارکرد همان اصل داروینی در مورد "عقل عملی" دارد.

 

دو معنای ضعف در تحلیل استراتژیک انتخابات

رویکردهای خبری – تحلیلی ژورنالیستی و تحلیل‌های برخاسته از وضعیتی ناشی از جداافتادگی از واقعیت زنده جامعه ایران، از ضعف و فقدان تحلیل‌های "استراتژیک" رنج می‌برد. به دو معنا:

یکی اسیر شدن در پرونده‌های کوچک و مقطعی و از یک پرونده ناتمام به پرونده ناتمام دیگر پریدن، و نقطه‌ چینی از یادداشت و تحلیل درباره رخدادها و مسائل کوتاه مدت برجای گذاشتن است که به تدریج فراموش می‌شود. در نتیجهء این رویکرد، توصیف به جای تبیین، و عامل "تحلیل" به جای تلاش برای "تغییر" می‌نشیند و مساله و راه و مقصد اصلی در این میان گم می‌شود (بسان رانندگی مستمر با نور پایین در شب - که البته در جای ضروری است - و عدم بهره‌گیری از نور بالا برای بلندنگری و آمادگی برای پیچ و خم‌های مسیر).

و دوم - که برخاسته از ضعف اول است - عدم تأمل در زمینهء حل نقاط ضعف و تقویت نقاط راهگشا به منظور حرکت به سمت مقصد و بهره‌گیری از مقدورات برای حرکت به سمت مطلوب‌ها، با استفاده از ظرفیت‌ها و امکانات موجود و غنی‌سازی این امکانات ("استراتژی" به معنای اخص کلمه).

امروزه دیگر کمتر کسی است که در این آسیب ‌شناسی از جنبش سرنوشت ‌ساز سبز در ایران سهیم نباشد که این جریان برای احیا و بازسازی نیازمند ظرفیت ‌سازی و توان ‌افزایی است. اگر چنین است؛ این مهم باید چگونه برآورده شود؟ توسط چه کسانی و در چه زمانی؟ در اینجاست که کارکرد اصل داروینی یاد شده، به شکل مشهودی خودنمایی می‌کند.

اگر چنین اتفاقی باید در درون جامعه ایران و توسط همین کنشگران معترض به وضع موجود صورت گیرد، چه فرصتی بهتر از ایام انتخابات که حاکمیت باید ادای تحمل و مدارا و آزادی در بیاورد؟

در این مدت هزاران هزار جلسه و میتینگ انتخاباتی از اقصی نقاط کشور تا مرکز آن (در شهرها و روستاها، مساجد و دانشگاه ها، سالن‌های اجاره شده رستوران‌ها و غیره) تشکیل می‌شود. آیا نباید کنشگران معترض و فعالان جنبش سبز که پس از سرکوب شدید مجبور به سکوت شده‌اند، در این محافل حضور یابند و با ادبیات مناسب سخن خود را به گوش دیگران برسانند؟ آگاهی‌بخشی کنند، نیرو آزاد کنند، "هم‌یابی" انجام دهند و محفل های مطالعاتی – مبارزاتی و آگاهی‌بخش تشکیل دهند؟

 

وضعیت "نیرو" بدون "نهاد"

ما اینک در وضعیت "نیرو بدون نهاد" به سر می‌بریم. در برخی مقاطع مانند فاصله‌ سال های 57 تا 60 و 76 تا 80،  و نظایر آن، اگر در فضای نسبتاً باز سیاسی موجود نیرویی آزاد می شد، "نهاد"هایی همچون احزاب، نشریات، نهادهای غیردولتی و... وجود داشتند که به جذب و حفظ و تربیت و پرورش این نیروها بپردازند.

جنبش سبز نیز خود نیروی بسیار زیادی را آزاد کرد اما سپس سرکوب شدید و جو سنگین امنیتی برای اتمیزه کردن فضای سیاسی و جلوگیری از تشکیل کوچکترین پیوند بین افراد و نیروهای آزادشده، این نیروها را سرگردان و بلاتکلیف و معلق باقی گذاشته است.

 

رویکرد تشکیلاتی به انتخابات

"فضا"ی انتخابات (نه عرصهء انتخابات و صندوق رأی)، "بستر" مناسبی است تا این نیروها با بهره‌گیری از امنیت نسبی که حاکمیت نظامی - امنیتی محکوم به تحمل آن است، بتوانند ضمن هم‌یابی و پیوند خوردن با یکدیگر و توان‌افزایی نیرو ها، خود را برای تحولات آینده آماده سازند. این محافل برای رعایت اصل بقا، قاعدتا از فعالیت پرهزینه سیاسی پرهیز خواهند کرد. ولی می توانند با همت مستمر و برنامه ریزی دقیق از پراکندگی و بی‌انگیزگی نیروهای خود جلوگیری کنند.

بدین ترتیب نیروهای منتقد و معترض تحول خواه و فعالان جنبش سبز نباید فقط به دادن بیانیه‌های توضیحی و اعلام موضع اکتفا کنند، بلکه بیشتر باید به کار اساسی و البته طاقت‌فرسای آموزش و سازماندهی این محافل اهتمام ورزند. مبارزات قدیم و جدید در دیگر کشورها تجارب گرانبهایی را در این حوزه در اختیار ما قرار داده است، به شرط آنکه از پیش روی اصل داروینی یاد شده در حذف عقل عملی، به ویژه در میان نیروهایی که در امنیت خارج از کشور زندگی میکنند، جلوگیری کنیم!

 

یک نمونه قابل تکرار – یک کنش قابل بررسی

یک نمونه مهم (و البته از نوع پر سر و صدا) برای این الگوی رفتاری در انتخابات، جلسه‌ای است که اخیراً در دانشگاه عباسپور با حضور مدیر مسئول روزنامه کیهان تشکیل شد. این نمونه در سطوح متفاوت و با ادبیات مناسب هر مکان قابل تکرار در همه جلساتی است که به مناسبت انتخابات در سراسر کشور تشکیل می‌شود.

در نهایت، "کنش" دیگری که شاید در فضای انتخاباتی قابل اجرا باشد، نشان دادن نمونه های عینی و اجتماعی "اعتراض" به انتخاباتی بدون مشروعیت (مبتنی بر آزاد و سالم و عادلانه بودن) در برابر افکار عمومی داخلی و بین المللی، در فضای روزهای پایانی و به ویژه روز برگزاری انتخابات است – که احتمالاً خبرنگاران خارجی در ایران حضور پر رنگ تری دارند و این خود، محدودیت هایی را بر حاکمان تحمیل می کند.

البته، تجویز این امر نیز تنها و تنها بر اساس تشخیص و صلاحدید نیروهای داخلی و به ویژه جوانانی امکانپذیر است که خود، نیروی اصلی این نوع کنش هارا تشکیل می دهند.

این، اقتضای ساده و بنیادی کاربرد عقل عملی است. وگرنه در نسخه پیچی از راه دور، باز این عقل نظری است که در لباس مبدل می خواهد عقل عملی واقعی و راستین را تحت سیطره خود بگیرد. این رویکرد، خود به شکل وارونه ای، بیش از پیش به تسریع تحقق آن اصل داروینی کمک خواهد کرد!

http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2011/12/post-11.html

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com